- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi - با حضور استاد مولانا عبدالرحمن محبی برگزار شد؛

میزگرد آشنایی با سیرت، شخصیت، خدمات و اندیشه‌های حضرت مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله

شامگاه یكشنبه 28 آذر 95 به همت "انجمن فکر و اصلاح طلاب دارالعلوم زاهدان" میزگردی با موضوع "آشنایی با سیرت، شخصیت، خدمات و اندیشه های حضرت مولانا عبدالعزیز رحمة الله علیه " با حضور استاد مولانا عبدالرحمن محبی در مسجد مكی زاهدان برگزار شد. 
به گزارش "سنی‌آنلاین"، استاد مولانا عبدالرحمن محبی، با وجود کسالت و بیماری، با روحیه‌ای بلند و همت‌آفرین در این میزگرد حضور یافتند و مطالب و نکات ناب و ارزشمندی را  دربارۀ سیرت، شخصیت، خدمات و اندیشه‌ها حضرت مولانا عبدالعزیز رحمة الله علیه، رهبر مذهبی پیشین جامعۀ اهل‌سنت و بنیانگذار دارالعلوم زاهدان و مسجد جامع مکی،  با زبانی شیوا و شیرین روایت کردند. 
آنچه در ادامه می‌خوانید، گزیده و فرازهایی از سخنان این استاد فرزانه در این میزگرد است:

ـ  مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله یك انسان برگزیده بود.یك شخص با معاصران خود وزن می‌شود، نمی‌شود كه ما مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله را با علمای زمان خودمان مقایسه كنیم، همچنان‌كه نمی‌توان ایشان را با علمای گذشته مقایسه کرد. مولانا شخصیت دینی، معنوی، روحانی و انسان پردردی بود. دردی برای اسلام داشت كه خودش را فراموش می‌كرد.

ـ در حیات مولانا عبدالعزیز مردم تغییر كردند. خیلی‌ها متدین شدند. جماعت‌های تبلیغ رونق گرفت. مدارس دینی بنیانگذاری شد. مساجد آباد شد. بهترین نمونه‌ی بركات وجود ایشان در این شهر این است كه جانشین ایشان شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید شد تا درخشش ایشان بیشتر شود. این هم از بركات دعاهای ایشان بود كه ما اینجا ماندیم و توانستیم خدمت ناچیزی را به شما عزیزان طلاب ارائه بدهیم.

ـ ما باید خداوند متعال را شكر کنیم كه چنین انسان‌هایی را در زمان ما به‌وجود آورد و ما توانستیم از افادات و كمالات آنان استفاده كنیم. این خیلی مهم است. متفاوت است جامعه‌ای كه خالی از انسان‌های شایسته است با جامعه‌ای كه حتی یك انسان لایق و شایسته دارد.

ـ من اولین بار حضرت مولانا عبدالعزیز را در شهر راولپندی در مدرسه شیخ‌القرآن مولانا غلام‌الله‌خان ملاقات کردم. ایشان در سفری به پاکستان به شهر راولپندی آمدند و در درس قرآن مولانا غلام‌الله‌خان شرکت کردند و دو ماه آنجا در اتاق بنده که طلبه بودم ماندند. سپس سالی که من در جامعۀ اسلامیۀ بنّوری تاون کراچی دوره حدیث می‌خواندم، ایشان به کراچی آمدند. من در هر دو این موقعیت‌ها با رأی‌العین دیدم که آن دو بزرگوار، شیخ‌القرآن مولانا غلام‌الله‌خان و  حضرت مولانا محمدیوسف بنّوری، که از علمای برجستۀ پاکستان و شبه‌قارۀ هند بودند، چطور به حضرت مولانا عبدالعزیز احترام می‌گذاشتند و به ایشان عنایت داشتند.

ـ من به مدت بیست سال مرتب به زاهدان می‌آمدم و می‌رفتم، فقط با هدف دیدار با مولانا عبدالعزیز. کار دیگری اینجا نداشتم. مجلس ایشان بسیار گیرا بود. فكر نمی‌كنم كسانی كه با ایشان ارتباط نزدیك داشته‌اند بگویند مولانا حتی یك روز قهقهه زده است. قهقهه نمی‌زد. یا اینکه بخواهد با كسی شوخی بكند و حرف سبك و بی‌وزنی به كسی بگوید. چنین انسان‌هایی زیرنظر و رحمت خدای متعال قرار دارند.

ـ من ادعا نمی‌كنم كه مولانا عبدالعزیز أعلم زمان خود بود، اما اگر ادعا كنم كه ایشان أصلح زمان خود بود، حرف گزافی نگفته‌ام.من معتقدم اگر مولانا عبدالعزیز عالم هم نمی‌بود چون خیلی عاقل بود، انسان بزرگ و باارزشی می‌شد. خداوند متعال هم به ایشان علم داده بود، هم همت عبادت و بندگی.

ـ در مشهد كه مولانا عبدالعزیز بستری بود من دو بار به ملاقات ایشان رفتم، بار دوم احساس كردم كه مولانا روزهای آخر عمرش را سپری می‌كند، خیلی گریه كردم. فرمود شما بعد از من این مدرسه را رها نكنید. گفتم من شاید بعد از شما نتوانم باشم. فرمود نه، اینجا به من وعده بده كه بعد از من در مدرسه بمانی. من هم به ایشان قول دادم، سپس فرمود: من [مولانا] عبدالحمید را تایید می‌كنم، شما با او باشید. سپس مرا مرخص كرد. من آمدم زاهدان و به دو بزرگوار، مولانا نذیراحمد و مولانا عبدالحمید گفتم من فكر می‌كنم مولانا آخرین روزهای زندگی‌اش را می‌گذراند، اما من مجبورم بروم سراوان، اگر اتفاقی افتاد با این شماره تماس بگیرید. به‌هرحال وقتی مولانا وفات كردند آنان در آن غم و مصیبت نتوانستند مرا باخبر كنند. من شب بعد از ساعت 10 در روستا بودم كه یك جوان آمد و گفت: من امروز خاش بودم دیدم حدود 200 تا 300 ماشین به‌طرف ایرانشهر می‌رفتند. تا این حرف را زد فهمیدم كه جنازۀ مولانا بوده و من نتوانسته‌ام در تشییع شریك شوم، این افسوس در دل من ماند. شاید مصلحت خدا در همین بوده است.