نمی دانم چگونه میتوان از امیرالمومنین عمربن خطاب رضی الله عنه سخن گفت که کلمات و عبارات از وصف و بیان حال و منزلت ایشان ناتوان و قاصراند.
با پیشه کردن عذر و تقصیرم خدمت ایشان، آن می بینم که زاویهای از زندگانی ایشان را بیان و ترسیم نمایم. گرچه لحظهلحظه زندگی این بزرگمرد برای هر پندپذیر درس و برنامه زندگی است، لیک میخواهم پیرامون حکومتداری دستگاه خلافت ایشان چند سطری بر لوح کاغذ بنگارم.
دوران حکومت فاروق اعظم؛ عمربن خطاب رضی الله عنه و مدیریت ایشان چنان بود که همگان احساس امنیت و آرامش می کردند. به راستی که دوران خلافت ایشان سدی بود در مقابل فتنهها. باری حضرت عمر رضی الله عنه از حذیفة بن یمان رضی الله عنه در مورد شعلههای فتنه که چون امواج دریا در تلاطم است سوال نمود و ایشان در جواب فرمود: ای امیر مومنان، تو را بر آن خردهای نیست، چرا که در بین تو و آنها دری بسته قرار دارد. عمر رضی الله عنه فرمود: و این در شکننده است، یا باز میشود؟ جواب داد: میشکند. دوباره فرمود: پس هرگز بسته نخواهد شد. و چون از حضرت حذیفة رضی الله عنه درباره این در سوال شد که چیست؟ فرمود: این در، شخص خلیفه مسلمانان عمربن خطاب رضی الله عنه میباشد.
حقا که ابوحفص رضی الله عنه دری بسته در مقابل فتنهها و مانعی فولادین بین فتنهها و امت اسلامی بود. ایشان به تنهایی به تمام امور رسیدگی مینمود؛ ایشان بین خلافت و تواضع، اداره بیتالمال و زهد در متاع دنیا، فرماندهی لشکرها و حفاظت خون بیگناهان هماهنگی بسیار خوبی برقرار کرد که هیچ یک بر دیگری تجاوز نمینمود. به راستی چه کسی جز عمر رضی الله عنه از عهده این کار برمیآید.
ایشان داری نفسی بلندپرواز، بینشی استثنایی و خواستار رشد و هدایت بود که عدالت و عدالتپروری را منش و شیوه خویش قرار داده است. ایشان زوایای مختلف زندگی امت را مورد بازبینی قرار داد و عدالت را در آن بر پا کرد، اما باز بر این باور بود که این تلاش و خدمت به تنهای کافی نیست و نسلهای آینده نیز بر گردنشان حق دارند. لذا در امر آیندگان نیز اهمال نورزید و حکومت پس از خود را وامدار سرزمینی که آتش و تباهی شرق و غرب آن را نابود کرده است، نگردانید، بلکه شیوه و الگویی بینظیر برای متولیان امور نسلهای آینده قرار داد تا با پیروی و عمل بر آن راه صواب را از ناصواب بازشمارند و به بیراهه نروند.
چه زیباست این فرموده ایشان که میفرماید: «لولا آخر المسلمين، ما فتحت قرية إلا قسمتها بين أهلها، كما قسم النبي صلى الله عليه وسلم خيبر» اگر نسلهای آینده مسلمانانِ این امت نمیبود هر سرزمینی را که فتح مینمودم در بین اهل آن تقسیم میکردم؛ همانطور که رسول الله صلی الله علیه وسلم در فتح خیبر چنین کردند.
در روایت دیگری میفرماید: «أما والذي نفسي بيده، لولا أن أتركَ آخر الناس بَبَّانًا ليس لهم شيءٌ؛ ما فُتِحَتْ عَلَيَّ قريةٌ إلا قسمتُها كما قَسَمَ النبي صلى الله عليه وسلم خيبرَ، ولكني أترُكُها خِزَانةً لهم يقتسمونها» قسم به ذاتی که جان من در اختیار اوست، اگر نسلهای آینده را استثنا مینمودم و چیزی برای آنان در نظر نمیگرفتم هر سرزمینی را که فتح میکردم تقسیم مینمودم؛ همانطور که رسول الله صلی الله علیه وسلم خیبر را تقسیم نمودند، اما من آن را ذخیرهای در نظر میگیرم تا آیندگان نیز از آن بهره ببرند.
ابن اثیر مینویسد: ایشان بدین دلیل چنین تصمیمی گرفتند که تقسیم سرزمینهای فتحشده بین سپاهیان اسلام و صاحبان غنیمتهای جنگی، سبب محروم شدن کسانی که در این نبردها حضور نداشتند و آنانکه در آینده میآمدند میشد؛ لذا از تقسیم خودداری نمود تا همگان در آن سهیم باشند. اما پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به این دلیل خیبر را تقسیم کردند که در آن زمان تعداد مسلمانان اندک بود و سرزمینها یکی پس از دیگری فتح میشد و اسلام نیاز به تالیف قلوب (بدست آوردن دلهای مردم) داشت، ولی در زمان خلافت حضرت عمر رضی الله عنه اوضاع و شرایط تغییر کرد؛ سرزمین اسلام گسترش چشمگیری پیدا کرده و به اوج قدرت و شأن و شوکت خود رسیده و دیگر نیازی به تالیف قلوب نبود؛ لذا حضرت عمر رضی الله عنه با برپایی دولت قدرتمند اسلام بر پایه نظام مستحکم داخلی نسلهای آینده را مدنظر و توجه آرمانهای بلند اسلامی خویش قرار داده و برآن شد تا آنان را نیز از عدالت و نظر وسیعش بینصیب نسازد. بدین منظور تمام سعی و توان خود را برای تشکیل زندگیای زیبا و عزتمند و سربلندی مسلمانان زیر پرچم اسلام، بدون هیچگونه وابستگی به بیگانگان مبذول داشت.
امیرالمومنین تنها بر شرایط حال قانع نبود. وی در جایی میفرماید: اگر الله مرا سلامتی عنایت فرماید بیوگان عراق را در حالی ترک خواهم کرد که دیگر نیازی به حمایت دیگران نداشته باشند. ایشان در اندیشه رفاه و راحتی دایمی مردم بود و به مدت زمان محدود توجهی نداشت و بر این باور بود که خداوند متعال در این راه یار و مددگار وی خواهد بود، و چگونه میتواند غیر این باشد در حالی که خود، راوی این حدیث گهربار رسول خدا صلی الله علیه وسلم است که میفرمایند: «لو أنّكم توكلتم على الله حق توكله، لرزقكم كما يرزق الطير؛ تغدو خماصًا، وتروح بطانًا»؛ اگر هر یک از شما بر الله توکل کنید، چنانکه حق توکلش است، الله تعالی روزیتان را میدهد، چنانکه روزی پرندهای که صبحگاهان گرسنه است و شبهنگام سیر، را میدهد.
و این بینش استثنایی و ایمان راسخ امیرالمؤمنین عمربن خطاب به حقوق انسانهای زمانهاش و آنان که در آینده میآیند بود. بنای حکومتداری ایشان با دیگر ممالک حکومتی تفاوت ویژهای داشت. در دولت اسلامی ایشان تغییرات بزرگ و شگرفی در کوتاهترین زمان ممکن به وقوع میپیوست. چنانکه در زمانی کوتاه از خلافت ایشان، پهنای گیتی تحولی عظیم را شاهد بود؛ بنگرید به وسعت حکومتداری حیرتانگیز دولت اسلامی در زمان خلافت عمربن خطاب و میراث بینظیر عدالت و مملکتداری که در مدتزمان کوتاه ده سالهای که زمام امور را در دست داشت به وجود آورد. و شگفتانگیزتر اینکه وقتی یکی از نوادگان ایشان به نام عمر بن عبدالعزیز رحمه الله زمام حکومت را در دست میگیرد مال و دارایی بیتالمال مسلمین به اوج شکوفایی خود میرسد. (به گواهی تاریخ؛ در دوران زمامداری عمربن عبدالعزیز به ندرت محتاجی یافت میشد که از دارایی دولت و بیتالمال طلبی داشته باشد.)
همه این حوادث در زمانی کوتاه بهوقوع میپیوندد که دال بر اهمیت و جایگاه عقل و بینش بیهمتایی است که سعی بر برپایی رفاه و آسایش در سایه آزادی و برنامهای معجزهآسا که مثل و مانندی ندارد، میباشد؛ و به راستی این اسلام است که چنین ویژگیهایی را در وجود پیروان راستیناش قرار میدهد. چنانکه تربیتکدههایی که این چنین رجالی را تربیت دهند را دایر مینماید. و پوشیده نیست که کسانی هستند که سعی در به بند و زنجیر کشیدن آزادی ما داشته و میکوشند تا افقهای بیکرانه تفکرات اسلامی فردایمان را محدود کنند، اما ما از اسلام مدد میجوییم که دین و یگانه منجی ماست. والله الهادی.
دیدگاههای کاربران