ارادتی كه ابوبكر و عمر و عثمان به علی مرتضی رضیاللهعنهم و خاندان رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم خصوصاً فاطمهی زهرا دخت گرامی آنحضرت داشتند، بالاتر از تصور است. سرّ این محبت و ارادت همان عشقی بود که به رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم در دل داشتند. عشق بود که آنان را به فداکردن جانومال و زنوفرزند برای رسولالله و هر كه متعلق به ایشان بود، وامیداشت. از این بالاتر خلفای راشدین رابطهی خویشاوندی با آنحضرت پیدا كردند. ابوبكر و عمر دخترانشان را به نکاح آنحضرت درآوردند، و علی و عثمان مفتخر شدند دختران رسولالله را در نکاح خود درآورند. همچنین آنان بهخوبی به جایگاه فاطمه و منزلت او نزد رسولالله آگاه بودند و از همه بهتر میدانستند که فاطمه پارهی تن رسولالله و محبوبترین دختر ایشان و سرور زنان خوشبخت بهشت است. روایت شده است كه وقتی علی بن ابیطالب در دوران خلافت ابوبكر صدیق از قرابت و خویشاوندی رسولالله سخن به میان آورد، چشمان ابوبكر اشكبار شد و فرمود: والذي نفسي بیده، لقرابة رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم أحبّ إلی أن أصل من قرابتي؛ قسم به آن كه جانم در دست اوست، رسیدگی به خویشاوندان رسولالله را از رسیدگی به خویشاوندان خودم بیشتر دوست دارم. (بخاری:3435) نیز ایشان بود كه فرمود: ارقبوا محمّداً فی أهل بیته؛ محمّد را در مورد اهلبیتش مراعات كنید و بهخاطر ایشان با آنان رفتار نیك داشته باشید. (بخاری:3436) تاریخ جملهی نورانی و خالصانهی عمر بن خطاب را از یاد نبرده است؛ آنگاه كه خطاب به عباس عموی پیامبر گفت: واللهِ لإسلامكَ یوم أسلمتَ كان أحبَّ إلی من إسلام الخطّاب لو أسلم، و ما بي إلا إنّي قد عرفتُ أنّ إسلامكَ كان أحبّ إلی رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم من إسلام الخطّاب لو أسلم…؛ به خدا سوگند! مسلمان شدن تو را روزی كه اسلام آوردی بیشتر دوست داشتم از اسلام آوردن پدرم خطاب اگر اسلام میآورد؛ زیرا میدانستم كه اسلام آوردن تو نزد پیامبر اكرم صلّیاللهعلیهوسلّم از اسلام آوردن پدرم محبوبتر بود! (العبید، كتابالأربعین فی فضایل آلالبیتالطاهرین) سنّت و تقدیر ازلی الهی دربارهی اهلبیت بر این رفته است كه هركس از صمیم قلب با آنان محبت داشته باشد، نصرت و مدد خداوند را درمییابد و هركس به آنان به دیدهی تكریم و اعزاز بنگرد خداوند او را عزیز و شرافتمند میكند و هركس در پی اهانت آنان باشد، ذلیل و زبون میگردد. در روایت آمده است كه مردی به امیرالمؤمنین علی رضیاللهعنه بدوبیراه گفت. سعدبن ابیوقاص رضیاللهعنه او را نهی كرد اما او همچنان ادامه داد، سعد در حق وی دعای بد كرد. بلافاصله شتر آن مرد از دستش فرار كرد و چنان او را لگدكوب كرد كه جان از بدنش جدا شد. (همان:6)
آری! این عزت و رفعت نصیب خلفای راشدین رضیاللهعنهم شد كه توانستند دنیا را به زیر پرچم اسلام درآورند و تا جهان باقی است نام آنان با نام رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم جاودان است و از آنان با عزت و محبت یاد میشود.
در این نوشتار مختصر سعی میكنیم رابطهی مستحکم و صمیمانهی این بزرگواران با علی و فاطمه رضیاللهعنهما را در پرتو احادیث و روایات بیان كنیم.
ارادت و محبت ابوبكر با علی و فاطمه
رابطهی نیك، محبتآمیز و ایمانی ابوبكر صدیق خلیفهی رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم با حضرت علی و فاطمه، هم در زمان حیات رسولالله و هم بعد از وفات رسولالله از بررسی عناوین زیر مشخص خواهد شد:
نقش ابوبكر صدیق در امر ازدواج علی با فاطمه و همکاری در تهیهی جهیزیه ایشان، سعی وی در حفاظت اموال اهلبیت و كسب رضایت و محبت فاطمه، رابطهی دوستانهی امالمؤمنین عایشهی صدیقه با فاطمةالزهراء، خدمات خالصانهی أسماء بنت عمیس همسر ابوبكر در هنگام عروسی فاطمه، پرستاری أسماء از ایشان در هنگام بیماری وفات و نیز غسل و تكفین ایشان پس از وفات، و اقامهی نماز جنازهی فاطمه به امامت ابوبكر صدیق. اینك به تفصیل این عناوین میپردازیم.
نقش ابوبكر و عمر در امر ازدواج علی با فاطمه
در روایات اهلتسنن و اهلتشیع آمده است كه ابوبكر و عمر، علی مرتضی را برای خواستگاری فاطمه تشویق كردند. در كتب شیعه در «امالی» شیخ ابوجعفر طوسی و در «جلاءالعیون» ملاباقر مجلسی این عبارات را نقل كردهاند: ابوبكر با عمر و سعدبنمعاذ گفت كه برخیزید به نزد علی برویم و او را تكلیف كنیم كه خواستگاری فاطمه بكند و اگر تنگدستی او را مانع شده باشد ما او را در این باب مدد كنیم… چون حضرت امیرالمؤمنین این سخنان را از ابوبكر شنید آب از دیدهی مباركش فروریخت و فرمود: … كه باشد كه فاطمهی زهرا را نخواهد؟ و لیكن من به اعتبار تنگدستی شرم میكنم از آنكه این معنا را اظهار نمایم. پس ایشان به هرنحویكه بود آنحضرت را راضی كردند كه به خدمت حضرت رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم رود و فاطمه را از آنحضرت خواستگاری نماید.(مجلسی،جلاءالعیون:199و203)
در كتب اهلسنّت در مسند احمد بن حنبل، مسند علی بن ابیطالب(1/ 80) نیز عباراتی با همین مضمون آمده است.
این مطلب را میرزا رفیع باذلی ایرانی شیعی در كتابش «حملهی حیدری» نیز چنین به نظم درآورده است:
چو بگذشت چندی بدین داوری/ یكی روز رفتند نزد علی/ ز یاران مخصوص او چند تن/ بگفتند ای شمع آن انجمن/ رو از خدمت سید انبیا/ بكن خواستگاری خیرالنسا/ به پاسخ چنین گفت یعسوب دین/ كه دارم دو مانع بر اقدام این/ نخست آنكه شرم آیدم از نبی/ دوم خامُشم كرده دست تهی/ بگفتند یارانش ای شهریار/ تو در خاطر خویش از اینها میار/ تو را با نبی نسبت دیگر است/ از او آنچه خواهش كنی درخور است/ ز دست تهی نیز بر خود مپیچ/ نخواهد رسول كریم از تو هیچ/ به ترغیب یاران، علی وَلی / به روز دگر رفت نزد نبی. (بازلی،حملهی حیدری:1/ 61)
این روایت، حكایت از آن دارد كه ابوبكر صدیق و عمر فاروق خیرخواه و دوستدار علی مرتضی بودند و وقتی ایشان تهیدستی خودش را در امر ازدواج به میان آورد، به ایشان تسلی دادند. و نیز واضح میشود كه رابطهی علی با ابوبكر و عمر بسیار صمیمی بود كه ایشان مشكل خصوصی و حرف درونش را با آندو در میان نهاد، سپس نظر آنان را برای خواستگاری پذیرفت.
تهیهی جهیزیه و وسایل عروسی با همكاری صدیق اكبر و عثمان غنی
در كتب معتبر شیعه از جمله شیخ ابیجعفر طوسی، مناقب خوارزمی، مناقب ابنشهر آشوب، كشفالغمة إربلی، بحارالانوار مجلسی و جلاءالعیون مجلسی و … به وضوح همكاری ابوبكر و اخلاص و محبت ایشان با علی مرتضی در امر تهیهی جهیزیهی عروسی وارد شده است.
طوسی در كتابش «أمالی» روایتی آورده است كه در اینجا قسمتی از ترجمهی فارسی این روایت كه توسط ملا باقر مجلسی در كتاب «جلاءالعیون» آمده ذكر میكنیم: شیخ طوسی به سند معتبر از حضرت صادق علیهالسلام روایت كرده است… امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود كه حضرت رسول مرا امر فرمود كه یا علی! برخیز و زره (كه در جنگ بدر به تو رسید) را بفروش پس برخاستم و زره را فروختم و قیمت آن را گرفتم و به خدمت آنحضرت آوردم… پس یك كف از آن زر گرفت و بلال را طلبید، به او داد و گفت: از برای فاطمه بوی خوش بگیر، پس دو كف آن درهم برگرفت و با ابوبكر داد و فرمود: برو به بازار و از برای فاطمه بگیر آنچه او را در كار است از جامه و اثاث بیت. عماربن یاسر و جمعی از صحابه را از پی او فرستاد، همگی به بازار در آمدند، هر یك از ایشان چیزی را اختیار میكردند با ابوبكر مینمودند (به او نشان میدادند) و به مصلحت او میخریدند… چون همه اسباب را خریدند، بعضی را ابوبكر برداشت و هر یك از صحابه بعضی را برداشتند و به خدمت حضرت رسول آوردند.(طوسی،أمالی:1/ 29)
در روایت دیگری از كتب شیعه عملكرد زیبا، سخاوتمندانه و محبتآمیز عثمان ذیالنورین رضیاللهعنه نیز در این باره وارد شده است؛ در «المناقب» أخطب خوارزمی آمده است كه حضرت علی فرمود: فأخذت درعي فانطلقت به إلی السوق فبعته بأربع مأة درهم سُودٍ هجریة من عثمان بن عفان فلمّا قبضت الدراهم منه و قبض الدرع منّي قال: یا أباالحسن ألستُ أولی بالدرع منك و أنت أولی بالدرهم منی فقلت: نعم. قال: فإنّ هذا الدرع هدیة منی إلیك. قال: فأخذت الدرع و الدراهم و أقبلت إلی رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم فطرحتُ الدرعَ و الدراهم بین یدیه و أخبرته بما كان من أمر عثمان فدعا له النبی صلّیاللهعلیهوسلّم بخیر…» (خوارزمی،مناقب:253ـ252) خلاصهی این روایت چنین است كه حضرت علی میفرماید: زره را به بازار بردم و به 400 درهم به عثمانبن عفان فروختم، او پس از اینكه زره را خریدم و قیمتش را پرداخت كردم، گفت: این زره هدیهی من به شماست. وقتی درهمها و زره را نزد پیامبر آوردم و جریان را برای ایشان تعریف كردم، برای عثمان دعای خیر كرد.
خلفای ثلاثه شهود عقد فاطمه
در كتاب “ریاض النضرة فی مناقب العشرة” اثر طبری از كتب اهلسنّت و در كشفالغمة إربلی، مناقب خوارزمی و بحارالانوار مجلسی از كتب شیعه آمده است: پس از قبول شدن درخواست ازدواج فاطمه با علی، علی از خانهی پیامبر خوشحال و شادان بیرون آمد. ابوبكر و عمر كه خارج خانه منتظر بودند با شنیدن خبر بسیار خوشحال شدند (ففرحا بذلك فرحاً شدیداً) و با حضرت علی به مسجد رفتند و… آنجا پیامبر فرمود: خداوند به من امر كرده است كه فاطمه را به عقد نكاح علی درآورم و شما را بر آن شاهد میگیرم. (إربلی، كشفالغمة:1/ 483ـ484)
شركت خلفای ثلاثه در نماز جنازه فاطمه
بعضیها گفتهاند كه فاطمه بهخاطر نارضایتی از ابوبكر وصیت كرد كه شبانه بر او نماز جنازه بخوانند و او را دفن كنند تا ابوبكر برای ادای نماز جنازه نیاید و علی نیز بر آن وصیت عمل كرد. از طرفی دیگر در روایات معتبر آمده است كه حضرت ابوبكر صدیق در نماز جنازه شركت داشت و حتی بنا بر اصرار علی مرتضی امامت نماز جنازه را نیز بر عهده گرفت.
در طبقات ابنسعد آمده است: عن حماد عن ابراهیم النخعی قال: صلّی ابوبكر الصدیق علی فاطمة بنت رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم فكبّر أربعاً؛ ابوبكر صدیق بر فاطمه دختر رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم نماز خواند و چهار تكبیر گفت.(طبقاتابنسعد:8/ 19)
بیهقی در سننالكبری (4/ 129) آورده و نیز علی متقی هندی در كنزالعمال از امام محمّدباقر روایت كرده است: عن جعفر بن محمد عن أبیه قال: ماتت فاطمة بنت رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم فجاء ابوبكر و عمر لیصلّوا. فقال عمر لعلی بن ابیطالب: تقدم، فقال: ما كنت لأتقدم و أنت خلیفة رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم فتقدم أبوبكر و صلّی علیها؛ امام جعفر صادق از امام محمّدباقر روایت كرده است: وقتی فاطمه دختر رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم وفات كرد، ابوبكر و عمر برای شركت در نماز جنازه حاضر شدند و به علیبن ابیطالب گفتند: بفرمایید امامت كنید. علی (خطاب به ابوبكر) گفت: هرگز جلو نمیشوم، درحالیكه تو خلیفهی رسولالله هستی (باید تو جلو بروی). آنگاه ابوبكر جلو رفت و نماز خواند.(كنزالعمال:5299)
علامه محب طبری در كتاب الریاض النضرة فی مناقب العشرة (1/ 156)، علامه شاه عبدالعزیز دهلوی در كتاب تحفۀ اثناعشریه (ص:445) و علامه ابینعیم اصفهانی در حلیة الأولیاء (4/ 62) نیز همین مطلب را روایت كردهاند. نكتهی قابل توجه آن است كه سه تن از راویان این احادیث امام محمّدباقر، امام زینالعابدین و عبداللهبنعباس رضیاللهعنهماجمعین از اهلبیت هستند.
آنچه مسلم است اینكه حضرت ابوبكر صدیق كه همسرش اسماء بنت عمیس شب و روز در خدمت فاطمه بوده و از ایشان پرستاری میكرده است، از نماز جنازه بیخبر نمیماند. از طرفی دیگر از نظر فقه سنّی و شیعه امامت نماز جنازه حق خلیفه است؛ چنانكه در فروع كافی آمده است: عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: إذا حضر الإمام الجنازة فهو أحق الناس بالصلاة علیها؛ امام جعفر فرمود: وقتی امام (خلیفه) در جنازه حاضر باشد از همه مستحقتر به امامت نماز است. (فروع كافی:1/ 93)
علامه شمسالحق افغانی در این باره مینویسد: نماز جنازهی فاطمه رضیاللهعنها به اصرار علی به امامت صدیق برگزار شد. این صحیحترین قول از نظر روایت و درایت است.(رحماء بینهم:120)
البته علت اساسی برگزاری نماز جنازه و دفن در شب این بود كه ایشان بعد از مغرب وفات كرد و تعجیل در اقامهی نماز جنازه سنّت است، و نیز دفن در شب برای بانوی پرحشمت و حیایی همچون فاطمه مناسبتر بود.
رابطه محبتآمیز عایشه و فاطمه
بیتردید خانوادهی علی و خانوادهی ابوبكر همچون خود این دو بزرگوار نهایت محبت و دوستی را با همدیگر داشتهاند. در زیر احادیث و روایاتی را در این مورد ذكر میكنیم.
1. در كتاب «المستدرك» حاكم نیشابوری و «الاستیعاب» ابنعبدالبر، از عایشه صدیقه رضیاللهعنها روایت شده است كه ایشان با كلماتی بسیار زیبا و پرمعنا فاطمه را ستود: عن عائشة أم المؤمنین رضیاللهعنها أنها قالت: ما رأیت أحداً أشبه كلاماً وحدیثاً برسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم من فاطمة، وكانت إذا دخلت علیه قام إلیها وقبّلها ورحّب بها كما تصنع هی به، علیهالسلام؛ هیچكس را از نظر شیوهی سخنگفتن شبیهتر از فاطمه به رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم ندیدم. هرگاه فاطمه وارد خانهی رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم میشد پیامبر بهسویش برمیخاست و او را میبوسید و به او خوشآمد میگفت و فاطمه نیز همین رفتار را با پدر میكرد.
2. شیخ عباس قمی نیز همین روایت را به فارسی ترجمه كرده و در كتاب «منتهیالآمال» بدین شكل آورده است:
شیخ طوسی از عایشه رضیاللهعنها روایت كرده است كه میگفت: فاطمه به نزد آنحضرت میآمد او را مرحبا میگفت و دستهای او را میبوسید و در جای خود مینشاند. و چون آنحضرت به خانهی فاطمه میرفت فاطمه برمیخاست و از ایشان استقبال میكرد و مرحبا میگفت و دستهای آنحضرت را میبوسید.(قمی، منتهیالآمال:1/ 132)
3. عن عایشة رضیاللهعنها أنها قالت: ما رأیت أحداً كان أصدق لهجة من فاطمة إلا أن یكون الذی ولدها، صلّیاللهعلیهوسلّم؛ هیچ كسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر پدرش رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم.(مستدرك:3/ 154)
4. در مجمعالزواید هیثمی روایت شده است كه عایشه رضیاللهعنها فرمود: هیچ كس را با فضیلتتر از فاطمه نیافتم به جز پدرش. (هیثمی، مجمعالزواید:9/ 201)
5. روایاتی در صحیح بخاری، مسلم و سنن نسائی وجود دارد كه در آن پیامبر اكرم صلّیاللهعلیهوسلّم فاطمه رضیاللهعنها را به محبت با عایشه رضیاللهعنها ترغیب میدهد. عایشه رضیاللهعنها همسر رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم میفرماید: همسران رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم حضرت فاطمه دختر رسولالله را نزد ایشان فرستادند. فاطمه آمد و اجازه ورود خواست. پیامبر در خانهی من در حال استراحت بود. فاطمه بعد از اینكه به او اجازه داده شد، داخل شد و عرض كرد: یا رسولالله! همسران شما مرا فرستادهاند كه به شما عرض كنم كه بین همسرانتان و عایشه در باب محبت و… مساوات را رعایت فرمایید. عایشه میفرماید: من ساكت بودم. پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم به فاطمه فرمود: ای بنیة ألستِ تحبّین ما أحبُّ؟؛ دخترم! آیا آنچه من دوست دارم تو دوست نداری؟ فاطمه گفت: بلی. رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم فرمود: فأحبّی هذه؛ پس با عایشه محبت داشته باش…(بخاری:2581)
حضرت فاطمه رضیاللهعنها مادرش عایشه را دوست میداشت و با این تأكید و فرمان پدر محبت و دوستیاش با او مضاعف شد.
خانهای كه فاطمه پس از عروسی به آن رفت، فقط یك دیوار با خانهی عایشه فاصله داشت و در وسط آن دیوار پنجرهای بود كه گاهی از طریق آن، عایشهی صدیقه و فاطمهی زهرا رضیاللهعنهما با هم صحبت میكردند.(ندوی،عایشه:151)
حضرت فاطمه حدود پنج یا شش سال از عایشه بزرگتر بود و هنگام ازدواج عایشه با رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم، او دوشیزه بود. او برای مدت یك سال یا كمتر با عایشه زندگی كرد؛ زیرا در نیمهی سال دوم هجری به همسری علی درآمد.
در كتابهای حدیث ما هیچ روایت صحیحی از درگیری و برخورد این دو بانو ذكر نشده است. بلكه تمام سیرتنگاران و كتابهای حدیث بر این مسئله اجماع دارند كه ارتباط فاطمه با عایشه رضیاللهعنهما در كاملترین شكل كه طبیعت انسانی خواهان آن است، به نمایش درآمد. هر دو بانو بسیار به یكدیگر محبت و علاقه داشتند.(همان)
رازگویی فاطمه به عایشه
در كتب صحیح بخاری و مسلم و سنن ترمذی آمده است كه عایشه صدیقه فرمود: روزی ما زنان پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم همگی نزد رسولالله نشسته بودیم. در آن لحظه فاطمه بهسوی ما آمد؛ سوگند به الله جلجلاله راه رفتنش به راه رفتن پیامبر كاملاً شباهت داشت. وقتی پیامبر او را دید فرمود: خوش آمدی دخترم. سپس او را در طرف راست یا چپ خود نشاند و چیزی به فاطمه گفت. فاطمه به شدت گریست. وقتی پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم دید كه فاطمه غمگین شده است، بار دیگر چیزی به او گفت. پس از آن فاطمه خندید. من به فاطمه گفتم: پیامبر از میان همه ما تو را محرم راز خود قرار داد، باز هم گریه میكنی؟! وقتی پیامبر از مجلس بلند شد، از فاطمه درباره آن سخن محرمانه پرسیدم. گفت: من سِرّ رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم را افشا نخواهم كرد. وقتی پیامبر وفات كرد، به فاطمه گفتم: تو را به حقی كه بر گردنت دارم بگو آنچه پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم بهطور آهسته به تو گفت، چه بود؟ فاطمه گفت: اكنون كه پیامبر وفات كرده است، به تو میگویم. بار نخست ایشان به من فرمود: جبرئیل هر سال یك بار قرآن را برای من میخواند و امسال دوبار قرآن را برایم خواند، فكر میكنم وفاتم نزدیك شده است. از مخالفت با دستور خدا پرهیز كن و شكیبا باش. (بیصبری و دادوفریاد نكن.) من بهترین پیشقدم برای شما هستم. وقتی این سخن را شنیدم گریه كردم و تو مشاهده كردی. وقتی پیامبر ناراحتی مرا دید، بار دیگر فرمود: ای فاطمه! خوشحال نیستی كه سرور زنان جهان یا سرور زنان امت اسلام هستی؟… فاطمه گفت: پس خندیدم. (بخاری:3624)
در این حدیث روابط خوب میان مادر و دختر به زیبایی هرچه تمامتر عیان میگردد. مخصوصاً بازگو كردن راز خویش نزد عایشه نشانهی محبت است. و نیز این فضیلت بسیار بزرگ فاطمه كه او سیدهی زنان جهان است از طریق عایشه روایت شده و به ما رسیده است. اگر كوچكترین بغض و كینهای در میان ایندو میبود، امكان نداشت این فضیلت از طریق عایشه روایت و نقل شود.
خدمات عایشه و امسلمه در آمادهسازی خانه فاطمه
پس از اتمام مرحلهی نكاح نوبت آمادهساختن حجله و خانهی فاطمه برای عروسی فرا رسید. كتب معتبر سنّی و شیعه گواهی میدهند كه این افتخار بزرگ نصیب امالمؤمنین عایشه و امالمؤمنین امسلمه رضیاللهعنهما شد. در مناقب خوارزمی و أمالی شیخ طوسی آمده است كه رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم به همسرانش امر كرد تا فاطمه را آماده كنند، لباسهای زیبا به او بپوشانند و به او بوی خوش بزنند و خانهاش را كه حجرۀ امسلمه انتخاب شده بود، تزیین و مهیا كنند.(طوسی،أمالی:1/ 4)
در روایات اهلسنّت در سنن ابنماجه آمده است كه عایشه و امسلمه رضیاللهعنهما فرمودند: رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم به ما دستور داد فاطمه و خانهاش را آماده كنیم. ما به خانه رفتیم و كف اتاق خاك نرم ریختیم، دو بالش از لیف خرما پر كردیم، سپس با خرما و كشمش شربت درست كردیم و در گوشهای از خانه، چوبی را نصب كردیم تا لباس و مشك آب بر آن آویزان كنند. هیچ عروسیای را بهتر از عروسی فاطمه ندیدم.(ابنماجه:1911)
رابطهی تنگاتنگ أسما همسر ابوبكر با فاطمه
كتب معتبر سنّی و شیعه اذعان دارند كه أسماء بنت عمیس همسر ابوبكر صدیق رضیاللهعنهما كسی بود كه در بیماری وفات فاطمه از هیچ كوشش و خدمتی به ایشان فروگذار نكرد. در ساعات مختلف شبوروز از ایشان پرستاری میكرد، و بعد از وفاتش امور غسل و تجهیز و تكفین و آمادهسازی جنازه را برعهده داشت. این خدمات خالصانه و عاشقانه دلایل قوی و محكمی بر وجود محبت و ارتباط عمیق بین خانوادهی ابوبكر صدیق و خانوادهی علی مرتضی رضیاللهعنهماجمعین است.
در كتاب المستدرك حاكم و أمالی شیخ طوسی آمده است: «…وكان علی یمرّضها بنفسه، و تعینه علی ذلك أسماء بنت عمیس رحمهماللهتعالی علی الإستمرار بذلك» و ملا باقر مجلسی در كتاب جلاءالعیون ترجمهی كامل این روایت را آورده است. آغاز روایت چنین است: شیخ طوسی به سند معتبر از حضرت صادق علیهالسلام روایت كرده است: اول نعشی (تابوت) كه در اسلام ساختند، نعش فاطمه بود. سببش آن بود كه چون حضرت فاطمه بیمار شد به همان بیماری كه از دنیا رحلت كرد، به اسماء بنت عمیس گفت: ای اسما من ضعیف و نحیف شدهام و گوشت از بدن من رفته است. آیا چیزی از برای من راست میكنی كه بدن مرا از مردان بپوشاند؟ اسما گفت كه من چون در بلاد حبشه بودم دیدم كه ایشان كاری میكردند كه اگر خواهی برای تو بكنم. فرمود: بلی. پس اسما تختی آورد و سرنگون گذاشت و شاخههای خرما طلبید و بر پایههای آن بست، سپس بر روی آن جامهای كشید و گفت این روش را دیدم. حضرت فرمود: چنین چیزی از برای من بساز و بدن مرا از مردان بپوشان تا خدا بدن تو را از آتش دوزخ بپوشاند.(مجلسی، جلاءالعیون:175)
همچنین در كتب شیعه مذكور است كه حضرت فاطمه آخرین وصیتها و جملاتش را با اسما گفته است. حتی خبر وفات فاطمه را به فرزندانش حسن و حسین، او داد. (كشفالغمة:2/ 62) در مرحلهی غسل و شستن جنازهی مطهرشان نیز اسما سهم اساسی داشت.
جایگاه فاطمهی زهرا نزد عمر فاروق
چنانكه در احادیث و روایات بالا گذشت عمربن خطاب رضیاللهعنه نیز در جریان تشویق علی مرتضی به خواستگاری از فاطمه و هم در ابراز خوشحالی شدید از قبول شدن این خواستگاری و نیز در تفقد و پرسوجو از احوال فاطمهی زهرا هنگام مریضی و شركت در نماز جنازهی ایشان و احترام و محبت به اولاد فاطمهی زهرا و… انتهای عشق و علاقهی خود را به خاندان رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم اظهار داشته است. مزید بر آن سعی و تلاش ایشان در بهرهمند شدن از نسب و رابطهی خویشاوندی با رسولالله و اهلبیت ایشان با ازدواج امكلثوم دختر فاطمه همه و همه نشان از اخلاص ایشان در این محبت و رابطه است. روایت ازدواج عمربن خطاب با امكلثوم دختر فاطمه از كتب سنّی و شیعه ثابت است.
نكتهای كه دربارهی وفات حضرت فاطمه قابل توجه است، سخنان رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم است كه در آخرین لحظههای زندگی به ایشان گفته است؛ آن نجوای مشفقانه كه ابتدا فاطمه را به گریه درآورد و سپس او را خنداند. در این گفتوگو خبر وفات فاطمه و ملاقات زودهنگام ایشان با رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم به ایشان داده میشود و كوچكترین اشارهای به كشته شدن یا مظلومانه به قتل رسیدن ایشان نیست، درحالیكه دربارهی شهادت و قتل عدهای از محبوبان پیامبر، اشاراتی در سخنان رسولالله آمده است. مثلاً پیامبر دربارهی حضرت عثمان رضیاللهعنه فرمود: اولین فتنه، قتل حضرت عثمان است و آخرین فتنه، ظهور دجال… و نیز دربارهی حضرت عمر و عثمان بر فراز كوه احد فرمود: ای احد ثابت باش كه بر روی تو نبی و صدیق و دو شهید قرار دارند. و نیز به حضرت علی رضیاللهعنه فرمود: خون سرت، ریش و محاسنات را رنگین خواهد كرد و دربارهی حضرت حسین فرمود: مظلومانه شهید خواهد شد. و دربارهی زبیر پسر عمهی رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم آمده است: قاتل ابنصفیه را به آتش مژده بده.(مسنداحمد:692) دربارهی عمار بن یاسر نیز آمده است: «تقتلك الفئة الباغیة؛ گروهی باغی تو را خواهند كشت» و… .
اما در روایتی كه خبر از وفات سیدتنا فاطمةالزهرا داده میشود هیچ اشارهای به شهادت یا قتل و… وجود ندارد. بنابراین معلوم میشود كه هیچ نوع بیحرمتی و بیاحترامیای از طرف حضرت عمر رضیاللهعنه نسبت به سیده فاطمه صورت نگرفته است و محبت با فرزندان رسولخدا و اهلبیت ایشان جزو لاینفك و جداییناپذیر زندگی سیدنا عمر بوده است.
منابع:
1. إربلی، علي؛ كشفالغمة؛ قم: مرکز الطباعة والنشر للمجمع العالمي لأهل البیت، 1426هـ.ق.
2. باذلی، میرزا رفیع؛ حملهی حیدری؛ به نقل از رحماء بینهم، محمّدنافع:49ـ48.
3. خوارزمی، اخطب؛ المناقب؛ نجف: مطبع حیدریه، 1365هـ.ش،1965.
4. العبید،عبدالله؛كتابالأربعینفیفضایلآلالبیتالطاهرین؛ الطبعةالأولی،بیروت: دارالبشائرالإسلامیة،1431هـ 2010م.
5. طوسی؛ أمالی؛ نجف.
6. قمی، عباس؛ منتهیالآمال؛ تهران: پیام حق،1386ش.
7. محمّدنافع؛ رحماء بینهم؛ بیروت: دارالسلام، 1431هـ.ق.
8. مجلسی، ملا باقر؛ جلاءالعیون؛ چاپ اول، قم: انتشارات سرور، 1373هـ.ش.
9. مجلسی، ملا باقر؛ بحارالانوار؛ قم: موسسة إحیاءالکتب الاسلامیة،1427هـ.ق.
10. ندوی، سلیمان؛ عایشه رضیاللهعنها؛ ترجمهی محمّدگل گمشادزهی؛ زاهدن: انتشارات حرمین، 389ش.
منبع: فصلنامهی ندای اسلام- شمارهی 54
دیدگاههای کاربران