“علی دوابشه”؛ كودك شیرخوار فلسطینی كه چند روز پیش با گهوارهاش زنده در آتش سوخت، باری دیگر پرده از كینه و عداوت دیرینۀ یهودیان إفراطی با اسلام و مسلمین برداشت.
“دوابشه” كه چند روز قبل از شهادتش در كلیپی که از وی منتشر شد، قرآن كریم را در آغوش گرفته و با لبهای زیبا و نازنیناش بر كلام بزرگ الهی بوسه میزند، دارد علاقهاش را به قرآن كه از والدین متدین و قرآنیاش آموخته، نشان میدهد.
“دوابشه” فدای قرآن مجید و فدای آن كتابی گردید كه قرنها پیش از دشمنی و كینهتوزی ذاتی كودككُشان یهودی خبر داده است؛ از انسانهایی كه در دنیای افراطیگری، سرسختترین افراطگرایان و بیرحمترین سنگدلان هستند؛ «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ»
اما آنچه شگفتانگیزتر و دردآورتر از حركت وحشیانۀ یهودیان درندهخو است، سكوت مجامع بینالمللی و سازمانهای حقوقبشری است.
هرگاه افراطیانِ بهستوهآمده مسلمان مرتكب ستمی بر خلاف آئین خود میشوند، خبرگزاریهای دنیا با تمام امكانات خبری خود، از آن اقدام چنان علیه دین و مبانی اسلام بهرهبرداری میكنند كه خاورشناسان در چندین سال با تهمت و افترا به آن دست نمییابند. چنان امواجی از تنفر و دینستیزی ایجاد میكنند كه مخالفین اسلام بهجای خود، حتی پیروان دلسوز را نیز دریان مسیر با خود همصدا کرده و به فریاد و ناله وامیدارند. بهطوریکه:
ـ مبانی و اصول اسلام مورد طعن قرار میگیرند؛
ـ روشنفكران مسلمان خواستار تجدیدنظر در اصول و فروع اصول اسلام میشوند؛
ـ تودههای بیسواد و از همهچیز بیخبر به لعن و نفرین میپردازند؛
ـ حاكمان و رهبران عقدهای و دستنشاندۀ غرب، تمام فعالیتهای دینی و چهبسا فعالیت مؤسسههای خیری و كمكرسانی را ممنوع اعلام میكنند و به تعقیب اهل دین و دیانت میشتابند؛
ـ سیاستمدارانِ جاهطلب و مقامپرور، آزادیهای فردی و اجتماعی و انسانی را محدود میكنند؛
ـ اهل قلم و رسانه تعالیم و آموزههای دین و عالمان دینی را به باد مسخره میگیرند؛
ـ كارگردانان و فیلمنامهنویسان در تهیه مستندهای غیرواقعی و سریالهای دروغین هنرنمایی میكنند؛
ولی در قبال كودكسوزی یهودیان افراطی و زنده به گور کردن جمعی شهروندان بیدفاع و اقدامات قدرتهای جهانی و سازمانهای بینالمللی كه احیاناً هزاران قربانی و تلفات سنگین مادی بر جای میگذارد، به انتشار یک خبر کوتاه اکتفا شده و چنین مورد توجه و تحلیل و بررسی قرار نمیگیرد.
سالهاست از حملات ائتلاف غربی به سركردگی آمریكا در عراق به بهانۀ از بین بردن سلاحهای شیمیایی و در افغانستان به بهانۀ مبارزه با تروریسم میگذرد. سالانه صدها كودك ناقصالخلقه در “فلوجه” و “قندهار” متولد میشوند؛ یكی با یك چشم در پیشانی، و دیگری با اندامی داخلی كه بیرون از بدنش آویزان است، آنها جنگ را لمس نكردهاند اما با درد جنگ به دنیا میآیند.
و اکنون سؤال اینجاست:
ـ كجایند تحلیلگران دلسوز و نویسندگان بشردوست تا این جنایات را ریشهیابی كنند؟
ـ كجا هستند سیاستمداران و كارشناسان علوم سیاسی تا تصمیمات سازمان ملل و ائتلافهای غربی را به چالش بكشند؟
ـ چرا رسانههای دنیا اندكی از برنامههای دینستیزی خویش را به تحلیل واقعیتها و حقیقتها اختصاص نمیدهند؟
ـ چرا ابررسانههایی مانند “بی.بی.سی” و “سی.ان.ان ” بهجای تهیه مستندهای دروغین از وضعیت زنان در افغانستان و شیوۀ آموزش مدارس دینی در افغانستان و پاكستان، گزارشی از خانوادههای داغدار و بازماندگان حملات وحشیانه ابرقدرتهای جهان تهیه نمیکنند و مصاحبهای با داغدیدگان حملات مدعیان دموکراسی در عراق و افغانستان ترتیب نمیدهند؟
هرگاه شرافت و كرامت انسانیت توسط مدعیان حقوق بشر زیر پا گذاشته میشود، سكوت و تبعیض رسانهای قلب هر انسان بیداردل و آزادهای را به درد آورده و او را ناگزیر به لعن و نفرین بر این همه نفاق و تناقضگوىی و بیعدالتی رسانهای حاكم بر دنیا میکند.
دیدگاههای کاربران