امروز :شنبه, ۱۴ مهر , ۱۴۰۳

راز خوشبختی [بخش اول]

راز خوشبختی [بخش اول]

 خوشبختی گمشده هر انسانی است که همه وقت و همه جا سراغ آن را می گیرد و گفتنی است که انسان‏ها در جستجوی خوشبختی با یکدیگر فرق دارند؛ همان گونه که سرشت و گرایش و محیط هر انسان فرق می کند.

و چقدر آرزو می کنیم که ای کاش کشیدن تصویر خوشبختی و به دست آوردن آن آسان می بود و در این سمت و سو نسخه یک پزشک ما را کفایت می کرد.
در جستجوی خوشبختی برینا که گویا سکه ای از جیبت بیرون افتاده و از نگاهت پنهان شده است
در جستجوی خوشبختی به بازار نروید، زیرا هرگز فروشنده ای را نمی یابید که خوشبختی را در یک بسته مخملی زیبا به شما بفروشد.
انسانها آن قدر که در تفسیر خوشبختی با یکدیگر اختلاف دارند در تفسیر هیچ چیز دیگری اختلاف ندارند، زیرا خوشبختی یک امر نسبی است. ممکن است یکی چیزی را بپسندد و آن را خوشبختی بداند، اما دیگری همان چیز را بدبختی می داند و کسی که به آن مشغول است را سیه روز می پندارد.
ـ چه بسا انسان‏هایی هستند که خوشبختی را در غذاهای خوشمزه و نوشیدنی‏های گوارا و لباس‏های زیبا و گذراندن وقت در تفریح‏گاهها می دانند،
ـ گروهی خوشبختی را در مطالعه و بررسی‏های علمی و غواصی نمودن در دریای علوم و کنجکاوی و کنکاش در  علوم کشف نشده می دانند.
ـ گروهی سعادت و خوشبختی را در کناره گیری از این دنیای فانی و زهد پیشه کردن می پندارند.
ـ گروهی خوشبختی را در قدرت می بینند و دوست دارند دیگران غلام و برده آنها بوده و خواهشات آنها را برآورده نمایند.
– گروهی از مردم خوشبختی را در لذت‏ها و کامجوی‏های غریزه ای مطالعه می کند و در جستجوی خواهشات نفسانی خویش با اهل فسق و فجور انس می گیرند و از همراهی انسان‏های هرزه لذت می برند و چه بسا این مسیر آنهابه سقوط در پرتگاه پستی‏ها منتهی می شود.
– گروهی نیز خوشبختی را در جمع آوری مال و پس انداز نمودن آن می بینند و مال دنیا منتهای آرزوهای آنها قرار می گیرد و چه بسا محبت ثروت آنان را از ادای حقوق افراد خانواده باز داشته و با لباس‏های ژولیده و شکم‏های گرسنه زندگی را به سر می برند.
– گروهی هم خوشبختی را در خودبینی و شهرت دیده و دوست دارند که اطرافیانشان آنها را تعریف و تمجید کنند.

1ـ آیا خوشبختی در فرار از واقعیت نهفته است؟
گروهی از انسانها خوشبختی را در فرار از زندگی جستجو می کنند؛ در تصور این انسان‏ها زندگی باری است غیر قابل تحمل. محبت، عشق، وفا، درستی و سایر مکارم اخلاقی در نظرشان خرافاتی بیش نیستند که وجودی جز در عالم خیال ندارند. این طیف از انسان‏ها برای رهایی از این وضعیت به انواع وسایل فراموشی گرویده می شوند؛ گاهی با خیال پردازی و بنا نمودن قصر در هوا و گاهی با نوشیدن شراب و گاهی هم با اعتیاد خود را تسلی می دهند. گروهی دیگر به قرص‏های آرام‏بخش پناه می برند؛ به این گمان که این قرص‏ها جسم خسته و اعصاب بهم ریخته آنها را سامان می بخشد. متاسفانه استعمال داروهای آرام بخش که فقط برای حالات خاص و در شرایط خاص تجویز شده اند اشتباه استفاده می شوند. کسانی که قرص‏های آرام‏بخش را بدون عذر موجه پزشکی استفاده می کنند خود را در پرتگاه اعتیاد می اندازند که این خود خطرهای زیادی به دنبال دارد.

2- آیا خوشبختی در ثروت و ناز و نعمت زندگی کردن است؟
گروهی از مردم بر این باورند که خوشبختی، آرامش، و سعادت در ثروتمند بودن نهفته است، اما عکس این مسئله در کشورهایی که آمار رفاه در آن به اوج خود رسیده و نیازهای زندگی به وفور یافت می شود کاملا هویداست، زیرا آنها از فراغ روحی و زندگی به خزان نشسته خود رنج می برند.
پس به جرات می توان گفت که ثروت خوشبختی را به دنبال نمی آورد و چه بسا مال و ثروت زیاد وبالی بر صاحبش می گردد. خداوند متعال در این باره می فرماید: «فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» [توبه: 55] (پس به شگفت نیاورد تو را نه مال ایشان و نه فرزندان ایشان. جز این نیست مگر اینکه خداوند می خواهد ایشان را در زندگی دنیا با آن عذاب دهد.)
عذاب در این آیه هم معنای مشقت درد و غم و به تعبیر امروزی “افسردگی” است و این چیزی است که به وضوح در افرادی که منتهای آرزو و تلاششان مال اندوزی است مشاهده می شود؛ چنین افرادی همواره افسرده و پریشان و خسته دیده می شوند که هیچ حالتی برایشان خوشگوار نیست. آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- این حالت را چه زیبا در گفته های خویش ترسیم می کنند آنجا که می فرمایند: «مَنْ كَانَتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ جَعَلَ اللَّهُ غِنَاهُ فِي قَلْبِهِ ، وَجَمَعَ لَهُ شَمْلَهُ ، وَأَتَتْهُ الدُّنْيَا وَهِيَ رَاغِمَةٌ ، وَمَنْ كَانَتِ الدُّنْيَا هَمَّهُ جَعَلَ اللَّهُ فَقْرَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ، وَفَرَّقَ عَلَيْهِ شَمْلَهُ ، وَلَمْ يَأْتِهِ مِنَ الدُّنْيَا إِلا مَا قُدِّرَ لَهُ»
(هر کسی که همواره در فکر آخرت باشد خداوند بی نیازی را در قلبش قرار می دهد و او را از پریشانی نجات می دهد و دنیا به صورت خار و ذلیل [ بدون سعی و تلاش زیاد] به سوی او می آید. و کسی که همواره در فکر دنیا باشد خداوند او را با فقر و پریشانی مواجه می کند و از دنیا نیز به همان اندازه که مقدر شده به او می رسد.)
مشکل انسان با مال آنجا تبلور پیدا می کند که مال انسان را به بردگی می کشاند و فرد در طلب ثروت و از خوف از دست دادنش به سوی ناکامی گام بر می دارد. آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: «تعس عبد الدینار و الدرهم و الخمیصة إن أعطی رضی و إن لم یعط لم یرض»
یکی از روانشانسان غربی می گوید: «بیشتر مردم بر این باورند که ثروتمند بودن موجب خوشبختی است، اما من بر عکس فکر می کنم زیرا در زندگی خوشی‏هایی بزرگتر از خوشی ثروت وجود دارد. از سوی دیگر در موفقیت مالی چنان خوشحالی وجود ندارد که با خوشی داشتن یک همسر مخلص و دوست داشتنی و فرزندان خوشبخت برابری کند.»
زندگی بعضی از ثروتمندان در حقیقت بی مایه تر از زندگی فقراست، زیرا تنها آرزوی یک فرد ثروتمند خوشگذرانی، خوردن غذاهای لذیذ و نوشیدنی‏های گوارا، داشتن منزل مجلل، ماشین مدل بالا و… است، اما همین که خود را در میان این لذتها می بیند خیلی زود متوجه می شود که این خوشی‏ها جز چند روزی دوام پیدا نکرده و از خستگی‏هایش چیزی نمی کاهند.
ثروت وسیله ای برای سعادت است و بر این مبنا انسان در بدست آوردنش تلاش می کند، اما مشکل اینجاست که برخی از جویندگان مال و ثروت، مال را هدف قرار داده و شب و روز برای بدست آوردنش می تازند و حلال و حرام برایشان فرقی نمی کند تا اینکه بر اثر ایست قلبی و یا سکته مغزی از پا در می آیند.
خلاصه اینکه خوشبختی با مال دارای دو شرط است؛ 1ـ مال حلال باشد که شخص با زحمت خود آن را بدست آورده است؛ 2ـ مال را در عمل حرام خرج نکند.

3- آیا خوشبختی در فرزندان است؟
بدون شک فرزندان زیبایی و زینت زندگی دنیا هستند. خداوند متعال می فرمایند: «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا» (مال و فرزندان زیبایی زندگی دنیاهستند.) ولی چه بسا فرزندانی که نافرمان والدین هستند و چه بسیارند پدرانی که به خاطر میراث توسط فرزندان خود به قتل رسیده اند. و چه زیباست سروده شاعر:
غزوتک مولودا و علتک یافعا  /  تعل بما اسدی الیک و تنهل
اذ لیلة تابتک بالشجو لم أبت   /  إلا ساهراً أتململ
فلما بلغت السنّ والغایة التی /  إلیها مدی ما کنت فیک أُؤمل
جعلت جزائی غلظة و فظاظة / کأنک أنت المنعم المتفضل
ترجمه:
(تو را در کودکی غذا دادم و در جوانی آب، که سیراب می شدی به آنچه که من به تو تقدیم می کردم. اگر شبی برایت نگرانی پیش می آمد به خاطر بیماریت نمی خوابیدم، مگر اینکه به خود می پیچیدم.  پس زمانی که به سن و هدفی که می خواستم و آرزویش را داشتم رسیدی پاداش مرا با درشتی و سنگدلی دادی که گویا تو بودی که به من نعمت و فضل نمودی.)
 
4- خوشبختی مزاج و شخصیت
عنصر اصلی و اساسی در خوشبختی فرد طبیعت فطری و مزاج و شخصیت اوست که رضایت و نارضایتی فرد از این دو منبع سرچشمه می گیرد. به عبارت دیگر شخصی که دارای مزاج افسرده ای باشد، در اموری که صاحب مزاج معتدل در آن امور، نشاط و شادی می بیند، با غم و اندوه و مصیبت می یابد.
امام اعظم ابوحنیفه- رحمه الله- بارها به شاگردانش می فرمود: «اگر پادشاهان به لذت علمی ما پی ببرند یقینا با شمشیر برای گرفتن آن با ما می جنگند.»

5- خوشبختی، نتیجه افکار توست
خوشبختی یا سیاه روزی، افسردگی یا آرامش هر انسان از درونش سرچشمه می گیرد. یعنی مدار امور به برداشت شخصی انسان بستگی دارد که اگر آن را پاکی گناهان تصور نموده و راضی شود و یا بخواهد آن را رنجیدگی و هلاکت تصور نماید. پس هر کس راضی باشد، رضایت از آن اوست و هر کس رنجیدگی تصور کند، هلاکت از آن اوست. روزی رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- به عیادت یک روستایی که از شدت تب می نالید رفت. به عنوان همدردی به او فرمود: «این بیماری باعثث پاکی گناهان توست» اما او در جواب گفت: «بلکه تبی است که بر یک پیرمرد فواره می زند تا او را وارد قبر کند.» آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- فرمود: «بنابراین چنان است که تو تصور کرده و برداشت توست.»
یک روانشناس غربی می گوید: «اگر افکار خوب درون ما را احاطه کند ما خوشبخت هستیم و اگر افکار بد بر ما غلبه کند ما سیه روز هستیم و اگر افکار پریشان ما را در بر گیرد ترسو و بزدل می شویم.»

6- خوشبختی هنر استفاده از داشته هاست
سعادت و خوشبختی از اعماق وجدان و طرز تفکر و از دیدگاه انسان به امور زندگی و روش رویاوریی با رخدادها و میزان رضایت انسان از زندگی سرچشمه و نشأت می گیرد.
دو نفر وارد یک باغ می شوند و گلی زیبا را مشاهده می کنند. یکی می خواهد آن را بچیند اما خاری در دستش فرو می رود، با ناراحتی می گوید زندگی چقدر سخت است و ما چقدر بدبختیم که حتی در کنار گل هم خار وجود دارد که مانع بهره برداری از آن می شود. اما دومی می گوید زندگی چقدر زیباست حتی خار هم در کنار گل نهاده شده است. انسان خوشبخت می گوید لیوان من تا نصف پر است، اما انسان بدبخت می گوید لیوان من تا نصف خالی است و اینگونه است که نگاه مردم به زندگی فرق می کند. لذا خوشبختی هنر متأثر شدن از زیبایی‏ها و بهره برداری و استفاده از داشته هایی است که مالک آن هستیم. خلاصه اینکه خوشبختی مجرد دارا بودن نیست، بلکه حُسن بهره مند شدن از دارایی‏هاست.

7- خوشبختی در کار است نه در مال
مشغول به کار بودن وسیله ای از اسباب خوشبختی است که صاحبش را از وحشت بیکاری می رهاند و کسی که شغل خود را دوست دارد و از آن راضی است حقیقتا خوشبخت است. البته خوشبختی انسان زمانی به عرصه کمال می رسد که هدف از شغل خود را فقط جمع آوری مال نداند، زیرا فردی که جمع آوری مال را هدف قرار دهد، گویا خود را در بازار برده فروشان فروخته است و بردۀ مال شده است. پس خوشبختی به اندازه مال حاصل نمی شود بلکه به میزان بهره وری از این مال تضمین می گردد. و حقا که مال ضرورتی برای خوشبختی نیست، زیرا ممکن است جمع نمودن مال تو را به خاک سیاه بنشاند و خرج کردنش تو را بیازارد و حفظ نمودن و اضافه کردن تو را به تنگنا بکشاند. مال برای زندگی است و زندگی برای خوشبختی، پس لذت زندگی را به خاطر مال از دست مده.

8- بردۀ شغل خود نباش
نباید گمان کرد که خوشبختی در شغل انسان نهفته است، بلکه اسباب دیگری برای خوشبختی وجود دارند که لازم است انسان برای بدست آوردنش تلاش کند، در غیر این صورت مثالش مانند آن مرد مجردی خواهد بود که طول عمرش را در بردگی شغلش گذرانیده که به جز مشغول بودن در دکان بقالی هیچ چیزی برایش مهم نبود؛ او هر صبح برای کارش بیرون می رفت و پاسی از شب برمی گشت و در رختخوابش دراز می کشید و وقتی صبح می شد باز روز از نو روزی از نو، تا اینکه مرگش فرا رسید و ثروت زیادی جمع نموده بود. یکی از نزدیکانش لوح یادبودی بر روی قبرش گذاشت و زیر اسمش نوشت «انسانی به دنیا آمد و بقالی از دنیا رفت.» بسیاری از مردم اینگونه هستند که انسان متولد می شوند و مهندس یا پزشک یا تاجر از دنیا می روند، مگر کسانی که لطف الهی شامل حالشان گردد.

9- خوشبختی این است که بدانی چه می خواهی
بعضی از حکما می گویند خوشبختی این است که بدانی چه چیزی در دنیا می خواهی، سپس جرأت نموده و آنچه را که می خواهی برداری. زیرا بسیاری از مردم در این دنیا هدف خود را نمی دانند و بیشتر شبیه کودکانی هستند که وارد دکان اسباب بازی که انواع اسباب بازی در آن فراهم است می شوند؛ هر بار یکی را برداشته و می گذارند و سپس چیز دیگری را که به ظاهر زیبا جلوه می کند، بر می دارند، اما دیری نمی پاید که آن را عوض می کنند و سرانجام با دست خالی بر می گردند یا که بدترین اسباب بازی را اختیار می کنند و این عینا همان چیزی است که انسانهای پریشان و افسرده با آن مواجه هستند؛ گاهی ماشین نظر آنها را به خود جلب می کند و گاهی جلسات قمار آنها را به طرف خود می کشد و گاهی عزم سفر دور دنیا را می کنند و گاهی شب بیداری و روز را در خواب سپری نمودن منتهای آرزوی آنها می شود. اینگونه افراد همواره در صدد ارضاء شهوات و غرایز خود هستند و از کاری به کار دیگر منتقل می شوند، طلاق می دهند تا دوباره ازدواج کنند و ازدواج می کنند تا دوباره طلاق دهند، از کهنۀ دل آزار خسته شده و در تلاش چیز نو  و جدید برمی آیند و گمان می کنند که لذت در پریدن از چیزی به چیز دیگر است. در حالی که خوشبختی با بی ثبانی و دم‏دمی مزاج بودن بدست نمی آید.
پس راز خوشبختی در این است که ابتدا بدانیم چه می خواهیم، سپس جرأت نموده و آنچه را که می خواهیم برداریم و تصمیم قاطع بر خوشبخت شدن داشته باشیم و در این مسیر اجازه ندهیم که مصیبت‏های دنیا بر ما غلبه کنند، بلکه باید تلاش کنیم که پیروزمندانه از این میدان بیرون آییم.

10- خوشبختی در سلامتی است
سلامتی و عافیت گران‏قیمت ترین نوع خوشبختی است، زیرا کلمه خوشبختی چنان وسیع و عظیم است که نه در مال و نه در جاه و نه در پادشاهی نمی گنجد و فقط سلامتی است که می تواند با آن برابری کند.
 کسی که سرمایۀ سلامتی را به دست آورد تمام سختی‏های پیش رویش آسان می گردند. در داستانها آمده است که سعدی شیرازی عازم سفر حج شد. در راه کفشهایش فرسوده شده و از پایش افتادند. گرمای صحرا قدمهایش را می سوزاند. او در سفر بر بدشانسی خود غصه خورد که مالی ندارد که برای خود سواری بخرد و از سختی‏های سفر بیرون آید. وقتی به مکه مکرمه رسید مردی فلج را دید که هر دو پای خود را از دست داده بود. پس به گریه افتاد و استغفار نمود و دانست که او با هر دو پایش خوشبخت تر از آن فلج است. اما گروهی از انسانها هر چند که سلامتی کافی هم داشته باشند باز هم خود را سیه روز و بدبخت می دانند و این چیزی است که افراد مریض از آن تعجب می کنند و تعجبشان مصداق گفته یکی از دانشمندان غربی می باشد که می گوید: «کسی که دندانهایش درد می کند همه کسانی که دندانهایشان درد نمی کند را خوشبخت می داند.»
پس بدون شک بالاترین آرزوها نزد مؤمن عافیت در دنیا و عفو در آخرت است. رسول الله- صلی الله علیه و سلم- می فرمایند: «إلیک انتهت الامانی یا صاحب العافیه.» (ای صاحب سلامتی و عافیت، تمام آرزوها به تو ختم می شوند.) و هچنین می فرمایند: «سلوالله العفو و العافیة فإن أحدا لم یعط بعد الیقین خیرا من العافیة.» (از خداوند عفو و عافیت را طلب کنید. زیرا بعد از یقین هیچ خیری بهتر از عافیت به فرد داده نشده است.)
حضرت علی- رضی الله عنه- می فرماید: «کسی که به مصیبتی گرفتار آمده است نیازش به دعا از کسی که سالم است بیشتر نیست»
و شاعر می گوید:
إذا ما کساک الدهر سربال صحة /  و لم تخل من قوت یحل و یقرب
فلا تغبطنّ أهل الکثیر فإنما  / علی قد ما یعطیک الدهر یسلب
ترجمه: (اگر زمانه، جامه سلامتی را به تو پوشاند و از روزی حلال و نزدیک خالی نبود، پس بر صاحبان دنیای زیاد رشک مبر، زیرا به اندازه ای که زمانه به آنهامی دهد، می گیرد.)

11- خود را تربیت کن تا خوشبخت گردی
جدیدترین آمار در آمریکا نشان می دهد که 50% از آمریکائی‏ها بعد از تکمیل تحصیلاتشان از مدرسه و دانشگاه، یک کتاب هم مطالعه نکرده اند. روزنامه واشنگتن پست آورده است که تعداد کتابخانه های این کشور از سال 1996م. تا قرن نوزدهم افزایش نیافته است. این وضعیت میزان فرهنگی در بزرگترین کشور دنیاست، پس به مصداق ضرب المثل “قیاس کن از گلستان من بهار مرا” وضعیت کشورهای در حال توسعه یا عقب افتاده با پدیده دوری از کتاب معلوم است.
دکتر احمد زکی می گوید: «اگر بر این منوال پیش برویم، حیوانات خوشبخت تر از انسانها هستند زیرا چیزی نمی دانند.»
انسان جاهل دارای عقلی کم کار و یا ساده کار است، اما فرد با سواد و تربیت یافته دارای عقلی پرکار می باشد و همانگونه که راحتی جسم در نقل و حرکت است، لذت عقل در اندیشیدن است. میزان مطالعه یک فرد عادی در حد روزنامه است که آن را سرسری و بدون ژرف اندیشی مطالعه می کند، اما انسان ایده آل و فرهیخته کتاب مطالعه می کند تا از ثمره اندیشه ها و میراث بنی نوع خود بهره مند شود و هر آنچه می خواند آن را در ذهن خود ذخیره می کند و وقتی لب به سخن می گشاید از دیدگاه خود و هزاران نفر که کتاب‏های آنها را مطالعه کرده است صحبت می کند. انسان فرهیخته ای که عقل و حس و قلب او سرشار از علم می باشد خوشبخت ترین فرد روی زمین خواهد بود؛ این گروه از انسانها خوشبختی را در لابلای کتابها و صدای قلم‏ها جستجو می کنند و هیچ لذتی بالاتر از کشف نکات مرموز و پوشیده برایشان وجود ندارد.

12- آیا جنبه مادی برای خوشبختی ضروری است؟
بدون شک جنبه مادی در حد معینی در خوشبختی تأثیرگذار است، زیرا آنحضرت- صلی الله علیه و سلم- می فرمایند: «أربع من السعادة؛ المرأة الصالحة، و المسکین الواسع، و الجار الصالح، و المرکب الهنی، و أربع من الشقاء؛ المرأة السوء، و الجار السوء، و المرکب السوء، و المسکن الضیق.»
(چهار چیز علامت خوشبختی هستند؛ زن صالحه، مسکن و خانه وسیع، همسایه خوب و سواری خوب، و چهار چیز علامت بدبختی هستند؛ زن ناصالح؛ همسایه بد؛ سواری بد، و خانه کوچک.)
پس برای خوشبختی انسان همین قدر کافی است که از پریشانی‏های مادی مانند همسر بد، مسکن کوچک، سواری بد و همسایه بد در امان باشد و روزی اش بدون سختی بدست آید. چه زیباست گفته آنحضرت- صلی الله علیه و سلم- که می فرمایند «من أصبح منکم آمنا فی سربه معافی فی جسده، عنده قوت یومه، فکأنما حزیت له الدنیا بحزافیرها.)

13- خوشبختی در اندکی از هر چیز است
ثابت بن قره، طبیب جهان اسلام، راه سعادت و خوشبختی را در عبارتی کوتاه اینگونه بیان می کند: «راحت جسم در غذای کم، راحت وجدان در گناه کم، راحت قلب در اندوه کم و راحت زبان در گفتار کم است.»
آری، راحت جسم در غذای کم است و اگر غذای جسم از اندازه معمول بیشتر باشد مضر خواهد بود و اگر جسم از کنترل رها شود عذابی بر صاحبش خواهد بود که او را از انسانیت بیرون کرده و به حیوانیت می کشاند. انسان‏های عاقل کسانی هستند که می خورند تا زندگی کنند، اما انسان‏های جاهل کسانی هستند که زندگی می کنند تا بخورند.
 خداوند متعال می فرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین.» (بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید، زیرا او اسراف کاران را دوست ندارد.)
راحت وجدان در کم گناه کردن است، زیرا نفس امّاره بالسوء وقتی از چارچوب خویش بیرون می رود همراه شیطان می گردد؛ می رباید، می فریبد و ظلم می کند. از این رو بزرگترین دشمن انسان هوای نفسانی اوست که اگر از آن اطاعت کند او را نابود می کند و اگر میان خود و این هوای نفسانی حائل شود بر راه راست استوار می ماند. خداوند متعال می فرماید: «و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها قد أفلح من زکاها و قد خاب من دساها.»
بوصیری می گوید:
النفس کالطفل إن تمهله شب   علی حب الرضاع و إن تفطمه ینفطم
(نفس مانند کودکی است که اگر او را رها سازی بر دوستیِ شیر بزرگ می شود و اگر او را جدا کنی جدا می شود.)
راحت قلب در اندوه کم است، زیرا قلب ضعیف و بزدل همواره پیش روی صاحبش درهای سستی و اضطراب را می گشاید. صاحب چنین قلبی بر گذشته پشیمان و نسبت به حاضر در پریشانی به سر می برد و از میان مردم برای خود دشمن تراشی می کند و به اموری که دست یافتنی نیست امید می بندد. اما صاحب قلب قوی به قضا و قدر و به قوانین نبی اکرم ایمان دارد آنجا که می فرماید: «عجیبا لأمر المومن إن أمره کله خیر و لیس ذلک لأحد إلا المومن؛ إن أصابته سراء شکر فکان خیرا له و إن أصابته ضراء صبر فکان خیرا له.» (جای تعجب دارد کار مومن، تمام امور او خیر است و این فضل به جز مومن دیگران را شامل نمی شود؛ اگر خوشی به او برسد شکر خدا را بجا می آورد و [این شکر] برایش خوب است، و اگر بدی به او برسد صبر می کند، که [این صبر] به خیر اوست.)  رسول گرامی اسلام در دعاهایش چنین می فرماید: «اللهم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» (بارالها، ای گردانده قلب‏ها، قلب مرا بر دینت استوار بگردان.)
هر گاه قلب بر عقیده صحیح استوار بوده و به حبل الله چنگ بزند، به رکن عظیمی متوسل شده است.
اسلام به مسلمانان اعتماد به نفس و آرامش قلب و دلیری و ثابت قدمی را می آموزد؛ «والذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکر الله تطمئن القلوب.» [رعد: 28] (و کسانی که ایمان آوردند و قلبشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرام می گیرند.)
خداوند دستور به دوری از غم و اندوه می دهد و می فرماید: «و لاتهنوا ولاتحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مومنین.» [آل عمران: 139] (سست نشوید و غمگین نگردید، زیرا شما پیروز هستید اگر مومن باشید.)
خداوند متعال بندگان با استقامت خویش را در مقام مدح و ستایش اینگونه یاد می کند: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لاتحزنوا و أبشروا بالجنة التی کنتم توعدون نحن أولیاءکم فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة و لکم فیها ما تشتهی أنفسکم و لکم فیها ما تدعون نزلا من غفور رحیم» [فصلت: 30-32] (کسانی که گفتند پروردگار ما “الله” است سپس استقامت ورزیدند فرشتگان بر آنها فرود می آیند و بشارت می دهند که نترسید و غمگین نشوید و به شما بشارت باد جنتی که به آن وعده داده می شدید. ما دوست شما هستیم در زندگی دنیا و آخرت و برای شماست آنچه که آرزو کنید و آنچه بخواهید. پاداشی است از جانب خدای غفور و مهربان.)
راحت زبان در کم حرفی است، زیرا پرحرفی موجب لغزش زبان می شود. اگر زبان بدون هیچ ضابطه ای به پرحرفی عادت کند این خود مصیبتی بشمار می آید. آنحضرت- صلی الله علیه و سلم- می فرمایند: «امسک علیک لسانک.» (زبانت را کنترل کن.)
حضرت عبدالله بن عباس- رضی الله عنهما- زبانش را می گرفت و به او خطاب می کرد: «وای بر تو، سخن نیک بگو، بهرمند می شوی و از گفتن بدی ساکت باش ایمن می شوی و در غیر این دو صورت بدان که پشیمان می شوی.»
از فرد حکیمی سوال شد چه وقت یک مرد، مردی نیرومند و قوی شناخته می شود؟ پاسخ داد: زمانی که زبانش قصد گفتن سخنی بدون حکمت می کند، ولی او بتواند با اقتدار جلوی زبانش را بگیرد.
این راه سعادت در پرتو دین است که اگر انسان بتواند جلوی جسم را از اسراف در غذا، جلوی نفس را از ارتکاب گناه، جلوی قلب را از افتادن در پرتگاه غم و اندوه، و جلو زبان را از لغویات بگیرد بر جاده مستقیم استوار شده و از سعادتمندان بشمار می رود.

14ـ خوشبختی در میانه روی است
شخص خوشبخت کسی است که با دیدۀ عقل به امور نگاه کرده و مسیر میانه روی را انتخاب می کند، زیرا اعتدال و میانه روی از اسباب خوشبختی است. کسی که میانه روی در جسم را رعایت کند از بیماری‏ها در امان بوده و کسی که در تفریح میانه روی کند موجب سرور و شادی جان و نشاط جسم می گردد. میانه روی در کسب مال و بخشش به سوی راههای خیر رهنمون می سازد، و میانه روی در درس و مطالعه به شادی نفس و دور کردن خستگی می انجامد. خلاصه اینکه میانه روی در امور سبب رسیدن به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت می گردد.

رشیداحمد شه بخش

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید