در عصری زندگی میکنیم که در یک کلام “جان” ندارد! همه چیز شده مصنوعی و مجازی…از حال یکدیگر با خبر نمیشویم مگر اینکه خبر مرگش را بشنویم و آن وقت از سر تاسف، سری تکان داده و لحظهای سکوت میکنیم و میگوییم؛خدایش بیامرزد، آدم خوبی بود…
یادم میآید آن روزها که برای اولین بار، در روستای ما تلفن به خانهها آمد، کودکی بودم که دیوار راست را طی طریق میکردم و همیشهی خدا هم سر زانوهایم یا کف دستانم زخمی بود…آنقدر از داشتن این شیء عجیب که صداها را از آن سوی دنیا به گوش ما میرساند ذوق زده بودم که از داشتن یک اسباببازی رویایی نبودم! مادرم هم خرسند از اینکه دیگر مجبور نیست با آن پادردش، راه طولانی مخابرات را طی کند و ساعتها در انتظار کابین بماند. کمکم رفت و آمدها کم شد. اگر کاری با همسایهها داشتیم جای اینکه یکی دو کوچه، زحمت رفتن به خودمان بدهیم، در یک لحظه، چند شماره را میچرخاندیم و پیاممان را میرساندیم.
صداها جای دستها و آغوشها را گرفتند و هرم گرم نفسها، هنگام مصافحه گردنمان را نوازش نمیکرد. به همان هم دلخوش بودیم اما…
بعدترها همه چیز شد نوشتن، تایپ کردن…حتی بوسهها و دوستداشتنها را، ناراحتیها و گریهها را…کمی بعد گوشیها پیشرفتهتر شدند و شکلکها جای «سلام» نوشتنی و «خداحافظی» کلامی را گرفتند که تمام عواطف انسانی در آنها خلاصه میشد….به دیدنهای تصویری پشت ویترین شیشهای عادت کردیم و صله رحم از یادمان رفت. خبرها را در جهان رسانه، از طریق شبکههای اجتماعی دنبال کردیم تا از قافله دنیا عقب نمانیم!
اما افسوس که در عصر مدرنیته، در عصر آهن، مثل یک آدمآهنی عمل میکنیم! بیاحساس و خشک؛ تنها با چند جمله محکوم کردن و چند کنفرانس که هیچ وقت عملی نمیشوند!
این روزها کسی نیست که به لطف همین دنیای مجازی و رسانههای جمعی، از حال و روز مسلمانان مظلوم، بیپناه، درمانده و بیگناه «برمه» و #میانمار بیخبر باشد. بودائیان کافر بتپرست، وحشیان خونخوار تاریخ، به جان خانه و کاشانه و جان و مال و ناموس و عزت و غیرت مسلمین افتادهاند؛ آنهم فقط به جرم وحدانیت، به جرم یکتاپرستی و گفتن «لا اله الا الله»!
قتلعام وسیعی که دهها بار دهشتبارتر از هولوکاست یهودیان است، اما ندای دادخواهی اینان، گویی فراصوت است که به گوش سردمداران حقوق بشر نمیرسد!
خانهها و آبادیهایشان را سوزاندهاند و با خاک یکسان کردهاند. مردان را زندهزنده در آتش به تپههایی از زغال تبدیل کردهاند. کودکان را سر بریده و خونشان را در رودخانههای «مقدس»شان جاری ساختهاند ، زنان و دختران را….. و آنها که توانستهاند خود را از چنگال وحشیان هیولاصفت، نجات دهند، میانهی راه مورد هجوم ددان قرار گرفته و پرپر شدهاند و یا مجبور به بازگشت به قتلگاه خویش گشتهاند.
گویی تمام دنیا دست به دست هم داده تا زمین را از نسل مسلمین پاک کنند!
چقدر بیپناهند….التماس برای زنده ماندن در نگاه گشان از پس اشکهای سرخشان بیرون زده و رنج گرسنگی و دربدری در گلوی پر از بغضشان پینه بسته است.
شرممان باد که در عصر تمدن، هیچ بوئی از انسانیت نبردهایم!
در روزگار صدر اسلام، که هیچ خبری از این همه پیشرفت و تمدن فیزیکی نبود، خلیفه مسلمین، بهخاطر تجاوز به حقوق زنی یهودی که در حمایت اسلام بود، اعلام جهاد کرد… و عمر فاروق دادگستر، بهخاطر گرفتن حق مصری که تازیانه پسر یک والی را خورده بود، او و پدرش را احضار کرد و حد را جلوی چشم عموم مردم جاری نمود!
حال، ما را چه شده است که با این همه ادعای مسلمانی، با این جمعیت عظیم از مسلمین، با هم یکپارچه نمیشویم که به دادخواهی از مسلمانان بهپا خیزیم، کاری کنیم و قدمی برداریم؟
کاش دنیا در همان عصر سنگ و چوب و جنگل میماند، اما انسانیت درونمان بیدار میشد، قلبهایمان همچنان رنج و درد همنوع را درک میکرد و در خواب خرگوشی و بیتفاوتی فرو نمیرفت.
نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد در پاسخ به پرسش رسانهها، مذاکرات غیرمستقیم…
مدیرکل سابق دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور معتقد است که به جای وقت و انرژی…
خطیبان جمعۀ اهلسنت بعضی از شهرستانهای کشور در مراسم نماز جمعه (28 اردیبهشت 1403) به…
نقش مولانا عبدالحمید فراتر از وحدت اهلسنت است. ایشان به عنوان صدای رسای مظلومان، همواره…
زمانی جامعۀ هند به 72 ملتی خود مینازید، اما در دهه گذشته نارندا مودی هند…
دادگاه تجدیدنظر در تونس، دیروز جمعه (18 اردیبهشت 1403) حکم 3 سال حبس راشد الغنوشی،…