بدون تردید یگانه راه سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت اطاعت مطلق از اوامر قرآن و سنت و اجتناب از گناه و معصیت است. تا انسان دست از گناه و معصیت برندارد و ایمان و اعتقادش را از مخالفت دستور خدا و پیغمبرش پاک ننماید و ظاهر و باطن خویش را از خلاف شرع منزه نسازد به سرمنزل مقصود رهنمون نخواهد شد. از این رو پس از ایمان هیچ چیزی به اندازه ترک معصیت اهمیت ندارد، تا آنجا که بدون ترک گناه و معصیت تحصیل فضائل اخلاقی و کسب کمالات بشری غیرممکن است.
خداوند متعال می فرماید: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا» [کهف: 110]
(پس هر کسی که خواهان دیدار خدای خویش است باید که کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کسی را شریک نسازد.)
ترس از ارتکاب گناه و آلوده شدن به جرم همان خوف واقعی و در خور شأن انسان است، زیرا چنین ترسی باعث می شود که آدمی از سقوط در پرتگاه گناه و از کیفر اخروی و حتی دنیوی آن مصون بماند. خداوند درباره دوستان مومن خود که از نافرمانی او بیمناک اند چنین می فرماید: «قل إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم» [انعام:15]
(بگو من اگر نافرمانی پروردگارم را بکنم از عذاب روز بزرگ می ترسم.)
اقسام گناه
گناهان و خطاهایی که انسان مکلف بدان مرتکب می شود در یک تقسیم کلی به دو دسته گناهان صغیره و کبیره تقسیم می شوند. خداوند در کلام خود چنین می فرماید: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما»[نساء:31]
(اگر از گناهان کبیره که از آن نهی شده اید بپرهیزید گناهان صغیره شما را از شما می زداییم و شما را به جایگاه ارزشمندی وارد می گردانیم.)
گناه صغیره گر چه در مقابل کبیره، کوچک است، ولی مخالفت امر خدا هر اندازه هم که به ظاهر کوچک باشد چون در محضر الهی واقع می شود و باعث نارضایتی پروردگار گشته و مواخذه اخروی را به دنبال دارد نباید آن را کوچک شمرد و دست کم گرفت. گویا گناه صغیره ماری است که زهر آن کم اثر است و گناه کبیره ماری است که زهر آن بسیار خطرناک و کشنده است. پس همان طوری که از مارهای بزرگ و خطرناک دوری می کنیم از مارهای کوچک و کم خطرتر نیز باید خودداری نمود.
گناهان ظاهر و باطن
بیشتر مردم گناهان و عصیان را محدود به گناهانی می دانند که با حواس توسط اعضای ظاهر درک می شوند، مانند گناهان دست، پا، چشم، گوش، زبان و سایر جوارح، اما از گناهانی که مربوط به قلب هستند همچون تکبر، غرور، ریا، بخل، جاه طلبی، حسادت و امثال آن غافل اند. قرآن کریم در کنار هشدار از گناهان ظاهری به ترک گناهان باطنی نیز تاکید دارد؛ «و ذروا ظاهر الإثم و باطنه» [انعام:130] (گناهان آشکار و پنهان را ترک کنید.)
انسان گاهی به خاطر شرم از دیگران و ملامت و سرزنش ایشان و یا از ترس قانون از گناهان ظاهر پرهیز می کند، اما گناهان باطن به علت اتصال و پیوندشان به درون و باطن شخص از نگاه دیگران مخفی می مانند. لذا از ارتکاب آنها چندان بیم و واهمه ای ندارد، در حالی که خطر گناهان ظاهری به مراتب بیشتر است.
علامه قرضاوی در کتاب «توبه: 220» به مقایسه این دو نوع گناه پرداخته و می نویسد:
1ـ گناهان باطنی با قلب ارتباط دارند و در حقیقت انسان هم همان قلب است، همان گونه که حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه و سلم- فرموده است: «ألا إن فی الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد کله و إذا فسدت فسد الجسد کله ألا و هی القلب» [متفق علیه] (بدانید که در تن قطعه گوشتی است که اگر اصلاح پذیرد تمام بدن اصلاح خواهد شد و اگر فاسد گردید تمام تن به فساد می گراید بدانید که آن قلب است.)
2ـ گناهان و آفتهای باطنی و قلبی منجر به گناهان جوارح می گردد.
چه بسا آنچه انسان را به کفر می کشاند بخل و حسادت باشد؛ مانند آنچه برای یهودیان اتفاق افتاد و یا تکبر و خود بزرگ بینی باشد؛ موضعی که فرعون و پیروانش در مقابل معجزات موسی اتخاذ کردند و یا محبت دنیا و زینتهای آن باشد؛ همان طوری که در داستان “هرقل” پادشاه روم می یابیم که چگونه صداقت دعوت رسول خدا و صحت نبوتش برای او روشن گردید ولی هنگامی که کشیشان و بزرگان قومش علیه او شوریدند محبت پادشاهی و جاه و مقامش را بر پیروی حق ترجیح داد و گناه خود و رعیتش را به دوش کشید.
3ـ گناهان آشکار و ظاهری بر مبنای ضعف و غفلت انسان بوده که چه بسا از آن توبه کند، بر خلاف گناهان درونی و باطنی که علتش فساد و تباهی قلب است و شر و بدی در آن تثبیت و تحکیم یافته است و کم اتفاق می افتد که انسان از گناهان باطنی توبه کند و به سوی حق برگردد و این همان تفاوت بین لغزش آدم و گناه ابلیس بود؛ لغزش حضرت آدم- علیه السلام- هنگامی که از آن درخت ممنوع خورد یک گناه جوارحی بود، ولی گناه ابلیس هنگامی که از خداوند نافرمانی کرد از گناهان قلبی و تکبر بود. لذا سرانجام آدم این شد: «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه إنه هو التواب الرحیم» [بقره:37] (آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت سپس خداوند از او در گذشت. بی گمان او توبه پذیر و مهربان است.) ولی شیطان رانده دربار الهی شد و ندا آمد: «فاخرج منها فإنک رجیم و إن علیک لعنتی إلی یوم الدین» [ص: 78-77] (از میان جماعت ملاء اعلی و فرشتگان بیرون شو چرا که تو مطرود و رانده شده ای و تا روز جزا نفرین من بر تو باد.)
تبدیل گناهان صغیره به کبیره
گاهی گناه صغیره به وسیله اسباب و عواملی به کبیره تبدیل می شوند.
امام غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین» کتاب التوبه: 5/ 65 فصل جالبی دارد که در آن امور و اسبابی که گناهان صغیره را به کبیره و کبیره را به اکبر تغییر می دهند بر می شمارد.
الف: اصرار و مواظبت در گناه
وقتی کسی به یک گناه اصرار می ورزد به تدریج در انجام گناه جرأت می یابد به طوری که نه تنها در آن مورد بلکه در امور دیگر نیز به سهولت دست به سوی گناه دراز می کند. اصرار و مداومت بر گناه در واقع بی پروا بودن در هتک حرمت الهی، سبک دانستن امر خدا و کوچک دانستن مقام اوست.
خداوند در قرآن کریم یکی از صفات نیکان و پارسایان را عدم اصرار بر گناه معرفی می کند: «والذین إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب إلا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون» [ال عمران: 135]
(و کسانی که چون دچار گناه شدند یا بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا می افتند و آمرزش گناهانشان را خواستار می شوند و به جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ و با علم و آگاهی بر چیزی که انجام داده اند پا فشاری نمی کنند.)
لذا اگر گناه کبیره ای از انسان سر زند و مثل آن را به دنبال آن تکرار نکند، امید عفو و بخشودگی آن بیشتر از گناه صغیره ای است که بنده بر انجام آن اصرار و مواظبت نماید. مثال آن همچون قطره های آبی است که به طور متوالی بر سنگی افتند و بر آن اثر کنند، اما اگر آن مقدار آب یکدفعه بر سنگ ریخته شود بر آن اثر نمی گذارد.
ب: کوچک شمردن گناه
هر گاه بنده گناه را بزرگ شمرد نزد خدای متعال کوچک می گردد و چون آن را خرد و کوچک تلقی نمود بزرگ خواهد شد، زیرا بزرگ شمردن گناه کراهیت و نفرت آن را در پی دارد و آن نفرت مانع تأثیرگذاری گناه می شود، ولی کوچک شمردن گناه دلیل انس و الفت با آن بوده و باعث تأثیرات مخربی در دل می گردد.
در حدیث روایت شده که آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- می فرماید: «المؤمن یری ذنبه کالجبل فوقه یخاف أن یقع علیه و المنافق یری ذنبه کذباب مرّ علی أنفه فاطاره» [صحیح بخاری: 6308]
(انسان مومن گناه خود را همچون کوهی می بیند که بالای سر او قرار دارد که هر آن می ترسد که بر وی افتد، ولی منافق گناه خود را همچون مگسی می بیند که بر بینی وی بگذرد و او آن را بپراند.)
بزرگ شمردن گناه در دل مومن به سبب علم و آگاهی او است نسبت به جلال و عظمت خدا، زیرا هر کسی که به عظمت و بزرگی کسی که او را نافرمانی کرده است بنگرد، گناه صغیره را کبیره تلقی می نماید.
در همین راستا حضرت انس، صحابی آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- خطاب به تابعین عصر خود می گوید: «إنکم لتعملون أعمالا هی فی أعینکم أدق من الشعر کنا نعدها علی عهد رسول الله- صلی الله علیه و سلم- من الموبقات» [صحیح بخاری: 6492]
(شما کارهایی را انجام می دهید که در نظر شما از موی باریکترند، ولی ما آن را در عهد پیامبر خدا – صلی الله علیه و سلم- از مهلکات می شمردیم.)
این بدان سبب بود که معرفت اصحاب به عظمت خداوند کاملتر بود. از این رو گناهان صغیره نزد آنان بنا بر عظمت و جلال الهی به کبائر تبدیل می گردید.
ج: خشنودی از گناه
مومن چنانچه بنا بر غفلت مرتکب معصیتی شود نه تنها هیچ نوع سرور و انبساطی به دنبال آن در دل وی ایجاد نمی گردد، بلکه مدتها متأثر و پریشان نیز خواهد بود و همین تأثیر باطنی در محو آثار گناه و آمرزیده شدن آن نقش اساسی دارد و مانع تکرار آن در آینده می شود. اما کسی که بعد از ارتکاب گناه با یاد آن خشنود و محظوظ می شود، چنان که گوید ندیدی چگونه ابرویش را بردم؟ چگونه او را خوار و شرمسار کردم؟ چگونه او را گول زدم؟ شیطان بر چنین فردی چیره گشته و از پروردگارش دور مانده است، زیرا هر گاه بیماری به خاطر رهایی از تلخی دارو از شکسته شدن شیشه دارو خوشحال باشد هیچگاه امید به بهبودی و شفای بیماری او نخواهد بود.
د: امهال و پرده پوشی خداوند را خوار شمردن
چنانچه مرتکب گناه صغیره، پرده پوشی و بردباری و امهال خداوند متعال را خوار بشمارد و نداند که موجب امهال او خشم و غضب الهی است تا بر اثر اعطای فرصت، بزهکاری او افزون گردد و چنان تصور کند که تمکین خداوند در ارتکاب معصیتهای او عین عنایت باری تعالی نسبت به اوست و این امر باعث شود تا از مؤاخذه پروردگار ایمن باشد. بر اثر چنین پنداری بر میزان جرم او افزوده شود و سرانجام مورد عقاب سخت الهی قرار گیرد. همان گونه که خداوند می فرماید: «و یقولون فی أنفسهم لو لا یعذبنا الله بما نقول حسبهم جهنم یصلونها فبئس المصیر» [مجادله:8]
(در دل به خود می گویند: پس چرا خداوند ما را به خاطر گفته هایمان کیفر نمی دهد. دوزخ برای آنان کافی است. در آن در می آیند و چه بد سرانجامی است.)
هـ: بازگو کردن گناه
وقتی شخصی مرتکب گناه می شود سپس آن را برای دیگران بازگو می کند و یا در انظار عمومی به گناه دست می زند این عمل علاوه بر این که اهانت بر ستّاری خداوند به شمار می رود تحریک و بدآموزی کسانی است که گناه وی را می شنوند و یا می بینند. لذا این دو جنایت هم به گناه افزوده می شوند و گناه صغیره را به کبیره و کبیره را به اکبر تبدیل می نمایند و اگر تشویق و تحریک و فراهم ساختن اسباب گناه برای دیگران بر گناه این فرد افزوده گردد گناه چهارم خواهد شد و کار او به غایت زشتی می انجامد.
در خبر است: «کل الناس معافی إلا المجاهرین یبیت أحدهم علی ذنب قد ستره الله علیه فیصبح فیکشف سترالله و یتحدث بذنبه» [متفق علیه]
(همه مورد عفو قرار می گیرند به جز کسانی که به طور آشکار گناه کنند. مانند اینکه یکی از آنان بر گناهی که خداوند متعال شبانه آن را بر وی پوشانده بامداد وقتی برخیزد پرده خدای را بردارد و گناهان خود را بازگو کند.)
و: حریم شکنی آگاهانه
مرتکب گناه، عالِمی باشد که مردم به او اقتدا می کنند. پس وقتی چنین کسی گناهی انجام می دهد که مردم او را می بینند آن گناه کبیره خواهد بود. مانند این که عالم مال شبهه از حاکمان و امیران بستاند و یا نزد حکام و سلاطین رفت و آمد کند و با ترک انکار بر اعمالشان آنان را کمک و مساعدت نماید و یا با زبان به ناموس و شخصیت مردم هتاکی و پرده دری کند و یا در علوم خود را به چیزی مشغول سازد که مقصود از آن جز کسب جاه و افتخار نباشد. چه بسا چنین دانشمندی بمیرد و شر او سالهای متمادی در عالم باقی بماند. پس خوشا آن کسی که وقتی بمیرد گناهانش هم با او بمیرند.
آن حضرت- صلی الله علیه و سلم- می فرمایند: «من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها لا ینقص من أوزارهم شیئا» [صحیح مسلم: 1017]
(هر کسی در اسلام روش و طریقه بدی را اساس گذارد گناه آن بر وی می باشد و گناه کسی که بعد از وی مرتکب آن می شود به وی بازمی گردد بدون این که از گناهان مرتکبین چیزی کاسته شود.
بعضی گفته اند مثال لغزش عالم همچون شکستن کشتی است؛ وقتی که کشتی غرق شود مردمان حامل خود را هم غرق می گرداند.
پس روشن گردید که کار علماء و مشایخ بسیار خطرناک و مهیب است. لذا آنان دو وظیفه دارند؛ یکی ترک گناه و دیگری اخفای آن. پس وقتی گناه آنان در معاصی مضاعف و چند برابر می شود ثواب آنان در طاعت و عبادت چند برابر خواهد بود زیرا این افراد الگو و اسوه مردم هستند. [ر.ک احیاء علوم الدین: 5/ 68-65 با دخل و تصرف]
آثار شوم گناهان
ارتکاب گناه در زندگی دنیوی و اخروی انسان اثرات سوء بسیاری دارد. مگر چه چیزی پدر و مادرمان را از بهشت خارج کرد؟ از سرزمین لذت و نعمت و شادی و سرور به سرزمین درد و مصیبت و اندوه و ناراحتی؟ و چه چیز ابلیس را از ملکوت آسمان بیرون راند و طرد نمود و لعنت کرد و ظاهر و باطنش را مسخ ساخت؟ مگر چه چیزی سبب غرق تمام ساکنان زمین گردید و آب حتی قله کوه ها را هم غرق نمود؟ چه چیز سبب تسلط باد بر قوم عاد شد و آنان را بر روی زمین چون تنه پوسیده درختان رها ساخت؟ چه چیزی بر قوم ثمود غرش سهمگین فرستاد، چنان که قلبهایشان از حرکت باز ایستاد و به یکباره همگی مردند؟ چه چیز سرزمین لوط را چنان از زمین بلند کرد که فرشتگان صدای پارس سگهای آنان را می شنیدند و سپس آن را بر سرشان واژگون کرد؟ چه چیز بر قوم شعیب ابرهای عذاب را چون ابر باران فرستاد و چون بالای سرشان رسید آتش زبانه کش بر سرشان باراند؟ چه چیز فرعون و قومش را در دریا غرق نمود و روحشان را به جهنم فرستاد؟ چه چیز قارون و مال و ثروتش را در زمین فرو برد؟ و چه چیز بر بنی اسرائیل قومی ستمکار و خون ریز فرستاد که مردان را کشته و زنان و کودکان را به بردگی گرفتند و خانه ها را آتش زدند و اموال را غارت کردند؟ سبب تمامی این مصیبتها و نابودی این ملتها و افراد فقط و فقط معصیت و گناه بوده است.
علامه ابن قیم در کتاب «الداء و الدواء» به آثار سوء گناهان و شومی آنها بر انسان از لحاظ فردی و اجتماعی، دنیا و آخرت، مادی و معنوی به بحث پرداخته اند. در ذیل به پاره ای از این آثار می پردازیم.
1ـ محرومیت از علم
یکی از آثار زشت گناهان محرومیت انسان از علم و دانش است. زیرا علم نور است که خداوند آن را بر دل می افکند و گناه و معصیت موجب اطفاء و خاموشی آن نور است.
هنگامی که امام شافعی نزد امام مالک نشسته و به تعلم می پرداخت، امام مالک از هوش سرشار و ذکاوت بالای امام شافعی به شگفت افتاد و گفت: خداوند در قلب شما نوری افکنده، آن را با ظلمت گناه و معصیت خاموش نسازید.
امام شافعی- رحمه الله- گفت:
شکوت إلی وکیع سوء حفظی فأرشدنی إلی ترک المعاصی
و قال: اعلم بأن العلم فضل و فضل الله لایؤتاه عاصی
(شکایت ضعف حافظه خود را نزد استاد وکیع بردم و او مرا به ترک گناهان راهنمایی کرد و گفت: بدان که علم فضل و نور است. فضل و نور خدا داخل قلب گناهکار نمی گردد.)
2ـ محرومیت از روزی
یکی دیگر از آثار شوم گناهان محرومیت از روزی است. در مسند احمد چنین آمده است: «إن العبد لیحرم الرزق بالذنب یصیبه.» [مسند احمد: 5/ 277»]
(بنده به خاطر گناهی که انجام داده از روزی محروم می گردد.)
همان گونه که تقوای الهی باعث افزایش روزی است، ترک آن موجب فقر و تنگدستی خواهد بود و هیچ چیزی به اندازه ترک معاصی در جلب روزی موثر نیست.
3ـ ایجاد وحشت و تنهایی میان انسان و خدا
یکی از آثار شوم معصیت وحشت و تنهایی است که انسان گناهکار در قلب خود میان خود و پروردگارش احساس می نماید و اگر تمام لذایذ دنیا بر او جمع شوند آن وحشت و فاصله میان بنده و پروردگار را جبران نخواهد کرد و این مطلب را جز کسانی که دارای قلب بیدار باشند احساس نخواهند کرد، چرا که مرده از زخم احساس درد و الم ندارد. اگر تنها اثر گناه همین وحشت قلبی می بود می ارزید که هر انسان عاقلی از آن پرهیز کند.
4ـ وحشت و تنهایی میان انسان با مردم
یکی دیگر از پیامدهای گناهان وحشت و تنهایی است که میان انسان و مردم و به ویژه نیکوکاران روی می دهد. انسان در اثر گناه و معصیت میان خود و دیگران احساس تنهایی می کند و هر اندازه آن وحشت و تنهایی قوی تر گردد از برکت و بهره گیری از همنشینی با صالحان بی نصیب می ماند و هر اندازه که از حزب رحمان فاصله گیرد به حزب شیطان نزدیک می شود و در اثر تقویت و استحکام این وحشت و تنهایی، انسان عاصی به جایی می رسد که میان او و همسرش و میان او و فرزندانش و همچنین میان او و خویشاوندانش حتی درون خودش، وحشت و جدایی روی می دهد. یکی از مردان سلف گفته است: «وقتی که من دست به گناه و عصیان می زنم عواقب و پیامد آن را با الاغ سواری و همسرم می یابم.)
5ـ گره خوردن در امور و کارهای شخص گناهکار
یکی دیگر از پیامدهای گناه و معصیت گره خوردن در کارهای گناهکار است. به این معنا که به هر کاری روی می آورد آن را پیچیده یا مشکل می یابد. در حالی که درِ کارها به روی انسان پرهیزگار و متقی باز و انجام آنها آسان می گردد و بر عکس درِ کارها نسبت به شخص فاقد تقوا بسته و مغلق می گردد.
شگفتا که انسان درها و راههای خیر و صلاح را در برابر خود بسته و مسدود می یابد، اما دلیل آن را نمی داند.
6ـ تاریکی قلب
یکی دیگر از پیامدهای گناهان تاریکی دل است و انسان همان گونه که تاریکی شب تار را احساس می کند ظلمت و قساوت دل خود را نیز احساس می کند و تاریکی گناه در دل همچون تاریکی حسی بر روی بینایی است، زیرا که اطاعت، نور است و معصیت، تاریکی و هر اندازه تاریکی شدت یابد سرگردانی و حیرت انسان افزون گردد تا آنجا که نخواسته و بدون این که احساس نماید در بدعتها، گمراهی ها و امور مهلکه خواهد افتاد. مانند انسان کوری که به تنهایی در تاریکی شب بیرون می رود. حتی این تاریکی می تواند چنان افزایش یابد که در چشم ظاهر گردد و سپس در صورت نمایان شود و هر کس آن را ببیند.
7ـ محرومیت از طاعت و عبادت
از جمله عواقب دیگر گناه و معصیت محروم ماندن انسان گناهکار از طاعت و عبادت است و اگر کیفر گناه برای گناهکار جز این نبود که او را در عوض آن گناه از عبادت باز می داشت و راه طاعت و عبادت را بر او می بست و در نتیجه به وسیله گناه راه سوم و چهارم و راههای بی شمار عبادت را بر او قطع می نمود در حالی که هر کدام از آن عبادتها از دنیا و آنچه در آن است برای او بهتر می باشد، کافی بود که شخص متذکر و بیدار گردد. چنین فردی همانند بیماری است که با خوردن یک نوع غذا موجب شدت بیماری خود می گردد و از خوردن غذای لذیذتر و بهتر باز می ماند.
8ـ گناه موجب کوتاهی عمر می گردد
از جمله عواقب دیگر گناهان کاستی و بی برکتی عمر گناهکار است. همان طوری که نیکی موجب ازدیاد عمر می شود بدی موجب کوتاهی عمر بدکار می گردد. اما در این مورد اختلاف نظر وجود دارد.
عده ای می گویند: منظور از نقصان عمر، از بین رفتن برکت آن است و چنین واقعیتی ملموس می باشد.
گروه دیگر می گویند: منظور کوتاه شدن واقعی عمر است، همان گونه که با گناه روزی کاسته می شود.
برخی دیگر می گویند: منظور کوتاه شدن زندگی حقیقی انسان است که همان حیات قلب باشد و به همین سبب خداوند کافر را مرده و بی جان قرار داده است و می فرماید: «أموات غیر أحیاء» (مردگان بی جانند.)
به هر حال هنگامی که انسان از طاعت پروردگار اعراض و به معصیت و گناه اشتغال ورزد روزهای حقیقی عمر او تباه می گردد و روزی به این تباهی اذعان خواهد کرد؛ «یا لیتنی قدمت لحیاتی» [فجر:24]
(کاش برای زندگی خود خیرات و حسناتی پیشاپیش می فرستادم.)
9ـ کشش به سوی گناهان دیگر
از پیامدهای دیگر گناهان این است که گناه، گناه می کارد و بعضی از گناهان، گناهان دیگری می زایند تا آن جا که دوری و خروج بنده از گناه دشوار می آید، همان طور که بعضی از سلف گفته اند بخشی از کیفر گناه، گناه دیگری است که به دنبال آن می آید و قسمتی از جزای نیکی، نیکی دیگری است که به دنبال آن می آید.
اگر انسان نیکوکار دست از طاعت پروردگار بکشد درونش گرفته و در این زمین پهناور به تنگی می آید و چنان احساس می کند که همچون ماهی است؛ هر گاه از آب جدا گردد آرام نمی گیرد تا به سوی آن برگردد و آرامش و چشم روشنی خود را در آن می بیند، و از سوی دیگر هر گاه انسان گناهکار دست از گناه کشید و به طاعت و عبادت روی آورد سینه او به تنگ می آید و راهها بر او بسته می گردند مگر اینکه به گناه و معصیت بازگردد.
10ـ تضعیف قصد طاعت و عبادات
یکی از خطرناکترین آثار گناه تضعیف نمودن اراده شخص است، زیرا گناه اراده معصیت را تقویت و اراده توبه را به تدریج ضعیف می کند تا آنجا که اراده توبه به کلی از دل کنده می شود و اگر نیمۀ او بمیرد از گناهان توبه نمی کند به استغفار زبانی و توبه دروغین رو می آورد در حالی که قلبش با گناه گره بسته و بر گناه اصرار می ورزد و هر وقت برای او امکان فراهم آید عزم خود را در ارتکاب گناه جزم می دارد.
11ـ اثر شوم معصیت بر تمام جانداران زنده
یکی دیگر از آثار بد گناه این است که شومی گناه فرد، مردمان و حیوانات دیگر را در بر خواهد گرفت و به سبب نحس و شومی عمل گناه، خود و دیگران را در کام آتش خواهد برد.
حضرت ابوهریره رضی الله عنه می گوید: به سبب ظلم ستمگر پرندۀ هوبره در لانه خود خواهد مرد.
حضرت مجاهد- رحمه الله- می گوید: وقتی که قحطی و خشکسالی روی می دهد حیوانات، انسانهای عاصی و گناهکار را لعنت می کنند و می گویند: این از شومی معصیت بنی آدم است.
12ـ فاسد شدن عقل
از پیامدهای دیگر گناهان این است که عقل را تباه می کند، زیرا عقل، نور است و معصیت قطعا موجب خاموشی نور عقل است و وقتی نور عقل به خاموشی گرایید عقل ضعیف و ناقص می گردد.
بعضی از سلف گفته اند: هیچ کس تا عقلش تباه نگردد خدا را نافرمانی نمی کند، زیرا اگر کسی از وجود عقل برخوردار باشد او را از گناه و معصیت باز می دارد.
13ـ مُهر دل
یکی از آثار شوم گناه این است که هر گاه گناه زیاد شود بر قلب گناهکار مُهر و قفل نهاده می شود و به گروه غافلان در می آید بعضی از علمای سلف در تفسیر آیه «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» [مطففین: 14] (نه چنین است. اصلا کردار و تلاش زشت ایشان دلهایشان را زنگ زده کرده است.)
می گویند: انجام گناه بعد از گناه دیگری است.
امام حسن بصری- رحمه الله- می گوید: تکرار گناه باعث می شود که چراغ دل به خاموشی گراید.
در حقیقت قلب بر اثر گناه دچار زنگار می شود. وقتی که گناه زیاد گردد زنگار و تیرگی هم زیاد می شود تا آنجا که قلب به تاریکی گراییده و بر اثر غلبه زنگار گناه بر آن مُهر و قفل زده می شود.
14ـ جلب لعنت خدا بر گناهکار
گناهان بنده را مشمول لعنت خدا و پیامبرش قرار می دهند و هر اندازه گناه بزرگتر و بیشتر باشد به همان اندازه گناهکار شامل این لعنت خواهد شد. در احادیث به بسیاری از این افراد که مشمول لعنت الهی واقع شده اند اشاره شده است.
15ـ محروم شدن از دعای پیامبر و فرشتگان
یکی دیگر از عواقب گناه محروم شدن از دعای پیامبر و فرشتگان است، زیرا خداوند متعال به پیامبرش دستور داده که برای مردان و زنان مومن طلب مغفرت نماید. خداوند می فرماید: «الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یومنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شی رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم ربنا و ادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم إنک أنت العزیز الحکیم وقهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم» [غافر:9-7]
(کسانی که عرش خدا را حمل می کنند و آنها که پیرامون آن اند به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند طلب آمرزش می کنند؛ پروردگارا! رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد. کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده بودند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار. پروردگارا! آنان را در باغهای جاوید که وعده شان داده ای با هر که از پدران و همسرانشان و فرزندانشان که به صلاح آمده اند داخل کن زیرا تو خود ارجمند و حکیمی و آنها را از بدیها نگاه دار و هر که را در آن روز از بدیها حفظ کنی البته رحمتش کرده ای و این همان کامیابی بزرگ است.)
16ـ بی حیایی
از پیامدهای دیگر گناه از بین رفتن حیا است. حیا سر چشمه همه خوبی ها است و با از بین رفتن آن نیکی ها از میان می رود.
در صحیح مسلم آمده است که پیامبر- صلی الله علیه و سلم- فرمود: «الحیاء خیر کله» [صحیح مسلم: 37] (حیا همه اش خیر است.)
گناه به تضعیف حیا و حتی از بین رفتن آن خواهد انجامید. آنگاه شخص از آگاه شدن مردم نسبت به افعال زشت خود باکی ندارد و چه بسا عده ای از آنان دیگران را از گناهی که انجام داده اند خبر می کنند که این دلیلش بی حیایی است.
17ـ زندگی پر درد سر
از عواقب شوم دیگر گناه می توان به زندگی سخت و پر درد سر برای گناهکار در دنیا، برزخ و قیامت اشاره کرد. خداوند متعال می فرماید: «و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمی» [طه:124]
(و هر کس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگ خواهد شد و روز رستاخیز او را نابینا گرد می آوریم.)
اگر شخص روگردان از خدا در دنیا حتی از انواع نعمتها برخوردار باشد، قلب او به عذاب تنهایی، ذلت، حسرت و قطع امید و آرزوها که خود عذاب نقدی است گرفتار می شود و مستی های شهوات و عشق و محبت دنیا و مقام او را غافل ساخته و سرپوشی بر نیروی ادراک او می نهند. انسان جز در پناه پروردگار و معبود حقیقی خود، چشمانش روشن، قلبش آسوده و نفسش آرام نمی گیرد و هر گونه معبودی جز پروردگار یکتا برای انسان باطل و بیهوده است. هر کس که با خدا باشد همه چیز با اوست و هر که از خدا ببرد همه چیز را از دست داده و با حسرت و اندوه از دنیا می رود.
خداوند زندگی آسوده و خوب را برای کسانی قرار داده که به خدا ایمان آورده و به کارهای نیک بپردازند. همان طوری که قرآن می فرماید: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مومن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون» [نحل: 97]
(هر کسی، خواه زن و خواه مرد، کار شایسته انجام دهد و مومن باشد بدو زندگی پاکیزه و خوشایندی می بخشیم و پاداش آنان را بهتر از آنچه انجام داده اند خواهیم داد.)
پرهیزکاران از نعمت دنیا و قیامت بهره مند و رستگار می شوند و در هر دو دنیا به زندگی پاک و گوارایی دست می یابند، زیرا که پاکی نفس، شادی، لذت، آرامش، نور، گشایش، عافیت و…. همه و همه در پی ترک شهوتهای حرام و شبهات باطل حاصل خواهد شد و نعمتهای حقیقی در واقع همانها هست و با نعمتهای جسمانی و مادی قطعا قابل مقایسه نیست. [با دخل و تصرف: الداءو الداواء، ابن قیم، صص: 217-103]
عوامل موثر در محو آثار گناهان
در اینجا به برخی از عوامل که بر اساس تعالیم اسلامی در محو آثار گناهان موثرند اشاره خواهد شد.
علامه قرضاوی در کتاب «توبه» مکفرات را به حمام تشبیه داده و پنج حمام شستشوی آلودگی گناه را چنین بر شمرده است:
1ـ حمام توبه
نخستین حمام برای گناهکار “توبه” است که از مهمترین ثمرات آن تکفیر سیئات و مغفرت گناهان است. توبه گناهان گذشته را نابود می سازد، همان گونه که اسلام آثار کفر و جاهلیت را به طور کلی از میان می برد.
خداوند در قرآن می فرماید: «یا أیهاالذین آمنوا توبوا إلی الله توبة نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم و یدخلکم جنات». [تحریم: 8]
(ای مومنان! به درگاه خداوند برگردید و توبه خالصانه ای بکنید. امید است پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و شما را وارد باغهای بهشتی کند.)
آن حضرت- صلی الله علیه و سلم- می فرماید: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» [سنن ابن ماجه:4250]
(کسی که از گناه توبه کند انگار گناه از او سر نزده است.)
2ـ حمام استغفار
حمام دوم، “استغفار” است که به عنوان مکمل توبه به شمار می رود، بلکه در واقع خود استغفار، توبه می باشد.
از انس روایت شده که می گفت: هنگامی که این آیه نازل شد: «والذین إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب إلا الله». [آل عمران: 135] (و آنان که چون کار زشتی کنند و یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد می آورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد.) شیطان ملعون به گریه افتاد.
حضرت عایشه- رضی الله عنها- فرموده اند: «طوبی لمن وجد فی صحیفته استغفارا کثیرا» [سنن ابن ماجه:3818]
(خوشا به حال کسی که در کارنامه اش استغفار فراوان باشد.)
3- حمام حسنات و طاعات
حمام سوم که گناهکار در آن گناهان خود را می شوید “حمام حسنات و طاعات” است. همان گونه که خداوند متعال می فرماید: «إن الحسنات یذهبن السیئات». [هود: 114]
(نیکیها بدیها را از بین می برد.)
آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- در توصیه خود به حضرت ابوذر- رضی الله عنه- فرمودند: «و اتبع السیئة الحسنة تمحها» [سنن ترمذی: 1987] (به دنبال بدی، نیکی کن تا بدی را از میان برد.)
در رأس فهرست حسنات “توحید” قرار دارد؛ وضو، نماز، روزه، صدقه، حج، نیکی به پدر و مادر هر کدام نقش بسیار مهمی در پاک کردن و محو گناهان دارند.
4ـ حمام مصائب و مشکلات
از بزرگترین عوامل کفارات گناهان و خطاهای انسان آن است که خدای متعال شخص مسلمان اعم از زن و مرد را به مصائب و گرفتاریهای دنیوی مبتلا می کند، مانند امراض و بیماری ها، تنگدستی، از دست دادن عزیزان، از بین رفتن اموال، غربت از وطن و یاران، در بند و زندان افتادن، گرفتار شدن به هم و غم و تمام گرفتاری ها و مصائب جسمی و روحی که انسان در این زندگی دنیوی مبتلا می شود.
با مبتلا شدن انسان به این مصائب او در مقابل قدرت و توانایی و بی نیازی مطلق الهی احساس ضعف و تنگدستی و فقر می نماید و فرصتی برای محاسبه نفس و رجوع به مولا و سرپرست خویشتن را به دست می آورد، پروردگارش را می خواند و به سویش بازمی گردد و می گوید: «رب إنی ظلمت نفسی فاغفرلی»
(پروردگارا! من به خود ظلم و ستم نمودم. از گناهان من درگذر و مرا ببخش.)
در حدیث آمده است: «ما یصیب المسلم من نصب و لا وصب و لا هم و لا حزن و لا أذی و لا غم حتی الشوکة یشاکها إلاّ کفر الله بها خطایاه» [متفق علیه]
(هیچ خستگی بیماری، غم و اندوه، اذیت و شکنجه ای به مسلمان نمی رسد حتی خاری که به پایش می رود مگر این که خداوند- جل جلاله- در برابر آن گناهانش را می آمرزد.)
5- حمام حدود و مجازات شرعی
اجرای حدود و عقوبات شرعی یکی دیگر از مکفرات است.
لازم است کسی که مرتکب زنا شده بر او حد زنا، کسی که دزدی نموده بر او حد دزدی، کسی که بر دیگری تهمت زنا بسته بر او حد بهتان، و کسی که شراب نوشیده بر او حد شراب جاری گردد. در حیث آمده است: «من أتی منکم حداً فأقیم علیه فهو کفارته» [متفق علیه]
(هر کدام از شما مرتکب گناه مستوجب حد گردید و حد شرعی بر او جاری گردید، آن حد موجب کفاره گناه اوست.)
تمام اینگونه حمامها، کفارات گناهان و خطاهای بندگان می باشند. اگر بنده ای خود را با این حمامها پاک و آراسته نگرداند، در حیات برزخی پاک خواهد شد که عذاب قبر ثابت و از قضایای ثابت دینی است و اگر با عذاب قبر پاک نگردد- پناه بر خدا- آتش دوزخ بایستی آن را پاک کند.
نگارنده: مولوی رضا رخشانی
دیدگاههای کاربران