از ویژگیهای استاد مفتی محمدقاسم قاسمی یکی این است که همیشه جویای احوال شاگردان و وابستگان خود میشود و روی اینکه آنها مشغول چه فعالیتی هستند و در این روزگار سخت چه میکنند، حساسیت نشان میدهد.
باری، استاد باخبر شد که یکی از شاگردان ایشان در کنار فعالیتهای علمی و فرهنگی، مغازۀ برنجفروشی هم باز کرده و وارد چرخۀ کاروکسب شده است. استاد از این خبر استقبال کرد و روز بعد وقتی آن شاگرد را دید، با لطف و صمیمیت به او گفت: «آفرین، شنیدهام مغازه باز کردهای!» شاگرد ترسید مبادا سخن از مبحث مشهور مشغولشدن با دنیا و غفلت از عقبا به میان بیاید و او شرمندۀ استاد شود، اما برخلاف تصور او استاد تشویق و تحسینش کرد و گفت: «امام ابوحنیفه رحمهالله هم تجارت میکرد. در روزگار کنونی هم بهتر است علما برای خودشان حرفه یا کسبوکاری داشته باشند تا ناچار نشوند دست جلو دیگران دراز کنند و چشم به جیبشان بدوزند.»
استاد در ادامه، سخن خود را با داستان زندگی یکی از علمای بنام بلوچستان مستند کرد و گفت: «مشهور است که مولانا غلاممحمد رحمهالله، والد گرامی حافظ محمداسلام که یکی از صالحان منطقۀ سرباز بود، مغازۀ پارچهفروشی باز میکند. مدتی بعد یکی از ایشان میپرسد مولانا مغازهداری چطور است؟ مولانا میگوید: الحمدلله خوب است، مغازهداری سبب شده نگاهم به مردم تغییر کند؛ قبلاً اگر کسی پیش من دست به جیب میبرد، من فکر میکردم میخواهد کمکی بکند. حالا وضعیت فرق کرده و هروقت کسی جلو من دست به جیب میبرد، با خود میگویم حتماً میخواهد قرضش را پرداخت کند.» استاد با بیان این ماجرا درواقع به ضرورت استغنا و خودکفایی برای علما اشاره کرد و در ادامه دو نسخه برای برکت در مال و رونق کسبوکار بیان کرد:
1ـ اگر میخواهی کسبوکارَت بابرکت شود و رونق بگیرد، خدا را در مالت شریک کن؛
در صحیح مسلم آمده است که مردی در بیابانی از آسمان صدایی شنید که یکی انگار به تودۀ ابری میگفت «باغ فلانی را آب بده.» در همان لحظه ناگهان ابری شروع به باریدن کرد. باران حاصل از آن روی زمین جمع شد و به سمتی حرکت کرد. مرد جریان آب را دنبال کرد و دید که آب وارد باغی شد و شخصی آنجا آب را به زیر درختان باغش هدایت میکرد.
مرد رفت و از باغدار پرسید: اسم شما چیست؟ باغدار همان اسمی را گفت که مرد در بیابان آن را از آسمان شنیده بود. باغدار پرسید: چرا اسم من را میپرسی؟ مرد گفت شنیدم یکی از سوی آسمان اسمت را به تودۀ ابری میگفت که زمین او را آب بده.
مگر شما چه میکنید که چنین ندایی از آسمان آمد؟ باغدار گفت: کار خاصی نمیکنم؛ محصول این باغ را به سه بخش تقسیم میکنم، بخشی سهم خداست و بخشی سهم خانوادهام و بخشی را خرج خود زمین میکنم.
استاد پس از بیان خلاصۀ این حدیث، به شاگردش گفت: سعی کن علاوهبر پرداخت زکات که از واجبات است، همیشه سهمی در اموالت برای خدا قرار بدهی و آن را در مصارف دینی و امور خیریه خرج کنی.
2ـ امانتداری، صداقت و اعتماد در شراکت
در سنن ابوداود آمده که خداوند در حدیثی قدسی میفرماید: «من همراه و یاور شرکا هستم تا زمانیکه هیچیک از آنها خیانت نکند، زمانی که یکی از آنها خیانت کرد، من آنها را رها میکنم.»
یادتان باشد، تازمانیکه خداوند همراه شما است، در مالتان برکت میبینید، راهها و اسباب درآمدزایی برای شما باز و فراهم میشود و در امر تجارتتان نصرت و یاری الله شامل حال شما میگردد؛ اما زمانیکه یکی از شما خیانت کند، خدا شما را به حال خودتان وامیگذارد.
استاد در پایان شاگرد تازهکارش را به صداقت و امانتداری توصیه کرد. پس از آن تأکید کرد که از خیانتهای خفیه بهشدت بپرهیزد و برخی از مصداقهای خیانت خفیه را در روزگار کنونی چنین تشریح نمود: یکی از شرکا با اعتباری که از همین تجارت شراکتی بهدست آورده بدون هماهنگیِ شریک یا شرکای خود، تجارتی جدا راه میاندازد یا علیالحساب و بدون هماهنگی از مال تجارت برای مصارف شخصی برمیدارد و ….
استاد فرمود: اگر به درستی به این دو اصل تجارت عامل باشی، تجارتت رونق و توسعه خواهد یافت./ کانال تلگرامی مفتی محمدقاسم قاسمی