اشاره: مولانا عبدالغنی بدری، امام جمعۀ موقت اهلسنّت زاهدان به نمایندگی از شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در رأس هیئتی متشکل از علمای اهلسنّت کشور در گردهمایی بزرگ موسوم به «جشن صدسالگی جمعیت علمای اسلام» شرکت کرد. این گردهمایی سهروزه 18 تا 20 فروردینماه سال جاری با حضور هزاران شرکتکنندۀ داخلی و خارجی در حومۀ شهر پیشاور پاکستان برگزار شد.
شامگاه دوشنبه 28 فروردین ماه مولانا عبدالغنی بدری در جمع شورای سیاستگذاری مجلۀ ندای اسلام دربارۀ این گردهمایی باشکوه و دیگر اتفاقات سفرشان به پاکستان سخن گفت. فرازهایی از گزارش مولانا بدری به خوانندگان عزیز «سنیآنلاین» تقدیم میگردد.
مولانا عبدالغنی با بیان اینکه سفر ما به پاکستان دارای دو بخش بود، اظهار داشت: «در بخش اولِ سفر در گردهمایی بزرگ حزب جمعیت علمای اسلام پاکستان شرکت کردیم. در بخش دوم سفر از فرصت باقیمانده تا زمان پرواز استفاده کردیم و ضمن بازدید از برخی مدارس دینی با چند تن از علما و شخصیتهای علمی آنجا دیدار کردیم.» آنچه در ادامه میآید گزیدهای از سخنان ایشان است:
مقدمهای دربارۀ «جمعیةالعلماء»
استاد مولانا بدری ترجیح داد با بیان مقدمهای دربارۀ «جمعیةالعلماء»سخنان خود را آغاز کند: «در زمان استعمار انگلیس ابتدا علمای شبهقارۀ هند چارۀ کار را در مبارزه و جهاد مسلحانه جستوجو کردند و به نبردهای سنگین با دشمنی تا دندان مسلح پرداختند. اما این جهاد نابرابر با قدرتی که مجهز به تمام امکانات جنگی روز دنیا بود، نتیجهای جز شکست و ضایعات و تلفات سنگین برای مسلمانان به دنبال نداشت.
علما بلافاصله این نکته را دریافتند و راهکاری دیگر را جستوجو کردند. سرانجام به این نتیجه رسیدند که بهترین راه مبارزه با ابرقدرتها، توجه به افکار عمومی و جلب حمایت آنها است. باید مردم را بیدار میکردند و دربارۀ نیرنگها و توطئههای انگلیسیها به آنان آگاهی میدادند. بدینترتیب بود که حزب «جمعیة العلماء» به رهبری حضرت شیخالهند، مولانا محمودالحسن دیوبندی در سال 1919 میلادی کار خودش را آغاز کرد. علما روی مردم و افکار عمومی کار کردند و کمکم مسلمانان هند بهسوی مبارزات سیاسی مسالمتآمیز روی آوردند. حتی به این نتیجه رسیدند که برای رسیدن به هدف نهایی با هندوها ائتلاف کنند. در حزب کنگره (تأسیس 1885م.) مسلمانان و هندوها در صف واحد قرار گرفتند. چیزی که نیاز زمان بود. این حرکت نتیجه داد و مسلمانان موفق شدند استقلال و تمامیت ارضی سرزمین خود را بار دیگر به دست آورند.
امروز هم تنها راه مبارزه با ابرقدرتها این است. برهمیناساس علما و بزرگان جمعیت در حال حاضر با مسیحیان ائتلاف کردهاند. در همین گردهمایی یک روحانی مسیحی/اسقف مسیحیان کاتولیک در پاکستان سخنرانی کرد که خیلی برای ما تعجببرانگیز بود، اما بزرگان حزب خیلی جالب توجیه کردند و گفتند: ما برای رسیدن به اهداف سیاسی و منافع ملی مشترکی که داریم، لازم دانستهایم با غیرمسلمانان متحد شویم. اسلاف ما در گذشته چنین کردهاند. ما برای حفظ آزادی و حقوقمان باید همبستگی داشته باشیم.
رهبر مسیحیان پاکستان که به عضویت جمعیت علمای اسلام درآمده و دیگر غیرمسلمانانی که با این بزرگان متحد شدهاند، میگویند: چون اعضای جمعیت چون جماعت صادقی هستند، ما با اینها میتوانیم به حقوقمان دست پیدا کنیم.»
حضور در گردهمایی باشکوه «جشن صدسالگی جمعیت علمای اسلام»
روایت مولانا عبدالغنی بدری از برنامهها و حاشیههای برگزاری این گردهماییِ باشکوه، جالب بود: «مراسم خیلی عالی برگزار شد. خیلی استفاده کردیم. بیشترین تأثر ما از نظم مراسم بود. جوانان انتظامات که آنجا به آنان «رضاکار/داوطلب» میگفتند، مسئولیت برقراری نظم مراسم را برعهده داشتند. تعدادشان ماشاءالله زیاد بود. نام گروهشان «انصارالاسلام» بود. این عبارت در آرمی که روی لباس فرمشان حک شده بود، به چشم میخورد. میگفتند تعدادشان 25 هزار نفر است که 10 هزار نفرشان با لباس فرم ظاهر میشوند و 15 هزار نفر دیگر بهصورت نامحسوس میان جمعیت به انجام ماموریتهای امنیتی خود میپردازند. حسابشده همۀ امور انتظامی را اداره میکردند. اگر جایی کوچکترین بینظمی مشاهده میشد، کافی بود که یک سوت بزنند. بلافاصله چندین نفر سرمیرسیدند و کنترل اوضاع را در دست میگرفتند. ظاهر همهشان مطابق با سنّت رسولالله صلّیاللهعلیهوسلم بود و همه محاسن داشتند. همه از اعضای جمعیت بودند و 6 ماه قبل از برگزاری این گردهمایی برای انجام وظیفه در این بخش ثبت نام کرده بودند. برای هر بخش افراد مشخصی تعیین شده بود. مسئول بخش انتظامات و برقراری امنیت مراسم مولانا گلنصیبخان، امیر حزب جمعیت علمای اسلام در ایالت خیبرپختونخوا (ایالت سرحد سابق) بود. شخصیتی بسیار فرزانه و وارسته بود. میگفتند چند دوره در پارلمان پاکستان نماینده و عضو مجلس سنا بوده است.
این نکته را بگویم که در این سفر بنده «پٹهان»ها را بهتر شناختم و صلاحیتهای خدادادیشان را بهتر درک کردم. تا قبل از این سفر به پنجابیها خیلی اعتقاد و ارادت داشتم، اما در این سفر دریافتم که «پٹهان»ها/پشتوزبانهای پاکستان هم ماشاءالله علمای خیلی وارسته و دانشمندی دارند. علمایی که مدیر، مدبر و حکیماند. هم مؤمن بودند و هم فرزانه.»
برنامۀ سخنرانی در این مراسم
استاد مولانا بدری در ادامه به نکتهای جالب در مورد برنامههای جشن صدسالگی جمعیت علمای اسلام اشاره کرد و گفت: «سخنرانان این مراسم هریک فقط پنج دقیقه سخن میگفت. ما بلد نبودیم سخنان خود را در پنج دقیقه جمعبندی کنیم؛ چون عادت نداشتیم، اما سایر سخنرانان شستهرفته سخنان خود را در همان فرصت محدود ایراد میکردند. یکی از سخنرانان دکتر عتیقالرحمان صاحب بود. ایشان وقت پشت تریبون قرار گرفت، گفت:«وقتی که در اختیار دارم بسیار محدود است. من میخواهم خلاصۀ خط فکر حضرت شیخالهند را در قالب یک جمله خدمت شما ارائه کنم.» ایشان همان جمله را گفتند و نشستند! مضمون جمله چنین بود: «برای دین خدا در هر شرایطی باید فعالیت کرد. در عُسر و یسر و در فشار و تنگنا باید استوار باشیم و نباید سستی از خود نشان بدهیم.» این جمله را ایشان با تعبیر خاصی ایراد کرد که خیلی تأثیرگذار بود و به دل نشست.
مولانا عبدالغفور حیدری در سخنانش تأکید کرد که چندین کودتای نظامی در پاکستان صورت گرفته، اما حزب جمعیت علمای اسلام همواره با کودتا مخالفت کرده است. او همچنین اعلام داشت که ما از تحولات کشورهای اسلامی و توطئههایی که صورت میگیرد، غافل نیستیم. از مسلمانان میخواهیم در مقابل توطئهگران که عقاید و افکار ما را هدف قرار میدهند، مقاومت نشان دهند. این عضو برجستهی جمعیت علمای اسلام از کشورها خواست دست از خشونت و ترور بردارند و به صلح روی بیاورند.»
تعدیل در دیدگاههای سیاسی
ایشان همچنین با بیان اینکه بنده بزرگانی را که اکنون در حزب جمعیت علمای اسلام مسئولیت دارند، سالهاست که میشناسم و در زمان طلبگی هم همیشه در جلسات سیاسی ـ مذهبی خیلی شرکت میکردیم، تأکید کرد: «در این جلسه که شرکت کردم، شاهد تغییر قابلملاحظهای در دیدگاههای علما و بزرگان فعال در عرصههای سیاسی پاکستان بودم. معلوم میشد که شرایط جهانی موجب تعدیل دیدگاهها و وسعت دیدشان شده است. تاجاییکه برخی از برنامههایشان در این گردهمایی ابتدا باب میل ما هم نبود، اما توجیه آنان قانعکننده بود. مثلاً هندوهای پاکستان هم در این گردهمایی شرکت داشتند. مسیحیان هم بودند. در جلسه شرکت نمیکردند، اما بهعنوان اعضای جمعیت علمای اسلام ایفای نقش میکردند.مثلاً یک روحانی مسیحی که آنجا سخنرانی کرد و تصویرش را هم شما در فضای مجازی دیدید، عضو «جمعیت» بود. او در سخنرانی خودش هم از حضرت رسول صلّیاللهعلیهوسلّم تمجید کرد و هم توحید الله تعالی را در حد خودش بیان کرد. پس از آن به این سؤال پاسخ داد که ما چرا عضو «جمعیت» شدهایم و دراینباره گفت: «ما به این نتیجه رسیدیم که حقوق ما اینجا بهتر پاسداری میشود.»
بههرحال، سعۀ صدر و وسعت دید برگزارکنندگان ستودنی بود. همۀ مسلمانان را درنظرگرفته بودند. پیام حضرت شیخالاسلام هم حاوی همین نکته بود که من شاید نتوانستم آن را خوب برسانم.»
نکتۀ جالبی که مولانا فضلالرحمن به آن اشاره کرد
مولانا عبدالغنی بدری همچنین به نکتهای در سخنان رهبر حزب جمعیت علمای اسلام اشاره کرد و گفت: «مولانا فضلالرحمن در این نشست سه بار پشت تریبون رفت و به ایراد سخن پرداخت. ایشان در سخنان خود به یک نکتۀ جالب اشاره کرد و گفت: «حزب جمعیت علمای اسلام چندین مرتبه با حکومت مرکزی در ادارۀ چند وزارتخانه مشارکت داشته است. اعضای آن پست حکومتی داشتهاند. شما یک نفری از اعضای این حزب را نام ببرید كه سرمایۀ کلان داشته باشد و صاحب كارخانه و تشکیلات باشد؟! انشاءالله شما نمیتوانید چنین موردی را در حزب پیدا کنید. همۀ حسابوکتابهای ما جلوی شما هستند.» با قدرت و اطمینانی عجیب تأکید میکرد كه همه چیز ما پاكوصاف است. متأسفانه دیگر احزاب اینگونه نیستند. روی این، سایر گروهها به این نتیجه رسیده بودند كه بههرحال اعضای جمعیت علمای اسلام صداقتشان بهتر و بیشتر است. تحلیلی در همینباره از تلویزیون رسمی پاكستان پخش شد که نشان میداد مراکز رسمی کشور هم به همین نتیجه رسیدهاند كه سیاست اینها درحال حاضر بهترین سیاست است.
مولانا فضلالرحمن در سخنانش این گردهمایی را «مظهر وحدت انسانیت» دانست و با اشاره به پیشینۀ استعمارگران، ابراز داشت این قدرتها اسلام را دین خشونتگرا معرفی میکنند تا پرده بر جنایات خود بگذارند. او همچنین تأکید کرد که حزبش خواهان روابط حسنه با همسایگان است.
فرزند ارجمند مولانا مفتی محمود در جمع مهمانان خارجی به نکتهای جالب اشاره کرد. ایشان به نقل از پدر بزرگوارشان گفت: دنیای مادی تقسیم را میپذیرد و جهان از نظر جغرافیایی منقسم است، اما دنیای معنوی تقسیم را نمیپذیرد و همۀ ما از یک مشرب هستیم. فعالیت طبق شرایط مکانی و زمانی توفیقی بزرگ است.
در این گردهمایی بزرگ، نمایندگانی از سایر احزاب مثل سیدخورشید احمد، رهبر اپوزیسیون در پارلمان و عضو حزب مردم (پیپلز پارتی)، رهبر حزب «پشتونخواه»، رئیس مجلس سنا، رهبر حزب جماعت اسلامی و برخی دیگر از سیاسیون نیز شرکت داشتند. محمودخان اچكزئی، رهبر ملیگرای پشتون و دبیر کل حزب «مردمی پشتونخواه» که بیش از همه، پانزده دقیقه سخنرانی كرد، شخصیت مشهوری است. او میگفت ما همه به مولانا فضلالرحمن اعتماد داریم. مولانا جلو باشد ما همه پشت سر ایشان هستیم.»
صحنهای دیگر از عرفات
خبر استقبال باشکوه مردم از جشن صدسالگی جمعیت علمای اسلام را رسانههای پاکستانی طی روزهای برگزاری این گردهمایی بهخوبی بازتاب دادند. مولانا بدری هم که در سخنان خود در این گردهمایی این جمعیت را جلوهگاه «صحنهای دیگر از عرفات» برشمرده بود، در اینباره گفت: «جمعیت حاضر در این گردهمایی واقعاً همه را شگفتزده كرده بود. تصویری برای ما فرستادند که در آن مولانا فضلالرحمن و شیخ صالح بن ابراهیم (امام و خطیب مسجد الحرام) در بالگرد نشستهاند و مولانا فضلالرحمن از بالا رودخانهی كابل را به شیخ نشان میدهد، همان نهر كابل كه نزدیك پیشاور است. شیخ صالح به ایشان میگوید: «بله این نهر كابل است و آن دریای فضلالرحمن است!» منظورش جمعیت شرکتکننده در گردهمایی است که در دو طرف نهر موج میزند. شیخ صالح خیلی متأثر بود؛ میگفت من با بالگرد گشتهام چنین جمعیتی اصلاً ندیدهام. بنده هم در صحبتهایم گفتم كه این جمعیت باشکوه صحنهای دیگر از عرفات است.»
بخش دوم سفر، بازدید از برخی مدارس دینی پاکستان
جشن صدسالگی جمعیت علمای اسلام یکشنبه 20 فروردین به پایان میرسد. مولانا عبدالغنی بدری و سایر همراهان چند روزی تا زمان پرواز و بازگشت به میهن فرصت دارند. پس از مشورت تصمیم میگیرند این فرصت را غنیمت بشمارند و به برخی مدارس دینی پاکستان سربزنند. مولانا بدری دربارۀ این بخش از سفر خود افزود: «در بازدید از برخی مدارس دینی متوجه شدیم که واقعاً دست به ابتكارهای جالبی زدهاند. مدرسۀ «جامعۀ عثمانیه» كه میزبان ما بود، دو شعبه داشت، یكی در شهر پیشاور و دیگری در نوشِهره، محل برگزاری گردهمایی. مولانا مفتی غلامالرحمن که از ما دعوت كرده بود، مدیر این مدرسه است. ایشان مفتی و عالم برجستهای است که آثار زیادی هم نوشته است. در هر زمینه دست به قلم برده است. چند نسخه از كتابهایش را هم به ما هدیه كرد. مولانا غلامالرحمن و همکارانش ابتكارهای خوبی داشتند. مثلاً یك موزه در مدرسه دایر كرده بودند كه میگفتند روزانه بیستهزار نفر بازدیدكننده دارد. میگفتند ما زمانی این موزه را راهاندازی كردیم كه در پیشاور در یک کالج انفجاری رخ داد و چندین دانشآموز کشته شدند. آن حادثه تاثیر خیلی بدی روی وجهۀ علما و مدارس دینی داشت. با خود گفتیم این گروههای تندرو روزبهروز ما را بدنامتر میكنند. بیاییم دست به ابتكاری بزنیم و توجۀ مردم را به مدارس دینی جلب كنیم. پس از آن ما این موزه را راهاندازی کردیم. موزهای عجیب بود. بیشتر آثار اسلافمان در آن وجود داشت، مثلاً چاپهای قدیمی از قرآن مجید آنجا به چشم میخورد. ژاكت حضرت شیخالهند، كت مولانا ابوالكلام آزاد و حتی لباسی از مولانا سلیماللهخان آنجا گذاشته شده بود. حسوحال خاصی به انسان دست میداد. من در جاهای دیگر موزه زیاد دیدهام، اما این موزه خیلی متفاوت بود. میگفتند یک بار مولانا فضلالرحمن آمده و گفته من تنها ده دقیقه فرصت دارم از موزۀ شما دیدن کنم. وارد موزه شده و وقتی بیرون آمده، متوجه میشوند که چهار ساعت گذشته است! خیلی بزرگ و جذاب بود. در زیرزمین مدرسه که اندازۀ زیرزمین دارالعلوم زاهدان بود، این موزه را برپا کرده بودند. خیلی زیبا و شیک هم دكوربندی كرده بودند.
یك «حدیقةالقرآن» هم داشتند. باغچهای كه در آن فقط درختچهها و بوتههایی كه در قرآن مجید ذکر آنها آمده، وجود داشت. برای هر یكی هم شناسنامه و تابلویی زده بودند. بیستویك عدد بودند. نخل خرما بود، عدس بود، بصل بود، فوم بود و … هر یك از باغچهها را هم به اسم یكی از اسلاف نامگذاری كرده بودند. یکی به نام مولانا عبدالحق بود. یکی به نام مفتی محمدشفیع رحمهالله، یکی به نام مولانا سلیماللهخان رحمهالله و… ساختمانها را هم با نام همین بزرگان مزین کرده بودند.
پس از آن ما از شبعۀ مرکزی جامعه عثمانیه به شعبۀ دیگر آن رفتیم. آنجا جلسۀ ختم بخاری داشتند. نقشه و معماری مدرسه خیلی جالب بود، طوری سازهها را طراحی کرده بودند كه در چهارطرف ساختمان، و در وسط چمن و فضای سبز و آبنما بود. هنگام برگزاری جلسه مثل یک استادیوم همه در صحن میانی مدرسه مستقر میشدند و مردم در تمام طبقات مشرف مینشستند و برنامهها را دنبال میکردند. فضای عجیبی ایجاد میشد.»
در «اکوڑهخٹک»
گروه در ادامه به مدرسۀ مولانا سمیعالحق صاحب در اکوڑهخٹک میروند. مدرسهای بزرگ که مولانا بدری دربارۀ آن و بهخصوص برنامۀ درسی دورۀ حدیث آن سخنان جالبی نقل میکند: «مدرسۀ واقعاً بزرگی است. شاید بتوان گفت بزرگترین مدرسۀ دینی پاکستان است. گفته میشد 4500 نفر طلبه دارد که 1200 نفر آنها در دورۀ حدیث مشغول تحصیل هستند. البته رقم 1500 نفر را هم ذکر میکردند که ما جهت اطمینان همان حداقل را نقل میکنیم. متأسفانه مهندسی و طراحی بناهای مدرسه جالب نبود که بنده هم این نکته را یادآوری کردم. به مولانا عرفانالحق، برادرزاده و داماد مولانا سمیعالحق كه اینجا هم آمده، گفتم. گفت: «چكار كنیم، ما هم میخواهیم ولی آن ساختمانها قدیمی هستند و ما دلمان نمیآید آنها را تخریب كنیم.» پشت ساختمانها میدان فوتبال و والیبال برای طلاب داشتند. بهطور کلی فضایی که در اختیار داشتند زیاد بود. مشغول بنای مسجد بزرگی هم بودند.
برای دورۀ حدیث ترتیب خاصی داشتند كه من جای دیگری ندیدهام. پیش از نام چهار، پنج نفر از استادان عنوان شیخالحدیث را درج کرده بودند. ما شنیده بودیم كه شیخالحدیث استادی است كه بخاری شریف را تدریس میكند. برای ما سؤال بود که چگونه چند شیخالحدیث دارند. تا اینکه توضیح دادند و گفتند: اینجا صحیح بخاری به چند قسمت تقسیم میشود و هر استادی یک قسمت آن را تدریس میکند. به نظر هم میرسد که هر قسمت اگر یك استاد داشته باشد، در مورد تمام قسمتهای کتاب خوب بحث میشود. در بخش نشریات هم خیلی خوب فعال بودند.
چند نکته دربارۀ مولانا سمیعالحق و مولانا فضلالرحمن
مولانا فضلالرحمن، رهبر حزب جمعیت علمای اسلام شاگرد مولانا سمیعالحق محسوب میشود؛ زمانیکه ایشان در دارالعلوم حقانیه درس میخوانده، مولانا سمیعالحق مشغول تدریس بوده است. این نکته شاید برای کسانی که کموبیش تحولات سیاسی ـ مذهبی پاکستان را دنبال میکنند، جالب باشد. اما حقیقتی است که مولانا بدری به بیان آن میپردازد و به چند نکتۀ دیگر هم در مورد این دو شخصیت برجستۀ پاکستانی اشاره میکند: «مولانا فضلالرحمن خیلی به ایشان ارادت دارد. چند سال پیش در تهران که همراه بودیم، دیدیم که ایشان چقدر به مولانا سمیعالحق احترام میگذاشت. مولانا عرفانالحق میگفت: زمانیکه مولانا فضلالرحمن اینجا درس میخواند، برای ایشان غذای مخصوص از منزل مولانا سمیعالحق میبردند. ایشان را اکرام میکردند که فرزند مولانا مفتی محمود است.»
اما خب یکسری اختلافنظر هم با یکدیگر در نحوهی فعالیت سیاسی دارند. حامدالحق، عرفانالحق و راشدالحق، سه پسر مولانا سمیعالحق افرادی توانا، عالم و زیرک هستند.»
دیدار با مولانا محمدطیب پنجپیری
در هر سفر یک نقطۀ ماندگار وجود دارد. بهنظر میرسد دیدار مولانا بدری و همراهان با مولانا محمدطیب پنجپیری (فرزند و جانشین مولانا محمدطاهر پنجپیری و از شاگردان برجستۀ مولانا حسینعلی الوانی و مولانا عبیدالله سندهی) که هیچ ارتباطی با جهان سیاست و فعالیتهای سیاسی ندارد، نقطۀ عطف سفرشان به پاکستان بوده است. تأثراتی که مولانا بدری چنین به بیان آنها میپردازد، گویای این نکته است: «برنامۀ بعدی سفر ما دیدار با مولانا محمدطیب پنجپیری بود. به پنجپیر رفتیم و خیلی از فضای آنجا متأثر شدیم. بنده چیزهایی در مورد مولانا محمدطیب شنیده بودم. از ایشان پرسیدم که من شنیدهام شما در کشورهای دیگر مانند قطر، کویت وغیره درس قرآن دارید؟
گفت: بله. حقیقت آن است که من تاجر هستم و تجارت پارچه میکنم و به کشورهای چین و امارات میروم. سفرهای من گاهی سه هفته تا یک ماه طول میکشد. یک بار به چین رفتم و آنجا با چند نفر پاکستانی ملاقات کردم. با همکاری آنها در طبقۀ فوقانی یک مسافرخانه درسی را شروع کردیم. تا یک ماه درس دادم و پس از آن هرگاه میرفتم آنجا، برای آنها درس قرآن میگذاشتم. بالاخره با هم مبلغی جمعآوری کردیم و مسجدی ساختیم. الآن سالی دوازدهماه شاگردان ما آنجا درس تفسیر دارند. در کویت و قطر هم به همین شکل. میگفت نصف هزینههای مدرسه را خودم تأمین میکنم.
برخلاف تمام آنچه من در مورد مولانا محمدطیب شنیده بودم، ایشان انسان بسیار آرام و خونسردی بود.
فضای مدرسۀ ایشان محدود بود. میگفت من منزلم را [به ارزش یک میلیاردوپانصد میلیون تومان] وقف مدرسه کردهام. مدرسه در شهرستان صوابی، منطقۀ پنجپیر واقع بود. این نکته هم جالب توجه است که در دورۀ تفسیر پارسال ایشان 35 هزار نفر شرکت کرده بودند. رودخانهای آنجا بود که دو طرف آن درختان زیادی وجود داشت. میگفتند همۀ شرکتکنندگان زیر همین درختان اسکان داده میشوند. تمام هزینههای خورد و خورا ک شرکت کنندگان را هم مردم پنجپیر تأمین میکنند. هر نفر 10 تا 15 نفر را در خانهاش پذیرایی میکند.
اما در مورد سرسبزی منطقۀ پنجپیر باید بگویم که قبلا فقط تعریف جاذبههای طبیعت کشمیر را شنیده بودم، درحالیکه این منطقه هم واقعا بیش از انتظار ما سرسبز و خوش آبوهوا بود. کوهی بود که بالای آن یک هتل گردشگری بزرگ ساخته بودند. میگفتند این هتل مال مولانا محمدطیب است و تمام زمینهای اطراف متعلق به ایشان است.
مولانا محمدطیب میگفت: ابتدا که پدرم اینجا آمده و فعالیتهای دینی را شروع کرده است، مردم او را خیلی اذیت کردهاند، اما اکنون پنجپیر50 هزار نفر جمعیت دارد که در میان آنان یک مخالف هم وجود ندارد.
بنده گفتم: شنیدهام که مردم این منطقه حتی کشاورزها با ترجمه و تفسیر قرآن کاملا آشنا هستند و هر آیهای را که از آنها بپرسید میتوانند پیرامون آن بحث کنند؟! مولانا گفت:شما امتحان کنید!
رفته بودیم کنار قبر مولانا محمدطاهر فاتحهای بخوانیم. آنجا اتفاقی یک پیرمرد پارچهفروش را دیدیم. مولانا محمدعثمان صدایش کرد. پرسیدیم که شما در دورههای تفسیر اینجا شرکت میکنید؟ گفت: نه، من خودم فلان روستا درس تفسیر دارم!
روی قرآن واقعاً کار کرده بودند، خداوند به آنها هم دین داده بود و هم دنیا. واقعا ما برکات قرآن را آنجا با چشم سرمان دیدیم. از مولانا محمد طیب دعوت کردم که به زاهدان بیاید و برای اساتید و علمای ما دورۀ مختصری برگزار کند، که عذر پیش کرد و گفت نمیتوانم. خودم سرپرست فرزندانم هستم. شش دختر دارم و تنها یک پسر داشتم که شهید شد. من با دیدن مولانا محمدطیب به یاد امام ابوحنیفه میافتادم که با هزینۀ شخصی به ترویج علم میپرداخت و به تدوینکنندگان فقه حقوق پرداخت میکرد. البته مولانا محمدطیب از فعالیتهای سیاسی دوری میکند.»
استاد مولانا عبدالغنی بدری در پایان به دیدارشان از مدرسۀ تعلیمالقرآن راولپندی اشاره کرد که یادگار مولانا غلامالله خان رحمهالله است. این مدرسه یکی از بزرگترین مراکز علمی پاکستان محسوب میشود.
دیدگاههای کاربران