امروز :دوشنبه, ۱۶ مهر , ۱۴۰۳

فرزندم از پیامبر و فیلم توهین آمیز می پرسد

فرزندم از پیامبر و فیلم توهین آمیز می پرسد

 با چند پرسش فرزندم در مورد پیامبر و فیلم توهین آمیزی که چندی قبل منتشر شد مواجه شدم.

این گفتگوی کوتاه بین من و فرزندم با این پرسش از سوی او آغاز شد: پدرجان! نشستم و با خودم فکر کردم و از خود پرسیدم چرا هر از گاهی غربی ها  اقدام به انتاج محصولی توهین آمیز علیه پیامبر اسلام- صلی الله علیه وسلم- می کنند و خشم ما را بر می انگیزند؟! آنها به چه چیزی حسادت می کنند؟ به چه دلیلی برای توهین‏هایشان شخص پیامبر را اختیار می کنند؟ آیا منطقی است که گفته شود، غربی ها به دین و پیامبر ما حسادت می ورزند؟ آیا حوادثی که اتفاق می افتد را به حساب “غیرت متمدنانه” بگذاریم یا “دشمنی و عداوت بشری”؟
 در حواب پسرم گفتم: از سوالاتت خوشم آمد. سخنان خود را تکمیل کن و هر چه دل تنگت می خواهد بپرس. گفت: آنچه من را به حیرت درآورده این است که کشورهای ما (کشورهای اسلامی) بالاترین میزان بیکاری، فقر، بیسوادی و پایین‏ترین میزان رشد اقتصادی، زیست محیطی، رسانه ای، و در کنار آن عقب ماندگی سیاسی و ضعف تعلیم را داراست. با وجود تمام این موارد باز می بینیم کا با کاریکاتور یا فیلم یا صدها کتاب تالیف غرب به پیامبر ما توهین می شود؟
 گفتم: فرزندم! اولا؛ مطمئن باش که هیچکس نمی تواند چهره پیامبر ما را مخدوش کند، زیرا شخصیت پیامبر اسلام با حفاظت رب العالمین محفوظ و مصون از هر نوع تحریف است؛ «والله یعصمک من الناس» (و خداوند تو را از گزند مردم حفاظت می کند.)
ثانیا؛ این حوادث فرصتی است برای ما که بایست از آن در راستای معرفی پیامبر انسانیت بهره برداری نماییم. آیا می دانی هزار شهروند دانمارکی در سال اول پس از انتشار کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام، مسلمان شدند؟ و طی دو سال گذشته بیش از صد و ده هزار نسخه از قرآن ترجمه شده در بریطانیا توزیع شده است؟ و برنامه های متعددی جهت یاری رسول خدا انجام گرفته است؟ یکی از ویژگی‏های دین اسلام این است که هر گاه  تحت فشار قرار گیرد میزان انتشارآن افزایش پیدا می کند.
پسرم پرسید: ولی پدرم تا کی غربی‏ها با چنین نگاه غلطی به پیامبر ما می نگرند؟
 گفتم: فرزندم، اگر خواستی در مورد انسانی قضاوت کنی لازم است ابتدا شناختی از سوابق فرهنگی او به دست بیاوری.
در فرهنگ غرب باور اینکه شخصی یا جوانی روابط جنسی نداشته باشد سخت است. به همین خاطر است که در محصولات رسانه ای خودشان بر این جانب  تمرکز می کنند.  همچنین یک انسان غربی به سختی می تواند  پاکی، عفت و حیای موجود در سیستم  تربیتی ما را باور کند.
 همچنین برای غربی‏ها پذیرش این نکته سخت است که میلیون‏ها انسان شخصی را دوست دارشته، از او پیروی کنند و به او اقتدا نمایند، سیرتش را حفظ نموده و همواره از او سخن بگویند و بیش از 1500 سال است که همه روزه نامش را در اذان  تکرار می کنند.  آنها همه این چیزها را بخشی از تاریخ گذشته می دانند.
 انسان غربی به هیچ وجه نمی تواند باور کند که فردی تمام زندگی اش را در پاکی و طهارت گذرانده باشد. زیرا در مقایسه با دانشمندان و فیلسوفان غربی تفاوت آشکاری بین سیرت آنها و سیرۀ پیامبر ما مشاهده می کنند. وقتی پایان زندگی و سرنوشت بزرگترین فیلسوفان غرب را مورد بررسی قرار می دهیم به این تفاوت روشن و علت دیدگاه غربیان پی می بریم؛ “ارسطو” خودش را در دریا انداخت و مرد زیرا نتوانست علت برخی از علوم مربوط به دریا را بفهمد. “سقراط”، فیلسوف یونانی، به بی دینی و فعل شنیع همجنس‏گرایی با شاگردانش متهم و اعدام شد. “افلاطون” از طرف حکومت به خیانت متهم گردید ومجبور شد تا روشی که قرار است بمیرد را اختیار کند؛ او نیز با خوردن سم خودش را کشت.
 “دکارت”، فیلسوف فرانسوی و بنیان‏گذار مکتب شک گرایی به دست کاهنی کاتولیک مذهب مسموم شد. “هابز”، فیلسوف بریطانیایی که انسان را موجودی دارای ویژگی منفعت طلبی شخصی می داند، در شرایط مرموزی به قتل رسید.
 “فروید”، پیشگام رشته راونکاوی، به خاطر افسردگی همیشگی که بر وی طاری گشته بود چندین بار قصد خودکشی کرد ولی موفق نشد.
 “فرانسیس بیکن”، پایه گذار مکتب مادی گرایی در فلسفه غرب که یک قاضی بود به رشوه خواری متهم گردید و “نیچه”، اندیشمند آلمانی مشهور، چندین بار گرفتار عشق شد. او در تمام زندگی از افسردگی رنج می برد. وی از فاحشه‏ خانه ها در حالی که مست و بیهوش بود به خانه اش برده شد و نهایتا در بیمارستان بیماران روانی مرد.
اگر فرصت یاری می کرد برایت زندگینامه بسیاری از دانشمندان غرب را بیان می کردم؛ اینکه چگونه بسیاری از آنها گرفتار مشکلات جنسی بوده و از مسایل روانی رنج می بردند.- البته با احترام به کارهای خوبی که تقدیم بشریت کرده اند.
فرهنگ غرب در سایه این اوضاع و از لابلای این طرز تفکر به پیامبر ما می نگرد و به همین خاطر عکس العمل مسلمانان جهان برای آنها بسیار عجیب بوده و تازگی دارد.
[در این لحظه فرزندم] گفت: ممنون پدرجان، کم کم دارم تحلیل رویدادها و اصل قضیه را می فهمم. آیا می شود اینگونه برداشت کرد که آنها به توهین‏ها و تمسخرهای خود به پیامبر ما ادامه خواهند داد. این طور نیست؟ گفتم: آری، زیرا مدت مدیدی است که در غرب به پیامبر توهین می شود و این داستان ربطی به حوادث 11 سپتامبر ندارد. اختلاف اندیشه و تفکر بین ما و آنها قدیمی و ریشه دار است، زیرا آنها در بین خودشان چیز مقدسی ندارند بلکه بر این باوراند که «المقدس لابد أن یتحول لمدنس» (مقدس باید به چیز آلوده تبدیل گردد) و این همان چیزی است که در محصولات رسانه های خبری آنان به چشم می خورد.
 در آخر این نکته را نیز به فرزندم متذکر شدم و گفتم: پسرم، مطمئن باش و بدان که قیصر روم پس از اینکه نامه پیامبر را تحویل گرفت آن را احترام و تکریم نمود و خداوند نیز مُلک و پادشاهی وی را باقی گذاشت، اما کسری پادشاه ایران نامه رسول خدا را پاره کرد و به آن تمسخر نمود خداوند نیز مُلک و پادشاهی او را تکه پاره کرد و خودش نیز کشته شد.

نویسنده: د. جاسم المطوع
ترجمه: ابومحمد

منبع: مفکرة الاسلام

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید