امروز :دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نیم‌نگاهی به یک نشریه پرحاشیه [1]

نیم‌نگاهی به یک نشریه پرحاشیه [1]

اشاره: بازنشر یک گفت‌وگوی عجیب و جنجال‌برانگیز در فضای مجازی کافی بود تا عوام و خواص جامعه‌ی ما از وجود نشریه‌ای “تخصصی” مطلع شوند که عنوان “نشریه مطالعات تروریسم” بر پیشانی آن خودنمایی می‌کند. گرچه تکذیب آن مصاحبه و سپس تردیدهایی که در مورد آن تکذیبیه به‌وجود آمد، مسائلی را برای یک رئیس دانشگاه درپی داشت، اما این امر باعث شد تا افکار عمومی سیستان‌وبلوچستان با نشریه‌ای آشنا شوند که یک شماره‌ی خود را به استان آنها اختصاص داده است.در این نوشتار به واکاوی برخی از صفحات «نشریه راه‌نما» می‌پردازیم و نیم‌نگاهی به “نگاه‌‌های” گردانندگان این نشریه به بلوچستان ایران خواهیم انداخت. پرداختن به همۀ بخش‌ها و اظهارات ارائه شده در توان این مطلب نیست، ولی تلاش بر همین است که مباحث مهم از قلم نیفتند. نگارنده نوشتار پیش‌رو را در نیمه اول دی‌ماه 1393 برای انتشار آماده کرده بود،‌ اما تقدیر مثل همیشه از تدبیر جلو زد و اکنون که در ماه دوم بهار 1394 قرار داریم،‌ موفق به انتشار آن از «سنی آن‌لاین» شدیم.
با توجه به تحلیلی بودن مطلب، ناخواسته نوشتاری طولانی تقدیم خوانندگان می‌کنیم؛ امید است که مفید واقع شود.

«راه‌نما» را بشناسیم
نشریه راه‌نما که ظاهرا به‌صورت گاهنامه منتشر می‌شود از سوی «بنیاد هابیلیان» اداره می‌شود. تارنمای بنیاد هابیلیان این‌گونه به معرفی این تشکل پرداخته است: «تشکلی است غیردولتی و فرهنگی که به‌منظور تبیین پرونده تروریسم در ایران تأسیس گردیده است. اعضای مؤسس و اصلی کانون، فرزندان و بستگان درجه یک شهدایی هستند که توسط گروه تروریستی منافقین به شهادت رسیده‌اند. برنامه سیاسی و حقوقی کانون در مبارزه و مقابله با تروریسم، منبعث از دیدگاه فرهنگی حاکم بر برنامه‌های بلندمدت کانون است. بنیاد در زمینه حقوق بشر فعال بوده است و عزم آن دارد که اعضاء و وابستگان این گروه تروریستی را نیز به عنوان انسان‌های دربند و الینه شده به خود آورد و حقوق فردی آنها را به ایشان بازگرداند.»
در حال حاضر دبير‌کلی بنياد هابيليان بر عهده “محمد ‌جواد هاشمی‌نژاد” فرزند “شهيد عبدالکریم هاشمی‌نژاد” است. مجله «راه‌‌نما» اولين نشريه تخصصی تروريسم در کشور است که يکی از بخش‌های این NGO محسوب می‌شود. با نگاهی به شماره‌های پیشین این مجله می‌توان پی برد که دست‌اندرکاران آن تلاش دارند ابعاد مختلف پدیده تروریسم و نظامی‌گری گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی ایران را در منطقه به‌طور عام و در ایران به‌طور خاص مورد بررسی قرار دهند. شش شماره این نشریه به گروه تروریستی “سازمان مجاهدین خلق” اختصاص یافته و در سایر شماره‌های آن به واکاوی “تجزیه‌طلبی در خوزستان”، “سازمان القاعده” و “تروریسم دولتی آمریکا” پرداخته شده است. با بررسی و مطالعه مطالب و گفتگوهای منتشره در این نشریه می‌توان به اطلاعات خوبی دست یافت. شمارۀ اخیر «راه‌نما» (شماره یازدهم- شهریورماه 1393)، که در مطلب پیش‌رو قصد بررسی برخی مطالب آن را داریم، نیز حاوی نکات مفید، گوناگون و بعضا متضاد زیادی است که ممکن است موجب سرگردانی خواننده شود.

سرمقاله
چنین به‌نظر می‌رسد نگارنده‌ی سرمقاله «راه‌نما» پس از مدنظر قرار دادن مصاحبه‌ها و گفت‌وشنیدهای میدانی، دست به قلم شده است. سرمقاله‌نویس به‌درستی نوشته است: «مردم سیستان‌وبلوچستان تا اعماقِ وجودشان به ایران تعلق خاطر دارند و به نظام جمهوری اسلامی وفادارند. این نعمت بزرگی است که نه‌تنها مسئولین نظام جمهوری اسلامی، بلکه تمام مردم ایران، به‌خاطر میهن‌پرستی مردم این استان در مرزهایی که با هزاران خطر مواجه است، باید شکرگذار آن باشند. همین عامل است که باعث شده توطئه‌های خارجی عقیم بماند…» آقای سعید رضاپور در سرمقاله‌ی خود به‌درستی اظهار داشته است: «سیستان‌وبلوچستان نیازمند برنامه‌ای برای توسعه ویژه و پرشتاب متناسب با امتیازات موجود و انتظارات مردم این خطه است.»
از آنجائی‌که محوری‌ترین مبحث شماره‌ی مذکور این نشریه “وهابیت” و “امنیت” است، سرمقاله هم نتوانسته بدون اشاره بدان بگذرد؛ در بخشی از این نوشتار آمده است: «وهابیت به انحای گوناگون مردم مسلمان را برای قبول افکار بدعت‌آمیز خود تحت فشار گذاشته و به تندروی ترغیب می‌کند. از لطمات جبران‌ناپذیر این پدیده شوم آن است که درپی بدنامی پیروان “امام [ابو] حنیفه” است، به‌طوری که درپی زیرسوال بردن فقه حنفی و احکام شرعی این مذهب است و اهل‌سنت نجیب استان را به‌عنوان مردمی ستیزه‌جو و ضدّشیعه معرفی می‌کند؛ امری که تا واقعیت فاصله‌ای زیاد دارد و البته غیرممکن است.»
«وهابیت» واژه‌ای آشنا اما مبهم و کثیرالمعناست؛ کاربرد آن در جوامع مختلف نیز متفاوت است و هرکس با انگیزه‌ای از این مارک پرکاربرد بهره می‌برد. از متن فوق چنین برمی‌آید که منظور نگارنده فرقه‌ای‌ست که با عناوین مختلفی همچون “غیرمقلد” و “سلفی” شناخته می‌شود و در کشورهای مختلف هویت مختلف و مواضع گوناگونی پیش می‌گیرد. برخی نیز به امام اعظم ابوحنیفه می‌تازند که نام این امام هُمام در نشریه «راه‌نما» به اشتباه در چندین جا “امام حنیفه” نوشته شده است. سوال اینجاست که در کشور ما واژه «وهابیت» چه تعریفی دارد و عموما مصادیق آن چه کسانی هستند؟ گرچه این امر بیشتر به میل مارک‌زنندگان برمی‌گردد، اما بهترین توضیح را در این زمینه حجت‌الاسلام یونسی، دستیار ارشد رئیس‌جمهور در امور اقوام و مذاهب، در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد (15 بهمن 1392) داده است؛ او معتقد است: «متاسفانه افرادی هستند که برخلاف منافع کلان کشور مخالف اهل‏سُنّت هستند اما رویشان نمی‏شود که بگویند ما مخالف اهل‏سُنّت هستیم. لذا با این تعابیر که مثلا وهابیت و سلفی‏گری در میان اهل‏سُنّت بسیار توسعه یافته، می‏خواهند مخالفت‏شان با اهل‏سُنّت را نشان دهند. جرات نمی‏کنند که بگویند مخالف اهل‏سُنّت هستیم و بهانه را تبلیغات اهل‏سُنّت می‏کنند.»
نکته‌ی مثبتی که در سرمقاله «راه‌نما» به‌چشم می‌خورد انتقاد غیرمستقیم از کسانی‌ست که اهل‌سنت حنفی را دشمن اهل‌تشیع قلمداد می‌کنند و شوافع را از نظر فکری و عقیدتی به شیعیان “نزدیک‌تر” می‌پندارند؛ این نکته حتی در همین نشریه به‌نقل از منوچهر محمدی، استاندار سابق سیستان‌وبلوچستان، به‌صراحت ذکر شده است. این در حالی‌ست که اهل‌سنت به اجماع با اهل‌بیت محبت دارند و عقاید آنها مشترک است و زاویه درست کردن با احناف اهل‌سنت دردی را درمان نمی‌کند، بلکه بیم آن می‌رود که بر شدت دردها و مشکلات بیفزاید.

«خطر وهابیت»
مجله «راه‌نما» در گفت‌وگو‌هایش با افراد مختلف، حتی شهرداران و کارمندان فرمانداری‌ها و اعضای شورای شهر به یک مسأله حتما پرداخته است و آن “خطر ترویج وهابیت و تمایل جوانان به این نحله‌ی فکری” است. مسأله‌ای که بیان‌گر نگرانی شدید دست‌اندرکاران نشریه از این پدیدۀ موهوم است؛ این تیم پاسخ‌های متفاوت و سرگردانی هم از افراد مختلف کسب کرده است. به‌عنوان مثال فردی که فقط در اوایل انقلاب علیه حکومت نوپا دست به اسلحه برده، مدتی در امارات زندان بوده و سرانجام تامین گرفته، با کارشناس دینی اشتباه گرفته می‌شود؛ در سوال به او تلقین می‌شود که «افرادی افراط‌گرای مذهبی هستند و می‌گویند با شیعه نشستن حرام است و..» او هم در پاسخ می‌گوید: «بله هست، همین جماعت تبلیغی‌هایی که خیلی افراطی هستند. یا آنهایی که در مدارس دینی خودشان بحث مذهبی، مشابه همان کارهایی که گروه عبدالمالک انجام داد، رواج می‌دهند». همین فرد با سؤال تکراری پیرامون وهابیت نیز مواجه شده و با پاسخ‌ عجیبش پرده از بی‌اطلاعی خود برداشته و گفته است: «چند ماه قبل گروهی از جماعت تبلیغ به ایران آمده بودند؛ گفتند ما سه نفر می‌خواهیم، این‌ها را به قم بفرستید، هرچه پول بخواهید به شما می‌دهیم. می‌خواهیم با بمب‌های کمریِ انفجاری به آنجا برویم و آنجا انفجار ایجاد کنیم!» این در حالی‌ست که یک فرد دارای کمترین اطلاعات هم می‌داند جماعت تبلیغ یک حرکت کاملا اصلاحی است و انفجار انتحاری به‌کنار که از سیاست هم به‌شدت دوری می‌کند. اتهامی که ناعادلانه به مدارس دینی وارد می‌شود نیز هیچ‌گاه به اثبات نرسید، بلکه عکس آن ثابت شد و محافل مختلف بر صلح‌جو بودن آنها اعتراف کردند؛ اعطای جایزه «تلاش‌گر حقوق بشر سال 1393» به رئیس شورای هماهنگی مدارس دینی اهل‌سنت سیستان‌وبلوچستان مؤید این امر است.
این نشریه در مقاله‌ای تحت عنوان “سابقه گروهک‌ها در استان سیستان‌وبلوچستان” به بیان “عوامل داخلی” علل تغییر رویه گروه‌های سیاسی و “تشکیل گروه‌های محارب پس از انقلاب” پرداخته است. نویسنده‌ی ناشناس در ابتدا «تعلیم وهابی‌گری توسط برخی حوزه‌های علمیه در استان با الهام‌گیری و برقراری ارتباط تناتنگ با برخی کشورهای همسایه از جمله عربستان و پاکستان» را ذکر کرده و پس از یادآوری چند عامل دیگر دوباره انگشت اتهام را به سوی نخبگان مذهبی «در قالب مولوی‌ها» نشانه رفته است. این اظهارات در واقع مقصود مصاحبه‌کنندگان را از “نحله‌ی فکری وهابیت” و مصادیق آن را در استان بیان کرده است؛ امری که بسیاری از مصاحبه‌شوندگان صاحب‌نظر این نشریه هرگز آن را تائید نمی‌کنند و حتی به دفاع از مدارس دینی و نقد “طرح ساماندهی” می‌پردازند. یکی از مصاحبه‌شوندگان توضیح می‌دهد: «مبانی فقهی که در پاکستان و هندوستان و اینجا (استان) تدریس می‌شود فرق نمی‌کند. البته هند و پاکستان بسیار خوشحال هستند از نظام ایران و به علمای اهل‌سنت ایران توصیه می‌کنند که این نظام را نگه دارید، این نظام برای شما خیلی خوب است… این بحث علمای دیوبند هند است.»
یکی از کارشناسان مصاحبه‌شونده پیرامون تفاوت اهل‌سنت و «وهابیت» این‌گونه توضیح داده است: «وهابیت چون مذهب نیست، من اطلاعات وافی و کافی ندارم؛ اما مذاهب رسمی اهل‌سنت حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی هستند…آنهایی که برحق هستند و مورد تائید امت اسلامی (اهل‌تسنن) هستند، چهار مذهب برحق اهل‌سنت هستند و غیر از آن‌ها به‌نظر من خالی از افراط و تفریط نیستند.»
با توجه به اینکه در محافل علمی عموما “شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه” پیشوای فکری فرقۀ موهوم وهابیت تلقی می‌شود و برخی محافل دیگر ایشان را مخالف عرفان و تصوف می‌پندارند، مولانا عبدالرحمن چابهاری در این خصوص توضیحات مفیدی ارائه کرده‌اند؛ در صفحۀ 97 «راه‌نما» به‌نقل از مدیر مدرسۀ دینی جامعةالحرمین الشریفین چابهار آمده است: «علمای اهل‌سنت ابن‌تیمیه را از مراجع فکری و فقهای اهل‌سنت حساب نمی‌کنند، اما می‌گویند ایشان شخصیت علمی بسیار والایی داشته و فی‌المجموع در وسعت دامنه علم و در حافظه، نابغه بوده است… در واقع افراطی‌ها تلاش دارند خودشان را به ابن‌تیمیه منتسب کنند و خود را حنبلی می‌دانند. در حالی‌که ابن‌تیمیه در خیلی از رساله‌هایش مثلا بحث عرفان را قبول دارد، اما این‌ها رد می‌کنند.» در این گفت‌وگو بحث مفیدی از اصطلاح رایج «اهل قبله» بیان شده است؛ «…اما مراد از اهل قبله کسی نیست که صرفا روبه قبله نماز بخواند، در تفسیر کلام امام حنفی [ابوحنیفه]، مراد از اهل قبله کسی است که معتقد به ضروریات دین مثل الوهیت، وحدانیت، رسالت،‌ نبوت و آنچه در “آمنت بالله و ملائکته و کتبه و رسله…” آمده است و فروعاتی مثل خاتمیت نبوت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم باشد.»

تأملاتی در برخی گفت‌وگوها
نشریه راه‌نما با انجام چندین مصاحبه و به میان آوردن موضوعات مختلف پرونده‌های متعددی را نیز باز کرده است. قسمت‌هایی از این گفت‌وگوها را در این بخش بررسی می‌کنیم. در یکی از گفت‌وگوها که مصاحبه‌کنندگان با شنیدن پاسخ‌های باب طبع خود ذوق‌زده می‌شوند، در صفحۀ 103 سوالی دیگر را مطرح می‌کنند: «آن افرادی که خود را ایرانی می‌دانند و حاکمیت هم برای اجرای فرایض مذهبی آن‌ها هیچ ممانعتی نمی‌کند و حقوق‌شان مثل سایر مردم دیگر احقاق می‌شود،‌ ولی می‌گویند رفتار حاکمیت تبعیض‌آمیز است، چه حکمی دارند؟» روحانی مصاحبه‌شونده گرچه مسئله را عاطفی جلوه می‌دهد،‌ اما نمی‌تواند از کنار تبعیض‌های آشکار در تقسیم مناصب در استان به‌راحتی بگذرد و ضمن تاکید بر “قانع بودن” مردم و “عاطفی” بودن انتظارات، بر “رضایت عمومی” مردم بلوچ اصرار می‌کند. او ادامه می‌دهد: «شما عکس این قضیه را تصور کنید؛ اگر حکومت اهل‌سنت بود و در استان سیستان‌وبلوچستان اهل‌تشیع را هیچ مشارکتی نمی‌دادند، آیا آن‌ها دلخور نمی‌شدند؟ در بحرین هم همین قضیه وجود دارد. ما از انقلاب آنها حمایت می‌کنیم. آنها نسبت به اهل‌سنت مشارکت‌شان کمتر است. اینجا هم ما باید این را قبول داشته باشیم. آن‌ها در بحرین سنگ‌وچوب به‌دست گرفته‌اند و به میدان آمده‌اند، ولی اهل‌سنت این را نمی‌پذیرند که آشوب برپا کنند، ما باید راه اعتدال را در پیش بگیریم. پیشنهاد می‌کنیم؛ اگر انجام شد خوب است و اگر نشد، حرفی نداریم؛ در همین حد بوده است.»
نکته‌ی جالب توجه دیگری که در این گفت‌وگو دیده می‌شود اشاره به قضیه امنیت در عراق است. در بخشی از یک پاسخ آمده است: «شیعه، سنی و کُرد علیه صدام در کنار هم بودند. اما تا امروز هنوز امنیت برقرار نشده است. چرا؟ چون همه خواسته دارند. من مقصر ناامنی‌ این کشورها در دوران پس از انقلاب‌شان را حاکمی می‌دانم که روی کار آمده است و نمی‌خواهد عدالت را برقرار کند. پس مردم دنبال مذهب نیستند، دنبال عدالت هستند، دنبال سهم خودشان در هر کشوری هستند، دنبال این هستند که تبعیض‌ها از بین برود. چون این‌ها از بین نرفت، مردم هنوز دارند انقلاب‌شان را ادامه می‌دهند.» وقتی سوال مطرح می‌شود که «اقدامات جریان تکفیری مثل تفکر جهادی، نقش پررنگ آن‌ها در سوریه و لیبی دارای چه مبانی فقهی و اندیشه‌ای است؟» به‌درستی پاسخ آن می‌آید: «رعیت هیچ‌وقت نمی‌خواهند برای خودشان دردسری درست کنند… آن چیزی که خواست همه مردم جهان از حکومت‌شان است، عدالت‌محوری است تا مردم بتوانند در زندگی بدون تبعیض با امنیتی نسبتا خوب به‌ کارهای روزمره و امور عبادی‌شان و مسائلی که دوست دارند، برسند. ایران همه کشورهایی را که این خیزش در آن‌ها صورت گرفت حمایت کرد، به‌جز سوریه. البته در سوریه هم گفت این‌ها بنشینند و مسائل‌شان را حل کنند… نظر من این است که ما نباید این خیزش‌ها را به ایده خاصی بچسبانیم؛ من می‌گویم که همۀ این‌ها دارای ایده‌های مختلفی بودند.»
«جریان ساماندهی مدارس» و «مدارس غیرمقلد» نیز در این گفت‌وگوی مفصل مورد بحث قرار گرفته‌اند. مصاحبه‌شونده در این موارد چنین توضیح داده است: «…علمای اهل‌سنت احساس کردند که این نظارت نیست، دخالت است. نارضایتی‌های زیادی هم از اهل‌سنت نسبت به مسئولین و بالعکس ایجاد شد… ولی به‌هر صورت پذیرفته نشد. حقیقت امر این است که 99 درصد استان سیستان‌وبلوچستان حنفی‌مذهب هستند. افراد کمی غیر از این پیدا می‌شوند؛ مثلا در سراوان عده‌ای غیرمقلد هستند که به آنها سلفی می‌گویند. اکنون این‌ها فعالیت کوچکی دارند، مثلا جریان سامان‌دهی در سطح کشور وقتی عنوان شد، آن‌ها اولین کسانی بودند که پذیرفتند، بقیه مدارس هنوز نپذیرفتند.» نکتۀ اخیر در واقع اشاره‌ای است به روابط تنگاتنگ “غیرمقلدین” و نهادهای حکومتی مثل نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری که گردانندۀ “شورای برنامه‌ریزی مدارس علوم دینی اهل‌سنت” است، اما به‌خاطر برخی منافع در محافل عمومی طوق وهابیت بر گردن آن‌ها و غیرشان آویخته می‌شود.
در گفت‌وگوی منتشره در صفحات 99-103 نشریه “راه‌نما” مسئلۀ حوزه انتخابیه خاش نیز مطرح شده است. در پاسخ به سوالی در مورد اینکه آیا خاش یک نماینده دارد، چنین آمده است: «بله؛ میرجاوه شهرستان شد و فرمانداری دارد. میرجاو، بخش‌های لوک‌آباد [نوک‌آباد]، کوره [کورین] و… با خاش هستند. حوزه گسترده‌ای دارد و از خود زاهدان حوزه‌اش بزرگتر است. نصرت‌آباد چسبیده به زاهدان است ولی در حوزه انتخابی خاش قرار دارد.» این سوال در ذهن و بر زبان بسیاری در زاهدان هم است که مناطق اطراف زاهدان مثل نصرت‌آباد و کورین چرا باید در حوزه انتخابی خاش باشند نه زاهدان؟! نصرت‌آباد که بین آن و خاش شهر زاهدان واقع شده است! در ادامه این گفت‌وگو یک پرسش و پاسخ بی‌ربط به یکدیگر و موضوع مصاحبه نیز آمده است؛ «آیا بلوچ‌ها در هند هم هستند؟» جواب داده شده: «در همین سمینار وحدت تهران، یک نفر بود به نام حاجی مراد؛ او صد سال پیش از بلوچستان ایران به قاره آفریقا رفته و ساکن شده است و الآن هم جمعیت هزار نفره‌ای را در آنجا دارد. زبان بلوچی را کمی به یاد دارد و می‌فهمد ولی با زبان ساحلی صحبت می‌کند.» از نسبت دور آفریقا و هند که بگذریم، معلوم نیست جمعیت هزار نفره به همت همین شخص که عمرش هم قید نشده، به‌وجود آمده یا مهاجران دیگری هم در این کار خیر شریک بوده‌اند!

ادامه دارد…


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید