… در این لحظه حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم دست راست خود را بلند کرده و بر دست چپ خود گذاشتند و فرمودند این دست عثمان است و این دست محمد رسول الله.
—————————————-
سخنرانی شیخ الاسلام در جمع مردم خاش
«محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»
آیهای را که حضور شما تلاوت کردم آخرین آیه سوره مبارکه فتح است. سوره فتح یکی از سورههای زیبای قرآن عظیم الشأن است این سوره در هنگام برگشت از صلح حدیبیه نازل شد. در این سوره هم بحث اجتماعی و سیاسی موجود است و هم بحث نظامی. در این سوره مبارکه راهنمائی های گوناگونی در زمینه های مختلف صراحتاً یا اشارتاً موجود است.
سروران گرامی! قبل از تشریع این آیه مبارکه مقدمه کوتاهی را خدمت شما عرض میکنم.
سوره مبارکه فتح ، قربانیها و ایثارگریهای شاگردان مکتب آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم را با اسلوبی بسیار زیبا و شیوا بیان کرده است. در این سوره بیان میشود که صحابه در جریان صلح حدیبیه و در تمام موارد چه فداکاریهایی را از خود نشان دادهاند که توجه به این موارد برای مسلمانان بسیارمهم هستند زیرا بعد از حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم بهترین اسوه و الگو و مقتدای ما صحابه آنحضرت میباشند. مسلمانان باید سعی کنند ایمان خود را با ایمان صحابه، اخلاق و کردارشان را با اخلاق و کردار صحابه تطبیق بدهند.
لذا، اول باید دانست که صحابه با چه انگیزهای در راه اسلام جانفدایی کردند؟ و چه قربانیهایی دادند؟ چگونه آنها در راه خدا تسلیم بودند و چگونه گردنهای آنها در راه خدا قطع شد؟
سوره مبارکه فتح این موارد را واضح میگرداند. اگر شما به بدر بروید و یا به دامنه کوه احد مشرف بشوید، اگر به حنین بروید یا به طائف، متوجه خواهید شد که صحابه چه انسانهای مخلصی بودند.
یکی از موارد جانفدایی صحابه، جریان صلح حدیبیه است که به طور مختصر پیرامون این واقعه مهم و درسهایی که از آن گرفته می شود میپردازیم:
درسال ششم هجری، آن حضرت در حالی که معرکههای بدر و احد و احزاب را پشت سر گذاشتهاند و نزدیک به 6سال است که خانه کعبه را ندیدهاند و مشتاقانه آرزوی دیدار آن را دارند. و صحابه نیز که محبت با خانه کعبه در رگ و ریشه دلهایشان قرار داشت برای دیدار خانه کعبه مشتاق بودند. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم خواب میبینند که خانه کعبه را طواف کردند و جمع بزرگی از صحابه بعد از طواف، سرهای خود را میتراشند. آن حضرت در این خواب که طولانی هم بود، خواب دیدند که کلید خانه کعبه به ایشان داده شد وایشان به داخل خانه کعبه تشریف بردند. وقتی آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم این خواب را برای صحابه تعریف میکنند، بنابر اعتقادی که صحابه به آن حضرت دارند و اینکه خواب آن حضرت به منزله وحی است و در آن هیچ شبههای نیست، با شنیدن این خواب، همه آنها تکبیر گفتند و عرض کردند که خواب شما قطعی است و ما خانه کعبه را فتح خواهیم کرد.
آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم بعد از مشورت با بعضی از صحابه، برای حرکت به سوی کعبه آمادگی کردند و به روستاهای اطراف نیز اعلان کردند که آن حضرت قصد زیارت خانه کعبه و عمره را دارند، لذا هزار و چهارصد نفر در خدمت آن حضرت قرار گرفتند. در این لحظه منافقین و عده زیادی از اعراب که هنوز ایمان در دلهای آنها جای نگرفته بود شروع به مسخره کردند که اینها (صحابه) اگر بروند بسیاری از آنها بر نخواهند گشت.
آن حضرت غسل کرده و لباس احرام به تن کردند و در محل حدیبیه برای اولین بار تلبیه ( لبیک اللهم لبیک…) گفتند. شترهای زیادی را از مدینه با خود برداشته و به عنوان علامت قربانی قلاده بر گردن آنها انداختند. قافله به راه افتاد. مردم مکه با خبر شدند و مشوره گرفتند و فیصله کردند که ما باید مانع این کار بشویم و نگذاریم که محمد ویارانش عمره را انجام بدهند. لذا مشرکین مکه از قبایل مختلف شروع به جمع آوری لشکر کردند.
وقتی آنحضرت نزدیک مکه رسیدند، آنها در فاصلههای نزدیک به همدیگر بر سرکوهها، افراد گذاشته بودند تا آمدن مسلمانها را به لشکر خبر بدهند.
آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم وقتی از این کار مطلع شدند، لشکر را آماده کردند و تصمیم گرفتند که اگر مشرکین مانع بشوند، با آنها درگیر خواهند شد. آن حضرت وقتی متوجه شدند که خالد بن ولید تا آن زمان مسلمان نشده بود به همراه لشکری در کمین مسلمانان ایستاده است، رخ لشکر مسلمانان را به طرف خالد کردند و خالد بن ولید چنان غافلگیر شد که غبار لشکر مسلمانان لشکر خالد را گرفت و خالد پا به فرار گذاشتند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم به همراه صحابه به راه افتادند. اما وقتی مسلمانان از گردنه بالا رفته و رو به روی مکه قرار گرفتند ناگهان “قصوا” شتر آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم بر زمین خوابید. این عمل شتر آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم کاملاً بی سابقه بود، هرچه کوشش کردند شتر حرکت نکرد. بعضی گفتند، شتر خسته شده و لج میکند. اما آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: خیر! همان ذاتی که فیلها را نگذاشت که در حرم داخل بشوند، این شتر را هم نمیگذارد داخل حرم برود مبادا اینکه در حرم درگیری رخ بدهد. لذا آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم تصمیم گرفتند مسیر مستقیم که به طرف مکه بود را رها کرده و به طرف راست که حدیبیه بود بروند. مهار شتر را که گرفتند شتر بلافاصله بلند شد و به طرف حدیبیه حرکت کردند.- حدیبیه در نزدیکیهای مکه مکرمه است.
لشکرهای مختلفی از کفار و مشرکین آماده جنگ با حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم هستند که یا ما کشته میشویم یا باید مسلمانان دوباره به مدینه برگردند. مشرکین تمام آبهای حدیبیه را قبلاً تصرف کردهاند.
در محلی که مسلمانان بودند چاهی بود که مقدار کمی آب داشت که آن مقدارکم هم در اولین لحظات خشک شد. صحابه به خدمت آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم آمدند و گفتند که آب چاه خشک شده است، آن حضرت مقداری آب مضمضه کردند و داخل چاه انداختند و تیری را از تیردان خود بیرون کردند و فرمودند که این را به داخل چاه بزنید. تیر را که به داخل چاه زدند بلافاصله آب چاه جوش کرد و تمام لشکر آب خوردند. این یکی از معجزات بزرگ در این محل بود.
سپس از جانب حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم اعلان شد که برای جلوگیری از جنگ و خونریزی در داخل حرم حاضر به هر نوع مذاکرهای هستند. مشرکین وقتی مطلع شدند افرادی را برای مذاکره فرستادند. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم قبل از شروع مذاکره خواستند فردی را به اصطلاح امروزی به عنوان دیپلمات به مکه مکرمه نزد مشرکین بفرستند. ابتدا حضرت عمر را پیشنهاد دادند . حضرت عمر رضیاللهعنه خدمت آن حضرت عرض کرد که یا رسول الله! آنها خیلی بر من خشمگین هستند و حاضر نیستند که من را ببینند چه رسد به اینکه خواسته باشند حرفهای من را گوش کنند. لذا مشوره من این است که شما حضرت عثمان را بفرستید. حضرت صلیاللهعلیهوسلم این مشوره را پذیرفتند و حضرت عثمان را به عنوان دیپلمات فرستادند و به ایشان گفتند که در مکه با مسلمانان ضعیف هم ملاقات کند و آنهایی که نتوانستند هجرت کنند به آنها بشارت بدهد که روزی مکه فتح خواهد شد وآنها از اذیت و آزار مشرکین نجات خواهند یافت.
مفاد مذاکره و مأموریت حضرت عثمان این بود که به سران مشرکین بگوید که ما فقط برای انجام اعمال عمره آمدهایم و هرگز قصد جنگ و درگیری نداریم. حضرت عثمان به مکه رفت اما مذاکره نتیجهای نداد. آنها به حضرت عثمان گفتند که خودت میتوانی طواف بکنی. اما حضرت عثمان در حالی که لباس احرام هم بر تن داشت فرمود: هرگز! تا زمانی که حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم عمره نکند من عمره نخواهم کرد.
در همین لحظاتی که حضرت عثمان رضیاللهعنه در مکه مشغول مذاکره بود، حدود هشتاد نفر از جنگجویان مشرکین مقرّ مسلمانان را در حدیبیه شناسایی کردند و قصد داشتند تا شبانه به مسلمانان حمله کنند. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم دستهای را برای حراست مامور کردند که این دسته توانستند تمام آن هشتاد نفر را طی یک عمل غافلگیرانه دستگیر کرده و خدمت آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم بیاورند.
از آن طرف نیز خبر رسید که مشکین مکه حضرت عثمان را به شهادت رساندند و ده نفر دیگررا در مکه بازداشت کردهاند.
رسول الله صلیاللهعلیهوسلم وقتی مطلع شد که حضرت عثمان که به عنوان مذاکره کننده رفته بود را بازداشت کرده یا به شهادت رسانده اند- در حالی که قانون دنیا این است که مذاکره کننده را نباید دستگیر کرده یا به او آسیبی رساند- آن حضرت در کنار درختی که در محل حدیبیه بود رفتند و صحابه را گفتند که بیایید با من بیعت کنید تا انتقام خون حضرت عثمان را بگیریم.
آن حضرت در کنار درخت مینشینند و صحابه همه برای بیعت کردن با ایشان صف میبندند. صحابه با آنحضرت بر مرگ بیعت میکنند که آن حضرت را در هیچ حالتی رها نکنند. هزار و چهارصد نفر از صحابه در این لحظه حساس که همه شمشیر به دست قصد حمله به مسلمانان را دارند، با عشق و اخلاص با حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم بیعت میکنند. اما از آنجایی که احتمال زنده بودن حضرت عثمان هم بود، یکی از صحابه گفت: اگر عثمان زنده باشد او شامل این بیعت و این فضیلت نخواهد شد. دراین لحظه حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم دست راست خود را بلند کرده و بر دست چپ خود گذاشتند و فرمودند این دست عثمان است واین دست محمد رسول الله. سبحان الله! چقدر اعتماد که آن حضرت دست راست خود را به جای دست راست حضرت عثمان قرار میدهد.
خبر بیعت مسلمانان به مشرکین مکه رسید وباعث تزلزل روحی و روانی آنان شد.
بالاخره مذاکره ادامه پیدا کرد . ابتدا عروة بن مسعود برای مذاکره آمد. عروة گفت: ای محمد! تا حالا کسی را دیدی که قومش را ریشه کن کند. شما اگر بر مکه غالب بشوید قوم خود را ریشه کن میکنید و اگر شکست بخورید ، این قومی که من اینجا میبینم- منظورش صحابه بود- از طوائف مختلف هستند و شما را تنها گذاشته و فرار میکنند. حضرت ابوبکر رضیاللهعنه ناراحت شد و جمله تندی را به عروة گفت و گفت که این قوم هرگز فرار نخواهند کرد.
به هر حال مذاکره ادامه داشت. اما نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که عروة در لحظاتی که آنجا بود میدید که یاران پیامبر صلیاللهعلیهوسلم ، چه محبتی با ایشان دارند. وقتی آن حضرت وضو میگرفت صحابه برای گرفتن آن آب با هم رقابت میکردند و آب وضوی ایشان را به بدن خود میمالیدند. آب دهان آن حضرت را نمیگذاشتند به زمین بیفتد و آن را بر بدن خود میمالیدند.- ممکن است این مطلب برای بسیاری فهم نباشد اما صحابه که عاشق بودند و به تمام وجود پیامبرصلیاللهعلیهوسلم عشق میورزیدند برای آنها قابل درک بود-.
عروة وقتی به نزد قوم خود بر گشت به آنها گفت: ای قوم! آیا من برای شما به منزله پدر نیستم و شما به منزله فرزندان من نیستید؟ همه گفتنتد: بله همین طور است. سپس گفت: « با این مردم نجنگید، گروهی را که من دیدم آنقدر عشق داشتند که نمیگذاشتند آب وضو و آب دهان محمد به زمین بریزد،آن را گرفته و بر بدن خود میمالیدند. لذا با این قوم نمیشود جنگید و بهترین راه، صلح است». تا اینکه بالاخره مذاکره برای صلح شروع شد.
مطالبی که در جریان این صلح نامه قابل تامل وتوجه است این است که وقتی صلح شروع شد در صلح نامه ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شد. اما مشرکین گفتند که ما “رحمان” را نمیشناسیم بنویسید “بسمک اللهم”.- مثل این که امروزه به جای بسم الله الرحمن الرحیم، بسمه تعالی مینویسیم- آن حضرت فرمودند: خوب است بنویسید” بسمک اللهم” سپس نوشتند “من محمد رسول الله”، اما باز مشرکین اعتراض کردند که ما شما را به عنوان رسول الله نمیدانیم. بنویسید: “من محمد بن عبدالله”. آن حضرت به حضرت علی دستور دادند که لفظ “رسول الله” را خط بزند اما حضرت علی فرمود: هرگز نام شما را خط نمیزنم. آن حضرت فرمودند که به من نشان دهید من خودم آن را خط میزنم.
خلاصه اینکه شرایط این صلح نامه بسیار سخت بود. یکی از مفادش این بود که اگر شخصی از کفار مسلمان شد و نزد مسلمانها آمد، باید به نزد مشرکین بر گردانده شود اما اگر (العیاذ باالله) مسلمانی، مرتد شد و به نزد کفار رفت، مسلمانان نمیتوانند تقاضای بر گشت او را بکنند. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم این شرط را قبول فرمود. سپس آن حضرت فرمودند: « پس حالا ما را بگذارید که عمره را انجام دهیم». اما مشرکین گفتند که نه! امسال نمیتوانید عمره کنید. بروید و سال آینده برای عمره بیایید.
در این سفر امتحانات سختی بر صحابه آمد. و این صلح هم ظاهراً بر خلاف غیرت صحابه بود. اما آن حضرت تمام شرایط را پذیرفتند. حضرت عمر رضیاللهعنه پریشان شد و نزد حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم آمد و عرض کرد که مگر شما پیامبر خدا نیستید و مگر خدا وعده ندادهاست که ما را نصرت میکند. آن حضرت در جواب میفرماید: مگر من رسول خدا نیستم. حضرت عمر میفرماید: بله شما رسول خدا هستید، آن حضرت میفرمایند: پس خدا من را نصرت و راهنمایی میکند.
بالاخره صلح نامه نوشته شد و آن هشتاد اسیر آزاد شدند و حضرت عثمان هم با ده نفر دیگر برگشتند. سپس حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم دستور دادند که لباس احرام را در بیاورند. سرها را تراشیده و شترها را نحر کنند که میخواهیم بر گردیم.
صحابه بسیار ناراحت و غمگین و از آن طرف مشرکین خوشحال هستند که این مذاکره به نفع ما شد.
وقتی آن حضرت دستور تراشیدن سرها را دادند، صحابه به خاطر اینکه ناراحت بودند هیچ کس حرکت نمیکرد. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم به خیمه ام سلمه که در این سفر همراه ایشان بودند، رفت و فرمود که صحابه سرها را نمیتراشند. حضرت ام سلمه عرض کرد که یا رسول الله شما با هیچ کس صحبت نکنید و ابتدا خودتان سرتان را بتراشید. بعد از این که آن حضرت سرمبارک را تراشیدند صحابه هم در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود بلند شدند و هریک سر دیگری را تراشید و بعد از نوزده روز آن حضرت به همراه، صحابه به مدینه منوره برگشتند.
مقداری از راه برگشت را رفته بودند که در بین راه سوره فتح نازل شد که شما فتح بزرگی را حاصل کردید و به زودی مکه هم در دست شما میافتد زیرا دیگر جنگی از جانب مکه شما را تهدید نخواهد کرد.
الله تعالی در این سوره مبارکه میفرماید: «إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله یدالله فوق أیدیهم» صحابه وقتی این بشارت را شنیدند از خوشحالی میخواستند پرواز کنند. خداوند از همه آن هزار و چهارصد نفر اعلان رضایت کرد و فرمود: «لقد رضیالله عن المومنین إذ یبایعونک تحت الشجرة… فتحاً قریباً» و این اعلان رضایت از جانب خدا و وحی آسمانی است که تا قیامت تلاوت میشود. این حرف فلان عالم نیست، این حرف حضرت ابوبکر و حضرت عمر و یا حرف امام ابوحنیفه و …. نیست، بلکه این کلام خداست.
نکته دیگر این که الله تعالی از چه کسی اعلان رضایت میکند و فرق بین اعلان رضایت خدا با اعلان رضایت بندگان چیست؟ الله تعالی از گذشته و آینده همه با خبر است و از کسی اعلان رضایت میکند که میداند تا لحظه مرگ نافرمانی او را نمیکند. و صحابه هم تا آخر خیانت نکردند.
مولانا عبدالعزیزمیفرمودند:« هر عالمی به اندازه توانایی خود شاگردانش را تربیت میکند و رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم به بهترین نحو، شاگردانش را تربیت کردند».
آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم در حدیثی میفرمایند:« الله تعالی به قلوب انسانها نگاه کرد و قلب من را از همه قلوب بهتر یافت و بعد به قلوب بقیه نگاه کرد و قلوب اصحاب من را از همه بهتر یافت». الله تعالی در آن موقع قلوب ما را هم نگاه کردند اما ما آن استعداد و صلاحیت را نداشتیم ولی صحابه این صلاحیت را داشتند.
اگر آن حضرت موفق شدند که دین را به همه جهان برسانند، به تنهایی نبود بلکه توسط دوستان و اصحابش این کار انجام گرفت.
لهذا الله تعالی از کسی راضی میشود که تا آخر بر دین استقامت کند و از دین بر نگردد، دنبال هوای نفسانی نرود. آنجایی که الله میفرماید: «لقد رضی الله عن المومنین إذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فأنزل السکینةعلیهم و أصابهم فتحاً قریباً» در این اعلان رضایت، حضرت ابوبکر، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت طلحه، حضرت زبیر، مهاجرین و انصار داخل هستند.
به قول حضرت مولانا عبدالعزیز رحمهالله که فرمود:« بر روی این زمین و در زیر این آسمان بعد از جماعت انبیا جماعتی بهتر از صحابه نمیتوانید پیدا کنید».
صحابه جزو خیرالقرون هستند. آن حضرت میفرمایند” {خیرالقرون قرنی} زمان آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم قرن متوسط دنیا است و بهترین قرن، قرن حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم هست سپس قرن دوم (تابعین) و بعد قرن سوم (تبع تابعین) به عنوان بهترین قرنها میباشد.
در این سوره و در این آیه الله تعالی به صراحت نام “محمد” را ذکر میکند. در اکثر جاهای قرآن آن حضرت با لفظ “رسول” یا” نبی” ذکر میشود اما اینجا به این خاطر نام حضرت رسول به صراحت آمده است که مشرکین در صلح نامه نام محمد صلیاللهعلیهوسلم را خط زدند. الله تعالی میفرماید: ای مشرکین! شما نام محمد را در نامه خود خط میزنید آن نامهای که مدتی بعد از بین میرود، اما من نام محمد را در قرآنی میآورم که تا قیامت ماندگار است. در ادامه الله تعالی میفرماید: «والذین معه» در این “والذین معه” فقط مهاجرین یا فقط انصار یا عشره مبشره داخل نیستند بلکه همه صحابه را شامل میشود. «أشداء علی الکفار» آنهایی که با حضرت رسول همراه هستند، با کسانی که جلوی اسلام را میگیرند شدید و سخت هستند، البته آنها با کفار محارب میجنگیدند و قرآن در جاهای مختلف به آنان دستور داده بود که با کفاری که با شما نمیجنگند نیکی کنید. ما اگر به کافری یک لیوان آب بدهیم ثواب میبریم. اگر ما دست یک فقیر یهودی و مسیحی را بگیریم ثواب میکنیم. ما دشمن انسانیت نیستیم بلکه ما با کسی در نبرد هستیم که با ما در جنگ باشد. در حواری که در مکه مکرمه بود علماء در همین موضوع بحث کردند، «ولاتجادلوا اهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم» قرآن میگوید با اهل کتاب به تندی صحبت نکنید و حرف زور هم نگویید بلکه صحبت منطقی و خوب بگویید.
آنهایی که میگویند دین اسلام دین خشونت است، این اشتباه است. اسلام دین صلح و آشتی است. التبه جهاد در دین اسلام است، جهاد شرایطی دارد، جهاد برای شکست ظالم است. جهاد شرایطی دارد که آن را علماء تشخیص میدهند هرکس نمیتواند فتوای جهاد بدهد.
«رحماء بینهم» صحابه در بین خودشان بسیار مهربان هستند. آن طوری که عروة بن مسعود گفت که اینها از طوائف مختلفاند و محمد صلیاللهعلیهوسلم را تنها میگذارند نیست بلکه اینها با یکدیگر مهربان هستند. «لو أنفقت ما فی الأرض جمیعاً ما ألّفت بیهنم و لکن الله ألف بین قلوبهم» الله تعالی چه تألیف و محبتی بین صحابه گذاشته بود که در صحنههای مختلف در جنگ و در وقت تشنگی و سختی دیگران را بر خود ترجیح میدادند.
اما امروز مسلمانان را میبینیم که تا چه اندازه در حق یکدیگر بیرحمی میکنند. وقتی با یکدیگر درگیر میشوند دیگر جای صلحی باقی نمیگذارند، در حالی که این از آثار جاهلیت است. وقتی ما میگوییم ما پیرو صحابه هستیم و به آنان افتخار میکنیم، صحابه با هم محبت و شفقت داشتند. اما مسلمانان امروز بر یکدیگر تهمت میزنند و هم دیگر را به چاه میاندازند. نگاه میکنند که چه تهمتی بیشتر خریدار دارد و مأمورین را بیشتر ناراض میکند، همان تهمت را به برادر مسلمان خود میزنند و او را گرفتار میکنند.
«تراهم رکعاً سجداً» در اینجا خداوند نفرمود که: «تراهم یصلون» بلکه « رکعاً سجداً» فرمود، زیرا صحابه آنقدر شوق عبادت و شوق نماز دارند که همیشه در حال رکوع و سجده هستند، گاهی میشود که یک شب میگذرد و صحابهای در رکوع است یا تمام شب را در سجده سپری میکند. در هر جایی میبینید که به نماز مشغولند.
نماز بهترین عمل در نزد حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم بود، آن حضرت میفرمایند:« نور چشم من در نماز است». صحابه هم به نماز علاقه فراوان داشتند این صفت آنها در قرآن و در تورات و انجیل آمده است.
حالا من و شما که دوستداران صحابه هستیم ببینیم چقدر نماز ضایع میشود. فردا جواب حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم و جواب صحابه را چه میدهیم؟.
عزیزان محترم! تنها محبت کافی نیست. علامت محبت این است که ما از آنها تبعیت بکنیم. «والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم ورضوا عنه» الله تعالی از صحابه هم راضی است و از پیروان صحابه هم راضی میشود.
امروز ما چه اندازه پیرو حضرت حسین هستیم ،خواهران مسلمان، چه اندازه پیرو حضرت فاطمه و عایشه و خدیجة الکبری (رضیاللهعنهن) هستند. دوستی حضرت رسول و دوستی اهل بیت و صحابه این است که آنها را برای خود الگو قرار داده و راه آنها را بپیماییم. « یبتغون فضلاً من الله و رضوانا»: انگیزه صحابه، الهی است منظورشان رسیدن به پروردگار است.
« سیماهم فی وجوههم من أثر السجود» در چهره عموم صحابه آثار سجده نمایان است. منظور از «سیما» اثر نوری است که در چهره صحابه است. کسی که سحر خیزی داشته باشد الله تعالی چهره او را نورانی میکند. این نور، نور اخلاص است.
« ذلک مثلهم فی التوراة» الله تعالی میفرماید: صفات صحابه در تورات و انجیل است. «ومثلهم فی الإنجیل کزرع أخرج شطئه » مثال صحابه در انجیل اینطور بیان شده که مانند زراعتی هستند که تازه جوانه زده و کم کم رشد کرده و بر ساق خودش میایستد. کشاورز وقتی این کشت را میبیند که چگونه به ثمر نشسته است خوشحال میشود.
الله تعالی محبت صحابه را در دلهای همه ما جای بدهد.
دیدگاههای کاربران