چکیده:
سیره نبوی بسان مشعلی بر سر راه رهبران و رهروان مسلمان است. پس باید در آن تامل شایسته نمود تا از راه و رمز موفقیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و صحابه کرام رضیاللهعنهم بهرهمند گردید، زیرا تحلیل ابعاد و زوایای زندگی پر رمز و راز پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میتواند ما را به اصولی رهنمون سازد که از آنها راهکارهای عملی برای زمان حاضر و همه زمانها به دست آید.
در مقاله حاضر درصدد بازکاوی سیره سیاسی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و تبیین نظری نحوه برخورد پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با مخالفان ایشان هستیم؛ البته بهصورت مختصر زیرا تشریح و گنجانیدن آن در این مقاله کوتاه کاری است بس دشوار و به قول معروف: مثنوی میخواهد و صد من کاغذ.
مقدمه:
هر چند امروزه بیش از هزار و چهار صد سال از طلوع این نور رحمت میگذرد، اما تعمق و تفکر در شخصیت و سیره بیبدیل پیامبر صلیاللهعلیهوسلم چشماندازهای تازه و مفیدی را در برابر دیدگان میگشاید و ما را به نکات استراتژیک خاص در زمینه تعامل و برخورد با دوست و دشمن متوجه میسازد، چرا که سیره نبوی منبع سرشار و کارگاه بزرگی است که باید با تشخیص شاهرگ و کانالکشی منظم آن به شبکههای ضروری حیات، به خوبی مورد بهرهبرداری مطلوب قرار گیرد تا برای همیشه به عنوان بزرگترین مشعل جهت پرتوافکنی در مسیر طولانی دعوت و ایجاد حکومت اسلامی و رفع نیازهای روحی و روانی جامعه انسانی پایدار بماند.
یکی از علل عمده مشکلات پیچیده امروز مسلمانان، دوری از سیره پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و نداشتن درک لازم از آن، و صورت فهم نسبی، غفلت از تطبیق عملی آن در امور فردی و خانوادگی و اجتماعی و… است چرا که اسوه و الگو بودن پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مقتضی آشنایی و عمل به سیره عملی اوست و هرگونه انحراف از آن ما را از رسیدن به اهداف محروم میکند؛ تجارب فراوانی که در کتب سیره و تاریخ امت اسلامی آمدهاند این ادعا را به اثبات میرساند.
امری روشن است که پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوسلم با بینش سیاسی مدبرانه و وحی الهی، محبت را جایگزین نفرت، عزت را جایگزین ذلت، و صلح و دوستی را جایگزین جنگ و دشمنی نمود. ایشان اخلاقش آنقدر عظیم بود که همه او را میستودند. او با تحمل و بردباری بینظیرش همه، از جمله مخالفانش، را مدیون و مغلوب خود کرده بود. او با صداقت و درستکاریاش در قلب همه، از دوست تا دشمن، نفوذ کرده بود.
مسلما شیوه برخورد آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم با مخالفان و منتقدان در حکومت نبوی میتواند الگویی مناسب برای برپایی حکومت اسلامی و تداوم آن باشد. بعد از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به مدینه منوره و برپایی دولت نبوی، گروههای مختلفی به دشمنی و مخالفت با پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و حکومت تازهتاسیس نبوی پرداختند؛ سران مشرک قریش در مکه و مدینه، یهودیان مدینه، منافقان مدینه و اطراف آن، افراد ناآگاه و مستضعفان فکری که به وسیله روسای قبایل و یهود برای دشمنی با دولت نبوی صلیاللهعلیهوسلم مورد استفاده قرار میگرفتند.
دلیل اصلی پردازش به مقوله سیرهی سیاسی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در مورد نحوه تعامل با دشمنان و مخالفانش را میتوان چنین بیان کرد که اولاً راهکاری جدید را پیش روی ما قرار میدهند و ثانیاً به این پرسش پاسخ شفاف میدهد که ظرفیت جریان شکیبایی و مدارا، به عنوان اصلی قرآنی، تا چه حدودی میتواند کاربرد داشته باشد و از مجوز قرآنی برخوردار باشد؟ آیا این یک اصل مطلق است؟ و همهجا حتی در اصول و قوانین دینی نیز جاری است؟
بدون تردید این اصل نمیتواند مطلق باشد و حتما حدودی دارد که اجرای فراتر از این حدود، آن را تبدیل به یک پدیده ضدارزشی یعنی مداهنه و مصانعه و سازشکاری در حق میگرداند، اما این اصل هرگز باعث نمیگردید که آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم در برابر دشمنان کینهتوز و توطئهگر در هر شرایطی طبق همین اصل رفتار نماید، بلکه در صورت کشف توطئهی دشمن، پیمانشکنی، تجاوز آنها به مقر حکومت اسلامی و تهدید کیان اسلام، پیامبر صلیاللهعلیهوسلم نیز با قاطعیت و سختگیری تمام رفتار میکردند.
لذا ضروری است به بیان مطالبی در مورد شکیبایی و مدارای اسلامی و الفت و انعطاف و نمونههایی از موضعگیریهای مدارا و ملایمت و قاطعیت و صلابت اسلامی در سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در رابطه با دشمنان و مخالفانش پرداخت و درس گرفت.
تبیین واژگان کلیدی مقاله:
مدارا: از ریشهی «دری درایه»، در لغت به معنای مجامله و ملاطفت، برخورد مودبانه یا چاپلوسانه آمده است.(1) منظور از مدارا در این نوشتار نوعی برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمل است؛ معادل آنچه امروز از آن به تساهل تعبیر میشود. بعضی به اشتباه مدارا را با واژهی «تولرانس (Tolerance)» غربی یکی میدانند؛ زیرا تولرانس نوعی برخوردِ همراه با تساهل و کوتاهآمدن از حق خود است که مورد قبول اسلام نیست.(2) البته این تعریف به معنای بیتفاوتی نسبت به عقاید مخالف نیست. به تعبیر دیگر «مدارا با اعتقادورزان است نه با اعتقادات.»(3)
شکیبایی: معادل کلمه صبر به معنای بردباری در برابر سختیها و رنجها میباشد. (فرهنگ سخن، صص ۴۶۹۴-۴۵۵۴) امام غزالی در احیاء علومالدین میفرماید: صبر یعنی شکیبایی در برابر اذیت و آزارها و تحمل بیوفاییها و جور و جفاها.
تصور بسیاری از مردم نسبت به صبر و شکیبایی، سکوت و دم نزدن، تن به ظلم دادن، تسلیم شدن در برابر ظلم و… است، درحالیکه در آموزههای اسلامی کاملا عکس این است، بلکه صبر و شکیبایی به معنای خویشتنداری، ثبات نفس، پایداری و استقامت است.
مخالف: در لغت از ریشه «خلف» اسم فاعل باب مفاعله به معنای ضد و ناسازگار بودن و مغایر بودن با چیزی است(4)، و در جامعه به گروهی اطلاق میشود که با قدرت حاکم و مردم جامعه هماعتقاد نیستند و البته اقدامی بر خلاف ندارند. مخالفت آنها در مرحله اعتقاد است و به مرحله عمل در اجتماع نمیرسد. به عبارت دیگر، در زندگی اجتماعی موافقت داشته و همه در یک جامعه با قوانین حاکم بر آن زندگی مسالمتآمیز دارند اما در نوع تفکر، اندیشه و اعتقادات با هم دارای اختلاف هستند.
معاند: در لغت از ریشه «عَنَدَ عنود» اسم فاعل باب مفاعله به معنای سماجت کردن، خیرهسری، منحرف گشتن و برگشتن است.(5) در کنار مخالفان گروه دیگری هستند که به مبارزه و اقدامات عملی علیه قدرت حاکم و مردم جامعه روی میآورند و در صدد سست کردن پایههای حکومت اسلامی میباشند؛ از این عده به “معاند” تعبیر میشود.
شکیبایی و مدارا با مخالف و معاند
ـ جایگاه اصل شکیبایی و مدارا در اسلام
هیچ چیز مانند مدارا و شکیبایی در اصلاح روابط اجتماعی و مناسبات انسانی و تنظیم آنها موثر نیست. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم آن را به زیبایی تمام به کار بست و جامعه را در جهت حق متحول ساخت.
سیاست الهی پیامبران و راه و رسم آنان در هدایت مردم بر شکیبایی و مدارا استوار بوده که هیچ سیاستی بدون این امر راه به جایی نمیبرد. رسول الله صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «من یحرم الرفق یحرم الخیر کله»(6) کسی که از نرمی و مدارا محروم گشت، از تمام خوبیها محروم گشته است.
اسلام، شکیبایی و مدارا با توده مردم اعم از مخالف و موافق را ضروری دانسته، احکام و سیاست اسلامی را بدون تبعیض بین آنان اجرا میکند. تاریخ اسلام هم از صدر و نیز در دوران خلفای راشدین گواه رحمت و ملایمت آنان حتی نسبت به دشمنان و بدخواهانشان است.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم به عنوان سرسلسلهی این الگو در مدیریت خود همواره بر این اصل تاکید میورزید. بهکارگیری این شیوه موفقیت بیشتری به همراه خواهد داشت، بهویژه برای حاکمان و مدیران جامعه. بدینروی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه این شیوه را برگزید. اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت او در تالیف قلبها، محبت و ملایمت، و شکیبایی و مدارای او بود که از صد لشکر قویتر است تا جاییکه سِرشناسان در توصیف آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نگاشتهاند: «پیامبر صلیاللهعلیهوسلم دارای قلبی رقیق و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود.(7)
ـ گروههای مخالف پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم سرزمین مدینه منوره را که از لحاظ ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی در موقعیت مناسب قرار داشت، برگزید تا مسلمانان بتوانند آزادانه در آن استقرار یابند و برای دولت اسلامی به ملتسازی و ایجاد اتحاد بین مردم بپردازند.
تغییر ساختار قدرت در شبهجزیره زمان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم که نتیجهاش تبدیل نظام قبیلهای به نظام اسلامی بود، با مخالفان روبرو شد که منافعشان با منافع نظام جدید سازگار نبود. از اینرو دشمنهایی در قالب گروههای مختلف در مقابل پیامبر صلیاللهعلیهوسلم صورت گرفت که ایشان صلیاللهعلیهوسلم مناسب با شرایط محیطی و زمانی و با در نظر گرفتن ویژگیهای مخالفانش سیاستهای گوناگونی را در برخورد با آنها در پیش گرفتند.
در یک تقسیمبندی کلی میتوان مخالفان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را به سه دسته تقسیم نمود:
الف- مشرکان و اشراف مکه: اینان نخستین گروهی بودند که سدی بزرگ و محکم در راه اهداف پیامبر صلیاللهعلیهوسلم تشکیل دادند؛ کسانی که با در دست داشتن قدرت در ۱۳ سال دوران مکی و همچنین ایجاد جنگهای بزرگ در دوران مدنی مخالفتهای جدی خود را نشان دادند.
ب- اهل کتاب: یهود و نصاری دشمنیشان با پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و حکومت نوپای اسلامی در مدینه منوره بود. این گروه ابتدا پیمانی را امضا کردند و به حمایت از مسلمانان متعهد شدند، اما علیرغم این تعهد دوجانبه سر ناسازگاری با دولت نبوی صلیاللهعلیهوسلم برداشته و درصدد انحراف مسلمانان و تخطئه دین اسلام و پیامبر برآمدند.
دشمنی اصلی این گروه یهود را باید با ورود پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به مدینه منوره در نظر گرفت. هرچند شخص پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در هنگام تشکیل حکومت اسلامی با بستن پیمان معروف مدینه به حقوق این گروه احترام گذاشت و از در صلح وارد شد، اما رفتهرفته یهودیان وجود نظام جدید در مدینه را در تعارض با منافعشان میدیدند و در نتیجه به سیاست مخالفت با جریان اسلامی روی آوردند؛ چیزی که باعث شد طرف مقابل هم رفتار و روش خود را تغییر دهد.
ج) منافقان: این گروه دشمنی با اسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را از همان ابتدای شکلگیری کلید زدند. قرآن کریم منافقان را افرادی بیماردل و فریبکار با ظاهری مسلمان اما باطنی آلوده و شیطانصفت معرفی میکند.
منافقین و افرادی بیماردل و فریبکار در ظاهر به رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اقرار داشتند اما ایمان آنان ظاهری بود و نه قلبی. آنان واجبات اسلامی را با سختی و کراهت انجام میدادند، نماز را با سستی و کسالت برپا میداشتند، در برابر مردم ریا کرده و خدا را یاد نمیکردند (8) و بسیاری از آنان اسلام خویش را تغییر داده و به فتنهگری و آشوب در جامعه پرداختند.(9) آنان در پیشآمدهای اجتماعی و حوادث، موضعگیریهای خاص داشتند که هیچگاه با مصلحت جامعه، حکومت اسلامی و مسلمانان هماهنگ نبود. هیچگاه در راستای آرامش و سلامت جامعه قدم برنمیداشتند و موقعیتهای خطرناکی را با هدف ضربه زدن به حکومت اسلامی و بدنه مسلمان جامعه و در راستای خشنودی دشمنان اسلامی بهوجود میآوردند.
اصول حاکم بر رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در برخورد با مخاطبان
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در مقابل کفار و مشرکان قریش چارهای جز شکیبایی و مدارا نداشت، زیرا در ابتدای راه بود و میبایست با شکیبایی و مدارا و به آرامی آنها را به سمت دین اسلام بکشاند، اما در برخورد با اهل کتاب و پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه منور هر دو نوع برخورد را داشت؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود بر اصل «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» پیش میرفت و با گفتوگو و با عهد و پیمان سعی در زندگی مسالمتآمیز در کنار هم داشت، اما وقتی آنها پا را از گلیمشان درازتر میکردند و گاهی فراتر مینهادند و خیانت میکردند یا نقض پیمانی صورت میگرفت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به شدت برخورد مینمود؛ همانند برخورد عملی با قبایل یهودی مدینه منوره.
در برخورد با منافقان که با فتنهانگیزی، جبهه داخلی علیه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را تشکیل داده بودند، سعی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم بر شکیبایی و مدارا بود. آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی با مخالفان با ملایمت و رفق برخورد مینمود؛ آنگونه که با عبدالله بن ابی برخورد کرد و در جریان فتنهانگیزی وی پس از غزوه بنیالمصطلق حاضر به کشتن او نشد و در پاسخ به فرزندش که اجازهی قتل پدرش را از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم طلب نمود فرمودند: «تا هنگامی که زنده است مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار میکنیم.»(10) به گفته ابن هشام رحمهالله همین رفتار آنحضرت باعث شد عبدالله بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت قوم خود قرار گیرد.(11)
اما اگر مخالفت منافقان درباره اصول تغییرناپذیر دین یا فتنهانگیزی در میان مسلمانان در مقابله با اساس دین اسلام بود پیامبر صلیاللهعلیهوسلم شیوه شکیبایی و مدارا را کنار گذاشته و بر اصل «آخر الحیل السیف» رو نموده و به شدت با آنان برخورد مینمود. همانند ویران کردن مسجد ضرار که منافقان به سرکردگی ابوعامر راهب به بهانه بیماری و عدم حضور در مسجد قبا و با حربهی «مذهب علیه مذهب» تصمیم داشتند به جامعه نوپای مسلمانان ضرر برسانند که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به دلایل ذیل آن را ویران نمودند:
زیان رساندن به مسلمانان، تقویت کفر، ایجاد تفرقه میان مومنان، و ایجاد پایگاهی برای دشمنان.(12)
پس از بررسی سیره نبوی میتوان اصول ذیل را در رفتارهای آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم یافت:
1ـ رفتار عادلانه با مخالفان در دستورات و برخورد با آنان در جنگ و قتال و مانند آن؛
2ـ گفتوگو با مخالفان؛ که از راههای گوناگون صورت میگرفت، یا با تماس فردی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با مردم یا با حضور در میان قبایل، گاه با پذیرفتن وفدها و هیئتهای اعزامی از قبایل و یا با اعزام مبلّغ به قبایل و نیز مکاتبه و ارسال نامه به حکومتهای دیگر این گفتوگو و ارتباط صورت میپذیرفت.
3ـ قانونمداری در برخورد با مخالفان و موافقان و پایبندی به پیمانها؛
4ـ برخورداری از شیوه نرمی و تسامح (شکیبایی و مدارا)؛ که برخورداری از این شیوه مزایایی بیشماری برای حاکم اسلامی و جامعه اسلامی در پی خواهد داشت، از جمله ایجاد فضای مناسب برای برخورد اندیشهها و ترقی و تکامل آنها، جلوگیراز توسل به زور و سختگیری و تحمیل عقیده و مهمتر از همه حفظ وحدت جامعه که موجبات رشد را فراهم میسازد.(13)
شکیبایی و مدارا؛ راهکاری حکیمانه در سیره نبوی
شکیبایی و مدارا یکی از اصول اخلاقی اسلام است که در بهبود روابط اجتماعی نقشی مهم و اساس دارد. اگر در جامعهای از این اصل ارزشمند بهدرستی استفاده شود از بسیاری از کجرویها از جمله قطع روابط و کینهورزی و دشمنی جلوگیری خواهد شد و از اعضا و افراد آن جامعه با آرامش روانی بیشتری زندگی خواهند کرد و مخالفتهای اجتماعی کاهش خواهد یافت و زمینه لازم برای ایجاد تحولات مثبت به سوی مقاصد والا فراهم خواهد شد.
این جهان همچون درخت است ای کرام / ما برو چون میوههای نیمخام
سخت گیرد خامها مر شاخ را / زان که در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لبگزان / سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان / سرد شد بر آدمی ملک جهان
سختگیری و تعصب، خامی است / تا جنینی کار، خون آشامی است(14)
در جهان امروز که سخن از مخالفان سیاسی و شیوه برخورد احزاب و حکومتها با مخالفان است و برخورد همراه با تساهل و تسامح با مخالفان سیاسی یک ارزش به حساب میآید، اصل اولیه رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوسلم این بود که با مخالفان همواره مدارا میکرد و با ملایمت آنها را به دین حق دعوت مینمود.
این اصل و رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با مخالفان طبق فرمان خداوند و آییننامهای است که میفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها»(15)؛ اگر مخالفان تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز تمایل نشان بده. در بسیاری از موارد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم با مردم با مدارا و شکیبایی و ملایمت رفتار میکردند و از جانب ایشان نیز توقع مقابله بهمثل داشتند، ولی ناگهان که با خُلق کریمانهی ایشان مواجه میشدند انقلابی در ضمیرشان ایجاد میشد و به حقانیت آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم پی میبردند.
اوج شکیبایی و مدارای رسولالله صلیاللهعلیهوسلم با کفار در رفتار و سیره نبوی ملاحظه میشود که در سوره کافرون جلوهگر است که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در نهایت خطاب به مشرکان میفرماید: «لکم دینکم ولی دین».
در بررسی سیره عملی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و برخورد آنحضرت با مخالفان، باید گفت با توجه به وظیفه اصلی پیامبران مبنی بر هدایت جامعه به سوی سعادت و کمال و ابلاغ پیام الهی، اصل اساسی حاکم بر رفتار آنها بهخصوص رسولالله صلیاللهعلیهوسلم اصل رحمت، محبت و شفقت بود؛ یعنی هدف اصلی آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم جذب مردم به سوی خود و دین بود، وقتی هدف چنین باشد رفتار نیز در راستای آن خواهد بود.
آنچه بیشتر در رفتار نبوی بروز داشت و جلوه مینمود مدارا و شکیبایی با مخالفان بود؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مدارا مینمود و شکیبایی پیشه میکرد و از خطاها چشمپوشی میکرد، اما وقتی مخالفان اساس دعوت پیامبر و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار میدادند و به اقدامات عملی در این راه دست میزدند دیگر شکیبایی و مدارا جایی نداشت و پیامبر صلیاللهعلیهوسلم چارهای جز برخورد همراه با خشونت در راستای حفظ دین و هدایت مردم نداشت.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1ـ فرهنگ معاصر عربی- فارسی، آذرتاش آذرنوش، ص ۱۹۶؛
2ـ تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت، حسین عبدالمحمدی، ص ۱۵؛
3ـ مدارا و مدیریت، عبدالکریم سروش، ص ۳۱۰؛
4و5ـ آذرتاش آذرنوش، ص ۱۷۹/ ص ۴۶۳؛
6ـ سنن ابوداود، حدیث ۴۸۰۹ – صحیح مسلم، حدیث ۲۵۹۲؛
7ـ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی ۷/ ۲۰۹؛
8ـ نساء: ۱۴۲ – توبه: ۶۴-۶۵؛
9ـ توبه:۱۰۱؛
10ـ ابن هشام ۲/ ۱۹۸؛
11ـ همان، ص ۱۹۹؛
12ـ فقه السیره، بوطی، ص ۵۰۲؛
13ـ عبقریة محمد، عباس محمود عقاد، ص ۵۸؛
14ـ مثنوی معنوی، مولوی، دفتر سوم؛
15ـ أنفال: ۶۱؛
16ـ الرحیق المختوم، صفی الرحمن مبارکفوری، ص ۲۳۵.
دیدگاههای کاربران