اشاره: استاد مفتی محمد قاسم قاسمی، رئیس دارالإفتاء و استاد حدیث دارالعلوم زاهدان، یکی از شخصیتهای معروف و بهنام اهلسنت ایران است. ایشان علاوه بر تدریس در دارالعلوم زاهدان، در عرصه دعوت و اصلاح فعالیتهای چشمگیری دارند. در همین راستا، ارتباط با اقشار مختلف جامعه از مواردی است که در فعالیتهای استاد مورد توجه قرار گرفته است.
«درس تفسیر قرآن کریم ویژه دانشجویان» سالهاست که هر هفته، شامگاه سهشنبه در مسجد امام جعفر صادق زاهدان برگزار میشود. این درس در میان دانشجویان زاهدان از محبوبیت خاصی برخوردار است. دانشجویان دانشگاههای مختلف زاهدان در این شب خود را به محضر استاد میرسانند تا از ایشان درس ایمان و اخلاق فراگیرند.
در سال جاری تحصیلی 95-1394 استاد قاسمی در این درس ویژه، تفسیر سوره مبارکه «یس» را آغاز کرده است. طی دو نشستی که تا کنون برگزار شده است، استاد به تفسیر 32 آیه از این سوره مبارکه پرداخته است.
جهت استفاده عموم چکیدههایی از این درس را تقدیم مخاطبان “سنی آنلاین” میکنیم.
چکیدۀ تفسیر آیات 1 تا 12 سوره مبارکه «یس»
– نامهای این سوره زیادند، مشهور به “قلب قرآن” است.
– کسی که صبح این سوره را بخواند تا شب در مسرت و شادمانی باقی خواهد ماند، همینطور اگر در شام بخواند تا صبح در شادمانی خواهد ماند.
– این سوره در مکه نازل شد؛ زمانی که پیامبر مورد تمسخر، تحقیر و انتقاد مشرکان و سران قوم بود.
– تحقیر، شخصیت انسان را در هم میکوبد. در چنین حالتی انسان نیاز به روحیه و قوت قلب دارد. نیاز به شارژ مکرر است، پیامبر نیاز به روحیه داشت. در این آیات خداوند پیامبرش را روحیه میدهد.
– دعوتگران زمان ما هم باید توسط این آیات خود را تقویت کنند و روحیه بگیرند.
– استفاده از فضای مجازی و دعوت از طریق پیامک و بروشور و… برای دعوت خوب است، اما نباید به آن اکتفا شود. هر ملتی که به اینها اکتفا کرده، ضعیف شده است. داعی زنده، فعال و پویا بهتر میتواند تاثیر بگذارد.
– باید خود را مأمور اعزامی خداوند متعال و فرستاده پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بدانیم. حضرت معاذ فرمود: «أنا رسولُ رسولِ الله.»
– «لِتُنذِرَ قَوْمًا». إنذار: ترساندنی که توأم با شفقت و مهربانی باشد. مانند اینکه مادر بچهاش را از موذی و چیز خطرناک همچون سیم برق میترساند.
– بیمدادن دو فایده دارد: 1. اتباع قرآن؛ 2. ترس خداوند از روی غیب.
– «فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» برخی از مردم مسخ فطرت شدهاند. آنقدر میکروب در آنها رسوب کرده است که خودِ میکروب شدهاند و باید حذف شوند.
– «وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» گاهی اوقات ناامیدی هم راحتی و آرامش میآورد. این کفار استعداد هدایت را از دست دادهاند، پس ایمان نمیآورند. پس ای پیامبر! نگران نباش. اینها خودشان، سبب تباهی و هلاکت خویش هستند.
– بیم دادن برای دو شخص مفید است: 1. کسی که دنبال حق باشد؛ 2. کسی که از خدا بترسد. پس پیامبر نباید غصّه کسانی را بخورد که بارها آنان را دعوت داده، اما نپذیرفتهاند.
– «إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ» بدانید که فعالیتتان به هدر نرفته است، بلکه اعمالی که خود شخص انجام داده و پیش فرستاده است، مانند نماز، روزه، زکات و… ثبت و ضبط هستند.
– «آثَار»: چیزهایی که بعد از انسان باقی میمانند و ثواب آنها به انسان میرسد.
– افکار جدید، مغز جوانان ما را نشانه میگیرند، و چون مقداری تازگی دارند، جوانان ما زود فریفتهشان میشوند.
– کار دعوت به فعالیت مستمر نیاز دارد. با یک گل بهار نمیآید و با یک قطره آب، زمین سیراب نمیشود.
چکیدۀ تفسیر آیات 13 تا 32 سوره مبارکه «یس»
استاد قاسمی در پرتو آیات 13 تا 32 سوره مابرکه «یس» به تشریح داستان سه دعوتگری پرداخت که برای دعوت و ارشاد به یک آبادی، واقع در«انطاکیه» مرز سوریه و ترکیه فعلی رفته بودند. اهالی آن آبادی سخن دعوتگران را نپذیرفتند و آنان را تکذیب کردند. شخصی به نام «حبیب نجار» که قبلا دعوت دعوتگران را پذیرفته بود، باخبر شد که قوم، حرف فرستادگان را نپذیرفته و آنان را تکذیب کرده است. لذا برای دفاع از اهل حق دوان دوان نزد آن قوم رفت و آنان را برای پذیرفتن دعوت فرستادگان تشویق کرد. حبیب نجار در دعوت خود به بیان توحید و یکتاپرستی خداوند متعال پرداخت و با دلایل عقلی عبادت را تنها شایسته معبود یکتا دانست. قوم او را به شهادت رساند. سرانجام این قوم با صدای مهیبی که فرشتهای بر ورودی این شهر کشید، تباه شد.
خلاصۀ تفسیر آیات
– خداوند متعال در این آیات (13-32) به پیامبر دستور میدهد: حالا که اینها (کفار) با دلایل قانع نشدند، شما برای اینها سرگذشت اقوامی را بیان کنید که بهخاطر اینکه در برابر پیامبران موضع خصمانهای گرفتند با چه سرانجام نگونبختی مواجه شدند.
– ای پیامبر! شما داستان پیشینیان را بیان کنید، زیرا برخی از مردم از تاریخ و سرگذشت دیگران عبرت میگیرند.
– ما نیز باید چنین باشیم؛ از تاریخ گذشتگان عبرت بگیریم، نه اینکه کاری بکنیم که دیگران از سرگذشت ما عبرت بگیرند.
ـ «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ» لفظ «القریة» که در آیه آمده است، آبادی و شهری بوده است. حکیمالأمت مولانا اشرفعلی تهانوی میفرماید: اینکه کدام شهر بوده، مهم نیست. یک آبادی بوده است.
– «المرسلون= فرستادگان» پیامبر بودند یا قاصد؟
قول راجح آن است که اینها اعزامی و مبلغ بودند، پیامبر نبودند. آمدند و قوم را به یکتاپرستی دعوت دادند.
– «قالوا= فرستادگان گفتند»
نکته: هرگاه چند نفر یک حرف را تکرار کنند، حرفشان قوت میگیرد.
– «فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ» فرستادگان در برابر تکذیب سخنشان موضع تند نگرفتند، بلکه با آرامی گفتند که ما فرستادگانیم. این نشان میدهد که یک داعی باید دارای چه اخلاقی باشد.
– امروزه بسیاری از تبلیغها بیاثرند، طیرا مبلغان یا مغرضاند، و یا اینکه ثروتطلب و شهرتطلب هستند. رسولان واقعی باید بیغرض و مخلص باشند.
ـ «قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ»به فرستادگان بدفالی گرفتند؛ مشرکان خطاب به فرستادگان گفتند: شما برای ما باعث شومی شدید. «قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» اما فرستادگان پاسخ گفتند: ما بدخواه نیستیم و شومی نیاوردیم. اگر شومیای هست به اعمال خودتان برمیگردد. دلیلاش آن است که شما قبلا نمیدانستید اما اکنون که میدانید وعمل نمیکنید با این بلاها دچار میشوید.
– «وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» مردی از آن سوی شهر دوان دوان برای حمایت اهل حق آمد. او خبر شده بود که فرستادگان مورد تهاجم قرار گرفتهاند. آمد و از قوم خواست که حرف رسولانی را که در دعوت خوداغراض شخصی ندارند و از آنان هیچ مزدی نمیخواهند باور کنند؛ «اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ»
– «وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» این مرد در دعوت کوتاه خود به بیان توحید پرداخت. او اعلام کرد که دلیل یکتاپرستی من این است که خداوند مرا آفریده است، سپس همه شما به سوی او بازگردانده میشوید، «أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ» و معبودان باطل از من ضرری دفع نمیکنند. «إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ» پس بشنوید! که من ایمان آوردهام.
– دفاع از حق و واقعیت و دفاع از مظلوم ارزش دارد که باید برای اینها جان داد. باید در هرحال از حق طرفداری کنیم و دیگران را به حق فرا بخوانیم.
– «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ» قوم بر آن مرد مومن حملهور شد و او را به شهادت رساند، اما خداوند حرکت او را ثبت کرد و ما امروز آن را میخوانیم.
– «وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ» خداوند برای هلاک آن قوم “جُند” و لشکر نفرستاد، بلکه فرشتهای فرستاد تا بر دروازه آن شهر فریاد مهیبی بکشد. فرشته چنین کرد و با همان یک صدا همه نابود شدند. «إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ» همین بود سرانجام کسانی که فرستادگان را تکذیب کردند. وای به حال مریضی که علیه پزشکش بشورد و بر او چاقو بکشد؛ «يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون»