روزی که استاد قاسمی در نمایشگاه حضور داشتند، بهدعوت غرفهداران روزنامهی «صدای اصلاحات» به غرفهی آنان رفتیم. استاد در حضور دستاندرکاران این نشریه وابسته به «حزب مردمی اصلاحات» بیان داشت: «ریشهی بیعدالتی در کشور، فرهنگی است. اصلاحات باید از خانواده شروع بشود. اصلاحات باید بیعدالتی را اصلاح کند. تاکنون اصلاحات کار ماندگاری نکرده است. باید از مدیران بومی کار گرفته شود که دلسوزی و دغدغهی بیشتری دارند.»
شور و نشاطی که در بیستودومین نمایشگاه مطبوعات تهران مشاهده و حس میشد وصفناشدنی است. تعداد غرفههای بیرونق و کمرمق بسیار کم بود. غرفهای که ما در آن مستقر بودیم در ردیف نشریاتی قرار داشت که محور فعالیتشان دین و اندیشه بود. به همین دلیل جمع قابل توجهی از مراجعهکنندگان به غرفهی "ندای اسلام" از طیف مذهبی بودند. برخلاف تصور عمومی در جامعهی ما، بیشتر این افراد بسیار محترم و خوشبرخورد بودند. اگر بحثی و سخنی برخلاف میل ما بیان میکردند، سعیشان بر آن بود آداب گفتوگو و احترام دوجانبه را حفظ کنند.
«ایرانی هستید یا خارجی؟!»
کم نبودند کسانی که با دیدن ظاهر ما از روی کنجکاوی میپرسیدند: اهل کجا هستید؟ ایرانی هستید یا خارجی؟! فارسی بلدید؟ وقتی پاسخ را میشنیدند با تمام احترام از شیخالاسلام مولانا عبدالحمید و جامعه اهلسنت یاد میکردند. به وجود مولانا عبدالحمید اظهار افتخار میکردند. مشی اعتدالی جامعه اهلسنت را میستودند.
برخی از مراجعهکنندگان به معنای واقعی کلمه متفاوت بودند؛ بهعنوان نمونه، روزی مردی سالخورده وارد غرفه شد و چند سؤال پرسید. محور پرسشهایش علت احترام گذاشتن اهلسنت به حضرت معاویه رضیاللهعنه بود. سپس گریزی به ماجرای حکمیت بین علی و معاویه و شهادت سیدنا علی رضیاللهعنهما زد؛ میگفت فکر نمیکنید در آن ماجرا حق با خوارج بود؟! وقتی با دلایل قرآنی و عقلی اثبات کردیم که خوارج پس از خروج از اردوی حضرت علی، راه افراط و بیخردی را در پیش گرفته بودند، قانع شد. تشکر کرد، ما را ماتومبهوت گذاشت و رفت. انتظار نداشتیم کسی قاتلان علی رضیاللهعنه و دشمنان صلح را حق بهجانب بداند!
از طرفی دیگر، برخی هم اسلام را متهم ردیف اول خشونتهای جاری در جهان میدانند. یکی از هوادران این دیدگاه احمقانه، متنی را با همین مضمون در دفتر یادداشت ندای اسلام در غرفه نوشته بود. بعضی از متنهایی که در دفترهای یادداشت نوشته میشدند، قابل توجه و جالب بودند؛ وحدت مسلمین و پایان نفرتها و تفرقهها آرزوی بیشتر آنان بود.
روزی به غرفهی «ایران دیلی» سر زدیم؛ در حین گفتوگو با غرفهدار ناخواسته چشممان به متنی پرمعنا در دفتر یادداشتشان افتاد؛ «محمودجان! نگران نباش، راهت ادامه دارد. دونالد ترامپ.» بیش از ما، خانم غرفهدار با دیدن جملهی فوق غرق خنده شد.
حس دوستی و برادری
بسیاری خبر میگرفتند که اوضاعتان چطور است؟ مشکل خاصی که ندارید؟! از اینکه اهلسنت در تهران مسجد ندارند ابراز تعجب میکردند و آنانیکه از قضیه اطلاع داشتند سرِ تأسف تکان میدادند. روزی یک مرد میانسال جلوی غرفه حاضر شد و با فروتنی و التماس از ما بابت بیاحترامی احتمالی همشهریانش عذرخواهی کرد. او از ما خواست بداخلاقی مذهبی عدهای نادان را به حساب همه ننویسیم. بعد هم با اصرار تعارف کرد هر کاری داریم به او بگوییم. شب را در خانهی او بگذرانیم و… از این رفتار هموطن شیعهمان متأثر شدیم.
اما متأثرکنندهتر از آن، دیدار کوتاه نگارنده با یک نوجوان تقریبا یازده ساله بود؛ مشکی پوشیده بود. در نمازخانه نماز میخواند که از کنارش رد شدم. چند لحظه بعد خودش را رساند. سلام کرد و پرسید: «ببخشید شما از برادران اهلسنت ما هستید؟» در حالیکه بهتزده شده بودم، جوابش را دادم. او هم با همان لحن محترمانهاش ادامه داد: «اسم من امیرعباسه، برام دعا کنین». مشخص بود این نوجوان در خانه درس وحدت و همزیستی مسالمتآمیز را فرا گرفته است و باید والدینش را تحسین کرد که اجازه ندادهاند فرزندشان با حس تنفر از دیگران بزرگ شود. اگر ما بیرون از خانه دم از دگرپذیری و اتحاد بزنیم و در جمع خانواده به بدگویی از مسلمانان و همسایگان بپردازیم، بدیهی است در جامعه شعار وحدت هیچگاه به مرحلهی عمل نخواهد رسید. وحدت با شعار توخالی و اِعمال قدرت حاصل نمیشود؛ فرهنگسازی بهترین چارهی کار است. شک ندارم اگر روزی به اهلسنت اجازهی ساخت مسجد در کلانشهرهایی مانند تهران داده شود، بسیاری از خیّرین شیعه به کمک هموطنان سنیمذهب خود خواهند شتافت. ما این احساس برادری را با تمام وجود لمس کردیم و بارها آزمودهایم.
یکی از نکات مهم که در گفتوگو با قشر مذهبی برای نگارنده جالب توجه بود، تاثیرگذاری بیانات رهبر انقلاب علیه ناسزاگویی به مقدسات اهلسنت بود. بسیاری از مراجعهکنندگانِ معتقد به نظام جمهوری اسلامی و دوستدار رهبری، تاکید میکردند ما اجازه نداریم به مقدسات اهلسنت بد بگوییم. علت را هم اظهارات رهبری بیان میداشتند. عدهای هم با مطالعهی شخصی به جایگاه والای صحابه رسولالله، بالاخص خلفای راشدین، پی برده بودند و در عین اینکه تاکید میکردند تعارف نمیکنند، از آنان به نیکی یاد میکردند.
دیدار با شخصیتهای فرهیخته
در حاشیه این نمایشگاه دیدارهایی ماندگار هم با چند شخصیت فرهیخته داشتیم. آقای محمد آریانژاد، خانم بیبی مریم شرعی و خواهر مکرمهمان کتایون محمودی از جملهی آنان هستند. آقای آریانژاد از نخستین تحصیلکردگان و نخبگان بلوچ است که افتخار همراهی و استفاده از استاد عبدالرحمن فرامرزی، بنیانگذار مؤسسه "کیهان"، را دارد.
خانم شرعی و همسرش نیز از نخبگان ترکمن هستند. این قرآنپژوه اهلسنت تحصیلات عالیهاش را در رشته فلسفه در آلمان تکمیل کرده است و آثاری به زبان ترکمنی دارد. دیدار با ایشان در معیت استاد قاسمی صورت گرفت. خانم شرعی میگفت افکار نابی که در ندای اسلام هست، در سطح کشور کمیاب است. مولانا عبدالحمید بهترین امامجمعه در ایران و بلکه از بهترین شخصیتهای برجسته جهان اسلام هستند.
بهصورت کاملا غافلگیرکننده با خواهر محمودی هم دیدار کردیم. ایشان همراه جمعی از اهالی رسانه کرمانشاه به نمایشگاه مطبوعات تشریف آورده بود و عشق به «مکی» و «مولانا» قبل از هر چیزی ایشان را به غرفه ندای اسلام کشانده بود. ایشان در غرفهی ما نقش یک میزبان را ایفا میکرد تا مهمان! دیدار با این فرهیختگان روحیهی تازهای به ما بخشید.
آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون و عاقبت بخیر برای همهی این عزیزان، از جمله شما خوانندگان دوستداشتنی که پیگیر بخش پایانی «وقایع تهرانیه» بودید، دارم.
دیدگاههای کاربران