با آغاز ماه محرم یک سال هجری قمری پایان یافته و وارد سالی جدید میشویم. پرونده یک سال قمری با تمام تلخی و شیرینیها، فراز و نشیبهایش بسته شد و اینک پرونده جدیدی از سالهای زندگیمان باز شده است.
سال 1437 هجری قمری آغاز شده است؛ آغاز هر سال قمری یادآور اتفاق مهمی در تاریخ اسلام، واقعه هجرت مسلمانان از مکه مکرمه به مدینه منوره، است.
هجرت مسلمانان از مکه مکرمه در واقع به معنی گذاشتن سنگ بنیاد و استقلال حکومت اسلامی بود. این اتفاق مهم در تاریخ اسلام از جایگاه بسیار والایی برخوردار است.
هجرت، یادآور فداکاریهای پیامبر بزرگوار اسلام و یاران جاننثارش است. یاران مهاجری که سرزمین آباء و اجداد خویش، مکه مکرمه، را ترک گفتند. فداکارانی که از همسر، فرزند، مال، ثروت، خانه و کاشانه و تجارت خویش گذشتند و به سمت «حبشه» و«یثرب» آن زمان، رهسپار شدند.
آری! شاگردان نخستین مکتب اسلام با قلبی آکنده از عشقِ مکه، با دیار ابراهیم خلیل وداع کردند، آشکارا و نهان، خود را به هجرتگاه پیامبر خاتم رساندند.
چرا هجرت کردند؟
هجرت کردند تا درخت نوقامت اسلام را بارور سازند. هجرت کردند تا بندگان خدا را از بردگی بندگان به بندگی معبود یکتا فرا خوانند. هجرت کردند تا ظلم و بیداد را در جهان ریشهکن کنند.
مکه خالی شد
مسلمانان یکی پس از دیگری و گروهی در پی گروهی از مکه خارج میشدند، جمعیت مسلمانان در مکه رو به کاهش بود، دیگر فشارهای روحی و جسمی کفار، مستقیم متوجه آغازگر این حرکت نوپا و دو یار جاننثارش، ابوبکر صدیق وعلی مرتضی بود، اما آنان همچنان با صلابت و قاطعیت از کیان و باورشان دفاع میکردند.
دستور هجرت پیامبر
شیطنت مشرکان مکه پایانی نداشت، با وسوسه شیطان بزرگ، ابلیس ملعون، نقشه قتل پیامبر اسلام را کشیدند.
جان پیامبر در خطر بود، اما الله حفیظ، محافظ و نگهبان رسول مکرّمش بود، این طرح مرموزانه را برای پیامبرش، برملا ساخت و دستور ترک مکه را صادر کرد.
پیامبر اسلام به محض دریافت دستور هجرت، در یک چاشتگاه گرم و سوزان راهی خانه ابوبکر صدیق شد، تا همسفر سفر تاریخیاش را در جریان قرار دهد. آن یارِ دانا از قبل چنین روزی را پیشبینی کرده بود، مقدمات چنین سفری را از پیش مهیا ساخته بود، اما از اینکه خدای متعال او را همسفر مهمترین سفر تاریخی پیامبرش برگزیده بود، از شدت شوق، اشک شادی میریخت و با تعجب میپرسید: «الصحبة یا رسولالله !»؛ در این سفر همراه شما هستم؟ پیامبر میفرمود: «نعم! الصحبة»؛ بله، شما همسفر من هستید.
خانواده ابوبکر صدیق در حالت آمادهباش
از آن لحظه خانواده ابوبکر صدیق در حالت آمادهباش درآمد؛ خود، فرزندان و غلامش بسیج شدند تا با مدیریت و برنامهریزی صحیح و دقیق، نقشه این سفر مهم و سرنوشتساز و پرفراز و نشیب را بکشند. به راستی سفر یک شخص عادی، یک رهبر و یک رئیس مملکت نبود، سفر پیامبر آخرالزمان بود؛ پیامبری که حامل رسالت حقتعالی بود و ماموریت رساندن پیامهای آسمانی و نجات انسانیت را بر عهده داشت.
شامگاه جمعه 27 صفر، پیامبر اسلام در معیّت ابوبکر صدیق از مکه خارج شد و به غار ثور پناه برد. مدت دو روز آنجا مکث کرد، و در تمام این مدت نقش بارز خانواده صدیقی در خدماترسانی به پیامبر اسلام قابل تأمل است، چنانکه عبدالله بن ابوبکر در رساندن اخبار، تصمیمات و تمامی تحرکات مشرکان، و اسماء بنت ابوبکر در رساندن مواد غذایی تلاش میکردند. عامر بن فهیره، غلام ابوبکر صدیق، نیز رمه گوسفندانش را به نزدیکیهای غار ثور میبرد تا آن دو یار غارنشین از شیر گوسفندان بنوشند.
پس از دو روز پیامبر با یار غارش، راه مدینه را در پیش گرفتند.
میطلبد که مورخان، سیره نگاران و دعوتگران لحظهای در این مقام مکث کنند، و نقش خانودۀ فداکار ابوبکر صدیق رادر جریان واقعۀ مهم و تاریخی هجرت پیامبر از مکه به مدینه بیشتر مورد کنکاش قرار دهند و زوایای مختلف آن را تبیین کنند.
یار دوم بر بستر خوابید
پیش از سفر، پیامبر صلیاللهعلیهوسلم، یار دیگرش سیدنا علی بن ابیطالب را فرا خواند و وظیفه برگرداندن امانات و ودیعتها را به او محول کرد. سپس به او دستور داد تا آن شب بر بسترش بخوابد تا کفار متوجه خروج پیامبر نشوند و آن شیر شجاع تا دمیدن سپیده صبح بیباکانه بر بستر پیامبر خوابید.
مدینه محبوباش را در آغوش میگیرد
خبر خروج پیامبر از مکه، در مدینه پیچید. شور و ولولهای دیگر در مدینه بر پا شد. نفسها در سینه حبس بود، دیدگان اشک انتظار میریختند، قلبها برای دیدارِ دلدار میتپیدند. کودکان معصوم مدینه که تازه با نام زیبای «محمد رسولالله» آشنا شده بودند، بر ورودیهای مدینه چشم دوخته بودند، انگار بابای سفرکردهشان از راه میرسد. مدینه حال و هوایی دیگر داشت. خاکش به خود میبالید. نخلستانش سرود آزادگی سر داده بود. کوههای مدینه لباس نو بر تن کرده بودند. بالاخره انتظارها به سر رسید، نوبهار خسته از سفر رسید، ماه مدینه تابیدن گرفت، پیامبر و یار صدیقش وارد مدینه شدند. مسلمانان مدینه عاشقانه به سمت معشوقشان دویدند. کودکان مدینه با نغمهها دلنشینشان چنین سرودند:
طلع البدر علينا *** من ثنيات الوداع
وجب الشكر علينا *** ما داع لله داع
أيها المبعوث فينا ** جئت بالأمر المطاع
جئت شرفت المدينة ** مرحبا يا خير داع
هر یکی آرزو داشت که افتخار میزبانی پیامبر را کسب کند. عدهای افسار شتر پیامبر را میگرفتند و به سمت محلات خود سوق میدادند، اما پیامبر دستور داد که شتر را رها کنید، او مامور است.
شتر پیامبر همچنان به جلو میرفت، تا اینکه افتخار میزبانی پیامبر نصیب ابوایوب انصاری شد و شتر پیامبر جلوی خانه او زانو زد.
و اینگونه این اتفاق مهم در تاریخ اسلام رخ داد.
بعدها در دوران خلافت حضرت عمر فاروق با پیشنهاد حضرت عثمان رضیاللهعنهما، واقعه هجرت بهعنوان آغاز تاریخ اسلامی به ثبت رسید. از آن روز مسلمانان تمام وقایع و رخدادهای زندگی را با این تاریخ به ثبت میرسانند.
انتخاب واقعه هجرت بهعنوان آغاز تاریخ اسلامی تا قیامت این پیام را برای مسلمانان به همراه دارد که دین اسلام، یعنی فدارکاری مهاجران و ایثار انصار.