اللهم لك الحمد كما ینبغی لجلالك و الصلوة و السلام علی حبیبك و جندك یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینك.
خداوند متعال میفرمایند:
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلاً»(1)
برخی از آن مؤمنان بزرگمردانی هستند كه به عهد و پیمانی كه با خدا بستند كاملاً وفا كردند، و برخی بر آن عهد ایستادگی كردند تا در راه خدا شهید شدند و برخی دیگر در انتظار مقاومت هستند و عهد خود را تغییر ندادند.
امروزه اقوام و ملل دنیا برای زنده كردن تمدنهای مرده خود سعی و كوشش میكنند، آنهایی كه گذشتهای تاریك داشتند در صدد روشن كردن حال و آیندهای درخشانند. حتی بعضی طبقات و گروهها از افرادی تجسم (اسطورهای) عینی ساخته برای جامعه خود افتخار میآفرینند.
اما مسلمانان كه دارای گذشتهای افتخارآفرین و اظهر منالشمس هستند متأسفانه تاریخ درخشان و قهرمانان تاریخساز خود، یعنی همان مردانی را كه تاریخ پرشكوه اسلام را رقم و آن را جاودانه كردهاند، به فراموشی سپردهاند و در واقع امروز بیش از هر زمان به این رادمردان تاریخ و الگوهای زنده نیاز داریم. آنانی كه تحت سختترین شرایط از عقیده و كیان اسلام پاسداری نمودند و در راه دعوتی كه بدان ایمان داشتند با عشق و اخلاص كامل پروانهوار جان باختند و خشتهای اولیه ایمان را بنا نهادند و با شهادت خویش در برابر تهاجم زورگویان از اسلام دفاع نمودند تا این كور سو به خورشیدی جهانتاب مبدل گردید.
ما درصدد هستیم در این مقاله كه ابتدا بطور خلاصه و كوتاه فضایل خلفای راشدین و خویشاوندان آن حضرت را به یاری خداوند متعال بیان نموده، سپس روابط فیمابین آن فداییان اسلام را كه برگرفته از كتابهای فریقین ـ شیعه و سنیـ است تقدیم خوانندگان محترم كنیم.
اینك مناقب و فضایل آن جانثاران اسلام را از گفتههای گرانبهای نبی اكرم صلیاللهعلیهوسلم مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
قال الرسول صلیاللهعلیهوسلم: «ابوبكر و عمر سیدا كهول أهل الجنه من الاولین و الا´خرین اِلا النبیین و المرسلین» [رواه احمد و الترمذی]؛ رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم در این حدیث كه امام احمد و ترمذی آن را روایت كردهاند، حضرات شیخین، (ابوبكر صدیق و عمر فاروق) را سرداران میانسال اولین و آخرین اهل بهشت بجز پیامبران و رسولان نامیدهاند. در جای دیگر فرمودهاند: «ابوبكر صاحبی و مونسی فی الغار سدّوا كل خوخة إلا خوخة ابیبكر» [رواه عبد الله بن احمد]؛ ابوبكر همراه و همدم من در غار است. تمام دریچهها بجز دریچه خانه ابوبكر را ببندید. این خود بزرگترین فضل و افتخار برای ابوبكر صدیق محسوب میشود. درباره حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه فرموده است: «إن الله تعالی جعل الحق علیلسان عمر و قلبه» [رواه احمد و الترمذی]؛ همانا خداوند حق را از زبان و قلب عمر رضیاللهعنه جاری كرده است. در رابطه با حضرت عثمان ذیالنورین -رضی الله عنه- چنین فرمودهاند: «عثمان بن عفان ولیّی فیالدنیا و الاخرة.» [رواه ابویعلی]؛ عثمان پسر عفان در دنیا و آخرت دوست و ولی من است. و در جای دیگر فرمودند: «ما زوّجت عثمان امكلثوم إلا بوحی من السماء.» [رواه الطبرانی]؛ من امكلثوم را به دستور وحی در عقد نكاح عثمان در آوردم. درباره حضرت علی مرتضی رضیاللهعنه، چنین فرمودهاند: «یا علی أنت أخی فی الدنیا والاخرة» [رواه الترمذی]؛ ای علی تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. و در حدیثی فرمودند: «إن الله أمرنی أن أزوِّج فاطمة من علی» [رواه الطبرانی]؛ خداوند به من دستور داد تا فاطمه را در نكاح علی در بیاورم.
و در روایتی فرموده است: «أتانی ملك فسلم علی، نزل من السماء و لمینزل قبلها فبشرنی أن الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة و أن فاطمة سیدة نساء أهلالجنة» [رواه ابن عساكر]؛ به نزد من فرشتهای آمده بر من سلام كرد. این فرشته از آسمان فرود آمد و قبل از آن فرود نیامده بود، سپس به من مژده داد که همانا حسن و حسین سرداران جوانان اهل بهشت هستند و فاطمه خاتون زنان اهل بهشت است.
و در حدیثی فرموده است: «إن الحسن و الحسین هما ریحانتای من الدنیا» [رواه الترمذی]؛ همانا حسن و حسین در دنیا دو گل باغ من، یعنی دو ثمره قلب من، هستند.
حال برای اینكه بدانیم یاران رسول اكرم صلیاللهعلیهوسلم با یكدیگر چه برخورد و رابطهای داشتند، بهتر است به كلام خداوند و معجزه بزرگ استاد آن ابرمردان تاریخ رجوع كنیم. خداوند در رابطه با یاران رسول اكرم صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه أشداء علی الكفار رحماء بینهم»؛ محمد صلیاللهعلیهوسلم پیامبر خداست و آنانی كه همراه او هستند بر كافران سخت و با یكدیگر مهربانند.
در قرآن كریم آیات متعددی در این راستا ذكر شده که ما در این نوشتار فقط به همین آیه اكتفا میكنیم. البته این آیه صفات یاران رسول الله صلیاللهعلیهوسلم را به طور كلی و عام بیان كرده، اما یاران خاتمالنبین به طور اخص با خاندان و خویشاوندان نبی اكرم صلیاللهعلیهوسلم چه نوع برخورد و روابط و تعلقاتی داشتند؟ با توجه به حوادث و واقعات تاریخی پی خواهیم برد كه ایشان (صحابه) خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را بر خاندان و خویشاوندان خود ترجیح میدادند و در مشكلات غمخوار و یاور آنان بودند. برای اثبات این مدعا اینك به بررسی بعضی از وقایع و حوادث میپردازیم.
خواستگاری حضرت زهرا و نقش حضرت ابوبكر صدیق و عمر فاروق (رضی الله تعالی عنهم) در آن:
اگر بیطرفانه و دور از گرایش و احساسات مذهبی به بررسی این واقعه بپردازیم به حقیقت پی خواهیم برد كه بزرگترین محرِّك و مشوِّق حضرت علی (كرمالله وجهه) برای خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (رضیالله تعالیعنها) حضرت ابوبكر صدیق و عمر فاروق (رضیالله تعالیعنهما) بودند.
ملا محمد باقر مجلسی- از علمای شیعه- در “جلاءالعیون” در بیان تزویج امیرالمؤمنین و فاطمةالزهراء (رضیالله تعالیعنهما) چنین نوشته است: «روایت كردهاند روزی ابوبكر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم نشسته بودند و سخن مزاوجه حضرت فاطمه درمیان آوردند. پس ابوبكر گفت: اشراف قریش خواستگاری او از آن حضرت نمودند، حضرت در جواب ایشان فرمود كه امر او به سوی پروردگار اوست، اگر خواهد كه او را تزویج نماید خواهد نمود و علی ابن ابیطالب در این باب با حضرت صلیاللهعلیهوسلم سخن نگفت و كسی نیز برای آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم سخن نگفت و گمان ندارم كه چیزی مانع شده باشد او را مگر تنگدستی، آنچه میدانم آنست كه خدا و رسول صلیاللهعلیهوسلم فاطمه را نگاه نداشتهاند مگر از برای او. پس ابوبكر با عمر و سعد بن معاذ گفت كه برخیزید به نزد علی برویم و او را تكلیف نمائیم كه خواستگاری فاطمه بكند و اگر تنگدستی او را مانع شده باشد، ما او را در این باب مدد كنیم، سعد بن معاذ گفت كه بسیار درست دیده و برخواستند به خانه امیرالمؤمنین رفتند، آن جناب را در خانه نیافتند؛ در آن وقت حضرت (ع) شترخود را برده در باغ مردی از انصاری آب میكشید به اجرت، پس متوجه آن باغ شدند. چون به خدمت آن حضرت رسیدند فرمود كه «برای چه حاجت آمدهاید؟» ابوبكر گفت: ای ابوالحسن هیچ خصلتی از خصال خیر نیست مگر آنكه تو بر دیگران در آن خصلت سبقت گرفته و رابطه میان تو و حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم از جهت خویشی و مصاحبت دائمی و نصرت و یاری و روابط معنوی معلوم است… پس چه مانع است ترا كه خواستگاری نمینمائی او را زیرا كه مرا گمان آن است كه خداوند و رسول او را برای تو نگاه داشتهاند و از دیگران منع میكنند. چون حضرت امیرالمؤمنین این سخنان را از ابوبكر شنید آب از دیدههای مباركش فرو ریخت و فرمود: كه اندوه مرا تازه كردی و آرزویی كه در سینه من پنهان بود به هیجان آوردی، كه باشد كه فاطمه را نخواهد؟ و لیكن به اعتبار تنگدستی شرم میكنم از آنكه این معنی را اظهار نمایم. پس ایشان بهر نحو كه بود آن حضرت را راضی كردند كه به خدمت حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم رود و فاطمه را از آن حضرت خواستگاری نماید. حضرت شتر خود را گشود و به خانه آورد و بست و نعلین خود را پوشید و متوجه خانه حضرت رسالت شد.»(1)
شیخالطائفه ابوجعفر طوسی در “امالی” جلد اول به همین منظور روایت دیگری به زبان عربی نقل كرده است و ملاباقر مجلسی در جلاءالعیون آن روایت را به زبان فارسی چنین ترجمه نموده است؛ «شیخ طوسی به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین روایت كرده است كه نزد من آمدند ابوبكر و عمر گفتند: چرا به نزد حضرت رسول نمیروی كه فاطمه را خواستگاری نمایی؟ پس من رفتم به خدمت آن حضرت چون نظر مباركش بر من افتاد خندان شد و فرمود: برای چه آمدهای ای ابوالحسن؟ حاجت خود را بیان كن. پس من عرض كردم به خدمت آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم … گفتم یا رسولالله استدعا مینمایم كه فاطمه را به من تزویج كنی… باش تا بروم و به نزد تو برگردم. چون حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم به نزد فاطمه رفت، فاطمه برخاست و ردای مباركش را برگرفت و نعلین را از پای مباركش كند. آب آورد و دست و پایش را شست. پس در خدمت آن حضرت نشست حضرت فرمود: ای فاطمه فرمود كه لبیك، چه حاجت داری یا رسولالله صلیاللهعلیهوسلم؟ حضرت فرمود: ای فاطمه میدانی قرابت علی بن ابیطالب و فضیلت او را… و او در امر خواستگاری تو سخنی گفت پس چه مصلحت میدانی؟ حضرت فاطمه چون این سخن را شنید ساكت گردید و لیكن روی خود را نگردانید و اظهار كراهت نفرمود. پس حضرت رسول برخاست و فرمود الله اكبر، ساكت شدن او علامت راضی شدن اوست.» (2)
همین واقعه را “میرزا رفیع باذل” در «حمله حیدری» چنین به نظم در آورده است كه قسمتی از آن تقدیم خوانندگان محترم میشود:
چو بگذشت چندی بدین داوری یكی روز رفتند نزد علی
زیاران مخصوص او چند تن بگفتند ای شمع آن انجمن
درین كار خیر اولویت تراست سكوتت درین خطبه چندی چراست
رو از خدمت سید انبیاء بكن خواستگاری خیرالنساء
به پاسخ چنین گفت یعسوب دین كه دارم دو مانع بر اقدام این
نخست آنكه شرم آیدم از نبی دوم خامشم كرده دست تهی
بگفتند یارانش ای شهر یار تو در خاطر خویش از اینها میار
ترا با نبی نسبت دیگر است ازو آنچه خواهی كنی در خورست
زدست تهی نیز بر خود مپیچ نخواهد رسول كریم از تو هیچ
به ترغیب یاران علیِ ولی بروز دگر رفت نزد نبی
(حمله حیدری، ج 1، ص 61)
از روایاتی كه شیخ ابوجعفر طوسی و ملاباقر مجلسی و میرزا رفیع باذل- از علمای برجسته شیعه- نقل كردهاند نكات ذیل استنباط میشود:
1ـ حضرت ابوبكر صدیق و عمر فاروق ـ رضیالله تعالیعنهماـ به حضرت علی مرتضی- رضیاللهعنه- پیشنهاد كردند كه از حضرت فاطمه زهرا- رضیالله تعالیعنهماـ خواستگاری كنند. این خود دلیل بارزی بر خیرخواهی ایشان در حق حضرت علی ـ كرمالله وجهه ـ است.
2ـ نداشتن مال و سرمایه در راه نكاح یکی از موانع و مشكلاتی بود که حضرت علی رضی الله عنه مطرح نمود، حضرت ابوبكر و عمر رضیالله تعالیعنهما در این راستا او را تسلی دادند. این هم دال بر مودّت و دوستی فیمابین آن جانثاران اسلام است.
3ـ حضرت علی ـ رضیاللهعنه ـ این مشوره خیرخواهانه را پذیرفت و برای این كار خیر اقدام نمود. این خود نشانه اعتماد حضرت علی ـ رضیاللهعنه ـ به حضرت صدیق و فاروق ـ رضیالله تعالیعنهما ـ بود.
ادامه دارد…
منابع:
1ـ احزاب، آیه:23.
جلال العیون ـ فضائل صحابه از شاه عبد العزیز ـ ترمذی ـ رحماء بینهم
2ـ جلاءالعیون، ملاباقر مجلسی، ص:104، فصل پنجم در بیان تزویج امیرالمؤمنین و فاطمه، طبع انتشارات رسیدی چاپخانه سال چاپ، 1362.
3ـ ـ جلاءالعیون ملاباقر مجلسی ص:104 فصل پنجم در بیان تزویج امیرالمؤمنینو فاطمه.
دیدگاههای کاربران