پیگیری در فعالیتهای تربیتی، روشی نبوی است
رسولالله صلیاللهعلیهوسلم بر پیگری احوال یاران خود و تفقد از وضعیت آنان حریص بود. نمونههای زیر این موضوع را بیشتر روشن میکند:
۱- پیگیری وضعیت صحابه در انجام اعمال صالح
در حدیثی که ابوهریره رضیاللهعنه آن را روایت میکند آمده است که رسولالله صلىاللهعليهوسلم میفرماید: «چه کسی از شما امروز روزه است؟ سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه گفت: من. باز رسولالله صلىاللهعليهوسلم سوال فرمود: چه کسی امروز در تشییع جنازهای شرکت کرده است؟ سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه گفت: من. آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم مجدداً فرمود: چه کسی از شما امروز مستمندی را غذا داده است؟ سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه گفت: من. فرمود: چه کسی از شما امروز به عیادت بیماری رفته است؟ باز سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه گفت: من. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: این خصایل در هر کسی جمع شود او وارد بهشت خواهد شد.» [روایت از مسلم، حدیث 1028]
۲- پیگیری احوال صحابه در وقت فتنهها و مصیبتها
رسولالله صلىاللهعليهوسلم وقتی از کنار آل یاسر میگذشت درحالیکه آنان زیر شکنجه بودند، خطاب به آنها میفرمود: «صبر کنید ای آل یاسر؛ میعادگاه شما بهشت خواهد بود.» [الرحیق المختوم، ص 88]
۳- پیگیری احوال صحابه در وقت بیماری
الف: زید بن ارقم رضیاللهعنه میگوید: یک بار چشمم درد میکرد، رسولالله صلىاللهعليهوسلم به عیادتم آمد. وقتی بهبود یافتم بیرون رفتم، رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: چه میگویی اگر چشمانت درد داشت و من نمیتوانستم برایت کاری بکنم؟ گفتم: اگر چشمم به همان حال میماند صبر میکردم و امید اجر از خداوند داشتم. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: «اگر چشمدردت را تحمل میکردی و امیدوار اجر خداوند میبودی، درحالی خداوند را ملاقات میکردی که گناهی بر تو باقی نمانده بود.» [روایت از احمد، 4/ 375]
این حدیث دلالت دارد بر اینکه متربّی از پیگیریها، احوالپرسی و اهتمام مربی نسبت به خودش خوشحال میشود.
ب: امام بخاری رحمهالله حدیثی از جابر بن عبدالله رضیاللهعنهما روایت میکند که میگوید: «مریض شدم، رسولالله صلىاللهعليهوسلم با ابوبکر رضیاللهعنه به عیادتم آمدند. آنها پیاده بودند، در این حال من از شدت بیماری از هوش رفتم، رسولالله صلىاللهعليهوسلم وضو گرفت و آب وضویش را بر من پاشید، به هوش آمدم…» [بخاری،5219]
ج: در روز فتح خیبر رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند… مردم تمام شب را در این فکر سپری کردند که فردا پرچم به دست چه کسی خواهد بود؟ صبحگاهان همه با آرزوی اینکه امروز پرچم به دست او خواهد بود به نزد رسولالله صلىاللهعليهوسلم رفتند. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: علیبنابیطالب رضیاللهعنه کجاست؟ گفته شد: چشمدرد دارد. فردی را دنبال او فرستادند. رسولالله صلىاللهعليهوسلم در چشمان او دمید و بر آن دعا خواند. چشمان حضرت علی رضیاللهعنه بهبود یافت بهگونهای که انگار اصلا دردی نداشته است. [بخاری، 3888، و مسلم 4423] این حدیث را سعد بن ابیوقاص رضیاللهعنه نیز روایت کرده که رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: علی را بیاورید. او آمد درحالیکه چشمدرد داشت… [روایت از مسلم حدیث 2404]
د: سعدبن ابیوقاص رضیاللهعنه میفرماید: در سال حجةالوداع به دلیل بیماری سختی که داشتم رسولالله صلىاللهعليهوسلم به عیادتم آمد، گفتم: آنقدر بیماری من سخت بوده است که میبینید… [روایت از بخاری کتاب الجنائز]
هـ: حضرت عبدالله بن عمر رضیاللهعنهما روایت میکند: سعدبن عباده مریض شده بود، رسولالله صلىاللهعليهوسلم به همراه عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن مسعود به عیادت او رفتند.
۴- پیگیری مشکلات اجتماعی و خانوادگی صحابه
الف: تلاش رسولالله صلىاللهعليهوسلم در قضیه ازدواج جلیبیب؛ امام احمد در مسندش روایت آورده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم دختر یک مرد انصاری را به ازدواج فردی به نام «جلیبیب» خواستگاری کرد.
ب: داستان جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام رضیاللهعنهما که مشهور است؛ جابر رضیاللهعنه میگوید: در زمان رسولالله صلىاللهعليهوسلم با زنی ازدواج کردم. با رسولالله صلىاللهعليهوسلم ملاقات کردم، ایشان پرسیدند: ازدواج کردی؟ گفتم : بله، فرمود: دوشیزه یا بیوه؟ گفتم: بیوه، فرمود: دوشیزه بهتر نبود که با او ملاعبت میکردی؟ گفتم: ای رسول خدا صلىاللهعليهوسلم خواهرانی دارم، ترسیدم از اینکه دوشیزه بگیرم و او بین من و خواهرانم جدایی بیندازد. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: حالا اشکالی ندارد، در امر ازدواج دین، مال و زیبایی زن مهم است، اما مواظب دین باش و باید که آن برای تو مهمتر باشد. [روایت بخاری و مسلم،این لفظ از مسلم است]
ت: عبدالله بن ابی حدرد رضیاللهعنه از داستان زندگی خود میگوید که با زنی ازدواج کردم، در پرداخت مهریه از رسولالله صلىاللهعليهوسلم کمک خواستم. فرمود: مهریه او چقدر است؟ گفتم: ۲۰۰ درهم. رسولالله صلىاللهعليهوسلم او را به سریهای فرستاد و در آن سریه به آن مبلغی که میخواست رسید… [روایت از احمد،6/ 11/ 23939]
۵- پیگیری مشکلات اقتصادی صحابه
در داستان آزادی حضرت سلمان رضیاللهعنه آمده است که مقداری طلا به اندازه یک تخممرغ که از بعضی جنگها به دست آمده بود برای رسولالله صلىاللهعليهوسلم آوردند. آنحضرت صلىاللهعليهوسلم از صحابه پرسید: سلمان برای آزادی خودش چه کار کرد؟ سلمان میگوید: نزد رسولالله صلىاللهعليهوسلم فراخوانده شدم؛ رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: ای سلمان! این را بگیر و برای آزادیت آنچه لازم است پرداخت کن… [روایت از احمد با سند حسن، 5/ 441]
۶- پیگیری احوال صحابه در شادیها
رسولالله صلىاللهعليهوسلم اجابت دعوت میکرد و در شادیهای اصحابش شرکت میفرمود. ابواسید ساعدی رضیاللهعنه، رسولالله صلىاللهعليهوسلم را به مراسم عروسی خویش دعوت کرد. همسر او از خدمتکارانشان بود…
۷- پیگیری احوال صحابه در غمها و تسلیدادن آنان
در سنن نسائی روایتی آمده است که رسولالله صلىاللهعليهوسلم وقتی در جایی مینشست جمعی از اصحاب دور او حلقه میزدند. در بین اصحاب مردی بود که پسربچه کوچکی داشت و همیشه در حلقات جلو مینشست. این پسربچه فوت کرد و آن شخص بهخاطر اینکه یادآوری آن خاطرات نشود تصمیم گرفت دیگر در حلقات شرکت نکند. روزی رسولالله صلىاللهعليهوسلم احوال آن مرد را جویا شد و فرمود: فلانی را نمیبینم، کجاست؟ عرض شد: ای رسول خدا! آن پسربچهای که شما همیشه او را میدیدید فوت کرده است. رسولالله صلىاللهعليهوسلم به ملاقات پدر آن پسربچه رفت و به او تسلیت گفته و خطاب به آن مرد فرمود: کدام یک در نزد تو محبوبتر است؛ اینکه او زنده بود و تو از لحظات زندگیات لذت میبردی یا اینکه فردای قیامت او را ببینی که بر تو سبقت گرفته و دروازۀ بهشت را برای تو باز میکند؟ آن مرد گفت: دوست دارم او بر من سبقت گرفته و دروازۀ بهشت را برایم باز کند. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: پس این فضیلت، از آنِ تو باشد… [تخریج نسائی با سند حسن(4/ 599)]
۸- پیگیری احوال صحابه در میدان جهاد
الف: در یکی از جنگها رسولالله صلىاللهعليهوسلم به دنبال جلیبیب میگشت، از اصحاب پرسید: شما کسی را از دست ندادهاید؟ گفتند: خیر. رسولالله صلىاللهعليهوسلم فرمود: اما من جلیبیب را نمیبینم. سپس فرمود: او را بیاورید. او را در حالی یافتند که هفت نفر را کشته بود و خودش نیز شهید شده بود و جسدش کنار آنها افتاده بود. به رسولالله صلىاللهعليهوسلم خبر دادند، آنحضرت صلىاللهعليهوسلم بالای سر او آمده و فرمود: هفت نفر را کشته تا اینکه او را شهید کردهاند، او از من است و من نیز از او، دو یا سه بار این جمله را تکرار کردند. [مسند امام احمد از ابی برزه الاسلمی]
ب: سخنان رسول الله- صلىاللهعليهوسلم – در روز جنگ مؤته که از طریق وحی به او خبر داده می شد، قبل از اینکه خبر میدان جنگ به مردم برسد. می فرمود:زید پرچم را گرفت و شهید شد،جعفر پرچم را گرفت و شهید شد، ابن رواحه پرچم را گرفت و شهید شد، در حالی این سخنان را می فرمود که اشک از چشمان مبارکشان فرو می ریخت تا اینکه شمشیری از شمشیرهای خداوند(خالد بن الولید) پرچم را گرفت و خداوند آنان را پیروز گردانید. [صحیح بخاری باب غزوه مؤته از سرزمین شام (2/ 611)]
ت: زید بن ثابت رضیاللهعنه نقل میکند که روز جنگ احد رسولالله صلىاللهعليهوسلم مرا دنبال سعد بن ربیع فرستاد و فرمود: اگر او را دیدی سلام مرا به او برسان و بگو رسول خدا جویای حالت شده است. زید میافزاید: گشتم تا اینکه سعد را بین شهدا یافتم درحالیکه رمقی نداشت و هفتاد ضربه شمشیر یا نیزه و یا تیر خورده بود. گفتم: ای سعد! رسول خدا صلىاللهعليهوسلم به تو سلام میرسانند و میفرمایند: مرا خبر بده از حال و وضعیت خودت. سعد گفت: سلام مرا نیز به رسول خدا صلىاللهعليهوسلم برسان و به ایشان بگو: بوی بهشت را احساس می کنم. [زاد المعاد،2/ 96،الرحیق المختوم 268]
از دیگر مواردی که نشان از پیگیری رسولالله صلىاللهعليهوسلم از وضعیت اصحابش دارد روایاتی است که دارمی و ابوداود نقل میکنند مبنی بر اینکه ایشان هر روز در نماز صبح جویای حال یاران خود میشدند.
با نگاهی موشکافانه به آنچه گذشت درمییابیم که رسولالله صلىاللهعليهوسلم علیرغم مشغولیتهای زیاد، زندگی اصحاب را زیر نظر داشته و اوضاع و احوال آنان را در زمینههای مختلف جویا میشدند. مشغولیتهای آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم سبب نمیشد که ایشان حتی از پرسیدن حال فقیری که کار نظافت مسجد را انجام میداد غافل بمانند؛ حضرت ابوهریره رضیاللهعنه در این مورد روایت میکند: فردی سیاهپوست- مرد یا زن- بود که همیشه کارهای مسجد را انجام میداد. این شخص فوت کرد، اما رسولالله صلىاللهعليهوسلم از مرگ او مطلع نشده بود، تا اینکه روزی به یاد این شخص افتادند و پرسیدند: فلانی کجاست؟ گفتند: وفات کرده است. رسول خدا صلىاللهعليهوسلم فرمود: چرا به من خبر ندادید؟ گفتند: چنین و چنان شده… فرمود: مقام و منزلتش را پایین آوردید و او را تحقیر کردید؛ آنگاه فرمود: قبرش را به من نشان بدهید، بر سر قبرش حاضر شدند و بر آن نماز خواندند… [روایت از بخاری، کتاب الجنائز]
رسول خدا صلىاللهعليهوسلم بهترین مربی و کانون اخلاق و صفات زیبا و نیکو بود. تمام ویژگیهای یک رهبر موفق و یک مربی دلسوز در او جمع شده بود. مربیان و دعوتگران باید به ایشان اقتدا کنند و خداوند متعال نیز میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» [احزاب:۲۱]
ادامه دارد…
السلام علیکم بسیار عالی و تاثیرگذار بیشتر از این احوالات و واقعیات قشنگ بگذارید.