- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

مصاحبت با اهل دل

عبداللطیف نارویی

انسان‌های اهل دل و ربانی، ستارگان پرفروغ آسمان هدایت و ارشاد هستند، ستارگانی که همواره بر روشنایی و درخشش و تابندگی‌شان افزوده می‌شود.
آنان گرمی‌بخش محفل‌ها و دل‌ها هستند که پرتو معنویت و فروزندگی‌شان سالکان راه حقیقت را به‌سوی بندگی و زندگی حقیقی رهنمون می‌گرداند.
به‌یقین هرکس در مجلس اهل دل با خلوص نیت و در جستجوی اصلاح بنشیند و با آنان مصاحب و همنشین گردد، در مسیر ارزش‌های معنوی و کمالات گام برداشته است و هرگز بی‌بهره نخواهد شد.
«گِرد مستان گرد اگر می کم رسد بویی رسد / گر که بویی هم نباشد صحبت ایشان بس است»
اهل دل آنانی هستند که از تعلقات دنیا رسته و به حق پیوسته‌اند و پیوند دل را از صحبت اغیار گسسته و به حق دل بسته‌اند.
«اهل دل آن کس که حق را دل دهد / دل دهد آن را که دل را می‌دهد»
مصاحبت اهل دل غبار خاطر را با آب پاکیزهٔ معنویت مصفا و مطهر می‌گرداند و زنگارهای غفلت و پیروی خواهشات را از صفحه دل می‌زداید.
مصاحبت با انسان‌های ربانی بسان باران رحمتی است که دل‌های مرده و خشکیده را طراوت و تازگی می‌بخشد وعطش درونی را فرو می‌نشاند.
همراهی با انسان‌های معنوی آدمی را با معنای واقعی زندگی آشنا می‌‌گرداند و او را به حقیقت آدمی می‌گرداند و راه و رسم بندگی خالصانه را می‌نمایاند.
مصاحبت با انسان‌های معنوی در واقع طی طریق به‌سوی سرچشمه‌های معرفت و خداشناسی است؛ زیرا آنان سالکان باتجربهٔ این راه خجسته بوده، همراهی با آنان به‌معنای پرتوگیری از چراغ معرفت آنان در ظلمات راه است.
«قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی»

مصاحبت با انسان‌های ربانی و اهل دل در راه رسیدن به تقوا و خداترسی ضرورتی انکارناپذیر است؛ زیرا خداوند عزوجل در این‌بارهٔ فرموده است: «یٰاَایُّهَاالَّذِیْنَ اٰمنُوا اتَّقُوااللهَ وَ کُوْنُوْا مَعَ‌الصّٰدِقِیْنَ»
«مردان خدا پردهٔ پندار دریدند / یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند همان دست گرفتند / هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند»
اگر کسی می‌خواهد هنری بیاموزد باید زیر دست استاد ماهر و خیرخواهی قرار گرفته، روزبه‌روز بر تجربه و مهارت خود بیفزاید تا هنری فراگیرد. اگر کسی می‌خواهد دانش بیاموزد، پس باید در حلقۀ درس استاد و معلمی بنشیند و روزها را سپری کند تا در آن علم مهارت کسب کند. به همین شیوهٔ کسی که می‌خواهد راه حقیقت را در پیش گیرد و به اصلاح و درون‌کاوی خود بپردازد، باید کالای معنوی را از دکان ارباب معنا و اهل دل حاصل نماید.
«همنشین اهل معنا باش تا / هم عطا یابی و هم باشی فتا»
تنها حاصل‌کردن علم برای رسیدن به مقصود کافی نیست. چه بسا عالمانی که در وادی حیرت ره به‌سوی گمراهی برده، از مسیر حقیقی فاصله گرفته‌اند و نیز بسیاری در دام شبهات و شهوات گرفتار آمده خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه کرده‌اند.
پس همان‌گونه که اندیشه به غذای دانش نیاز دارد، روح آدمی بیش از آن به غذای معنوی و حرارت ایمانی نیاز دارد که این متاع گران‌بها را می‌توان در پرتو راهنمایی‌ها و ارشادات و مصاحبت‌های اهل معنا به‌دست آورد.
«چند خوانی حکمت یونانیان / حکمت ایمانیان را هم بخوان»
«صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب
صحت آن حس ز معمولی تن / صحت این حس ز تخریب بدن»
انسانی که لباس تظاهر و منیّت و ریا را از تن به‌در آورَد و عاجزانه در بزم گرم ارباب معرفت درآید، به صفای دل رسیده، پای استقامتش نخواهد لغزید.
«فهم و خاطر تیزکردن نیست راه / جز شکستن می نگیرد فضل شاه»
«کیمیا پیدا کن از مشت گلی / بوسه زن بر آستان کاملی
صحبت از علم کتابی خوش‌تر است / صحبت مردان حق آدمگر است»
هر اندازه که انسان از اسباب حرارت دورتر گردد، به همان نسبت سوز سرما تن و جانش را می‌لرزاند و باد غفلت و سهل‌انگاری بر وی وزیدن می‌گیرد، پس راه چاره شتافتن به‌سوی مجالس ایمانی و روح‌پرور مردان خداست که گرمی‌بخش دل‌ها هستند. اگر احساس شد در نمازها و رسیدن به نماز جماعت اهتمام چندانی نیست، برای اذکار و اعمال مسنون حس و حالی وجود ندارد، علم و دانش نمی‌تواند نهاد ناآرام را آرامش و سکون بخشد، بر زبان و چشم و گوش کنترلی نیست، حس خیرخواهی نسبت به انسان‌ها جایگاهی در دل ندارد، و روزبه‌روز سستی‌ها و غفلت‌ها افزون‌تر می‌گردد، پس راه حل آنست که آستین همت بالا زده اوقاتی را در محفل نورانی اهل دل باید سپری کرد و در مصاحبت و همراهی آنان به مداوای امراض روحانی پرداخت.
«قال را بگذار و مرد حال شو / پیش مرد کاملی پایمال شو»
حضرت سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله مصاحبت نیکان را برای اصلاح ضروری می‌شمارد و آن را بهترین نسخه اصلاح قرار داده است. می‌نویسد: انسان هر اندازه هشیار، دوراندیش و باریک‌بین باشد، تنها می‌تواند سیمای ظاهری خود را در آیینه ببیند و خوشبخت کسی است که از نقاط ضعف خویش آگاه باشد و بیماری‌ها و نارسایی‌های اخلاقی خود همانند: کبر، حسد، طمع، حرص، بخل، کینه، عداوت، دلبستگی به دنیا، محبت بیش از حد مال، تحقیر مسلمین و… را بشناسد و آنچنان در رفع این نارسایی‌ها بکوشد که گویا با دشمن سرسخت در مبارزه است و چه خوشبخت است کسی که به عالمی ربانی و مرشدی حاذق دست یابد و نسخه‌های رستگاری و فلاح و رهایی از بیماری‌ها را از وی بخواهد و موفق به انجام دستورالعمل‌های او باشد. از انوار قلب او پرتو بگیرد و با تأثیرپذیری از صفات و ویژگی‌های پاک و دیانت و تقوای او عبرت بگیرد و به اصلاح خود اقدام کند.
گذشتگان ما همنشینی با افراد صالح را بهترین و مؤثرترین شیوهٔ برای اصلاح خویش می‌دانستند و به همین جهت حتی پیشوایان بزرگ و اندیشمندان و پژوهشگران می‌کوشیدند تا زمانی را در مصاحبت با مردان خدا و عارفان کامل بگذرانند، زیرا به این نکته آگاه بودند که صحبت و همنشینی با مردان حق باعث اصلاح قلب و تزکیه نفس می‌شود و بدین ترتیب می‌توانند از ریب و ریای شیطان مکار در امان بمانند.
یک بار فرزند امام احمد بن حنبل پدرش را نکوهش کرد که چرا در مجالس کسانی حضور می‌یابی که از نظر دانش و معرفت از تو پایین‌ترند؟ حضرت امام احمد بن حنبل پاسخ داد: «یا بُني! إنما یجلس المرء حیث یجد صلاح قلبه؛ پسرجان! انسان همان‌جا می‌نشیند که مایهٔ اصلاح قلبش را می‌یابد.» (آیین زندگی، ص/221-222)
همنشینی با آموزگاران معنوی، درس‌آموز است و آدمی در پرتو شعاع فکرت و معنویت‌شان به راه حق رهنمون می‌گردد و از سرگردانی‌ها رهایی می‌یابد؛ زیرا کسانی که خود ره‌پویان راه حقیقت بوده می‌توانند به بهترین شیوهٔ دیگران را نیز راهنمایی کنند.