امروز :جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳

راز خوشبختی [بخش دوم]

راز خوشبختی [بخش دوم]

 خوشبختی در کثرت مال، اقتدار، مقام، فرزندان زیاد و منفعت و علوم مادی نیست. خوشبختی یک چیز معنوی است که با چشم سر دیده نمی شود و از حیّز کمیت بیرون است و گنجینه ها نمی توانند او را در بر بگیرند. خلاصه اینکه خوشبختی چیزی نیست که بتوان آن را با درهم و دینار خرید. خوشبختی چیزی است که انسان آن را در سینه اش حس می کند و پاکی نفس، آرامش قلب، انشراح سینه و راحتی ضمیر است.

پس خوشبختی چیزی است که از درون انسان سرچشمه می گیرد. می توان خوشبختی را به درختی تشبیه کرد که نفس بشری محل رویش آن و ایمان به خدا و خالق کائنات و ایمان به آخرت آب و هوا و روشنی آنست.
ادیب مصری “لطفی منفلوطی” در مورد خوشبختی می گوید: «از خوشبختی همین قدر برای تو کافی است که ضمیری پاک و نفسی مطمئن و قلبی شریف داشته باشی.»
و شاعر چه زیبا سروده است؛
لست أری السعادة جمع مال     و لکن التقی هو السعید
(من خوشبختی را در جمع نمودن ثروت نمی بینم، بلکه انسان متقی است که خوشبخت است.)
گفته شده است که مردی ثروتمند بر همسر خود خشمگین شد و با لحنی تند و تهدیدآمیز به او گفت: تو را بدبخت می کنم. آن زن با آرامش به او گفت: هرگز نمی توانی من را بدبخت کنی، همانگونه که نمی توانی من را خوشبخت کنی. مرد گفت: چگونه نمی توانم؟! زن با اعتماد کامل گفت: خوشبختی در حقوق ماهیانه نیست که تو آن را از من قطع کنی و نه در زیورآلات که من را از آن محروم نمایی، بلکه خوشبختی در چیزی است که نه تو مالک آن هستی و نه تمام مردم. مرد با تعجب گفت: پس خوشبختی در چیست؟ زن با اعتماد کامل گفت: من خوشبختی را در ایمان می بینم و ایمان در قلبم قرار دارد و کسی دیگر جز خدا بر قلبم تسلط ندارد.
از این رو مشاهده می کنیم که تیره روزترین افراد در زندگی دنیا کسانی هستند که از لحاظ دینی بی بضاعت بوده اند، هر چند که از سرمایه مادی بسیار برخوردار باشند؛ این افراد هرگاه مصیبتی سراغشان بیاید پریشان شده و دنیا جلوی دیدگانشان تاریک می گردد.
اما انسان دیندار و مومن در خوشی و مصیبت شکر خدا را به جای می آورد، زیرا او در قلعه مستحکم یقین زندگی می کند که اگر در امور دنیایش دچار مصیبتی شود به آخرت امیدوار است و اگر شرایط امروز به کامش نباشد امید به فردا دارد.
تجربه در زندگی دنیا نشان می دهد که ایمان شیرین‏ترین سرچشمه خوشبختی است که به انسان نیرو و آرامش و تسکین می بخشد. اگر دین نمی بود خوشبختی در زندگی معنایی نداشت. اگر می خواهی میزان خوشبختی ای را که در سایه دین حاصل می شود بدانی، خانواده ای که بر اساس دین تشکیل شده و خانواده ای که دیندار نیست را مقایسه کن، خواهی فهمید که کدام خانواده سعادتمند و خوشبخت است.
بزرگترین سبب برای بدبختی یک خانواده وجود فرزندانی است که در امور دین از خود سستی نشان می دهند و دنبال خواهشات نفسانی خود بوده و به عواقب اعمال خویش نمی اندیشند. لذا اگر دین در یک خانواده جایگاه ویژه خود را بیابد خوشبختی به آن خانواده سایه می افکند. مخصوصا اگر دیانت آنها خالی از بدعات و خرافات باشد.
دکتر کامل یعقوب می گوید: «حقیقتی که من در زندگی خود لمس کردم این است که با آرامش ترین فرد در زندگی با ایمان ترین آنهاست. از این رو می توان گفت که ایمان پناهگاه انسان مومن است که هرگاه طوفان‏های مشکلات وزیدن بگیرند و تاریکی‏ها او را احاطه کنند به قلعه ایمان پناهنده می شود.»
باری یکی از پزشکان نوآموز همراه استاد ایرلندی خود که مردی دیندار و پا به سن گذاشته بود به بیماران سرکشی می کرد. پزشک جوان هر بار که از کنار مریضی که بهبود پیدا کرده بود می گذشت در نسخه اش می نوشت که شفا یافته و می تواند بیمارستان را ترک کند.
استاد که آثار بالندگی را در چهره شاگرد خود مشاهده می کرد به او گفت: ای فرزندم، کلمه شفا را پاک کن و به جایش بنویس خوب شده است، زیرا ما مالک شفا دادن بیماران نیستیم و برایمان همین قدر کافی است که به دست ما خوب بشوند، اما شفا دادن فقط در دست خدا است.
خلاصه اینکه می توان گفت؛ ایمان عمیق در کنار علم زیاد موجب خوشبختی است.

1- خوشبختی در آرامش قلب است
بدون شک آرامش قلب اولین سرچشمه خوشبختی است و زندگی به ما می آموزد که بیشتر کسانی از اضطراب و پریشانی رنج می برند که از نعمت ایمان و یقین محرومند.
آرامش آن گونه که دکتر قرضاوی در کتاب گرانسک خود «الایمان و الحیاة» بیان می کند؛ روحی از جانب الله تعالی است که پریشان با آن آرام می گیرد، غمگین تسلی می جوید، درمانده راحتی می یابد، ضعیف نیرو می گیرد و حیران هدایت می یابد.
ناگفته نمانده که “وحی” نزدیکترین و در عین حال ایمن ترین راه به سوی هدایت و آرامش است؛ وحی یگانه راه رسیدن به یقین درست است و به راستی که بدون وحی، یقین تکامل نمی یابد و بدون یقین، آرامش به دست نمی آید و طبیعتا بدون آرامش، رسیدن به خوشبختی محال است.
فردی از صالحین می گوید: من بهشت و جهنم را یقینا دیده ام. به او گفته شد چگونه دیده ای در حالی که هنوز در دنیا هستی؟! گفت: رسول الله- صلی الله علیه وسلم- آنها را با چشمان خود دیده است و من هم از دیده رسول الله- صلی الله علیه وسلم- آنها را دیده ام. من به دیده خود شک دارم زیرا دچار اشتباه می شود، اما دیده رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- نه شک به او راه دارد نه اشتباه.
 پس به جرأت می توان گفت که فرد کافر را غم‏های زیادی احاطه می کند و او در مورد ارضای غرائز خود و جامعه ای که در آن زندگی می کند دچار کشمکش است، اما شخص مومن از تمام غم‏ها به دور است. او زندگی اش را در یک هدف خلاصه می کند و به سوی آن در حرکت است، خواه مردم راضی باشند یا نه و آن چیزی نیست جز نحصیل رضای الله تعالی. انسان مومن تمام هم و غم خود را در یک جهت خلاصه می کند و آن رضایت رب العالمین است که روزانه چندین مرتبه در نماز «اهدنا الصراط المستقیم» را تکرار می کند و این راهی است که هیچ کجی و پیچیدگی در آن نیست.
مقیاس اخلاقی نزد مومن واضح و ثابت است که در رضای پروردگار و اطاعت نمودن از اوامر و اجتناب از نواهی منحصر است و مومن یقین دارد که خوشبختی او و تمام انسانیت در این نکته نهادینه شده است، و این قلب توانا و پرنشاط مومن است که تمام دنیا و آخرت را در بر می گیرد، اما فرد کافر و ملحد قلبش تنگ است.
خداوند متعال در این باره می فرماید: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى*وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» [طه: 123 -124]
ترجمه: (پس هر کس پیروی هدایت من کند گمراه نشود و رنج نکشد، پس هر که روگردان شود از یاد من پس او را بوَد زندگی تنگ)
لذا اگر انسان‏های کافر و بی دین را غرق در مادیت و زندگی مرفه دیدی فریب نخور، زیرا حالت درونی آنها در چالش و تنگناست و از بی مایگی درونی در عذاب هستند. از این رو اگر درون انسان به تنگی بینجامد زندگی سخت و دشوار می شود و اگر درون انسان آرام و گشاده باشد زندگی در آسایش سپری می شود.
به راستی چه آرامشی درون انسان مومن را احاطه کرده است که در لحظات سختی اینگونه دعا می کند: «اللهم رب السموات السبع و رب العرش العظیم ربنا و رب کل شئ خالق الحب و النوی منزل التوراة و الانجیل و القرآن أعوذبک من شرّ کل دابة أنت آخذ بناصیتها أنت الاول فلیس قبلک شئ و أنت الاخر فلیس بعدک شئ و أنت الظاهر فلیس فوقک شئ و أنت الباطن فلیس دونک شئ اقض عنی الدین و اغننی من الفقر» [رواه الترمذی]
(خدایا، ای پروردگار آسمان‏های هفتگانه و پروردگار عرش عظیم، خدای ما و خدای هر چیز، ای رویاننده بذرها و دانه ها، ای نازل کننده تورات و انجیل و قرآن، پناه می برم به تو از هر جنبنده ای که تو گیرنده او هستی، تو اول هستی که قبل از تو چیزی نیست، و تو آخری که بعد از تو چیزی نیست، تو ظاهر نام داری که برتر از تو هیچ چیزی نیست، و تو باطن نام داری که پائین تر از تو هیچ چیزی نیست، دَین (قرض) را از من ادا کن و من را از فقر بی نیاز گردان.)
و چه بسا آرامشی در قلب نازنین رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- در روز طائف که قدم‏های مبارکش خونین گردیده بود، نهاده شده بود؛ آنگاه که دستان مبارک خود را به سوی آسمان بلند و با این کلمات زنده و جان‏دار دربهای آسمان را کوبید: «اللهم إلیک أشکو ضعف قوتی و قلة حیلتی و هوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین أنت رب المستضعفین و أنت ربی، إلی من تکلنی، إلی بعید یتجهمنی، أم إلی عدو ملکته أمری. إن لم یکن بک علیّ غضب فلا أبالی و لکن عافیتک أوسع لی، أعوذ بنور وجهک الذی اشرقت له الظلمات و صلح علیه أمر الدنیا و الآخرة من أن تنزل بی غضبک، أو أن یحل علیّ سخطک، لک العتبی حتی ترضی و لا حول و لا قوة إلا بک» [رواه ابن اسحاق)
گروهی از مردم چنین اند که از مصیبتی که بر آنها فرود بیاید ماه‏ها و سال‏ها تلخی مصیبت وارده را در کام خود نگه داشته و خاطرات گذشته را یاد می کنند و دچار حسرت می شوند و می گویند ای کاش چنین می کردم، ای کاش چنان می کردم. از این رو روانشناسان توصیه می کنند که انسان رنج‏های گذشته خود را به فراموشی بسپارد و در حال حاضر زندگی کند و به آینده امیدوار باشد.
یک بار یکی از اساتید دانشگاه تصویر زیبایی از گذشته برای دانشجویان خود ترسیم نمود؛ او ابتدا از دانشجویان پرسید: چند نفر از شما تا حال چوبی اره کرده است؟ بسیاری از دانشجویان دست خود را بلند کردند. او سپس از دانشجویان پرسید: چند نفر از شما تا حالا خاک را اره کرده است؟ هیچکس دست خود را بلند نکرد. وی در ادامه گفت: این مثال گذشته و حال است؛ اگر پریشانی نسبت به امور گذشته شما را احاطه کرد و شما نسبت به امور گذشته خود حسرت خوردید، بدانید که شما دارید خاک را می خواهید اره کنید.
لذا حسرت خوردن بر گذشته هیچ سودی ندارد و این خود مانند آسیاب کردن آرد برای بار دوم و یا اره نمودن خاک اره است. اما با جرأت می توان گفت که پریشانی، حسرت و اضطراب جایی در زندگی انسان مومن ندارد، زیرا توکل انسان مومن به خداوند متعال پریشانی او را نسبت به امور آینده از بین می برد. انسان مؤمن نسبت به آنچه که به او می رسد راضی است و کاملا اعتماد دارد که حکم خداوند در زمان حاضر و گذشته حکمی عادلانه بوده و خواهد بود. پس هیچ توجیهی برای پریشانی وجود ندارد.
خوشبختی انسان مومن از رابطه عمیق محبت و رضایتش از خداوند متعال سر چشمه می گیرد، و این رابطه و محبت منحصر به وقت معلوم و یا مناسبتی خاص نیست، بلکه این یک احساس فطری بوده که از قلب سرچشمه می گیرد و هرگز تمامی ندارد.
خوشبختی انسان مومن از محبت با الله و محبت به خاطر الله سرچشمه می گیرد و این خوشبختی چنان عمیق و مداوم است که فرد مومن حاضر نیست آن را با چیزی عوض کند. رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- چه زیبا می فرمایند: «ثلاث من کن فیه وجد بهن حلاوة الایمان؛ أن یکون الله و رسوله أحب إلیه مما سواهما، و أن یحب المرء لا یحبه ألا لله، و أن یکره أن یعود إلی الکفر کما یکره أن یقذف فی النار» [متفق علیه]
(رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: سه چیز هستند که در هر کسی باشند لذت ایمان را می چشد؛ اینکه الله و رسولش نزد او محبوبتر از هر کسی دیگر باشند. دوم اینکه دوست خود را فقط به خاطر الله دوست داشته باشد، سوم اینکه برگشت به کفر را ناپسند آنگونه ناپسند بداند که افتادن در آتش را ناپسند می داند.)
در گفتار ما بسیار رایج است که می گویم فلانی فردی صالح است و گویا در چهره اش نور دیده می شود. آری این نور آمیخته ای از احساس رضایت و تبسم است، زیرا فرد مومن بالاتر از این اندوه‏های کوچک که افراد معمولی را زیر فشار می گیرد زندگی می کند. او با اعتمادی که به خالقش دارد به هر پیشامدی خوش آمد می گوید. راضی زندگی می کند و همواره در طلب قرب الهی به سر می برد.

2- خوشبختی در رضایت است
رضایت بالاترین درجه از درجات صبر به شمار می رود و تنها کسی به آن دست می یابد که ایمانی کامل و صبری جمیل داشته باشد. انسان راضی همواره در هر حالی در خوشحالی و مسرت به سر می برد. زیرا او راضی به اراده خداوند است و از این منظر به مصیبت و بلا نگاه می کند که از جانب خداوند به او رسیده و هر آنچه که از دوست رسد نیکوست. از دعاهای همیشگی آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- این بود: «اللهم إنی أسئلک الرضا بالقضاء» (خداوندا، من از تو رضا به قضا را می خواهم.)
امام زین العابدین- رحمه الله- می فرماید: رضا به قضای الله تعالی بالاترین درجه یقین است. آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- در مورد انسان‏های راضی بر قضای الهی می فرمایند: «لأحدهم أشد فرحا بالبلاء من أحدهم بالعطاء»
انسان‏های راضی از خداوند از مصیبتی که به آنها برسد بیشتر خوشحال هستند تا از بخششی که به آنها می رسد.
چشم حضرت سعد بن ابی وقاص- رضی الله عنه-، که مستجاب الدعوة بودند، نابینا شد. فردی به او گفت: ای عموجان، تو برای مردم دعا می کنی و دعایت اجابت می شود کاش برای خود هم دعا می کردی تا خداوند بینایی را به تو بازگرداند.حضرت سعد در جواب فرمود: ای پسرم، قضای خداوند نزد من محبوب تر از چشمم است.
حضرت سعد بن ابی وقاص- رضی الله عنه- از رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- پرسید: چه کسی بیشتر مورد آزمایش خداوندی قرار می گیرد؟ رسول خدا – صلی الله علیه وسلم- فرمودند: «الانبیاء ثم الأمثل فالأمثل فیبتلی الرجل علی حسب دینه فإن کان رقیق الدین ابتلی علی حسب ذاک و إن کان صلب الدین ابتلی علی حسب ذاک فما تزال البلایا بالرجل حتی یمشی علی الأرض و ما علیه خطیئة»
باری فردی از سالکین راه خدا مریض شد و به دنبال آن چشم خود را از داد و چنان دردی بر او طاری گشت که با هیچ داروی آرام بخشی قابل تسکین نبود. روزی یکی از شاگردانش به عیادتش رفت.  او را در حال گریه کردن دید. شاگرد از دیدن این صحنه متأثر شد و شروع به تسلی دادن استاد نمود. استاد گفت: من از درد بیماری نمی گریم، بلکه از خوشحالی می گریم که خداوند من را لایق این آزمایش دیدند.
خلاصه اینکه انسان‏های ناراضی و گله مند طعم شادی و سرور را نمی چشند و زندگی‏شان را سر تا پا تاریکی، غم و کدورت در بر می گیرد، اما انسان مومن از خود و از خدای خود خشنود بوده و کاملا یقین دارد که تدبیر خداوندی برایش بهتر است از تدبیر خودش و او با خدایش اینگونه به مناجات می نشیند؛ «بیدک الخیر إنک علی کل شی قدیر» [آل عمران: 26] (خداوندا، خیر و نیکی در دست توست و تو بر هر چیزی توانایی)
لذا به جرأت می توان گفت که انسان‏های ناراضی از لذت رضایت محروم هستند و از نعمت‏های سرشاری که بهره مند هستند غافل بوده و فقط نیمه خالی لیوان را می بینند و دائما می گویند فلان چیز کم است، فلان چیز را کمبود دارد. عطار نیشابوری- رحمه الله- چه زیبا می فرماید:
گر همی خواهی که باشی رستگار     رخ مگردان ای برادر از سه کار
اولا دیدن بود حکم قضا            بعد از آن جستن به جان و دل رضا
چیست سویم دور بودن از جفا     هر که این دارد بود اهل صفا

3- خوشبختی در قناعت و پرهیزگاری است
سرشت انسان بر محبت دنیا آمیخته است. خداوند متعال در آیه 14 سوره آل عمران این راز پناهان را هویدا می سازد و می فرماید: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
(آراسته شده است برای مردم دوستی آرزوهای نفس از زنان و فرزندان و خزانه های انبوه از طلا و نقره و اسب‏های نشان دار و چهارپایان و زراعت. این است بهره زندگی دنیا و فرجام نیکو نزد خداست)
گروهی از مردم چنانچه که محبت دنیا بر عقل و اندیشه آنها مستولی گشته و خط مشی زندگی آنها را تحت شعاع قرار داده است که از کوزه وجودشان جز محبت دنیا چیزی دیگر بیرون نمی رود. و نبی اکرم – صلی الله علیه وسلم- منتهای حرص و دنیاطلبی آنها را چنین ترسیم می فرمایند: «لو کان لإبن آدم وادیان من مال لابتغی ثالثا و لا یملأ جوف ابن آدم إلا التراب و یتوب الله علی من تاب» [بخاری]
(اگر فرزند آدم دو وادی مملو از سرمایه داشته باشد در جستجوی سومی بر می آید و شکم فرزند آدم را جز خاک چیز دیگری پر نمی کند و خداوند توبه کسی را می پذیرد که به سوی او برگردد.)
 گروه دیگری از انسان‏ها اینگونه اند که در کنار طلب دنیا، از آخرت غافل نیستند و به هر مقدار که خداوند به آنها رزق ارزانی داشته باشد راضی هستند و این خط مشی فرد مومن و این قناعت، قناعت پسندیده است.
 یک پله بالاتر از گروه اول کسانی هستند که به زندگی فقط به عنوان گذرا نگاه کرده و به اندازه کفاف از زندگی بهرمند می شوند. و از این گروه هم بالاتر انسان‏های وارسته و صالحین انگشت شماری هستند که کمتر افرادی می توانند به رتبه آنها برسند.
در روایتی آمده است که یک بار هشام بن عبدالملک به سالم بن عبدالله بن عمر- رضی الله عنه- در کنار کعبه گفت: حاجت خود را از من بخواه. او گفت: به خدا سوگند من خجالت می کشم که در  مقابل خانه اش از غیر او چیزی طلب کنم. زمانی که بیرون رفتند هشام گفت: الآن از خانه کعبه بیرون آمدیم، پس از من حاجت خود را بخواه. سالم گفت: از نیازهای دنیا یا آخرت؟ هشام گفت: از نیازهای دنیا. سالم گفت: من آن را از کسی که مالکش بود طلب نکردم، پس چگونه از کسی که مالک آن نیست طلب کنم؟
باری حضرت سعد بن ابی وقاص- رضی الله عنه- به فرزندش گفت: «ای فرزندم اگر خواهان ثروت هستی آن را با قناعت طلب کن، و اگر قناعت در تو نیست مال نمی تواند تو را بی نیاز کند.»
لذا خوشبخت کسی نیست که هر چه می خواهد بدست آورد، بلکه کسی است که به آنچه که دارد قناعت کند. اما این بدان معنا نیست که انسان قناعت را مترادف با کم همتی، فقر و محرومیت بداند و از تلاش و کوشش و طلب رزق حلال دست بشوید.
رسول الله- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: «یا أیها الناس! اتقوا الله و اجملوا فی الطلب فإن نفسا لن تموت حتی تستوفی رزقها، و ان أبطأ عنها، فاتقوا الله و اجملوا فی الطلب، خذوا ما حلّ و دعوا ما حرّم» [رواه ابن ماجه]
(ای مردم از خدا بترسید و رزق را با روش خوب طلب کنید، زیرا انسان نمی میرد تا اینکه رزقش را به طور کامل دریافت نکند، هر چند که [این رزق] از او تأخیر کند. پس از خدا بترسید و رزق را با روش خوب طلب کنید؛ آنچه حلال است بگیرد و آنچه حرام است آن را ترک کنید.)
 نکته دومی که در باب قناعت باید به آن توجه نمود این است که انسان راضی باشد به آنچه که خداوند به او عطا نموده و او قدرت تغییر آن را ندارد. لذا عمر خویش را در حسرت آنچه که توان آن را ندارد یا که به دیگران داده شده است تلف نکند، این حسرت خوردن مانند این است که فرد سال‏خورده ای بخواهد جوان شود، یا زنی آرزو کند که مرد باشد و یا اینکه فرد سیاه پوست بخواهد سفیدپوست باشد و…. یکی از صالحین فرزند خود را اینگونه نصیحت می کرد: «ای فرزندم! از تنگی رزق نترس زیرا خزائن الله تعالی پر است و هرگز تمام شدنی نیست، و به غیر از خدا با کسی دیگر انس نگیر، در غیر اینصورت تمام خیر را از دست داده ای، و به آنچه که خدا به تو عنایت نموده راضی باش زیرا خود را راحت می گردانی.»
شیخ سعدی- رحمه الله- چه زیبا می فرماید:
دلا گر قناعت به دست آوری       در اقلیم راحت، کنی سروری
اگر تنگ دستی، ز سختی منال       که پیش خردمند، هیچ است مال
ندارد خردمند از فقر عار                     که باشد نبی را ز فقر افتخار
غنی را ز سیم و زر آرایش است     ولیکن فقیر اندر آسایش است
قناعت به هر حال اولی تر است     قناعت کند هر که نیک اختر است
ز نور قناعت برافروز جان                 اگر داری از نیک بختی نشان

رشیداحمد شه بخش

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید