امروز :جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳

اخلاق اسلامی

اخلاق اسلامی
akhlagh-eslamiخداوند سبحان انسان را موجودی عاقل، دانا و آکنده از عواطف و احساسات آفرید و او را به عنوان خلیفه و جانشین خویش در زمین انتخاب نمود تا با ایمان و عمل صالح، خویشتن را به صفات والای انسانی آراسته گرداند، و آیین بندگی را با گستردن عدالت و معنویت بر گیتی به جای آورد، و در کمال سعادت، صفا و صمیمیت زندگی را سپری نماید. به او استعداد و صلاحیت عنایت فرمود تا با سعی و تلاش در جهت آراستن خویش به صفات پسندیده و اخلاق فاضله و همچنین پیراستن خویش از صفات نکوهیده و اخلاق رذیله گام بردارد.

مقام انسانیت
از آثار و روایات اسلامی چنین بر می‏آید که برترین آفریده خداوند که به مراتب مقام والاتری از فرشتگان دارد، انسان است. چه خداوند به انسان علم و خرد آموخت و فرشتگان را دستور داد تا وی را سجده کنند. اما صرفاًَ انسان بودن دلیل برتری و فضیلت انسان نیست بلکه هر کس با اعمال نیک و رفتار شایسته مقام برتری خویش را نسبت به دیگران به اثبات می‏رساند. قرآن در این راستا می‏فرماید: «والعصر إن الإنسان لفی خسر إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»؛ قسم به زمان، که هر آئینه انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند.
فلاسفه درباره ماهیت انسان می‏گویند: انسان در بدو تولد، حیوان و انسان بالقوه است، به این معنی که بُعد حیوانی انسان که متضمن حفظ و اراده حیات اوست، به صورت بالفعل موجود است، اما بُعد انسانی او را در این هنگام به صورت بالقوه است، یعنی؛ مانند بذرهایی است که درون او پاشیده شده و در صورت پرورش به صورت آنچه که ارزش‏های والای انسانی یا فطرت انسانی نامیده می‏شود، در خواهد آمد. هم چنان که اگر این بذرها در درون انسان در زیر زنگارهای غفلت و فراموشی دفن گردد و چه بسا به مراحل پست‏تر از حیوانات نیز تنزل خواهد کرد. (1)

دین و اخلاق
دین و اخلاق دو اصل متفاوت نیستند که ما منبع دین را وحی قرار دهیم و منبع اصول اخلاقی را عقل، بلکه اخلاق، بخشی از دین است و منبع آن از وحی الهی سرچشمه می‏گیرد. با توجه به اینکه اجرای مبانی و ارزش‏های اخلاقی در ساختار جامعۀ ایده‏آل نقش به سزایی ایفا می‏کند، ادیان الهی عنایت خاصی به مسایل اخلاقی داشته‏اند و تهذیب و تربیت انسان در سرلوحه برنامه آنها قرار داشته است. اما آنچه اخلاقیون در اروپا و فلاسفه یونان قدیم عنوان نموده‏اند که “معیارهای اخلاقی مطلقا از خواسته‏های دینی و غیر آن مستقل‏اند، و مفهوماً بر آنها نوعی تقدّم دارند، و عقل و وجدان انسانی باید حاکم نهایی در باب درست و نادرست باشد”، کاملا با رسالت دین ناسازگار است. آیا به راستی مستحسن بودن یک عمل از افق عقل برای ترقی جامعه و اصلاح فرد مؤثر واقع می شود؟!
چه بسا که فردی عاقل، مغلوب خواهشات نفسانی خویش قرار گیرد و در راه اشباع غرایز خویش از زیر پا نهادن هیچ نوع فضیلت و کرامتی دریغ نورزد، این در حالی است که دین، ایمان و اعتقاد به اصول اخلاقی را ضروری می‏داند و با تعبّدی قرار دادن ارزش‏های اخلاقی، پیروان خود را ملزم ساخته تا به همه جزئیات آن عمل نمایند و درمواردی تخطی از آن را گناه به شمار می‏آورد تا از این رهگذر بر جایگاه و اهمیت ارزش‏های اخلاقی تاکید نماید.
“فیخته”، فیلسوف مشهور آلمانی، درمورد نقش دین در اخلاق می‏گوید: «اخلاق بدون دین معنایی ندارد». (2)

اخلاق در اسلام
یکی از ویژگی‏های دین اسلام- که در طول تاریخ زینت‏بخش نام آن بوده و پیروان ادیان و ملل مختلف جهان را تحت تاثیر قرار داده است- اخلاق و رفتار اسلامی می‏باشد. نگرش هر چند سطحی به تاریخ جاهلیت عرب، این مطلب را به اثبات می‏رساند که اسلام تحول اخلاقی شگرفی در قوم عرب پدید آورد و آنان را در دین، فرهنگ، آداب و اخلاق سرآمد جهانیان قرار داد.
تاریخ شاهد و گواه است که رفتار انسانی و اخلاقی مسلمانان چنان والا بوده که بسیاری از ملتها نه به زور شمشیر و سر نیزه، بلکه با تأثّر از اخلاق مسلمانان به دین اسلام گرویده‏اند. دکتر عبدالله ناصح علوان، در این باره می‏گوید: «تاریخ با خطی اعجاب‏انگیز و افتخارآمیز نوشته: “اسلام به جنوب هند و سیلان و جزایر لاکادیو و مالدیو در اقیانوس هند، تبت و ساحل چین، در سنگال، نیجریه، سومالی، تانزانیا، زنگبار، ماداگاسکار و دیگر کشورها منتشر شد”. در تمامی این ملتها اسلام توسط تاجران مسلمان و دعوت‏گران راستین رسوخ کرده، آنان با رفتار، امانت‏داری، راستگویی و تعهدشان تصویر صادق اسلام را به نمایش گذاشتند، و اگر این تاجران دعوتگر در اخلاق و رفتارشان برتری نداشتند و با صداقت و امانت‏داری الگوی آنان قرار نمی‏گرفتند و دیگران از خوش‏رفتاری و مهربانی آنان متاثر نمی‏شدند، هزگز میلیونها انسان مشرف به اسلام نمی‏شدند و در هدایت و لطف آن قرار نمی‏گرفتند».(3)
مولانا سید ابوالحسن علی ندوی- رحمه الله-، در کتاب «المسلون فی الهند» داستانی را از زبان یکی از دوستان انگلیسی تبار علامه اقبال لاهوری درباره اسلام آوردن وی نقل کرده که در اینجا به آن اشاره می‏نماییم. آقای دیوید آپسن {david ioson} روزنامه‏نگار انگلیسی که روزنامه‏ی مشهور زبان {moslim outlook} را در لاهور منتشر می‏کرد، می‏گوید: «زمانی که از انگلیس آمدم و در بمبئی اقامت گزیدم دوستان من سیاسی بودند و به همین علت من ارتباط چندانی با محافل دینی نداشتم و درحرکت‏های سیاسی هند فعالیت خویش را شروع کردم و از این طریق با برخی از مسلمانان آشنا شدم و با آنان رفت و آمد داشتم تا اینکه یکی از دوستان مسلمانم مرا برای صرف نهار دعوت نمود و سفره‏ای به راه و رسم اسلامی پهن کرد که انواع و اقسام خوردنی‏ها در آن به چشم می‏خورد. من از خوش‏سلیقه‏ای مسلمانان تحت تاثیر قرار گرفتم و با خود گفتم: ملتی که چنین با فرهنگ و پیش رفته‏اند و در خوش‏سلیقه‏ای و زیبایی به این مقام نائل گشته‏اند حتماً از نظر دین و معنویت نیز در سطح بالائی قرار دارند که به آنان نظافت و زیبائی را در هر چیز آموخته است.
از آن پس، من به مطالعه اسلام و زندگی مسلمانان روی آوردم تا اینکه دریافتم که دین اسلام در نهایت کمال و ظرافت قرار دارد و از هر گونه پستی، سهل‏انگاری و انحراف به دور است.
تجلی زیبایی، لطافت و برتری در فرهنگ، خوراک و پوشاک اسلامی چنان است که در عبادات، اعمال و اخلاق اسلامی است و هر کس که اسلام آورد به وضوح این مطلب را درک خواهد نمود».(4)

اخلاق در قرآن
بدون تردید قرآن به منظور هدایت بشر نازل شده و همه ضروریات عبادی، معاشرتی و اخلاقی در آن بیان شده است.
خداوند عزوجل می‏فرماید: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شئ» [سوره نحل، آیه:89] (و فرود آوردیم بر تو، کتاب را که بیانگرست هر چیز را) با وجود آنکه قرآن بیانگر عبادات، احکام و حدود الهی است، در بسیاری از آیات به مسایل و جزئیات اخلاق پرداخته که این امر خود دلالت بر گستردگی فرامین اسلامی دارد.
به تعبیری دیگر قرآن مظهر و جلوه‏گاه صفات الهی است که بندگان راستین خداوند عزوجل خویشتن را به صفات والای آن مزین کنند، حضرت جعفر بن محمد صادق می‏فرمایند: {لقد تجلی الله فی کتابه لعباده، و لکن لایبصرون} (5) همانا خداوند بخاطر بندگانش در کتاب خویش تجلی کرده، لیکن آنان نمی‏بینند.
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به تمام معنی نمونه بارز عملی قرآن بود، از حضرت عائشه رضی الله عنه پرسیدند: اخلاق رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونه بود؟ عائشه رضی الله عنها فرمود: اخلاق آن حضرت صلی الله علیه وسلم نمونه عملی قرآن بود.(6)
قرآن با بیان پاداش به نیکوکاران مسلمانان را به اخلاق پسندیده و رفتار شایسته دعوت نموده و از آنان خواسته تا از اخلاق زشت و نکوهیده دوری کنند. قرآن می‏فرماید: «ولاتستوی الحسنة ولا السیئة إدفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم و ما یلقها إلا الذین صبروا و ما یلقها إلا ذو حظ عظیم». [سوره حم سجده، آیه:35-34] (هرگز نیکی و بدی، یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن تا کسی که بین تو و او دشمنی بود، گویی دوستی مهربان و صمیمی است و آن را به جز شکیبان نپذیرفتند و آن را به جز بهره‏وران فرا نگیرند».
“گوستا ولوبون”{gustave le Bon}، جامعه‏شناس مشهور فرانسوی، در این باره می‏گوید: «اصول اخلاقی در قرآن بسیار عالی است. قرآن دستور می‏دهد به خیرات و نیکی، میهمان‏نوازی، میانه‏روی در خواهشات نفسانی، وفای به عهد، محبت به خویشان، اکرام و احترام به پدر و مادر، سرپرستی از بیوه زنان و یتیمان و در جاهای زیادی دستور داده است بدی را به نیکی مکافات کنید. (7)

اخلاق حضرت محمد- صلی الله علیه وسلم-
حضرت محمد صلی الله علیه وسلم همانگونه که شریعت‏ساز و هدایت‏گر بود، معلم اخلاق انسانیت نیز بود، قرآن اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را ستوده و او را به عنوان الگو و نمونۀ بارز اخلاق فاضله و دارای کمالات انسانی معرفی کرده است و می‏فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الاخر» [سوره احزاب، آیه:21] (به راستی که برای شما در پیامبر خدا سرمشق نیکویی هست برای آنان که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند). «إنک لعلی خلق عظیم» [سوره قلم: 4] (و هر آئینه تو بر خوی بزرگی قرار داری).
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در جایی هدف از بعثت خویش را به تکامل رساندن مکارم اخلاق بیان می نماید و می‏فرماید: «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» (8) (من مبعوث شده‏ام تا خوبی‏های اخلاق را به تکامل برسانم).
کتابهایی که در مورد سیرت آنحضرت صلی الله علیه وسلم نگاشته شده‏اند نیز موارد متعددی از برخوردهای اخلاقی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نقل نموده‏اند که هر کدام از آنها بیانگرمقام والای اخلاقی آنحضرت صلی الله علیه وسلم می‏باشند. حضرت انس رضی الله عنه می‏فرمایند: روزی همراه با رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می رفتیم در حالیکه آن حضرت صلی الله علیه وسلم چادری نجرانی که کناره‏اش ضخیم بود بر تن داشت. در این هنگام مردی بادیه‏نشین آمد و به سختی چادر آنحضرت صلی الله علیه وسلم را کشید. حضرت انس می‏گوید: من آثار چادر را بر گردن آنحضرت صلی الله علیه وسلم مشاهده نمودم. سپس مرد بادیه‏نشین گفت: ای محمد! دستور بده تا از مال خداوند که در اختیار توست به من چیزی بدهند. پیامبر صلی الله علیه وسلم تبسم فرمود و دستور داد تا به او مقداری مال بدهند(9).
به راستی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مظهر صدق، وفا، حیا، بزرگمردی، شجاعت، صبر،حلم، رحمت، شفقت، جود و کرم بود که صفات والای فضیلت و انسانیت را به امت خویش تعلیم داد. “محمد غزالی”، دانشمند و متفکر معاصر مصری، در این باره می‏گوید: ما شیوه‏های تربیتی و پرورشی روحی فلاسفه را خوانده‏ایم، و شیوه‏های تربیتی و پرورشی روحی ارئه شده به وسیله محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم را نیز خوانده‏ایم، آنچه را که پیشینیان تصور نموده و گفته و پس از زحمتهای فراوان پدید آورده بودند آنها را صورت‏هایی از تربیت و پرورشی یافتیم که برخی کامل و برخی ناقص و نارسا بود و دریافتیم که همه آنها با حقایق زنده مبدل شده و بصورت کامل درآمده و به صورت سیرت و روش یک مرد بزرگ و شیوه تربیت و پرورش روحی یک ملت و شعایر یک دین صحیح درآمده است و آن شیوه تربیتی و پرورشی روحی محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم است».(10)

ضرورت اخلاق در جوامع امروزی
بدون تردید، عصر ما عصر علم و تکنولوژی، عصر سرعت و کامپیوتر است و جهان بشری در عرصه صنعت تا حد قابل توجهی پیش رفته است، اما از جانبی دیگر هر روز به تعداد آمار جرم، قتل، غارت، فساد اخلاقی، رهزنی، کلاهبرداری و … افزوده می‏شود و جهان پیشرفته ما روز به روز به توحش خشونت‏آمیز نزدیکتر می‏گردد.
علت آن است که ما در صدد تامین خواهشهای مادی و جسمی برآمده‏ایم، نه در صدد تامین ضرورت‏های معنوی و روحی. متفکر بزرگ جهان اسلام، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی،، درباره اخلاق در اروپا می‏گوید: «اروپا تعادل بین علم و اخلاق و دنیا و معنویات را از بین برده است، اروپائیان چند قرن است که این توازن را به هم زده‏اند، بعد از نهضت جدید، علم و قدرت در جهت عکس دین و اخلاق سیرمی‏کند؛ سیر علم، صعودی و سیر دین و اخلاق نزولی است، و این سیر شکاف عمیقی میان علم و دین و اخلاق ایجاد نموده است، به طوری که این دو به حدی از یکدیگر فاصله گرفته‏اند که گویا از دین و اخلاق خبری نیست. اکنون که اروپا دین و اخلاق را از دست داده است، مغرور ابتکارات صنعتی و تسخیر قوای طبیعی گردیده واز ابتکارات خود به نفع اغراض و مصالح خود استفاده می‏کند. (11)
استاد “گاید” {Guide} می‏گوید: «هنگامی که عجائب تمدن اروپا را برای یک نفر فیلسوف هندی شرح دادم و سرعت‏های اتومبیل‏ها را که می‏توانند روی زمین در هر ساعت 400-300، مایل بپمایند و هواپیماها فاصله مسکو تا نیویورک را در 20 تا 50 ساعت می‏پیمایند (این سرعت متعلق به چند سال قبل است) در جواب من گفت: شما مانند پرندگان در هوا پرواز می‏کنید و مانند ماهی زیر دریا شنا می‏کنید، ولی تا کنون آداب راه رفتن روی زمین را نیاموخته‏اید». (12)

راههای تزکیه و اصلاح
بهترین شیوه خودسازی و تزکیه آن است که به منابع اصیل اسلامی مراجعه نمائیم. برای این منظور سه منبع مهم وجود دارد که عبارتند از؛
1- قرآن کریم: قرآن در آیات متعددی صفات بندگان نیک، پرهیزگار و مؤمنان راستین را بیان کرده و مومنان را به متصف شدن به چنان صفاتی امر نموده که با مطالعه و تلاوت قرآن، می توان به آن پی  برد.
2- کتب حدیث و سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم: در کتب سیرت شمائل اخلاقی پیامبر صلی الله علیه وسلم به وضوح بیان شده که قابل تأسی و تأمل است. در کتب حدیث نیز به طرز مبسوطی اخلاق و رفتار اسلامی بیان شده است.
3- کتب و عرفان و تصوف: در کتابهای عرفان و تصوف، جزئیات مسائل اخلاقی و روش تحلی به صفات فاضله و تخلّی از صفات رذیله به تفصیل بیان شده است که راه تزکیه و خودسازی را برای طالبان راه حقیقت هموار و آسان می‏نماید.
دانشمند بزرگ اسلامی، امام محمد غزالی، در باب تزکیه و خودسازی می‏فرماید: «پس هر کس که می‏خواهد بر عیب نفس خود واقف شود، او را چهار طریق است: طریق اول: آنکه پیش پیری نشیند، که عیبهای نفس بداند و بر آفتهای پوشیده مطلع باشد و او را بر نفس خود حافظ و حاکم گرداند و در مجاهده بر اشارت او رود… و این در این روزگار عزیزالوجود است.
طریق دوم: آنکه دوستی صادق، دانای متدین طلبد، و او را بر نفس خود رقیب سازد تا احوال و افعال او را بنگرد، و آنچه از اخلاق و افعال و عیبهای ظاهر و باطن او کراهیت دارد وی را تنبیه (آگاه) فرماید. اکابر ائمه دین، همچنین کردند. عمر رضی الله عنه می‏گفت: «رحم الله إمراء اهدی إلیّ عیوبی»؛ رحمت کند خدای بر مردی که عیبهای من، بر من هدیه فرستند.
طریق سوم: آنکه بر عیبهای خود از زبان دشمنان اطلاع یابد، چه نگریستن به چشم خشم، بدی‏ها ظاهر گرداند و شاید که منفعت آدمی از دشمن کینه‏توز که عیبهای وی یاد دهد بیش از آن باشد که از دوست مداهن که بر او مدح و ثناء گوید و عیبهای او از او بپوشد.
طریق چهارم: آنکه با مردمان مخاطب کند، پس هر چه میان خلق نکوهیده یابد نفس خود را بدان متهم دارد، چه مومن آئینه مومن است، پس عیب خود را در عیب دیگران بیند».(13)

نگارنده: عبدالعزیز نعمانی
………………………………………………………………………………………………………………………
منابع
1ـ سادات، محمد علی؛ اخلاق اسلامی؛ ص10.
2ـ ناصح علوان، عبدالله؛ تربیة الأولاد في الاسلام؛ج1، ص 180.
3ـ همان؛ ج2،ص623.
4ـ ندوی، ابوالحسن؛ المسلمون في الهند؛ ص156.
5ـ آلوسی؛ روح المعانی؛ ج1، ص17.
6ـ احمدبن حنبل؛ مسند؛ ج6، ص91.
7ـ گوستاولوبون؛ تمدن اسلام و عرب؛ ترجمه‏ی سیدهاشم حسینی؛ ص 535-537.
8ـ بیهقیغ السنن الکبری؛ج10، ص 192.
9ـ بخاری، الجامع الصحیح؛ ج7، ص123، حدیث شماره(6088).
10ـ غزالی، محمد؛ اخلاق اسلامی؛ ترجمه‏ی محمود ابراهیمی؛ ص 10.
11ـ ندوی، ابوالحسن؛ حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمین؛ ترجمه‏ی مصطفی زمانی؛ ص 320.
12ـ همان؛ ص 332.
13ـ غزالی، امام محمد؛ احیاءعلوم الدین؛ ترجمه‏ی محمد خوارزمی؛ ج3، ص 135 و 136.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید