امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

به ياد حضرت مولانا نفیس‌شاه حسینی، مرشد روشن ضمیر

به ياد حضرت مولانا نفیس‌شاه حسینی، مرشد روشن ضمیر

Imageدر بیرون شهر لاهور و در میان درختان انبوه و سرسبز و فارغ از هیاهوی شهر، شخصیتی عظیم زندگی می‌کرد که نه تنها زندگی‌اش باعث خیر و برکت برای بسیاری از انسانهای تشنه حقیقت و جویای معرفت و معنویت بود، بلکه به تعبیری دقیق‌تر وجود ایشان به مثابه چراغی فروزان و آفتابی تابان در تاریکنای جهان بود، آفتابی که شعاع گیرا و سودمند آن دلهای بیشماری را نشانه رفته بود و انسان‌های زیادی از آن بهره‌مند بودند.

این شخصیت بزرگوار و عارف ربانی مولانا انورحسین زیدی معروف به سید نفیس‌شاه حسینی بود، ابرمرد نستوهی که تا واپسین لحظات زندگی پربارش همواره سرچشمۀ فیض و برکات بود و به هر طریقی درصدد آن بود تا راه حقیقت و معرفت را به همگان نشان دهد و در این راستا از هیچ تلاشی فرو گذاری نمی‌کرد.
سید نفیس‌شاه از تبار سادات و ازسلاله طاهر و پاک حضرت زید بن علی زین العالدین رضی‌الله‌عنه بود؛ به همین علت خویشتن را زیدی و حسینی می‌نوشت. ازهمین جهت بود که محبت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم با جان و روان ایشان عجین گشته بود و با اهل‌بیت نیز محبت وارادت زایدالوصفی داشتند. ایشان والهانه و با اشتیاق زیاد و با احساس عجیبی از سادات نام می‌برد و هرگاه نام نامی حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم را می‌شنید دیدگانش اشکبارمی‌شد و به شدت می‌گریست.
در مجلسی که پس از نماز عشاء در ماه مبارک رمضان در خانقاه سیداحمد شهید که خود ایشان بانی و چراغ فروزان آن بود، یکی از مریدان مولانا این شعر را با آواز دلنشین و زیبا می سرود:
بلغ العلی بکماله                          کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع خصاله                  صلوا علیه و آله
مولانا سید نفیس هنگام شنیدن این اشعار زیبا و عاشقانه حضرت سعدی شیرازی از خود بی‌خود می‌شد و با تاثری عارفانه و محبت‌آمیز می‌گریست و رخسارش پر از اشک می‌شد.
هنگامی که دربارۀ حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم سخن می‌گفت واقعاً حالتش دیدنی و سخنانش شنیدنی بود.
مولانا در مجالسی که با مریدانش داشت کم سخن می‌گفت مگر این که کسی سؤالی می‌کرد و ایشان پاسخ می‌داد و گاهی از بزرگان و اسلاف گذشته تذکره می‌کرد، اما واقعیت آنست که تاثیر حالش شاید چندین برابر بیشتر از مقالش بود.
مولانا با وجود کهنسالی و ضعف و بیماری شدید در نمازهای یومیه و بویژه نماز تراویح شرکت می‌کرد و تا دیر نماز نافله می‌خواند.
علمای بزرگ و مریدان و ارادتمندان ایشان از جای جای پاکستان و حتی از کشورهای دیگربه ملاقات ایشان می‌شتافتند و در محفل گرم و معنوی ایشان بهره می‌بردند و مولانا رحمه‌الله نیز با گرمی و بشاشت آنان را اکرام و احترام می‌کرد و با میهمانان دیگر نیز چنین رویه حسنه‌ای داشت.
مولانا سید نفیس‌شاه مرید و خلیفه حضرت مولانا شاه عبدالقادر رائیپوری بود و از محضر آن عارف فرهیخته درسهای انسان‌ساز و معنوی برگرفته بود. و به سوی حق و حقیقت و اصلاح رهنمون گشت.
از دیگر ویژگی‌های بارز مولانا نفیس‌شاه سماحت نفسی و اندیشه بلند و دردمندی ایشان برای امت بود، و به منظور ترقی و تعالی دین اسلام با گروه‌های مختلف اسلامی رابطه داشت و خیرخواهی و همکاری ملحوظ و قابل قدری در این زمینه داشت. مولانا هر روز پس از نماز مغرب به گزیده اخبار که یکی از مریدانش از پیش انتخاب می‌کرد، گوش فرا می‌داد و احوال مسلمانان را پیگیری می‌کرد.
این عارف فرزانه وعالم نستوه با علم و علما نیز رابطه‌ای مستحکم داشت و در زمینه تصنیف و نویسندگی نیز قلمی توانا، روان وعلاقه‌ای وافر داشت. کتاب‌های زیادی را به رشته تحریر درآورد و در راستای جمع‌آوری و تحقیق مخطوطه‌های سادات همتی بی‌نظیر داشت. مولانا به علما نیز رسیدگی و از مدارس خبرگیری می‌کرد.
قریحه شاعری مولانا نیز همواره شکوفا بود و درباره حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم، اصحاب کرام، مدینه منوره و احوال مسلمانان اشعارزیاد و جذابی سرود؛ دیوان‌های شعری مولانا چاپ شده و طرفداران بیشماری یافته است، بویژه در میان علما و متدینین رواج چشمگیری داشته است.
منزل مولانا نفیس‌شاه از انسان‌های صالح و متدین معمور بود. از علما گرفته تا محققین، مهندسین، مؤلفین و … همه مرید و معتقد ایشان بودند و با ایشان بیعت کرده بودند. مولانا نیز با تواضع بی‌نظیر و خوی عارفانه‌ای که داشت همه را می‌پذیرفت و هر یکی را به طریقی و مطابق با موقعیت و حالتش، ارشاد و راهنمایی می‌کرد. حضرت مولانا دکتر محمد عبدالحلیم نعمانی رئیس بخش تخصص فی الحدیث جامعة العلوم بنوری تاون کراچی ومولانا سید سلمان ندوی استاد حدیث دارالعلوم ندوة العلماء لکنو هند، از معتقدین و مریدان ایشان بودند. مولانا نعمانی همواره ماه مبارک رمضان را در محضر ایشان گذرانده و از مصاحبت شیخ بزرگوار خود کمال استفاده را می‌بردند.
مولانا در زمنه زیبایی خط سرآمد روزگار بود و شاگردان بیشماری را تعلیم خط داد و خود نیز استادی ماهر ومتعمق در این فن بود و قرآن عظیم را با خط زیبای خود بطور کامل نوشت و چاپ و توزیع نمود و …
بالاخره این آفتاب تابان علم و تقوا، معرفت و هدایت پس از پرتو افشانی در سالیانی دراز و افاده و تربیت شاگردانی مومن و متعهد درمهد هدایت و ارشاد خویش رخت سفر به سوی جهان جاویدان بر بست و به کرانه غروب گرایید و جهانی را درحسرت و اندوه گذاشت .
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم      راحت جان طلبم و زپی جانان بروم.

نگارنده: مولوی عبداللطیف نارویی

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید