صبح پنجشنبهای این عکس همراه با پیامی در شرح عکس به دستم رسید که در جواب پیام فقط توانستم بنویسم: «خدای من!»
با بغضی غریب از جنس بغضهای روزهای جمعه، به عکس نگاه میکردم و با خودم تکرار میکردم: «خدای من!»
عکس متعلق به پسری تقریباً دهساله بود. پسری بهنام «عمرعلی» که صبح زود به مؤسسۀ خیریه محسنین زاهدان رفته بود تا پولی که او و برادرانش از فروش آهن کهنه و دیگر ضایعات بهدست آورده بودند، تقدیم خانوادههای شهدای «جمعۀ خونین» کند.
او و برادرانش بعد از «جمعۀ خونین» ماحصل کار خود را جمع میکنند و وقتی یکمیلیون تومان میشود، آن را میآورند تا روز جمعه بهدست خانوادههای شهدا برسد.
به عمرعلی و اسکناسهای توی دستش نگاه میکنم. با خود فکر میکنم این پسر از کدامین نیاز اولیۀ خود گذشته است؟ دل این کودک کدام روز چنین بزرگ شده است؟ چرا من و امثال من جمعهها را طوری که عمرعلی دیده، ندیدهایم؟
به نام زیبایش فکر میکنم؛ «عمرعلی»؛ ترکیبی از نام خلیفۀ دوم و چهارم مسلمانان. راست گفتهاند که نام هرکس در شخصیت او تأثیر دارد، حتما این دل و این بخشش و سخاوت هدیۀ نام بامسمایش است.
ماجرا را برای اطرافیان تعریف میکنم. تا آخر شب فقط دربارۀ عمرعلی و کار بزرگش میگویم. به هر که میرسم از قلب زیبای این پسر میگویم. در نگاه بعضیها شرمندگی را میبینم و اعترافشان را میشنوم: «آیا ما میتوانیم ماهانه فقط از یکصدم پولمان بگذریم؟»
بله، باید بگذریم، باید بتوانیم، چراکه شهدای جمعۀ خونین حق بزرگی به گردن ما دارند. آنها شهید شدند و ما با شهادت آنها بود که یادمان آمد حقی داریم و باید آن حق را مطالبه کنیم.
عمرعلی باعث میشود ما مصمم شویم که اولِ هرماه دَین خود را ادا کنیم.
همۀ ماهایی که میتوانیم و توانی داریم، باید کاری کنیم تا حداقل عمرعلیها از آرزوهای کوچکشان نگذرند.
خبرنگاران فلسطینی که جنگ غزه را پوشش میدهند، «جایزه جهانی آزادی مطبوعات» که توسط سازمان…
خطیبان جمعۀ اهلسنت بعضی از شهرستانهای کشور در مراسم نماز جمعه (14 اردیبهشت 1403) به…
صادق خان که یک مسلمان پاکستانیالاصل است، موفق شد با کسب نزدیک به ۴۴ درصد…
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه زاهدان (14 اردیبهشت 1403)، از «حکمت» بهعنوان یکی…
نماینده مردم مهاباد در مجلس شورای اسلامی، با اظهار تاسف از وضعیت معیشتی مردم، تیم…
خیزشها و تحصنهای اعتراضی دانشجویان در دانشگاهها در آمریکا و اروپا در اعتراض به جنگ…