سنیآنلاین| شخصیتی متواضع، کمحرف و دوستداشتنیست. او اولین استاد قرائت و تجوید دارالعلوم زاهدان است و نزدیک به سه دهه است در مسجد جامع مکی زاهدان نیز امامت نماز ظهر را بر عهده دارد. تا کنون صدها و بلکه هزاران طلبه برای فراگیری فن قرائت و تجوید قرآن کریم در مقابلش زانوی تلمذ زدهاند. خیلی کم در مقابل دوربینها ظاهر میشود و در رسانه و فضای مجازی فعالیت چندانی ندارد؛ ترجیح میدهد بیشتر بهصورت حضوری و سنتی به آموزش قرائت و تجوید بپردازد. با قاری «محمدسلیم شهبخش»، استاد و قاری پیشکسوت دارالعلوم زاهدان به گفتوگو نشستیم و از ایشان دربارۀ زندگی فردی و علمی، مراکزی که در آنها تحصیل کرده، آشناییاش با مولانا عبدالعزیز رحمهالله و حالوهوای دارالعلوم زاهدان در دهۀ پنجاه شمسی پرسیدیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی «سنیآنلاین» با این قاری قرآن و استاد پیشکسوت قرائت و تجوید دارالعلوم زاهدان است.
لطفاً دربارۀ زادگاه، دوران تحصیل و مراکزی که در آنها درس خواندید و اساتیدی که از آنان بیشترین بهره را بردید به خوانندگان ما بگویید.
سال 1335 در زاهدان متولد شدم. تقریباً پنجاه سال پیش برای تحصیل علوم شرعی، زاهدان را به مقصد پاکستان ترک کردم و در آنجا در مدرسۀ دینی تجویدالقرآن کویته ثبتنام کردم. مدرسه در مصلای بزرگی بود. فقط برای شعبۀ حفظ دو اتاق درنظر گرفته شده بود. کلاسهای قرائت و تجوید و کتب شرعی حتی کلاس دورۀ حدیث در فضای باز و زیر درخت برگزار میشد.
بنده در پاکستان و ایران نزد بسیاری از اساتید ماهر زانوی تلمذ زده و علوم شرعی و علم قرائت و تجوید را فراگرفتهام. مهمترین اساتیدم در فن قرائت و تجوید مولانا قاری غلامنبی، قاری اسلم و قاری عبدالحلیم رحمهمالله و قاری عبدالرحمن حفظهالله بودند. اساتید بنده در ایران مولانا عبدالعزیز، مولانا یارمحمد، مولانا نورمحمد و مفتی خدانظر رحمهمالله بودند که در آن زمان در دارالعلوم زاهدان مشغول تدریس بودند و به طلاب کتب علوم شرعی را آموزش میدادند.
لطفاً دربارۀ مدیر، اساتید و طلاب و فضای حاکم در مدرسۀ دینی تجویدالقرآن کویته بگویید.
مدیر مدرسۀ تجویدالقرآن مولانا قاری غلامنبی رحمهالله بود. ایشان واقعاً در فن قرائت و تجوید قرآن ماهر بود. مولانا رحمهالله خودش زیر درخت تدریس میکرد. اساتید ضمن تدریس علم و فن تجوید، کتب علوم شرعی را نیز آموزش میدادند، اما به این فن (فن قرائت و تجوید) بیشتر اهمیت و بها میدادند و بیشترین تلاش و نیرویشان را در این قسمت صرف میکردند. طلاب یا زیر درخت یا در چادرهای بسیار ضعیفی تحصیل و استراحت میکردند. بنده مدتی در این مدرسه مشغول فراگیری علم قرائت بودم، سپس به ایران بازگشتم و در دارالعلوم زاهدان ثبتنام کردم.
فرمودید پس از مدتی از پاکستان به ایران بازگشتید و در دارالعلوم زاهدان ثبتنام کردید. لطفاً دربارۀ آن روزها و خاطراتتان در دارالعلوم زاهدان بگویید.
در آن زمان دارالعلوم زاهدان خیلی کوچک بود. چهل، پنجاه طلبه بیشتر نداشت. بنای مسجد مکی کامل نبود. ما نمازهای پنجگانه را در اتاقی اقامه میکردیم. گاهی در آن روزها بنده پیشنماز میشدم و تعدادی از طلاب نیز برای آموزش تجوید و قرائت نزد بنده میآمدند.
یکی از خاطرههای آن روزهای دارالعلوم که در ذهنم مانده و فراموش نمیشود جریان کَندن عکسهای شاه از دیوار نمازخانه توسط مولانا یارمحمد رحمهالله بود. جریان ازاینقرار بود که در دارالعلوم زاهدان معلمی به بچهها سواد یاد میداد. در مدرسه یک اتاق بهعنوان نمازخانه درنظر گرفته شده بود. روزی معلم، تعدادی از عکسهای شاه را در نمازخانه نصب کرد. مولانا یارمحمد رحمهالله تمام آن عکسها را کَند. معلم، مأموران ساواک را خبر کرد. ساواکیها آمدند و عملکرد مولانا یارمحمد رحمهالله را زیر سؤال بردند. مولانا عبدالعزیز رحمهالله در جریان قرار گرفتند و نزد مأموران ساواک رفتند و برای آنها توضیح دادند که ما در نمازخانه و مسجد عکس هیچکس را حتی اگر تصویری از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم هم وجود میداشت، نمیگذاریم. خدا را شکر با پادرمیانی مولانا عبدالعزیز رحمهالله مسئله خیلی زود حلوفصل شد.
طبق شنیدهها جنابعالی پیش از ورود به دارالعلوم زاهدان، مشغول خیاطی بودهاید؛ چی شد که این شغل را رها کردید و به سمت تدریس رو آوردید؟
هنوز به دروۀ حدیث نرسیده بودم که با مشکلات مالی دستبهگریبان شدم و مجبور شدم سراغ خیاطی بروم. مدتی خیاطی کردم. از کار خیاطی دلِ خوشی نداشتم. همیشه ناراحت بودم و عذاب وجدان داشتم، زیرا بزرگترین آرزو و هدفم در زندگی خدمت به قرآن بود و همیشه دعا میکردم و از خداوند میخواستم زمینۀ خدمت به کلام خودش را نصیبم کند. الله تعالی دعایم را اجابت کرد. روزی مولانا عبدالعزیز رحمهالله و مولانا عبدالحمید، مفتی خدانظر را دنبالم فرستادند. نزد مولانا عبدالحمید حاضر شدم. ایشان از درآمدم پرسیدند، گفتم تقریباً ماهی چهارهزار تومان درآمد دارم. مولانا عبدالحمید گفتند: ماشاءالله، درآمدت زیاد است، میخواهیم شما را در دارالعلوم زاهدان بهعنوان استاد استخدام کنیم، البته حقوق شما ششصد تومان است. پیشنهاد مولانا عبدالحمید را قبول کردم.
لطفاً درباره ارتباطتان با مولانا عبدالعزیز رحمهالله و خاطرات خود با ایشان برای ما بگویید.
منزل مولانا عبدالعزیز رحمهالله نزدیک مسجد “نور” – در خیابان رزمجومقدم فعلی- بود. وقتی مسجد مدنی بنا شد، مولانا بنده را بهعنوان امام جماعت مسجد مدنی تعیین کردند. پس از مدتی مولانا عبدالعزیز رحمهالله اسبابکشی کردند و همسایه مسجد مدنی شدند. با حضور مولانا عبدالعزیز رحمهالله بازهم بنده پیشنماز بودم. روزی در اتاق استراحتم مشغول خیاطی بودم که ناگهان مولانا عبدالعزیز رحمهالله در را باز کردند و وارد اتاق شدند، خیلی ترسیدم. فکر کردم مولانا از دستم عصبانی و خشمگین میشوند، اما مولانا رحمهالله آرام کنارم نشستند و گفتند: آفرین! یک عالم باید هنرمند و کاردان باشد تا اگر روزی با مشکلات اقتصادی و معیشتی مواجه شد، دستش پیش کسی دراز نشود، بعد برای اینکه دلم قرص شود برایم داستان استخدامشان در آموزشوپرورش را روایت کردند.
اگر امکانش هست لطفاً آن داستان را برای خوانندگان ما حکایت کنید.
مولانا عبدالعزیز رحمهالله داستان استخدامشان در آموزشوپرورش را چنین روایت کردند: روزی پدرم را برای معالجه از سرباز به زاهدان آوردم. مدتی در زاهدان ماندگار شدیم. مسجد جامع در آن زمان مسجد چهارراه چِکُنَم (مسجد عزیزی) بود. آنجا نماز جمعه برگزار میشد و امامجمعه هم قاضی شاهمحمد رحمهالله بود. هرگاه بنده برای نماز جمعه میآمدم، مرا پیشنماز میکرد. پس از مدتی معالجۀ پدر به پایان رسید. قصد کردیم به شهر و منطقه خودمان بازگردیم. وقتی مردم زاهدان از تصمیم ما باخبر شدند، جمعی از آنان نزد پدرم آمدند و از ایشان خواستند بنده را بهعنوان پیشنماز و امامجمعه در زاهدان بگذارند. پدرم ابتدا قبول نکرد، اما مردم خیلی اصرار کردند و به پدرم گفتند شما مانند ابراهیم علیهالسلام قربانی بدهید و پسرتان مولانا عبدالعزیز را برای مردم این دیار بگذارید. با این حرف و سخنِ مردم، اشک از چشمان پدرم جاری میشود و میگوید: عبدالعزیز را برای خدا قربانی کردم. مولانا عبدالعزیز رحمهالله ادامه دادند: مردم زاهدان برایم نهصد تومان حقوق ماهیانه تعیین کردند که همین مبلغ هم پس از مدتی به درستی نمیرسید و در تامین مخارج زندگی با مشکل مواجه شدم. رئیس آموزشوپرورش که با بنده آشنا بود، از وضعیت معیشتیام باخبر شد. روزی به بنده پیشنهاد استخدام در آموزشوپرورش را داد، پیشنهادش را پذیرفتم و به استخدام آموزشپرورش درآمدم.
چه توصیفی از شخصیت مولانا عبدالعزیز رحمهالله دارید؟
مولانا عبدالعزیز رحمهالله انسانی بینظیر، عالمی حقانی، ربانی، زاهد، حقگو، تهجدخوان، خیرخواه، دوراندیش و وحدتطلب بودند و بهشدت از اختلاف و منازعه دوری میکردند. صورت و سیرت زیبایی داشتند. لحن و بیانشان شیرین و جذاب بود. برای مردم سیستانوبلوچستان بهترین رحمت الهی بودند. ایشان بهتماممعنا عالم بودند و به دستورات شریعت عمل میکردند. همیشه بعد از نماز صبح تا وقت اشراق درس ترجمه و تفسیر قرآن در مسجد داشتند. مردم برای شرکت در این کلاس از دور و نزدیک میآمدند. مولانا رحمهالله روزهای جمعه نیمساعت سخنرانی میکردند، خودشان گریه میکردند و با گریهشان اشک مردم جاری میشد. یکی از خاطراتی که از حضرت مولانا عبدالعزیز رحمهالله به یاد دارم این است که هر روز عصر در باغچهای که در صحن حوزه است، زیر درختی برای ایشان فرشی پهن میکردند و ایشان آنجا مینشستند؛ یک مرتبه شخصی را دنبال بنده فرستادند که به «قاری» بگویید بیاید. بنده رفتم و ایشان از بنده خواستند چند آیهای از قرآن مجید را تلاوت کنم؛ وقتی من تلاوت میکردم میدیدم که اشک از چشمان ایشان جاری میشد و گریه میکردند. مولانا رحمهالله انسان بسیار رئوف و نرمدلی بودند. الله تعالی روح ایشان را در جوار بهترین رحمتهای خودش جای دهد.
وقتی وارد دارالعلوم زاهدان شدید، در چه زمینههایی به فعالیت مشغول شدید؟ لطفاً درباره فعالیتهایتان در این مرکز دینی بگویید.
سال 1357 استاد تجوید دارالعلوم زاهدان شدم. در آن زمان از قرائت و تجوید خبری نبود. بنده اگرچه در دوران طلبهای در دارالعلوم زاهدان نیز اقدام به آموزش تجوید به طلاب میکردم، اما اولین استاد قرائت و تجوید دارالعلوم بودم که بهصورت رسمی برای فعالیت در این بخش استخدام شدم. تا آن زمان برنامهای با عنوان برگزاری مسابقات حفظ و قرائت در مدرسه نبود. این مسابقات ابتدا فقط در سطح داخلی بین طلاب برگزار میشد، سپس مقداری گسترش پیدا کرد و بین مدارس سطح شهر، و پس از مدتی بین مدارس سطح استان برگزار شدند و تا اینکه این مسابقات بهصورت سراسری بین حافظان و قاریان مدارس دینی اهلسنت کشور برگزار شدند، که این مسابقات نیز تاثیر زیادی در پیشرفت و ترقی بخش قرائت و تجوید داشته است.
در مورد فعالیتهای قرآنی خودم علاوه بر تدریس در بخش تجوید و قرائت، میتوانم به تألیف سه کتاب در فن تجوید با عناوین «خلاصة تجوید القرآن لتصحیح ألفاظ الفرقان»، ترجمۀ «المقدمة الجزری» و «خلاصة هدایة المستفید» اشاره کنم.
جنابعالی سالهاست امامت جماعت مسجد جامع مکی زاهدان بهویژه نماز ظهر را بر عهده دارید. لطفا از آغاز امامت در این مسجد مشهور و محبوب اهلسنت بگویید.
بنده از همان ابتدا که به دارالعلوم زاهدان آمدم، با توجه به مهارتم در قرائت و تجوید، امامت جماعت نمازهای پنجگانه مسجد مکی به بنده واگذار شد. تا اوایل دهۀ هفتاد (تقریباً سال 1372) این مسئولیت را انجام میدادم تا اینکه پس از جریاناتی که در این سالها پیش آمد، امامت نمازهای جهری (صبح، مغرب و عشاء) را حضرت شیخالاسلام [مولانا عبدالحمید] بر عهده گرفتند و نمازهای ظهر و عصر را بنده امامت میکردم. پس از مدتی از سوی مدرسه [دارالعلوم] تصمیم گرفته شد که برنامۀ خواندن خطبههای عقد بعد از نماز عصر در مسجد مکی توسط مفتی محمدقاسم حفظهالله انجام شود؛ اینطور شد که به همراه این برنامه، امامت نماز عصر نیز به مفتی محمدقاسم حفظهالله سپرده شد. خلاصه اینکه بنده نزدیک به سی سال است امامت نماز ظهر مسجد مکی را بر عهده دارم.
فعالیتها و دستاوردهای بخش تجوید و قرائت دارالعلوم زاهدان را چگونه ارزیابی میکنید؟
الحمدلله به برکت دارالعلوم زاهدان در سراسر کشور ایران و کشورهای افغانستان و تاجیکستان فن قرائت و تجوید گسترش یافته است. طلاب زیادی بهخوبی علم تجوید و قرائات را در این مرکز علمی و دینی فراگرفتهاند و به بهترین استاد تبدیل شدهاند، چنانکه اکنون بسیاری از آنها در گوشهگوشه دنیا به خدمت کلامی الهی مشغول هستند و تعدادی از آنان در مراکز علوم دینی استاد و در مساجد کشورهای مختلف پیشنماز هستند.
خوشبختانه در نصاب کتب درسی حوزههای علمیه و مدارس علوم دینی هم کتاب آموزش تجوید گذاشته شده و سالانه مقدار معینی از قرآن بهصورت تحقیق، حدر و ترتیل به طلاب آموزش داده میشود و همچنین برای آموزشِ هرچهبهتر و تخصصیتر علم تجوید کتابهایی در بخش تخصص تجوید تدریس میشوند. لازم به یادآوری است بهترین زمان آموزش تجوید از سن هفتسالگی تا سیسالگی است، اما امکان یادگیری و آموختن قرائت و تجوید در سن بالاتر از سی سال تا شصت سال هم هست.
البته بخش تخصص تجوید و قرائت آنطور که از آن انتظار میرود رشد و پیشرفت چشمگیری نداشته است، زیرا هرساله در این دوره افراد ضعیف و ناتوان شرکت میکنند که ذوق و شوق چندانی برای تمرین و تلاش و آموختن ندارند.، اما بازهم بحمدالله از میان همین شرکتکنندگان، افراد مفیدی دانشآموخته میشوند و برای خود و جامعهشان مفید واقع میشوند. در مجموع الحمدلله بخش تخصص تجوید و قرائت دارالعلوم زاهدان نقش مؤثری در ترویج این فن در بسیاری از نقاط کشور ایران و همچنین کشورهای افغانستان و تاجیکستان ایفا کرده است.
برای ارتقای کیفیت تجوید طلاب در سطوح مختلف چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
بهتر است در دارالعلوم زاهدان «دارالقرآن تخصصی» تأسیس شود و در آن روایت حفص و قرائات دهگانه تدریس شوند، زیرا فراگیری روایات به تفسیر قرآن مجید خیلی کمک میکند و جزو بخشهای لازمی آموزش قرآن است. باید دانست «تجوید»؛ یعنی ادای حروف از مخارج، و آشنایی با «قرائات دهگانه» حفاظتِ شفاهی قرآن است و حفاظت شفاهی قرآن مجید «فرض کفایه» است.