صبح چهارشنبه هفت مرداد 1394 برابر با 12 شوالالمکرم، شهر زاهدان را به قصد روستای “شورشادی”- از توابع بخش کورین زاهدان- ترک کردیم. شورشادی شهرتاش را مدیون مولانا دینمحمد دُرّکانی و مدرسه تحت مدیریتاش در این روستاست. بخش اصلی کاروان، مولانا محمدحسین گرگیج و استاد حافظ محمدعلی حفظهماالله و همراهان، پیش از ما حرکت کرده بودند. بعد از اینکه مولانا عبدالعلیم شهبخش، استاد دارالعلوم زاهدان، با ما همراه شد، ماشینمان را به مقصد روستای شورشادی کوک کردیم. هدف عیادت و دیدار مولانا دینمحمد درکانی، یکی از شخصیتهای علمی اهلسنت و نویسندگان چیرهدست، بود. پس از صرف صبحانه، که بیش از صبحانه به ناهار شبیه بود، به محل اقامت مولانا که در واقع کتابخانه شخصی ایشان هم است، رفتیم. مولانا دُرّکانی -ايدهالله- بهخاطر بیماری و نقاهت در حالت نشسته با همه سلام دادند و احوال تکتک مهمانان را پرسیدند. اگر نام فردی را میدانستند، با ذکر نام احوالپرسی میکردند.
شیخالحدیث مولانا حسینپور” در کلام مولانا درّکانی
در این مجلس، مولانا گرگیج اشارهای به سفرش به شهر گُشت و مراسم تجلیل از نخبگان این دیار کرد؛ همین امر بحث را به سوی عینالعلوم گُشت و شخصیت شیخالحدیث مولانا محمدیوسف حسینپور کشاند. برای نگارنده شنیدن اوصاف این عالم فرزانه از زبان یکی از معاصرانش و سخاوت در تمجید هملباس بسیار جالب و در عین حال آموزنده بود. مولانا درّکانی با احترام و ارادت خاصی در مورد مولانا حسینپور ابراز داشتند: «او نه از مردمان این زمانه که جزو اسلاف ما است. عالمی بسیار بزرگ و وارسته است که همه اوصاف اسلاف در وجودش دیده میشود؛ اوصافی که ما فقط در لابهلای کتابها آنها را خواندهایم. با وجود جایگاه بزرگ علمیاش چندین بار که بخت یارم شده و ملاقاتش کردم، دستانم را به احترام بوسیده؛ هرچه اصرار میکنم و سعی میکنم مانع شوم، باز هم بر دستانم بوسه میزند. خیلی مرا دوست دارد و من هم ایشان را خیلی دوست دارم.»
سپس چند خاطره از مولانا محمدیوسف حسینپور نقل کرد و گفت: «برای مراسم افتتاحیه نمازجمعه سرجنگل (از توابع بخش کورین زاهدان واقع در نزدیکی شورشادی) از مولانا حسینپور هم دعوت کردم. ایشان هم اجابت کرد. وقتی داشتیم از مسجد خارج میشدیم فردی مرا به کناری کشید، چک پنج میلیونی داد و سفارش کرد به این عالم (مولانا محمدیوسف حسینپور) بدهم. چون در همان روز عالمی وفات کرده بود، به اسماعیلآباد خاش رفتیم و من بعد از آن تا شهر گُشت ایشان را همراهی کردم. در بین راه پول را تحویل دادم؛ پرسید مال مدرسه است یا خودم؟ جوابش را از همان فرد خیّر گرفتم. مال مدرسه بود؛ سپردش به مولانا دهقان تا خرج مدرسه شود. بعدا از آن فرد پرسیدم: تو مولانا حسینپور را میشناختی؟ گفت: نه قبلا اصلا ندیدمش و نه آشنایی با ایشان داشتم. حتی در آن روز قصد نداشتم چنین پولی صدقه بدهم، ولی قبلا این مبلغ را برداشته بودم و در همان جلسه به دلم آمد پول را به آن عالم دین بدهم.»
مولانا درّکانی از تواضع و سادهزیستی مولانا و خانوادهاش هم گفتند و فرمودند: «برخی خودشان سادهزیست هستند اما خانوادهشان چنین نیستند. باری یکی از اعیان شهر زاهدان مولانا حسینپور و خانوادهاش را به گُشت میرساند. خانواده خودش را هم همراه میکند. عیالش به او میگوید وقتی خانه رسیدیم، دیدم چند زن در خانه خدمت میکنند؛ از ظاهر ساده آنها گمان بردم پیشخدمت و به اصطلاح “کلفت” هستند. اما اندکی بعد متوجه شدم آنها فرزندان ایشان هستند! باری فردی یک خودروی گرانقیمت برای استفاده شخصی مولانا حسینپور هدیه میآورد. ایشان اما سفارش میکند آن را بفروشند و بهایش را صرف هزینههای مدرسه عینالعلوم کنند.»
مجلس خاطرهگویی علمای امروز و طلاب دیروز
آن دسته از خوانندگانی که با شخصیت و ویژگیهای اخلاقی مولانا گرگیج آشنایی دارند، نیک میدانند که ایشان بسیار خوشمجلس هستند و در مجالس دوستانه به ذکر خاطرات و بیان داستانهای مناسب حال میپردازند. پیش از اینکه محضر مولانا درکانی شرفیاب شویم، در مهمانخانه مزین به روفرشی البته بدون فرش و دارای نمای داخلی بسیار ساده مولانا نشستیم. در مجلس مولانا گرگیج، ایشان با مولانا عبدالعلیم شهبخش، یکی از دوستان دوره طلبگی خود، محو سخن شد. تازهشدن خاطرات دوران طلبگی این دو بزرگوار در شهر کراچی پاکستان از جمله دستآوردهای این سفر بود. یکی از خاطرات جالب آنها مربوط به تحصن طلاب ایرانی در مقابل کنسولگری ایران در کراچی و سپس ورود به داخل ساختمان آن با شعارهایی مثل “الله اکبر” و “مرگ بر آمریکا” بود که فرار سرکنسول را در پی داشته است. این اتفاق پیش از انقلاب رخ داده و در راستای احقاق حقوق طلاب ایرانی محصل در پاکستان بوده است. مولانا عبدالعلیم در آن زمان بسیار فعال بوده و جزو افراد مبتکر و خوشفکر انجمن طلاب اهلسنت ایران بوده است. آنها از مصایب و ابتلاهای مولانا فتحیمحمد نقشبندی (امام جمعه اهلسنت راسک) هم صحبت کردند و مولانا عبدالعلیم نیز اندکی از خاطرات دردآور دوران بازداشت خود گفت.
همینکه خدمت مولانا درکانی رسیدیم، مولانا گرگیج که شاگرد مولانا درکانی است، سکوت اختیار کرد و دوزانو مثل یک طلبه کنار ایشان نشست. وقتی مولانا درّکانی متواضعانه از خود و محبتش با مولانا حسینپور گُشتی سخن میگفت، شاگرد پرآوازهاش مولانا گرگیج اشک میریخت و برای لحظاتی گریه امان استاد و شاگرد را برید.
*هم خدا و هم خرما در “دومک” و “نوکچاه”
مقصد بعدی ما پس از عیادت مولانا دینمحمد، بازدید از مدرسه تازهتاسیس حضرت عبدالله بنالزبیر منطقه “دومک” و دعا در محل احداث مسجد آن بود که فعلا فقط جای دیوارهایش کندهکاری شده و بهزودی بتنریزی خواهد شد. مولانا گرگیج در محل بنای مسجد دعای مفصلی برای قبولیت و تکمیل مسجد و مدرسه کرد.
دومک در یکی از جادههای فرعی جاده روستایی زاهدان- شورو واقع شده و “نوکچاه” فرعی همین فرعی است! برای ناهار در باغی که در روستای صبرآباد “نوکچاه” واقع بود، برنامهریزی شده بود که بهحق ناهاری شایسته علما بود؛ مولوی محمدعمر، مسئول مدرسه دومک و همکارانش با مساعدت مردم محل مدیریت میزبانی را بر عهده داشتند. زیر سایه درختان توت و انجیر همین باغ زیبا نشسته بودیم که مولانا گرگیج از واقعه تخریب نمازخانه اهلسنت در پونک تهران مطلع شد و بسیار ابراز ناراحتی کرد. مولانا گرگیج پیش از ترک محل و عزیمت به سوی شهر، اندکی برای میزبانان و جوانانی که خدمت کرده بودند، صحبت کرد. از حُسن انتظام آنها و سعیشان در خدمت و راحت مهمانان تشکر کرد و سپس دعای بسیار پرسوز و عاجزانهای در حق همه مسلمانان، بالاخص مظلومانی که قربانی جنگهای داخلی و حملات دشمنان خارجی شدهاند یا اسیر “مسلمانان و غیرمسلمانان” هستند، صورت گرفت.
از راه رودخانه نوکچاه و گوربند که درختان بَنِه بر زیبایی آن افزودهاند، به شهر زاهدان برگشتیم و پیش از نماز عصر به منزل رسیدیم.
در واقع این شخصیت کمنظیر را کل دنیا باید میشناخت و از معارفش بهره میبرد…
تحولات منطقه با نشانههای متعارض آنهم هر لحظه و به نوبت، ناظران را دچار آشفتگی…
سخنگوی سازمان ملل از قطع ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم غزه در پی کنترل گذرگاه…
از آقای رضامراد صحرایی، وزیر آموزشوپرورش که مدعی الگو شدن در جهان و رقمزدن آن…
در تازهترین تحولات مربوط به جنگ غزه، از یک سو جنبش حماس از موافقت خود…
خبرنگاران فلسطینی که جنگ غزه را پوشش میدهند، «جایزه جهانی آزادی مطبوعات» که توسط سازمان…