عاشورا، دهمین روز ماه محرم است که از قدیم الایام در اکثر ادیان آسمانی دارای فضیلت و جایگاه ویژهای بوده است؛ بطوری که یهودیان، این روز را، روز نجات بنیاسرائیل از ظلم فرعون دانسته و در این روز، روزۀ شکر بجای میآوردند. بعد از بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم و ظهور اسلام، فضیلت این روز همچنان برحال خود باقی ماند.
روزۀ عاشورا
با توجه به جایگاه روز عاشورا، در مورد روزۀ آن، در سنت پیامبر اکرم- صلیاللهعلیهوسلم- تأکید بسیار شده است و آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم امت را تشویق به روزه گرفتن در این روز نمودهاند. روایتی از حضرت عبدالله بن عباس رضیاللهعنه در بخاری نقل شده که میفرماید: رسول الله صلیاللهعلیهوسلم به مدینه تشریف آوردند، یهودیان را دیدند که در روز عاشورا روزه میگیرند، آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: [فلسفه] این کار چیست؟ [یهودیان] گفتند: این روز مبارکی است، در این روز خداوند متعال بنیاسرائیل را از دشمنشان نجات داد و حضرت موسی علیهالسلام این روز را روزه میگرفت. آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: من از شما به موسی سزاوارتر هستم. لذا آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم آن روز را روزه گرفتند و دستور به روزۀ آن روز دادند. روایت دیگری نیز از ابن عباس رضیاللهعنه نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «صوموا یوم عاشورا و خالفوا فیه الیهود، صوموا قبله یوماً و بعده یوما ً». روز عاشورا روزه بگیرید و با یهودیان مخالفت کنید – به این صورت که – یک روز قبل و یک روز بعد از آن را نیز روزه بگیرید. [مسلم، ش: 1162]
با وجود همه فضایلی که در مورد روزۀ عاشورا در احادیث آمده، متأسفانه در بعضی از کتب، روایتهایی آمده است که با مضامین احادیث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم مغایرت دارند. مثلا علامه کلینی در کتاب خود روایت میکند:
قال جعفر بن عیسی: سألت الرضا علیهالسلام عن صوم عاشورا و ما یقول الناس فیه، فقال عن صوم ابن مرجانة تسألنی؟! ذلک یوم صامه الأدعیاء من ال زیاد لمقتل الحسین و هو یوم یتشاءم به ال محمد و یتشاءم به اهل الاسلام. لایصام و لا یتبرک به. و یوم الاثنین یوم نحس قبض الله فیه نبیه، و ما أصیب آل محمد إلا فی یوم الإثنین، فتشاءَمنا به و تبرک به ابن مرجانة ، و تشاءم به آل محمد. فمن صامهما و تبرک بهما لقی الله عزوجل ممسوخ القلب و کان حشره مع الذین سنّوا صومهما و التبرک بهما [اصول الکافی 4/ 146 – الإستبصار2/ 35- بحار الأنوار45/ 59]
جعفر بن عیسی میگوید: از حضرت رضا علیهالسلام در مورد روزه عاشورا سئوال کردم. ایشان فرمودند: آیا در مورد روزۀ فرزند مرجانه – عبیدالله بن زیاد – سئوال میکنی؟! این روزی است که خاندان زیاد، به خاطر قتل حضرت حسین روزه میگرفتند، در حالی که این روز، نزد آل محمد و دیگر مسلمانان، روزی نحس بوده که در این روز نه روزه میگیرند و نه آن را مبارک میدانند. روز دوشنبه نیز نحس میباشد، زیرا در این روز خداوند روح مبارک پیامبرش – حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم – را قبض نمود، و تمام مصیبتهای آل محمد در روز دوشنبه بوده است. لذا هر کس در این دو روز (عاشورا و دوشنبه) روزه بگیرد و به این دو روز فضیلت قائل باشد، در حالی خداوند متعال را ملاقات میکند که قلبش مسخ شده است و حشر وی با کسانی خواهد بود که روزه و تبرک جستن به این دو روز را سنت قرار دادهاند.
در این روایت ساختگی، چندین مطلب ذکر شده است که با دستورات اسلام و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مغایرت دارد؛
1- روز عاشورا، نحس قرار داده شده است. در حالی که همۀ ایام از جانب خداوند حکیم است و شوم قرار دادن آنها صحیح نمی باشد.
2- روز دوشنبه روزی نحس معرفی شده و روزهگیران آن، ممسوخ القلب خوانده شده است، در حالی که در صحیح مسلم حدیثی با این مضمون آمده است: عن ابی قتادة قال: سُئل النبی صلیاللهعلیهوسلم عن صوم یوم الإثنین. قال صلیاللهعلیهوسلم ذاک یوم ولدت فیه و یوم بعثت فیه أو أنزل علیّ فیه [مسلم، ش: 1977]
حضرت ابو قتاده رضیاللهعنه میفرماید: از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در مورد روزه روز دوشنبه سوال شد. آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: این روزی است که من در این روز متولّد شدهام و در این روز به پیامبری مبعوث شدهام و یا اینکه در این روز- قرآن – بر من نازل شده است.
3- روز دوشنبه در عین حال که روز رحلت آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم میباشد روز ولادت ایشان نیز هست، لذا این روز، روز مبارکی نیز میباشد.
4- روز دوشنبه را به خاطر رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم، نحس دانستن، نوعی اعتراض بر افعال خداوندی محسوب می شود.
عزاداری
قبل از پرداختن به مسأله عزاداری، در مورد گریه کردن بر میت و اینکه آیا این گریه و زاری نفعی برای میت و ثوابی برای بازماندگان دارد یا نه؟ مختصراً بحث میشود.
اهلسنت معتقدند که گریه و زاری، هیچ نفعی برای میت ندارد. البته در حق شخص گریه کننده باید خاطرنشان کرد که اگر گریه به صورت طبیعی و بیاختیار باشد، نه ثواب دارد و نه گناه. اما اگر گریه ساختگی بوده و واویلا کردن و بر سر و صورت زدن را به همراه داشته باشد، این کار مخالف شریعت بوده و گناه محسوب میشود.
لذا نزد کلیه مذاهب اهلسنت، گریه کردن به هر عنوانی باشد، اجر و ثواب ندارد، مگر در یک مورد و آن هم زمانی است که گریه از ترس خدا در هنگام عبادت و طلب آمرزش گناهان باشد. رسولالله صلیاللهعلیهوسلم در حدیثی میفرمایند: سه چشم در روز قیامت، عذاب نمی بینند؛ 1- چشمی که – با انگیزه بد – به نامحرم نگاه نکند 2- چشمی که در راه خدا نگهبانی دهد. 3- چشمی که از ترس خدا، اشک بریزد.
اما در مورد مصیبت از دست رفتن عزیزان مخصوصاً وفات یا شهادت بزرگان دین و پیشوایان مذهب، باید توجه داشته باشیم که اشک ریختن و گریه کردن در فراق آنها، هرگز نمیتواند بیانگر احترام گذاشتن و بزرگداشت آنان باشد. بلکه قدردانی از زحمات و مجاهدتهای آنان به سه صورت امکان پذیر است:
1- گفتار و کردار آنان در مراحل فردی و اجتماعی مورد پیروی قرار بگیرد؛
2- نام آنها به نیکی یاد شود؛
3- از خداوند برای آنان رفع درجات مسألت شود.
در مورد شهادت امام حسین رضیاللهعنه نیز این موارد باید رعایت شود. زیرا قدردانی از خون امام حسین و شهدای اسلام را هرگز نمیتوان در قالب هیأتهای عزاداری – آن هم سالی یک بار- به وسیله گریه و نوحه به جای آورد، زیرا امام حسین رضیاللهعنه نه به گریه ما نیازی دارد و نه هدف از قیام ایشان این بوده است.
عزاداری و تاریخچه آن
در ماه محرم، مخصوصا در روز عاشوار، گروهی از مسلمانان به مناسبت سالگرد شهادت حضرت حسین، هر سال مراسم سوگواری و مجالس عزاداری برپا میکنند و به روضهخوانی، نوحهسرائی، سینهزنی و زنجیرزنی میپردازند. آیا این اعمال واقعاً ثبوت شرعی و دینی دارند؟ و فرهنگ عزاداری به شیوه رایج از چه زمانی شروع شده است؟
اولاً باید دانست که در اسلام چیزی به نام “سالگرد” وجود ندارد. به طوری که اگر زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم و صحابه و دیگر ائمه دین مورد بررسی قرار گیرد، حتی یک مورد که بیانگر برپایی سالگرد فلان موضوع یا سالگرد وفات یا شهادت فلان شخصیت باشد، یافت نمیشود در حالی که در آن موقع اتفاقات مهمی مانند: ولادت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم، بعثت آن حضرت، وفات آن حضرت و … رُخ داده بود اما نه پیامبر سالروز ولادت و بعثت خود را جشن گرفتند و نه صحابه کرام به مناسبت سالگرد وفات رسولالله صلیاللهعلیهوسلم مراسم عزا و ماتم برپا کردند. به عنوان مثال هنگامی که حضرت حمزه به شهادت رسید، آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم حدود هفت سال بعد از این واقعه در قید حیات بودند، اما هرگز نامی از سالگرد شهادت حضرت حمزه، به میان نیاوردند. همچنین در مورد واقعه کربلا و شهادت حضرت حسین نیز از هیچ کدام از ائمه دین که بعد از حضرت حسین بودهاند ثابت نیست که برای شهادت حضرت حسین سالگرد گرفته و مراسم عزاداری و سینه زنی برپا کرده باشند.
لذا اهلسنت نوحهسرائی، روضهخوانی، سیاه پوشیدن – به عنوان ماتم – زدن بر سر و صورت و … را در هنگام مصیبت، جایز نمیدانند. زیرا اینگونه رفتارها منافی با فرهنگ اسلام و مغایر با فلسفه قیام امام حسین رضیاللهعنه میباشد.
و اما در مورد تاریخچه آغاز عزاداری محرم، علامه ابنکثیر دمشقی و علامه ذهبی مینویسند:
در سال 352 هـ معزالدولة بن بابویۀ شیعی، مردم بغداد را دستور داد تا لباس سیاه پوشیده، بازار را تعطیل کنند و برای شهادت حضرت حسین بن علی ماتم بگیرند. ابنکثیر در ادامه مینویسد:
لذا بعضی از نویسندگان و مؤرخان، معزالدولة را بنیانگذار عزاداری محرم میدانند. [البدایة و النهایة 11/ 5777- العبر 89/2]
در دوران فاطمیان نیز این روز به عنوان روز ماتم تلقی میشد. حاکم و دیگر اراکین حکومتی، این روز را در سوگواری و عزا سپری میکردند. بازار تعطیل میشد و شعراء و مداحان به نوحهسرائی و مداحی و بیان حکایاتی در وصف اهلبیت میپرداختند. [الخطط للمقیریزی 431/1]
بنابراین بعد از تحقیق و تفحص به این نتیجه میرسیم که عزاداری و برگزاری مراسم ماتم، هیچگونه ثبوتی از خیرالقرون (قرن صحابه، تابعین و تبع تابعین) ندارد و بدعت محسوب میشود. اما با وجود این، بعضی از بزرگان اهلتشیع بدون هیچ دلیلی از قرآن و حدیث، آن را جنبه شرعی داده و اجر و ثواب اخروی را بر آن مترتب میکنند.
محمد حسین نائینی که از علمای اهلتشیع میباشد، در جواب سوالی که از وی در مورد هیأتهای عزاداری شده است، میگوید:
(1) در جواز خروج هیأتهای عزاداری در دهۀ محرم، هیچ شبههای وجود ندارد، بلکه بهترین روش برای تبلیغ دعوت حسینی میباشد. (2) بر سر و صورت زدن و با زنجیر بر شانه و پشت خود زدن هیچ اشکالی ندارد. [مقتل الحسین و فتاوی العلماء الأعلام فی شجیع الشعائر]
همچنین، محمد باقر مجلسی در بحار الانوار، بابی تحت عنوان “باب ثواب البکاء علی المصیبة و …” دارد که در این باب روایتی از ابوعبدالله نقل میکند:
کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین. هر ناله و گریهای مکروه است، مگر گریه و ناله برای حسین. [بحار الأنوار44\280]
به راستی آیا این جمله، جمله شرعی و معقولانهای است؟؟! اگر ناله و گریه در وقت مصیبت کار جایز و پسندیدهای میبود، قبل از همه باید برای وفات رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم انجام میگرفت. زیرا ایشان سرور و سردار انبیا هستند و وفات ایشان بزرگترین مصیبت برای جهانیان میباشد، مگر غیر از این است که اگر حضرت علی و امام حسین رضیاللهعنهما به این مقام والا و عظیم رسیده و به رضای الهی و نعمتهای جنت نایل شدند، در نتیجۀ محبت، همرکابی و عمل بر دین و دستورات همان پیامبر اعظم بوده است؟؟! راست گفتهاند که: ” نقل را، عقل به کار آید”.
لذا اگر با دیده عقل و انصاف نگریسته شود، بر همگان واضح میگردد که این افعال هیچ ثبوتی در اسلام و تعالیم نبوی نداشته و شخصیت والای حضرت حسین علیهالسلام از اینگونه افعال بیزار است. زیرا اسلامی که جدّ حضرت حسین رضیاللهعنه حامل آن بوده و حضرت حسین نیز به خاطر آن قیام کرده و جان خود را قربان نموده است، به هیچ وجه این افعال را جایز نمیداند. جدّ حضرت حسین رضیاللهعنه – حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم – میفرمایند:
«لیس منا من ضرب الخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیة». [بخاری، ش: 1294]
کسی که بر صورت خود بزند و گریبان پاره کند و جملات جاهلی بر زبان بیاورد از – امت- من نیست.
در جایی دیگر میفرمایند:
«النائحة اذا لم تتب قبل موتها، فقام یوم القیامة و علیها سربال من قطران و درع من جرب» [مسلم، ش: 934]
نوحهکننده اگر قبل از مرگش توبه نکند روز قیامت در حالی حشر میشود که بر بدنش شلواری از قیر و پیراهنی از جرب (نوعی بیماری پوستی) پوشانده میشود.
مذمت نوحهسرائی در کتب اهلتشیع
با وجود اینکه در کتب اهلتشیع، روایات ساختگی در مورد فضیلت نوحه و نوحهسرائی آمده است، اما در منابع قدیم و جدید آنان، روایاتی نیز از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و ائمه منقول است که افعالی مانند نوحه، سینهزنی و از این قبیل، مورد مذمت و نکوهش قرار داده شده است، که ذیلاً به چند مورد اشاره میشود:
1- محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معروف به “شیخ صدوق” در کتاب ” من لایحضره الفقیه 271/4″ مینویسد:
و من الفاظ الرسول صلیاللهعلیهوسلم: «النیاحة من عمل الجاهلیة» و از فرمایشات پیامبر صلیاللهعلیهوسلم است که نوحهسرائی از اعمال دوران جاهلیت است.
همچنین محمد باقر مجلسی، این حدیث را با الفاظ «النیاحة عمل الشیطان» نوحه کردن کار شیطان است آورده است. [ بحار الأنوار 103/82]
2- رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم هنگام وفات به حضرت فاطمه رضیاللهعنها فرمودند: «ای فاطمه! وقتی من وفات کردم، بر سر و صورت خود نزن، واویلا و نوحهسرائی نکن و نوحهگران را دعوت نکن» [فروع کافی2\214، جلاء العیون مجلسی 1\92]
3- روایتی از حضرت علی رضیاللهعنه منقول است که میفرمایند: ثلاث من اعمال الجاهلیة، لا یزال الناس فیها حتی تقوم الساعة، الإستسقاء بالنجوم، والطعن فی الأنساب والنیاحة علی الموتی [بحارالأنوار 82\101]
سه عمل از اعمال جاهلیت میباشند که مردم همواره تا روز قیامت به آنها دچاراند؛ ا- طلب باران بوسیله ستارگان 2- بدگویی گذشتگان 3- نوحهسرائی بر مردگان.
4- کتاب اصول کافی نزد اهلتشیع چنان کتاب معتمدی است که – به گفته خودشان- امام مهدی دربارۀ آن گفته است: هذا کاف لشیعتنا. این کتاب برای شیعیان ما کافی است! در این کتاب روایتی از امام جعفر صادق نقل شده که فرمودند: مصیبت به سوی بندۀ مومن میآید و او- بنده مومن- در مقابل آن مصیبت، صبر میکند و مصیبت به سوی کافر هم میآید اما او – کافر- جزع (بی صبری) میکند. [اصول کافی باب الصبر، ص 87]
در مورد معنی “جَزَع” از امام جعفر صادق سؤال شد، ایشان فرمودند: شدیدترین نوع جزع این است که با صدای بلند واویلا کرده و بر سر و صورت بزند و موی سر را بکند. هر کس مجالس ماتم برپا کند، وی صبر را ترک کرده است. [فروع کافی، کتاب الجنائز 1223]
5- شیخ مفید در کتاب “الإرشاد 2\97” مینویسد:
امام حسین به خواهرش زینب فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند میدهم و تو به سوگند من وفادار باش که اگر کشته شدم به خاطر من، گریبان چاک مکن، چهره را مخراش، و در مرگ من واویلا مگو.
مهمتر از همۀ این احادیث و روایات اینکه، خداوند متعال در سوره بقره میفرماید: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمرات وبشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئک هم المهتدون».[بقره: 155-157]
ترجمه: و شما را آزمایش میکنیم با چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و نقصان در مال و جان و محصولات و بشارت بده صبرکنندگان را. آنانی که اگر مصیبتی به آنها برسد میگویند: ما از خدائیم و به سوی او برمی گردیم. همین گروهاند که بر آنها درود و رحمت از جانب پروردگارشان نازل میشود و همین گروهاند که هدایت یافته هستند.
این آیه به طور صریح و آشکار، وظیفه مومنان را در قبال آزمایشات الهی و مصیبتها مخصوصاً مصیبت از دست دادن عزیزان، بیان میفرماید، واضح است که بیصبری و بر سر و سینه زدن، خلاف راه صابران است،
برداشت ما از حادثه کربلا
متأسفانه امروزه نگاههای عرفی و عام به حادثه کربلا یک نگاه احساساتی بوده و صرفاً آن را یک واقعه غمانگیز میدانند، در حالی که اگر کمی عمیقانه و عالمانه به واقعه کربلا بنگریم، متوجه میشویم که پشت پردۀ این واقعه اسراری بزرگ و آموزنده نهفته است. حادثه کربلا در کنار همۀ صحنههای غمناک و خونین خود، مجموعه ای از واقعات باشکوه و عظیم، در تاریخ اسلام و حتی در تاریخ بشریت را در خود جای داده است. امام حسین رضیاللهعنه در آن صحرای گرم و با تحمل سختیها، برای نسلهای بعد از خود پیام عزت، آزادی و مردانگی را به جای گذاشت و خودش و یارانش مورد اکرام و اعزاز خداوندی قرار گرفته و مدال پرافتخار شهادت در راه خدا، از جانب پروردگار متعال بر گردنشان آویخته شد. چنانکه علامه ابن تیمیه میفرماید: «فلما قتل الحسین بن علی رضیاللهعنهما یوم عاشوراء قتلته الطائفة الظالمة الباغیة، أکرم الله تعالی الحسین بالشهادة کما أکرم بها من أکرم من أهل بیته. أکرم بها حمزة و جعفراًٌ و اباه علیاً و غیرهم. و کانت شهادته مما رفع الله بها منزلته و أعلی درجته فإنه هو و أخوه الحسن سیدا شباب أهل الجنة.» [الفتاوی: 5\162]
هنگامی که حضرت حسین بن علی رضیاللهعنهما در روز عاشورا توسط گروه ظالم و طغیانگر به قتل رسید، خداوند متعال وی را با نعمت شهادت مورد اکرام و اعزاز قرار داد، همان طور که اهل بیت ایشان، حضرت حمزه، حضرت جعفر و پدرش علی رضیاللهعنهماجمعین را مورد اکرام خویش قرار داد و شهادت وی (حضرت حسین) باعث بلندی مرتبه و رفع درجات او شد. به راستی که او و برادرش سردار جوانان اهل بهشتاند.
اهلسنت ضمن اینکه واقعه کربلا را واقعهای غمانگیز در تاریخ اسلام دانسته و از آن به عنوان مصیبتی جبران ناپذیر یاد میکند، جنبه ظلمستیزی و حقطلبی و عدالتخواهی امام حسین رضیاللهعنه را مدنظر قرار داده و به این واقعه به عنوان واقعهای حماسی مینگرند و در پرتوی قیام ایشان که برگرفته شده از تعالیم زیبای اسلام میباشد، به زندگی خود معنا بخشیده و درس شهامت و آزادمردی را میآموزند. چنانکه استاد مرتضی مطهری از علمای روشنفکر اهل تشیع نیز به اهمیت این دیدگاه اشاره کرده و میگوید:
«آنانی که تنها به صفحۀ جنایتآمیز عاشورا مینگرند، فقط مرثیهخوان و نوحهسرایند، اما آنانی که به صفحۀ نورانی و حماسی عاشوار نگاه میکنند در مسیر حقپرستی و انسانی، شور و حماسه میآفرینند.» [حماسی حسینی، ص:213]
لذا اهلسنت بنابر اصول اعتقادی خویش، برای هیچ یک از شخصیتها و پیشوایان دینی سالگرد ولادت، وفات و شهادت نگرفته و مراسم سوگواری برپا نمیکنند، بلکه سعی بر پیاده کردن زندگی عملی پیشوایان اسلامی در سطح زندگی فردی و اجتماعی امت دارند. و این عقیده، هرگز به معنای محبت نداشتن با امام حسین و اهل بیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نمیباشد. اگر اهلسنت در سالروز شهادت حضرت عمر و حضرت عثمان رضیاللهعنهما مراسم عزاداری برگزار میکردند و در شهادت حضرت علی و حضرت حسین رضیاللهعنهما عزاداری نمیکردند، جای اعتراض برای معترضین باقی بود، اما با این توضیح دیگر جای هیچ اعتراضی نیست و حقیقت این است که در فرهنگ اهلسنت چیزی به نام سالگرد و عزاداری وجود ندارد.
مفسر و مورخ معروف، علامه ابنکثیر دمشقی میگوید:
«به جا و شایسته است که مسلمانان برای این فاجعه – کربلا- ناراحت باشند، اما حزن و اندوه که اغلب آمیخته با ریا و تظاهر گردد، درست نمیباشد و به همین خاطر برای سایر پیشوایان دینی نیز ماتم گرفته نمی شود. لذا در بزرگداشت شهادت حضرت حسین رضیاللهعنه نیز مناسب است مطابق آنچه علی بن حسین از پدرش روایت میکند عمل نمائیم؛ ایشان از امام حسین روایت میکند که فرمودند: از رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم شنیدم که میفرمود: هیچ مسلمانی نیست که مصیبتی به وی رسیده باشد، هر چند که مربوط به گذشته باشد، و او با گفتن استرجاع (إنا لله و إنا إلیه راجعون) از آن مصیبت یاد کند مگر اینکه خداوند همان ثوابی را که به هنگام مصیبت و صبر او به وی عطاء کرده است، دوباره به او عنایت میفرماید.» [البدایة و النهایة 8\191]
در پایان، داستانی را که مولانا جلال الدین رومی رحمهالله عارف قرن هفتم در مثنوی خود در مورد مراسم عاشورا آورده است، ذکر میکنیم که خواندن آن خالی از پند و اندرز نخواهد بود:
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن، جمع عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر، دید آن خاندان
از غریو و نعره ها در سر گذشت پُر همی گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری آنجا رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو، رای کرد قصد جستجوی آن هیهای کرد
پرس پرسان میشد اندر افتقاد چیست این غم وز چه این ماتم فتاد؟!
این رئیسی زفت باشد که بمُرد این چنین مجمع نباشد کار خورد
نام او، القاب او شرحم دهید که غریبم من؛ شما اهل دِهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیۀ الطاف او
مرثیه گویم که مردی شاعرم تا از اینجا نان و لالنگی برم
آن یکی گفتش که تو دیوانهای تو نهای شیعه، عدو خانهای
روز عاشورا نمیدانی چه هست؟ ماتم جانی که از قرنی بِه است
پیش مومن کی بود این غصه خوار قدر عشق گوش، عشق گوشوار
پیش مومن، ماتم آن پاک روح شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح
گفت آری، لیک کو دور یزید؟! کی بدست این غم، چه دیر اینجا رسید!!
چشم کوران، آن خسارت را بدید گوش کران، آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما که کنون جامه دریدید از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانکه بَد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چون درّیم و چون خاییم دست؟!
چون که ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادَروان دولت تاختند کُنده و زنجیر را انداختند
روز ملک است و گش شاهنشهی گر تو یک ذره از ایشان آگهی
ورنه ای آگه برو بر خود گری زانکه در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرابت نوحه کن که نمیبیند جز این خاک کهن
[مثنوی، دفتر ششم، ابیات 777 تا 803]
نگارنده: ابوخالد
دیدگاههای کاربران