کُرد و کردستان در طول تاریخ زرینشان خدمات بسیار ارزندهای به اسلام و مسلمانان تقدیم نمودهاند. کردها در تمام زمینههای علمی، جهادی، حکومتی و فرهنگی آثاری ارزشمند از خود بهجای گذاشتهاند که بارزترین آنها مربوط به علوم اسلامی است. در میان علوم اسلامی نیز میتوان به خدمات آنها به علم حدیث اشاره کرد که بسیار ارزشمنده بوده و از جایگاه والایی برخوردار است؛ علم حدیث دومین منبع و مرجع اسلام و هدایت است که بدون آن تشخیص احادیث سقیم از صحیح کار بسیار دشواری است.
ارادهی بیمانع خداوند بر این بود که بار دیگر یکی از حافظان و محدثین احادیث مبارک پا بر عرصهی گیتی نهد و از دست یازیدن دشمنان اسلام و لطمه وارد کردن به این مهم جلوگیری کند. این بار رحمت خداوند بر دیار کردستان و شهر “شهروز” جاری شد؛ عالمی فرزانه با پا گذاشتن در این دیار سبب جاودان ماندن نام این دیار تا برآمدن خورشید از غرب شد. این شخص کسی نبود جز امام خداترسی، پیشرو در تفسیر، حدیث و فقه و مجاهد در طاعت و عبادت پروردگارش «تقیالدین أبوعمرو عثمان بن صلاحالدین أبیقاسم القاسم عبدالرحمان بن عثمان أبيموسی بن أبی نصر النصری الکردی الشرخانی الشهروزی الشافعی» معروف به “ابنصلاح”.
شرح حال
ابنصلاح به سال 577 هجری در “شهروز” در خانوادهای متدین و عالمپرور دیده به جهان گشود. پدر ایشان یکی از علمای تراز اول آن دیار بود. ابنصلاح قبل از هر استادی در محضر پدر بزرگوارش به کسب دانش، بهویژه فقه شافعی پرداخت، سپس در محضر اکثر علمای منطقه کردستان تلمذ و کسب فیض نمود. ایشان به حدیث و علم آن بیش از سایر علوم اهمیت میداد و با تأسّی از علمای حدیث و محدثین که عموما بهخاطر سماع حدیث و استفاده از محدثین برجسته سفر میکردند، توشه سفر بست. ایشان مدتها برای پربار کردن کولهبار علم نزد علمای مختلف و اهل فن حدیث در دیار مختلف عجم و عرب و دور و نزدیک که بعدا به آن اشاره خواهد شد، زانوی تلمذ زد و سختیهای سفرهای فراوان و طولانی را متحمل شد، تا اینکه از علمای متبحر در علوم حدیث قرار گرفت.
این محدث بزرگوار پس از اتمام تحصیل علم، در حالی که احساس میکرد باید در راه نشر علم و گسترش دانش قدم بردارد به مدارس مختلف در شهرهای مختلف سفر کرد و دانشآموختگان و علمای فراوان و خوشنامی را تربیت کرد و به جامعه تقدیم داد. ابنصلاح در 36 سالگی به سال 613 هجری به دمشق بازگشت. پس از آن به قدس سفر کرد و مدتی در آنجا تدریس نمود. ولی بنا بر مشکلاتی که برایش پیش آمد در سال 630 به دمشق بازگشت. ابنصلاح تا پایان عمر مبارکش در دمشق ماند و پس از استقرار در دمشق و پیش از آن نیز بارها مشرف به حج و زیارت حرمین شریفین شد.
علامه ابن صلاح شهروزی، این محدث بزرگ کُرد و محدث فرزانه شهروزی، پس از سالها ایثار در راه علم و دانش در صبحگاه چهارشنبه 25 ربیعالثانی سال 643 هجری قمری در سن 66 سالگی از این گهواره کوچک و تنگ به سرای ابدی و سترگ شتافت و در میان جمعی عظیم از مسلمانان آن دیار به خاک سپرده شد.
مناسب است به بیان مختصری از اساتید، شاگردان، آثار و تلاشهای این بزرگمرد عرصه علم و دانش بپردازیم.
اساتید ابنصلاح و شهرهایی که به آنها سفر کرد
ابنصلاح در “موصل” از عالم بزرگوار شافعی همچون “عماءالدین ابوحامد اربیلی” تلمذه نمود. سپس به بغداد رفت و از عالم فقیه محدث ثقه “شیخالاسلام ابواحمد ضیاءالدین بغدادی” کسب فیض نمود. پس از آن به بلاد عجم سفر نمود و در آنجا نیز از محضر شیخ بزرگ عجم و عرب ابوالقاسم عبدالکریم الرافعی القزوینی کولهبار علمی خود را سنگینتر نمود. “مرو” مقصد بعدی ابنصلاح بود؛ جاییکه از أبوالمظفر سمعانی المروزی، مفتی بزرگ آن دیار، علوم فقهی و حدیثی را فراگرفت . سپس به نیشابور که دیار محدثین بود سفر کرد و از شیخ ابوبکر ابوالفتح نیشابوری بهرهها برد. در همدان از ابوالفضل عبدالرحمن همدانی فقیه بزرگ آن دیار کسب علم نمود. سپس به شهر “مران” در یمن و بعد از آن به دمشق رفت و از تاریخدان بزرگ آن زمان و مولف کتاب تاریخ دمشق ابن عساکر، استفادههای فراوان برد. همچنین ایشان از امام موفقالدین ابنقُدامه المقدسی، عالم بزرگ حنبلی، و شیخ ابوالقاسم انصاری دمشقی فایدههای فراوانی حاصل کرده و به کولهبار تجربهاش افزود.
شاگردان
از بارزترین شاگردان علامه ابن صلاح میتوان به “ابنخلکان” صاحب کتاب مشهور “وفیاتالاعیان” اشاره نمود. همچنین علمایی از مذاهب مختلف همچون رشیدالدین اسماعیل حنفی معروف به ابنمعلم فاضل، زینالدین ابومحمد، عالم و خطیب بزرگ دمشق، و علمای فراوان دیگری از محضر ابنصلاح دانش آموختند و هر کدام با تأسّی از استاد خویش خدمات فراوانی به اسلام تقدیم نمودند.
تلاش در راه نشر علم
ابنصلاح زحمات فراوانی برای نشر علم متحمل شد و در مدارس بزرگی شاگردان فراوانی را از منبع علمی خویش سیراب کرد. از جمله مدارسی که در آن سالها تدریس کرد “مدرسه صلاحیه” در قدس است که صلاحالدین ایوبی کردی مؤسّس آن بود که متأسّفانه بر اثر غفلت مسلمانان هماکنون به کلیسای بزرگی تبدیل شده است؛ به امید روزی که دوباره به مکانی برای نشر علم و تربیت علما تبدیل گردد. علاوه بر این، ایشان در مدرسه “الرواحیه” و “دارالحدیثالاشرفیه” در سرزمین شام مدتها به آموزش و نشر حدیث و علوم آن پرداخت.
آثار علمی
با وجود اینکه ابنصلاح مسئولیت تربیت تلامیذ و افتاء و حل مشکلات مردم را بر دوش داشت، اما از بهجا گذاشتن آثار علمی و نافع غفلت نورزید؛ چنانکه امت اسلامی تاکنون از آن بهره میبرد. از مهمترین آثار ابنصلاح میتوان به کتاب «معرفة أنواع علم الحدیث» اشاره کرد که به “مقدمه ابنصلاح” مشهور است. صاحب این اثر برای نخستین بار از روشهای نوین و عالی در حدیثشناسی استفاده کرد که در نوع خود بینظیر است.
علما در گذشته و حال، همواره به شرح و بسط، و یا خلاصه کردن و در قالب نظم درآوردن آثار علمی اهتمام ورزیدهاند. از این قبیل آثار ابنصلاح، “کتابالفتاوی” که به چاپ رسیده و “کتاب النکت علی المهذب” و “مشکلات البخاری” که به صورت خطی موجود هستند، کتاب نفیس “صیانة صحیح المسلم عنالاخلاق والغلط و حمایته منالاسقاط والسقط” و کتاب “شرحالورقات امام الحرمین” قابل ذکر هستند. در مجموع حدود 21 اثر علمی از ابنصلاح بهجای مانده است.
ابنصلاح در دیدگاه علما
مقام و جایگاه ابنصلاح چه از نظر علمی و چه از نظر عملی در میان علما و مردم عادی بسیار بالا بود؛ تا جاییکه تمام مردم دمشق، چنانکه در تاریخ آمده، با او محبت میکردند.
ابنحاجب میگوید: «ابنصلاح امام پرهیزگاری، متبحر در اصول و فروع، دارای بهرهی کامل و وافر از عقل و دانش، میانهرو در هر کار و مجاهد در اطاعت و عبادت بود، چنانکه در میان مردم ضربالمثل شده بود.»
ابنخلکان در وصف ایشان میفرماید: «ابنصلاح یکی از فضلای زمان خود در تفسیر، حدیث، فقه و اسماء رجال، و دارای فتاوای محکم است.»
امام رجالشناسی، امام ذهبی، در مدح ایشان گفته است: «امام، حافظ، علامه، شیخالاسلام… دارای عظمت، هیبت باوقار، فصاحت کلام و علم نافع در زمان خویش بود.»
سُبکی میفرماید: «شیخ علامه ابنصلاح یکی از ائمه مسلمانان در علم و دین، فقه، حدیث، ورع و تقوا بود. خلائق کثیری از او بهره علمی بردند.»
ابنکثیر میگوید: «امام، علامه، مفتی شام ابنصلاح دینداری بود زاهد و خاشع که کاملا بر روش سلف صالح خود بود و همواره بر همین منوال ماند تا از دنیا رخت بست و به قول سیوطی در پیروی از منهج و تقوای سلف و راستی و درستی ضربالمثل بود.»
مراجع و منابع:
1- سیر أعلام النبلاء؛ 2- مراة الجنان؛ 3- البدایة والنهایة؛ 4- طبقات الحفاظ؛ 5- طبقات الشافعیة؛ 6- طبقات الشافعیةالکبری؛ 7- وفیاتالاعیان؛ 9- تاریخ علماء بغداد؛ 10- طبقات الشافعیة لاسنوی؛ 11- خطط الشام؛ 12- تذکرة الحفاظ؛ 13- طبقات الشافعیة لابی قاضی شهبه؛ 14- اله بره؛ 15- طبقات المفسرین؛ 16- الشذرات الذهب؛ 17- تهذیبالاسماء واللغات.
دیدگاههای کاربران