در روانشناسی بحثی وجود دارد به عنوان در “نظر گرفتن نهایت امر ممکن- و حتی گاه ناممکن- یک پدیده و بر اساس آن تصمیم گرفتن”؛ از این موضوع در امر تصمیمگیری یا تصمیمسازی فردی و جمعی و مدیریت بحران؛ روانشناسی تبلیغات؛ جنگ روانی و خیلی مسایل دیگر استفاده میشود .
اگر بخواهم خیلی ساده این بحث را با مثالی عینی کنم؛ تصور کنید شما قصد مهاجرت به کشوری دیگر را دارید، کارهایش را تقریباً انجام دادهاید و کنون به ناگاه – حال به هر دلیلی- دچار نوعی تعارض در امر ماندن یا رفتن شده و چنان مردد ماندهاید که توان تصمیمگیری از شما سلب شده و شما را به نوعی دچار شبهفلج تصمیمی و عملی نموده است، در اینجا وقتی راهحل دیگری نمیماند میتوان از فرد این را سوال کرد که روی برگهی کاغذی بنویسد که نهایت امر زیانباری که در صورت رفتن متوجه وی میشود؛ چیست؟ و از آن سو نهایت امر زیانباری که در صورت ماندن وی برایش پیش میآید چیست؟ و سپس این دو را با هم مقایسه کرده و نهایتاً امری که خیر بیشتر و شر کمتر را متوجه فرد میکند، برمیگزیند تا از این خلا رفتاری و کرداری بهدر آید .
خب در امور مسایل فردی؛ نهایتاً آن است که فرد تصمیم اشتباهی گرفته و یک شخص خاص را دچار تجربتی زیانبار مینماید، اما بدی کار آنجاست که این نوع تصمیمسازی وارد ساختار مدیریت جمعی شود و مدیران ما در هر سطحی و برای امور بسیار حساس سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بخواهند بر اساس بینهایت زیانباری تصمیم بگیرند و آنگاه است که تلاطم و بحران در سطح جامعه ایجاد میشود و کنترل آنکه در ابتدا بسیار آسان و میسور است به گرهی فروبسته تبدیل میشود .
بحث تخریب مکان نمازخانهی اهلسنت در تهران در این روزها به نگرانی و تشویش در اذهان و افکار اهلسنت ایران انجامیده و بحثهای فزونی را دامن زده است؛ بسیاری از فعالان فکری و اجتماعی اهلسنت واکنش نشان داده و نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کردهاند و کار بهجایی رسیده که عدهای از فعالان شیعیمذهب حوزههای مختلف اجتماعی نیز- در حوزهی فضای مجازی- واکنش نشان دادهاند .
از منظر فقهی و حوزهی دروندینی میتوان مسئله را کاوید و بحث را ادامه داد؛ اما من در اینجا خیلی کوتاه و مختصر میخواهم موضوعی را به سمع و نظر خوانندگان عزیز برسانم .
در امور مهم مربوط به منافع ملی و بهاصطلاح حوزهی کلان مملکت، بحث بیشتر از آنکه مربوط به تصمیمگرفتن بر اساس در نظر گرفتن نهایتها باشد، مربوط به ظرایف و هنرورزی عقلانی در امر تصمیمگیری و تصمیمسازی با در نظر گرفتن همهی جوانب آن است. نمیتوان تصمیمی متهورانه و حداکثری و بیباکانه در عرصهی زیست عمومی گرفت و گفت: حالا ببینیم چه میشود؟ چه آنکه “ببینیم این چه میشود”ها نهایتاً به بحران منتهی میشود.
متاسفانه احساس میشود بسیاری از مدیران ما بهجای تصمیمگیری متکی بر نهایت دقت محاسباتی، تصمیمگیری متکی بر نهایت “ببینیم چه میشود؟!” را برگزیدهاند و بسیاری از تصمیمها بر اساس منافع ملی و امنیتی گرفته نمیشوند .
تخریب نمازخانهی کوچک اهلسنت در تهران – حال بنا به هر دلیلی؛ حتی دلایل شهرسازی و شهرداریگونه!!- کاملاً بر خلاف امنیت ملی و باعث ایجاد آشوب و آنتروپی اجتماعی – بینظمی- میشود و بهراستی آدمی حیران میماند از تصمیمگیریهای عجیب و غریب اینگونهای در ساختار مدیریت کلان کشور…
فرض را بر این میگذاریم و قاعدهمان آن است که فرض محال، محال نیست که بنا به هر دلیلی تخریب این مکان در دستور کار قرار گرفته است، خب حتی در این شرایط شورای عالی امنیت ملی بایستی تشکیل جلسه دهد و عقلای قوم با دعوت از چند تن از فعالان تاثیرگذار اهلسنت، مساله را به شور بگذارند و قاعدتا بر اساس فتوای مقام رهبری که ایجاد تفرقه بین اهلسنت و شیعیان در کشور را حرام اعلام کرده و توطئهی دشمنان دانستهاند، حکم انجام چنین امری خلاف امنیت ملی شناخته شده و از دستور کار خارج میشود .
اگر قرار باشد هر مدیری در کشور صبح از خواب بلند شده و تعارضات درونخانوادگی شب گذشتهی خویش در سطح خُرد را در امر تصمیمگیری امروز در سطح کلان مملکت دخالت داده!! و توسن احساسات و عواطف خویش را بر سطح پهناور عقلانیت بتازاند، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد .
تخریب نمازخانهی اهلسنت در تهران بر خلاف اوامر مقام رهبری، بر خلاف شرع، بر خلاف امنیت و منافع ملی و تنها بر اساس تصمیمگیری عدهای خاص که تنها منفعت شخصی خویش را بدون توجه به عواقب کارهایشان در نظر میگیرند انجام شده است و جامعهی اهلسنت ایران منتظر دخالت عقلا و جلوگیری از ایجاد امر مشمئزکنندهی تفرقه در کشور هستند .
دیدگاههای کاربران