امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

عروة بن زبیر رحمه الله

عروة بن زبیر رحمه الله
123عروة بن زبیر بن عوام اسدی قریشی مکنی به عبدالله، عالمی متبحر بود که در اواخر خلافت حضرت عمر بن خطاب (و بنا به قولی در اوایل خلافت حضرت عثمان) چشم به جهان گشود. وی یکی از هفت فقیه مدینه بود که عمربن عبدالعزیز آنها را به عنوان مشاور خود تعیین کرده بود و بدون رأی و مشوره آنان هیچ کاری انجام نمی داد. وی همچنین در زمینه علم سیرت و حدیث از مرتبه بسیار بالایی برخوردار بوده و از جمله راویان ثقه و حفاظ حدیث به شمار می رفت. پدرش زبیر بن عوام، صحابی جلیل القدر پیامبر و از عشره مبشره است. مادرش حضرت اسماء (ملقب به ذات النطاقین) دختر ابوبکر صدیق، و خاله اش ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها است.

حضرت عروة بن زبیر رحمه الله از بسیاری از صحابه حدیث روایت کرده و نزد حضرت   ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها تفقّه حاصل نمود.
وی پس از مدتی زندگی در مدینه منوره، به بصره و سپس به مصر نقل مکان کرد و در آخر مجدداً به مدینه منوره بازگشته و در همانجا زندگی را بدرود گفت.

شوق و علاقه اش به عبادت
به راستی شخصیتی مانند عروة بن زبیر که در دامان زبیربن عوام و اسماء دختر ابوبکر صدیق- رضی الله عنهم- پرورش یافته و نزد ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها فقاهت حاصل نموده و از اصحاب نبی اکرم صلی الله علیه وسلم حدیث روایت کرده است، شایستگی دارد که مثال و نمونه ای زنده در عبادت، اخلاق، زهد، تقوا و پرهیزگاری باشد.
در مورد ایشان روایت شده که روزها را با روزه سپری کرده و هر روز یک چهارم قرآن را تلاوت می نمود و پاسی از شب را با قیام، زنده نگه می داشت. تنها شبی که نماز شب از وی ترک شد شبی بود که طبیب پایش را به علت مریضی قطع نمود. ولی او در همین حال با صبر و حوصله به تلاوت قرآن مشغول بود.

محبتش با علم

حضرت عروه- رحمه الله- فراگیری علم و رضایت پروردگار را بر هر چیز دیگری ترجیح می داد. چنانکه یکبار عبدالله بن زبیر و دو برادرش (عروة و مصعب) و عبدالملک بن مروان در مجلسی نشسته بودند. یکی از آنها گفت:  هر کس از ما هر آنچه را دوست دارد آرزو نماید. بنابراین هر کدام در عالم رؤیا رفته و در بوستان سرسبز و شاداب آرزو و امید به گشت و گزار پرداخت. سپس عبدالله بن زبیر فرمود: « من آرزو دارم  خلافت را به دست بگیرم و بر سرزمین حجاز حکمرانی کنم». برادرش مصعب گفت: «ولی من آرزو دارم که بر بصره و کوفه فرمانروایی کنم و هیچ کس بخاطر به دست آوردن این دو سرزمین با من به ستیز نپردازد». عبدالملک بن مروان گفت: «شاید شما به این مقدار اکتفا کنید ولی من تا زمانی که پس از حضرت معاویه بن ابی سفیان به خلافت نایل نشده و بر تمامی زمین حکومت نکرده ام، راضی و خشنود نخواهم شد». عروة بن زبیر خاموش و ساکت نشسته بود و چیزی نمی گفت. همه به سوی او متوجه شدند و گفتند: تو چه آروزیی داری؟ فرمود: «خداوند در آروزهای شما برکت فرماید، ولی من دوست دارم عالمی عامل باشم که مردم، قرآن، سنت پیامبر و احکام دین را از من فراگیرند و در آخرت هم جنت و رضایت پررودگار متعال نصیبم گردد».
گفته می شود عروة اولین کسی است که در موضوع سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم دست به قلم برده و آن را در کتابی به نام «مغازی الرسول صلی الله علیه وسلم» جمع آوری نمود.
همچنین زمانی که ا ز”عراک بن مالک” در مورد فقیه ترین فرد مدینه سوال می شود می گوید: «عالم ترین شخص به امور قضایی نبی اکرم صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر، عمر و عثمان رضی الله عنهم اجمعین و همچنین فقیه ترین فرد و نیز آگاهترین فرد به تاریخ، سعید بن مسیب است. ولی بیشترین کسی که حدیث روایت کرده، عروة بن زبیر می باشد».

سخاوت و بخشندگی

عروة بن زبیر مردی سخی و بخشنده بود که از دست و دل بازترین مردم به شمار می رفت. در مورد ایشان نقل شده که وی صاحب یکی از بزرگترین باغهای مدینه بوده است، باغی دارای آبی گوارا، درختانی انبوه و نخل هایی بلند قامت. او برای اینکه باغش در طول سال از آزار و اذیت حیوانات و نیز بازی کودکان در امان باشد اطراف آن را دیوار می کشید و هنگامی که فصل خرما فرا می رسید و میوه ها خوشایند شده و می رسیدند، با تخریب قسمتی از دیوار باغ، مردم را اجازه دخول می داد. مردم هر آنچه برایشان گوارا بود از میوه های باغ می خوردند و هر آنچه می خواستند با خود حمل می کردند. وی هر گاه داخل باغش قدم می نهاد این آیه قرآنی را تکرار می نمود: «ولولا إذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله لا قوة إلا بالله» (کاش! وقتی وارد باغ می شدی، می گفتی: ما شاءالله، هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیه خدا نیست).
صدقه را تحفه ای می دانست که آن را به خداوند تقدیم می کند و فرزندانش را این چنین توصیه می نمود: «آنچه را که خجالت می کشید به شرافتمند قومتان هدیه کنید، هرگز به پروردگار خویش هدیه نکنید؛ همانا خداوند شریفترین شرافتمندان و سخی ترین سخاوتمندان است و نیز حق دار بوده به این که بهترین چیز برای او اختیار کرده شود».

صبر و استقامت

حضرت عروه در هنگام فقر و تنگدستی از جمله صابرین بود؛ با مصیبت های زیادی مواجه گشت ولی این مصیبت ها باعث نشد که زبان به شکایت بگشاید بلکه صبر را پیشه کرده و در تمامی آزمایشات خداوندی بر آن استوار و ثابت قدم ماند.
سفیان بن عیینه از هشام بن عروة نقل می کند: «یکبار در پای عروة دانه ای درآمده بود که به سبب آن مجبور شدند تا پایش را قطع کنند و در همین لحظه فرزندش از بام خانه سقوط کرده و زیر پای حیوانات تکه تکه شد. مردی نزد وی حاضر شده و او را تسلیت گفت. عروة که هنوز از ماجرا بی خبر بود فرمود: مگر چه شده که به من تسلیت می گویی؟. وی گفت: فرزندت یحیی از پشت بام افتاده و در زیر دست و پای حیوانات تکه تکه شد. در این لحظه عروة با کمال خونسردی فرمود: «پروردگارا! اگر چیزی گرفته ای همانا تو آن را به من عطا کرده بودی و اگر مرا گرفتار بلا کردی، قطعاً تو هستی که عافیت می بخشیم». در روایتی دیگر وارد شده که ایشان فرمود: «پروردگارا! از میان هفت فرزندم، یکی را گرفته و شش تا را باقی گذاشتی واز میان دست و پاهایم، یکی را گرفتی و سه تای دیگر را باقی گذاشتی. سوگند به ذاتت، اگر چیزی گرفته ای، در مقابل چیزی دیگرعطا فرموده ای و اگر مبتلا نموده ای، در عوض عافیت بخشیده ای».

نصیحت و خیر خواهی وی برای فرزندانش

حضرت عروة بن زبیر به فراگیری علم و دانش محبت زیادی می ورزید. وی نسبت به فواید بسیاری که درعلم و دانش نهفته است آگاهی داشته و عیوب جهل و نادانی را به خوبی می دانست، به همین خاطر فرزندانش را به طلب و فراگیری علم وصیت و تشویق می نمود و می گفت: «ای فرزندان من! علم را فرا گیرید و حقش را ادا کنید .. اگر شما از جایگاه کمی در میان یک قوم برخوردار باشید امید است که پروردگار متعال به وسیله علم و آگاهی شأن و منزلت شما را در میان قوم بلند نماید».
وی همواره فرزندانش را به مهربانی، گفتار نیک و خوش خلقی توصیه می نمود و می فرمود: «فرزندان من! حکمت و خرد اقتضا می کند که خوش گفتار وخوش اخلاق باشید. با این کار در نزد مردم از کسی که به آنها عطا و بخشش می نماید نیز محبوب تر خواهید بودم».
حضرت عروة برای  خدا و رسولش خیر خواه بود؛ به کار پسندیده امر می نمود و از کار زشت و ناپسند بازمی داشت. زمانی که می دید مردم به طرف تجمل و راحتی طلبی گرویده شده و به جمع آوری مال و دارایی می پردازند، زندگی سخت و دشوار نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را برای آنان یادآور می شد. او می فرمود: چه بسا کلمات پست و حقیرانه را تحمل کرده ام و تا مدت ها باعث تسلی خاطرم گشته است.
وی در میان مردم به عنوان عالمی سخاوتمند، بخشنده و خوش اخلاق شناخته شده بود و مردم نیز همواره او را به نیکی یاد می کردند.
بالاخره این شخصیت برجسته علمی و ایمانی در سال 94هـ زمانی که نزدیک به هفتاد بهار زندگیش را پشت سر نهاده بود، رخت سفر بربسته، دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.
« رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید