سخن از بزرگی و عظمت پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم است، آن عظمتی که عقلها را می رباید و به شگفتی وامی دارد.
بله، بر آنیم تا گوشه ای از صبر آن حضرت صلی الله علیه وسلم را خوشه چینی کنیم.
آری، توصیه به صبر بیش از 90 جا در قرآن مجید با تعابیر مختلف بیان شده است. گاهی خداوند متعال به ستودن صبر پیشگان می پردازد و گاهی نیز پاداش زحمتهای صابرین را، و گاهی هم فرجام آنها را.
و در جایی خداوند متعال پیامبرش را چنین خطاب می کند: «فاصبر صبراً جمیلا» [معارج:5] یعنی صبر جمیل داشته باش.
هنگامی که باطل را در حال ظلم و تعدی و سرکشان را در حال سرکشی دیدی «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
هر گاه دارایات کم شد و با فقر و تنگدستی روبه رو شدی و یا غم و اندوه و نگرانی برتو طاری گشت «صبر جمیله داشته باش.» [معارج:5]
هرگاه یارانت به شهادت رسیدند و دوستانت کم گشتند و مددگارانت متفرق شدند «صبر جمیل داشته باشد.» [معارج:5]
هرگاه دشمنانت زیاد شدند و کینه توزان و جاهلان بی مروت علیه تو اقدام کردند «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
اگر بر سر راهت موانع ایجاد کردند، و علیه تو مشکل تراشیدند و تو را به کارهای شنیع و نامیمون تهدید نمودند «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
اگر فرزندان، دوستان و خویشاوندان را از دست دادی «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
در دورانی که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مکه می زیستند، خویشاوندان و دوستانش به دشمنی با او برخاستند، حتی عموهایش او را طرد کردند و نزدیکان او قبل از بیگانگان با او درگیر شدند و به مخالفتش برخاستند؛ اما او نمونه ای از صبر و شکیبایی بود.
با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم کرد و از شدت گرسنگی و تشنگی، سنگ بر شکم بسته بود؛ اما نمونه ای از صبر و شکیبائی بود.
پسر دو ساله اش پیش رویش جان داد، به جسد بی جان فرزند محبوبش خیره می شود و اشکهای گرم و پر عطوفت پدرانه اش بر گونه هایش جاری می شود؛ اما نمونه ای از صبر و شکیبایی است، و چنین می فرماید: «العین تدمع و القلب یحزن و لا نقول إلا ما یرضى ربنا و إنا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون» ((از) چشم اشک جاری می شود، دل غمگین است، اقرار نمی کنیم مگر آنچه پروردگارمان را خشنود سازد و حقا که ما در فراقت، ای ابراهیم، غمگین هستیم.)
حضرت خدیجه رضی الله عنه همسر با هوش و زیرک پیامبر صلی الله علیه وسلم که با قاطعیت و صمیمیت تمام در دوران زندگی مکی در کنارش بود، در روزهایی که جاهلیت همه تن علیه آنحضرت یورش برده بود، و خدیجه رضی الله عنها در این زمان (به عنوان) دست راست آنحضرت صلی الله علیه وسلم بود، از نیرنگ دشمنان و از آن ترسی که بر جانش در روزهای آغازین بعثت احساس می کرد، پیش ایشان گلایه می کرد، خدیجه، پیامبر را دلداری می داد. اما پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم این یار همدم و دلسوز را نیز در از دست داد و آن سال را به عنوان “عام الحزن” سال غم و اندوه نام نهاد، اما با وجود این، پیامبر نمونه ای از صبر و شکیبایی بود؛ چون خداوند متعال به ایشان دستور داده بود: «فاصبر صبرا جمیلا» (صبر جمیل داشته باشد.) [معارج:5]
کفار مکه اعم از خویشاوندان و عموهای آنحضرت صلی الله علیه وسلم،ر علیه ایشان توطئه چینی می کنند و برایش کمین می زنند تا وی را به قتل برسانند و ترورش کنند، پنجاه جوان وارد منزلش می شوند، جوانانی که کینه و حسد و مرگ را به همراه داشته و شمشیر هر کدام از آنها تشنه قطرۀ خون اوست. منزلش را محاصره می کنند، اما او نمونه ای از صبر و شکیبایی است.
از منزلش بیرون می شود، همه آنها در حال چرت زدن بودند، [تنها کاری که می کند این است که] اندکی خاک بر سر آنها می پاشد؛ چرا که خداوند متعال به او دستور داده بود: «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5] و چون خاک ها را بر آنها پاشید، شمشیرهای آنها از دستهایشان افتاد، و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم این آیه را تلاوت می کند: «و جعلنا من بین أیدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشینهم فهم لایبصرون» (ما در پیش روی آنها سدّی، و در پشت سر ایشان سدی قرار داده ایم و بدین وسیله جلو چشمان ایشان را گرفته ایم و دیگر نمی بینند.)
به غار ثور پناه می برد تا از دست دشمنان در امان باشد، اما آنها خود را به وی می رسانند و بر بالای غار قرار می گیرند، و به طرف راست غار می آیند و طرف چپ را محاصره می کنند و غار را تحت کنترل خود قرار می دهند، قصد می کنند وارد غار شوند؛ اما خداوند عنکبوتی را دستور می دهد تا (بر دهانه غار) تار بتند، و پرنده ای را دستور می دهد تا در قسمت ورودی غار تخم بگذارد. آنها با دیدن تار عنکبوت و تخم پرنده وارد غار نمی شوند، ابوبکر صدیق رضی الله عنه، همنشین پیامبر صلی الله علیه وسلم و یار غار او، می فرماید: ای رسول خدا، اگر یکی از آنان که بالای غار قرار دارند به موضع قدمش بنگرد ما را می بیند، از آنجایی که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به نصرت و یاری خداوند یقین کامل داشت لبخند زده و می فرماید: ای ابوبکر، گمان تو در مورد دو شخصی که خداوند سومی آنهاست چیست؟ و فرمود: غم مخور که خدا با ماست.
آری، این دستورالعملی است برای زندگی، هر گاه تشنه و گرسنه شدی بگو: «غم مخور که خدا با ماست». هرگاه پسران و دخترانت را از دست دادی بگو: «غم مخور که خدا با ماست.»
اگر مشکلات ناهنجار و حوادث تلخ و ناگوار در زندگیات پیش آمد بگو: «غم مخور که خدا با ماست.»
از غار خارج می شود، کفار متوجه نشدند که وی در غار بوده و به سوی مدینه حرکت می کند، سراقه ابن مالک با نیزه و شمشیر خود را به وی می رساند، ابوبکر می گوید: ای رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- به خدا سوگند به ما نزدیک می شود! آنحضرت صلی الله علیه وسلم دو مرتبه لبخند می زند، چرا که یقین داشت رسالت وی جاودان، و کفار نابود خواهند شد. به زودی دعوت وزین ایشان سرشار می ماند و مجرمان نابود خواهند شد، اهداف (بلندش) پایدار و جاهلیت سرنگون می شود، لذا می گوید: ای ابوبکر، گمان تو در مورد دو شخصی که خداوند سومی آنهاست چیست؟ (بخاری:338، مسلم:4389)
سراقه خودش را نزدیک می کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم علیه او دعایی می کند، پاهای اسب او می لغزد و او از اسب می افتد، دوباره اسبش را صدا می زند و اسبش بلند می شود و او سوار می شود و خود را نزدیک می کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم دو مرتبه علیه او دعایی می کند که دوباره می افتد و می گوید: ای پیامبر خدا، امان می خواهم.
[خلاصه اینکه پیامبر خدا، پس از تحمل انواع سختیها، به مدینه منوره می رسد و] روند کارش را از سر نو در مدینه آغاز می کند و با مشکلات جدیدی دست و پنجه نرم می کند، از جمله: گرسنگی، که از شدت گرسنگی سنگ به شکم می بست، و برای سد رمق خرمای خشکی هم نمی یافت. پس کجایند صاحبان سفره های رنگین و اشتهاآور (که به خود آیند)؟ سه دخترش یکی پس از دیگری فوت می کند، و چون اولی می میرد او را غسل داده و به خاک سپرده و بر می گردد، در حالی که لبخند می زند، صبر پیشه می کند ؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5] بعد از چند روز دومی فوت می کند، او را نیز غسل داده، کفن نموده و بر می گردد، در حالی که لبخند می زند، صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
سومین دخترش وفات می کند، او را غسل داده و به خاک می سپارد و در حالی که لبخند می زند، صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
پسرش ابراهیم فوت می کند، او را غسل داده و دفن نموده و بر می گردد، در حالی که تبسم برلبانش نقش بسته بود، صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
شگفتا از قلب سترگ و بزرگ ایشان!
در معرکه احد سهیم می شود، یارانش (به ظاهر) شکست می خورند و بسیاری از بزرگان صحابه به شهادت می رسند که در رأس آنها شیر خدا، سردار شهدای جنت، حمزه رضی الله عنه نقش بر زمین گشته بود، آنحضرت لحظه ای توقف می کند و شهدای معرکه احد را نظارهگراست، می بیند که حمزه رضی الله عنه در میان شهدا قرار دارد، سعد بن ربیع و انس ابن نضر تکه تکه گشته اند، چشمان مبارکش اشک آلود شده و اشکهای داغ بر ریش مبارکش می چکد، اما تبسم بر لبانش نقش بسته و صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
آنحضرت صلی الله علیه وسلم هنگامی که بر می گردد مجدداً ارتشش را به سوی “موته” و به سرزمین اردن می فرستند تا با رومی ها بجنگند، سه فرمانده اش؛ جعفر طیار -عموزاده اش- و عبدالله ابن رواحه و زید بن حارثه در یک روز به شهادت می رسند، تبسم بر لبانش نقش می بندد و شروع به گریستن می کند، اما صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
منافقین، مشرکین، یهود و نصاری علیه ایشان لشکرکشی نموده و مدینه را محاصره می کنند. شروع بر حفر خندق می کند و چون لباسش را بلند می کند، از شدت گرسنگی دو سنگ به شکم مبارکش بسته بود، با کلنگ محکم به سنگ بزرگ (و صخره ای که در آنجا قرار داشت) می کوبد، آتش پاره ها به هوا می پرند و او می فرماید: «این گنج های کسری و قیصر هستند، به خدا سوگند من قصرهای آنها را دیدم و به زودی آنها فتح خواهند شد.» منافقین (بر این کار پیامبر صلی الله علیه وسلم) می خندند و می گویند: ما اندکی خرمای خشک نمی یابیم، (اما او) ما را به کاخهای کسری و قیصر مژده می دهد! اما تبسم بر لبان مبارک پیامبر نقش می بندد؛ چرا که خدا به او دستور داده بود: «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
آری، بعد از گذشت 25سال لشکریانش از مدینه حرکت می کنند و سرزمین کسری و قیصر، منطقه ماوراء النهر، سیحون، جیحون، تاشکند، کابل، سمرقند، سند، هند و اسپانیا را زیر پرچم اسلام در می آورند.
مرد صحرائی می آید و ردای آنحضرت صلی الله علیه وسلم را گرفته و او را در مقابل مردم به سوی خود می کشد، اما آنحضرت صلی الله علیه وسلم می خندد و صبر پیشه می کند؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
این کدامین صبراست؟
آری، به خدا قسم اینها درسهایی هستند که اگر ملتها آن را درک می کردند، بی تردید ملتهایی پر از خیر، عدل و داد و سربلند می گشتند.
اما کجایند آنهایی که سیرت آنحضرت صلی الله علیه وسلم را مطالعه کنند؟
کجایند آنانی که به ویژگیها صفات بارز آنحضرت صلی الله علیه وسلم درنگ کنند؟
بر حصیر می خوابد که اثر آن بر پهلوهایش باقی می ماند، در شدت سرما بر خاکها استراحت می کند، اما لحافی نمی یابد که خود را با آن بپوشاند: «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
خانه ای گلی داشت، اگر دست را بلند می نمود به سقف می خورد، و چون می خوابید سرش در کنار یک دیوار و پاهایش به دیوار بعدی می خورد؛ «صبر جمیل داشته باش.» [معارج:5]
جبرئیل- علیه السلام- کلید گنج های دنیا را به آنحضرت صلی الله علیه وسلم تقدیم نمود و گفت: آیا می خواهی که خداوند کوههای دنیا را برایت تبدیل به طلا و نقره نماید؟ اما آنحضرت صلی الله علیه وسلم نپذیرفت.
سکرات موت پیش آمد از او پرسیدند، زندگی می خواهی؟
فرمود: «لا، بل الرفیق الأعلی، بل الرفیق الأعلی، بل الرفیق الأعلی» یعنی، نه، من بالاترین رفیق را می خواهم، من بالاترین رفیق را می خواهم، من بالاترین رفیق را می خواهم. (ترمذی:3418)
چه عظمتی فراتر از این؟ چه پرتوافکنی و تابشی و چه ابداع و شکوهی فراتر از این؟
آری؛ آن حضرت صلی الله علیه وسلم در طول زندگی مبارکش صبر جمیل را پیشه کرده بود، همانطور که پروردگارش او را دستور داده بود.
صبر جمیل به آن صبری گفته می شود که در مقابل سختیها صبر نموده و آن را پیش هیچ کسی بازگو ننمایند. چون تضرع و زاری مختص دربار باریتعالی است و به جز خداوند متعال هیچ کسی نمی تواند ضرر و زیان را از انسان دور سازد و نیز به جز خداوند متعال کسی دیگر قادر نیست که به نیایش بندگان اجابت کند و به غیر از خدا احدی تهیدستی را نمی زداید، و به جز خداوند متعال کسی دیگر تو را از بیماری عافیت نمی بخشد، و به غیر از او کسی دیگر مصیبت را رفع نمی کند. به همین خاطر بود که آن حضرت صلی الله علیه وسلم تنها و تنها غم و اندوهش را به محضر خداوند متعال مطرح می کرد.
ابن مسعود رضی الله عنه در محضرت آن حضرت صلی الله علیه وسلم تشریف آورد و آن حضرت صلی الله علیه وسلم از بیماری سختی رنج می برد، وی می گوید: دستم را بر جسم شریفش گذاشتم و گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم پدر و مادرم فدایت باد، شما حالتان بسیار بد است. فرمود: بله، مریضی من بسان مریضی دو نفر از شما می باشد. گفتم: آیا به این خاطر که شما دو مرتبه پاداش کسب می کنید؟ فرمود: بله. (بخاری:5216، مسلم:3626)
آن حضرت صلی الله علیه وسلم درمقابل همه حوادث سخت، شکیبا و صابر بود، چون به این آیه امتثال ورزیده بود: «فاصبر صبرا جمیلا» (صبر جمیل داشته باش.)
ای مسلمانان و ای پیروان رسول خدا صلی الله علیه وسلم هرگاه با مصیبتی دچار شدید به رسول خدا صلی الله علیه وسلم تأسی جویید.
هرگاه فرزندت را از دست دادی «صبر جمیل داشته باش» [معارج:5]
هرگاه مریض شدی «صبر جمیل داشته باش.»
هرگاه دچار غم و اندوه شدی «صبر جمیل داشته باش.»
خداوند متعال همه ما را از جمله صابران قرار دهد.
دکترعائض القرنی/ برگردان فارسی: رشیداحمد گرگیج
دیدگاههای کاربران