شیخالحدیث و الارشاد، و استاد و راهنمای برجستۀ عرصۀ عرفان، مولانا حاجی غلامرسول بارکزهی به سال 1322 شمسی در روستای “سرجوی”، از توابع شهرستان سراوان در خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. ایشان در همان روزهای نخست زندگی از نعمت مادر محروم شد، چندی بعد تنهابرادرش را هم از دست داد و تحت سرپرستی پدر و جد مادریاش، ملا شیح حسن، رشد كرد.
تحصیل در پاكستان و آشنایی با سلسلههای عرفانی «نقشبندیه» و «قادریه»
مرحوم مولانا غلامرسول پس از آنكه تحصیلات دولتی را در زادگاهش تا كلاس ششم ابتدایی ادامه داد، برای فراگیری علوم دینی به مدرسۀ دینی سرجوی سراوان رفت. مولانا غلامرسول مدتی بعد به همراه راهنما و مشوق خود، صوفی دوستمحمد برای ادامۀ تحصیل علوم دینی به کشور پاکستان هجرت كرد و پس از چند سال تلاش و مجاهده توانست تحصیلات علوم دینی را به پایان برساند. از جمله اساتید مرحوم مولانا باركزهی در پاكستان میتوان به استادالعلما، مولانا سحبانمحمود و نیز مولانا محمدنور اشاره كرد. ایشان در پاكستان علاوه بر تحصیل علوم دینی، در رشتههای فلسفه و منطق و نیز طب سنّتی در شجاعآباد ملتان تخصص كسب كرد.
مرحوم مولانا غلامرسول در دوران طلبگی همچنین در منطقۀ پنجاب پاکستان با یکی از عرفای سلسلۀ نقشبندیه بیعت كرد و پس از وفات مرشدش، بنا بر توصیۀ ایشان برای بیعت نزد مولانا عبدالکریم قریشی، خلیفۀ سلسلۀ قادریه در “بیرشریف” رفت و یكی از شاگردان زبده و برجستۀ ایشان لقب گرفت. مرحوم مولانا غلامرسول سرانجام پس از 25 سال مریدی، با اجازۀ مرشد خود به درجۀ خلافت در سلسلۀ قادریه رسید.
بازگشت به وطن و فعالیت در مسجد محلۀ كهنهقلعۀ سراوان
مرحوم مولانا غلامرسول باركزهی پس از پایان تحصیلات قصد عزیمت به وطن میكند. در مسیر بازگشت، در منطقۀ پنجگور پاکستان دعوت به همكاری میشود، اما بنا بر نیاز دینی منطقه دعوت بزرگان آنجا را نمیپذیرد، به زادگاه خود باز میگردد و در مسجد محلۀ کهنهقلعۀ سراوان فعالیتهای تعلیمی و ارشادی خود را آغاز میكند. مدتی بعد متولیان مسجد جامع نور سراوان از ایشان دعوت میكنند كه امامت جمعه و جماعت این مسجد را برعهده بگیرد اما مرحوم مولانا غلامرسول باركزهی وقتی میبیند با رفتنش مسجد کوچک محلۀ كهنهقلعه بدون امام جماعت میماند، این دعوت را هم نمیپذیرد و بدون هیچ چشمداشت و دستمزدی به امامت در همان مسجد ادامه میدهد و برای تامین مایحتاج زندگی خود به كار و كسب میپردازد. حضرت مولانا علاوه بر تلاش برای آراستگی و پاکی ظاهری افراد جامعه، برای آراستگی باطنی آنان نیز تلاش فراوان میكند.
حكایت تاسیس مدرسۀ دینی اشاعةالتوحید سراوان
مولانا غلامرسول میفرمود: «صوفی دوستمحمد [كه پدرخانم ایشان بود] همیشه به من میگفت تو چرا به تجارت و كسبوكار دنیوی مشغول هستی؟ وظیفۀ تو بهعنوان یک عالم دین، تعلیم و تعلم است. تو باید هر چه زودتر یک مدرسه یا مکتب راه بیندازی. و من میگفتم با وجود مدارس بزرگی مثل مدرسۀ دینی زنگیان و مدرسۀ دینی سرجو تاسیس یک مدرسۀ دیگر نتیجۀ خوبی نخواهد داشت. بنابراین من مبادرت به انجام چنین کاری نمیكنم.»
عدم تمایل ایشان ادامه پیدا میكند تا اینكه بنابر مشكلاتی مدرسۀ دینی سرجوی سراوان برای مدتی تعطیل میشود. مرحوم مولانا غلامرسول وقتی این وضعیت را میبیند و نیاز مردم منطقه را به داشتن مدرسهای جدید احساس میكند پس از حدود 20 سال درس و تعلیم در مسجد محلۀ كهنهقلعه و پرداختن به تجارت و کسبوكار، کار تعلیم و آموزش مسائل دینی را از منزل شخصی خود که نیمی از آن در اجارۀ آموزش و پرورش بوده، آغاز میكند. حافظ عبدالقادر و مولوی درمحمد نخستین اساتیدی بودهاند كه با ایشان در آن مجموعۀ كوچك كه بعدها رشد كرد و «مدرسۀ دینی اشاعةالتوحید سراوان» نام گرفت، همكاری میكنند. مرحوم مولانا غلامرسول مخارج و حقوق اساتید آن مجموعه را از درآمد شخصی خود میپردازد و غذای طلاب نیز در منزل ایشان آماده میشود. این روند ادامه مییابد تا اینکه تعداد طلاب مراجعهكننده بیشتر میشود. حضرت استاد به فکر توسعۀ درسگاه خود و تشكیل سازوكاری بزرگتر و گستردهتر برای آن میافتد. بنابراین مکان فعلی مكتب خواهران را برای بنای چند اتاق در نظر میگیرد و با تلاش و مجاهدۀ فراوان به رشد و توسعۀ ظاهری و معنوی مدرسه میپردازد.
اینك و به بركت تلاشها و مجاهدتهای خالصانه مولانا غلامرسول مدرسۀ دینی اشاعةالتوحید سراوان كه یكی از مدارس مشهور و فعال شورای هماهنگی مدارس دینی استان سیستانوبلوچستان بهحساب میآید، در دو بخش خواهران و برادران فعالیت میكند. همچنین حدود 50 مکتب و مدرسۀ دینی وابسته به این مركز علمی در نواحی مختلف منطقۀ سراوان فعال هستند که مشهورترین آنها مدرسۀ دینی “دارالقرآن” سراوان و مدرسۀ دینی “تعلیم القرآن” هوشک میباشند.
واقعۀ وفات
مرحوم مولانا غلامرسول باركزهی سرانجام پس از عمری تلاش و فعالیت مستمر دینی و عرفانی، بعد از ظهر روز پنجشنبه 29 مرداد سال جاری، مطابق با 5 ذیقعده 1436 قمری، بدون آنکه كسی را بهجای خود بر مسند خلافت سلسلۀ عرفانی و نیز مسند مدیریت مدرسۀ دینی اشاعةالتوحید بنشاند بر اثر سکته مغزی دار فانی را وداع گفت و به دیدار حق شتافت. «اللهم اغفرله و ارحمه و أكرم نزله و وسّع مدخله و أبدله داراً خیراً من داره و أهلاً خیراً من أهله.»
دیدگاههای کاربران