پروژه بردن آبروی مولوی عبدالحمید، حکایت آن ضربالمثل ایرانی است که میگوید: «تغاری بشکند، ماستی بریزد؛ جهان گردد به کام کاسهلیسان» و خب حالا که جهان به کام پروژهبگیران نظام گردیده است، حیف نیست که لاریجانیها از آن بیبهره بمانند؟ مخصوصا محمدجوادشان که رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه! بوده است. کسی که سالها ریاست چنین پارادوکسی را برعهده داشته، حالا چنان بیکار شده که به جمع پروژهبگیرهای دونپایه پیوسته و به مولوی عبدالحمید حمله کرده تا سهمی از این کاسه به او هم برسد.
جواد لاریجانی میگوید «اساس کار ما بر این نیست که به مسائل فرقهای دامن بزنیم» و بعد یک «اما» میآورد و خوب میدانیم که چنین «اما»هایی نقض جمله پیش از خود هستند؛ اتفاقا مأموریت آقای لاریجانی همین دامنزدن به مسائل فرقهای است. او بعد از آن اما مینویسد «ایشان (عبدالحمید) به طور کلی فاقد حیثیت علمی است و مدام به تمام تحریکات اجانب و فرقههای مختلف دامن میزند.»
برای مقایسه حیثیت علمی مولوی عبدالحمید و آقای لاریجانی بیایید اظهارات این دو را درباره اعدام مرور کنیم. لاریجانی، در مقام رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، درباره اعدامها میگوید: «متاسفانه نهادهای بینالمللی به جای تجلیل از ایران، افزایش تعداد اعدامها به خاطر برخورد قاطع ایران با مواد مخدر را به محملی برای تهاجم حقوق بشری به جمهوری اسلامی ایران کردهاند.» در مقابل، مولوی عبدالحمید میگوید: «چقدر بر سر قوه قضاییه فریاد زده شده که این اعدامها به ضرر کشور است. اعدام در حیات طیبه آنحضرت (صلیاللهعلیهوسلم) و در سیره خلفای راشدین و حیات بابرکت امیرالمومنین حضرت علی نبوده است. شما این اعدامها را از کجا آوردهاید؟ این اعدامها به ضرر کشور و اسلام است.»
حال قضاوت با شماست که گویندۀ کدام قول فاقد حیثیت علمی است و به تحریکات دامن میزند.
لاریجانی میگوید جبهه انقلاب باید تعارف با عبدالحمید را کنار بگذارد؛ «او نمیتواند در داخل ایران باشد و بگوید که من ایرانی هستم ولی در کشور سیاست دشمنان ایران را پیش ببرد.» بسیار خب! بگذارید ما هم تعارف را با شما کنار بگذاریم آقای لاریجانی. اسناد پروژههای هستهای را مولوی عبدالحمید در اختیار اسرائیل گذاشته یا آنها که به زعم شما جبهه انقلاب هستند؟ فرزندان مولوی عبدالحمید در ممالک دشمن اقامت دارند یا دختر برادر شما؟ شما که در این کشور مسئولیت داشتهاید، سیاست دشمنان را پیش بردهاید که مملکت به این روز افتاده یا مولوی عبدالحمید که مسئولیتش فراتر از یک رهبر مذهبی نبوده و همواره ایرانیان خارج از کشور را به بازگشتن و ساختن کشور توصیه کرده است؟
اما طنز تلخ ماجرا آنجاست که افاضات این تحلیلگر سیاسی! به خدمات جمهوری اسلامی در منطقه سیستان و بلوچستان میرسد. عریضه لاریجانی در این افاضات چندان خالی است که در شمار این خدمات یکی این است که «بیمارستان در این استان ساخته شد.» و لابد اگر جمهوری اسلامی نبود در سال ۲۰۲۳ در این خطه شما یک قلم بیمارستان هم پیدا نمیکردید. راستی! آقای لاریجانی میدانید که بسیاری از این بیمارستانها، یادگار دوران پهلوی است؟
خدمت دیگر نظام به این مردم به زعم لاریجانی این بوده که «جمهوری اسلامی خانمها در این استان را به مدرسه فرستاد و برای آنها دانشگاه درست کرد.» حبذا به این خدمات ارزنده! اما جسارتا ۹۰ درصد آن مدرسههایی که خانمها را به آنها فرستادهاید، نه ساخته دست نظام متبوع شما که محصول خیرین مدرسهساز بوده است که جور بیعرضگی شما را در تأمین اولیهترین امکانات تحصیلی دختران و پسران این منطقه بر دوش کشیدهاند.
خلاصه اینکه آقای لاریجانی! شما لابد نه روزنامه میخوانید، نه آمار میدانید، نه معنی خدمت را در لغتنامه خواندهاید و نه کارکرد حکومت را میدانید. پس بیخیال. چیزی از جایگاه سیستان و بلوچستان در شاخصهای توسعه کشوری و جهانی پس از گذشت ۴۳ سال از انقلابتان چیزی نمیگویم و یاسین به گوشتان نمیخوانم.
ادامۀ افاضات ایشان اینچنین است که «دشمن زنان در منطقه سیستان و بلوچستان همین آقای مولوی عبدالحمید و اطرافیانشان هستند و اینها برای زنان ارزش قائل نیستند.» زنان بلوچ دوست و دشمن خود را خوب میشناسند و میدانند از که حساب بپرسند. همین زنان بلوچ هرهفته جمعهها در نماز جمعه علیه نظام متبوع شما شعار میدهند. آیا شما برای این زنان ارزش قائل هستید یا آنها هم فتنهگر و ابزار دست دشمن هستند؟ بله آقای لاریجانی! شما که یک زن را به خاطر حجابش کشتید و صدها زن و مرد، کودک و پیر و جوان دیگر را کشتید تا بگویید آن یک زن را نکشتهاید. زبان به کام بگیرید، اشک تمساح نریزید و چیزی از ارزش قائلشدن برای زنان نگویید، بسیار سنگینتر است.
لاریجانی مدعی شده «مسجد مکی امروز به مسجد ضرار تبدیل شده است. از آنجا حرفهای متعفن بیرون میآید و حرفهای اسلامی بیرون نمیآید و حرفهای کسانی از این مسجد بیرون میآید که در بیرون مرزها علیه اسلام توطئه میکنند. کار جبهه انقلاب در این باره کاملاً روشن است و باید در این زمینه محکم ایستادگی کند.»
طبیعی است که آقای لاریجانی سخنان مولوی عبدالحمید را اسلامی نداند؛ چرا که اسلامی که او دم از آن میزند با اسلامی که مولوی عبدالحمید از آن سخن میگوید، متفاوت است. در حکومت اسلامیِ آقای لاریجانی بانکها هزاران مرتبه رباخوارتر از بانکهای اروپا و آمریکای کافر هستند و مسئولان یکیدرمیان به جرم اختلاس دستگیر میشوند و البته آن یکیها که در میان ماندهاند هم فقط هنوز نوبتشان نرسیده است. اسلامِ آقای لاریجانی زندانیان را شکنجه میکند تا به گناه کرده و ناکردهشان اعتراف کنند و بعد آنها را به سادگی آب خوردن اعدام میکند، اما اسلام مولوی عبدالحمید اینچنین نیست. اسلام مولوی اعدام را مذموم میشمارد و از آزادی و عدالت سخن میگوید. در دعاهای مولوی عبدالحمید به جای لعن مخالفان، برابری و رهایی از ظلم طلب میشود، اما لاریجانی بداند مسجدی را که مردم دههها با ذرهذره اندوختههای خود ساختهاند، امثال او و بزرگتر از او هم نمیتوانند خراب کنند.
لاریجانی که ظاهرا علاقه فراوانی به طنز دارد، در مطایبهای دیگر گفته که «ما باید به داد مردم سیستان و بلوچستان برسیم و آنها را از این اغوا خارج کنیم.» نه شما را به خدا آقای لاریجانی! دفعه پیش که به داد ما رسیدید و خواستید از اغوا خارجمان کنید، دهها نفرمان را کشتید و صدها تن را زخمی کردید. شما و برادرانتان به اختلاس و ارتشایتان برسید. ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
مأموریت جدید آقای اعدامچی!
منتشر شده در ارسلان بلوچ