انسان بهگونهای آفریده شده که دو عنصر بر آن حکومت میکند: 1- نفس ملَکی؛ 2- نفس شیطانی.
خواستههای نفس ملَکی و ویژگیهای آن، همان خواستهها و ویژگیهای فرشتگان و معصومان است و ازآنجاییکه حاکمیت و غلبه نفس شیطانی مانع ظهور و بروز احکام نفس ملَکی است؛ لازم بود که برای مغلوب و مقهور شدن نفس شیطانی ترتیبی الهی اتخاذ شود.
قطعاً میدانیم که ابزار و عوامل رشد و تقویت نفس شیطانی، خوردن، نوشیدن و غرق شدن در ورطه لذات جنسی و شهوانی است. زیرا پیامدهای غرق شدن در لذایذ جنسی و انهماک در خوردن و نوشیدن، بسیار مخرّب و سرانجامی بس مهلک و خطرناک دارد. تأمین نیازهای بشری در چهارچوب شرایع و ادیان الهی متفاوت با انهماک در لذایذ بطن و فرج است. انسان اگر در چهارچوب شرایع و ادیان الهی غرایز بشری را تأمین کند، نفس شیطانی هرگز غلبه پیدا نمیکند و نفس ملَکی مغلوب و مقهور نمیشود.
اما ازآنجاکه انسان خطاکار است؛ اگر چراغ قرمزی در مسیر او نصب نشود و حوزه حلال و حرام برایش بارها تکرار نشود، نهتنها حقوق خالق و مخلوق را رعایت نمیکند بلکه دست به اعمالی میزند که خود را نیز دچار حرمان میکند و به نابودی میکشاند. برای اینکه جلوی تحرکات نفس شیطانی و حاکمیت آن بر نفس ملَکی گرفته شود، الهیون و پیروان ادیان آسمانی شیوههای مختلف و متعددی ارائه کردهاند. این شیوهها هرچند بیثمر نبودند اما به دلیل افراط و تفریطی که همراه داشتند بهتماممعنا مورد پسند اسلام که دین وسط و اعتدال است، قرار نگرفتهاند و برخی ادیان آسمانی و سایر مکاتبی که در پی بروز و ظهور خواستههای نفس ملَکی هستند، باوجود فاصله زیادی که میان آنها وجود دارد و باوجود اختلاف مذاهب و تفاوت رسم و آئین، بر این اتفاقنظر دارند که مؤثرترین راه جلوگیری تحریکات نفس شیطانی این است که جلوی انهماک آن گرفته شود و به آن اجازه داده نشود بهطور مداوم و مستمر نیازهایش را تأمین کند و برای مغلوب ساختن آن لازم است در تأمین نیازهایش وقفه ایجاد شود تا توانش مضمحل شده و مقهور نفس ملَکی گردد.
آری، بر همگان روشن است که سعادت در این نهفته است که نفس شیطانی از نفس ملکی بهگونهای تبعیت کند و فرامین آن را به اجرا دربیاورد که بهراحتی رنگ و بوی متبوعش را که همانا نفس ملکی است به خود گیرد و در مقابل نفس ملکی چنان قوی و تأثیرگذار باشد که رنگ و بوی نفس شیطانی را پشت پا زده و به خواستههای پست آن تن درندهد، و آنگونه که خاتم نقش خود را بر شمع برجای میگذارد، نفس شیطانی بر نفس ملکی تأثیرگذار نباشد و برای رسیدن به این نقطه از کمال و معنویت راهی وجود ندارد جز اینکه نفس ملکی از پیش خود تصمیماتی را اتخاذ نموده و آن را به نفس شیطانی ابلاغ کند و از او بخواهد که به آن تصمیمات جامۀ عمل بپوشاند و نفس شیطانی در برابر خواستههای نفس ملکی سر تسلیم فرو آورده و راه بغاوت را اختیار نکند و از پذیرش آن امتناع نورزد و این روند (تبعیت نفس شیطانی از نفس ملکی) بدون وقفه ادامه یابد تا اینکه نفس شیطانی تندادن به خواستههای نفس ملکی را تمرین نموده و به آن معتاد شود.
این خواستهها که نفس ملکی، نفس شیطانی را برخلاف میلاش به پذیرفتن وادار میکند لزوماً باید از نوع خواستههایی باشند که باعث انشراح و شادمانی نفس ملکی و انقباض و پریشانی نفس شیطانی شوند، مانند تشبّه به ملکوت و گرایش به جبروت، یعنی نزدیک شدن به صفات خداوندی، همانطور که در خبر آمده است: «تخلّقوا بأخلاق الله»- خود را به خصلتهای خداوندی آراسته کنید- و این دو خصیصه (تشبه به ملکوت و گرایش به جبروت) وجه امتیاز نفس ملکی هستند و نفس شیطانی از این خصلتها بسیار دور است. تا اینکه نفس شیطانی خواستهها و مقتضیات خود را رها نموده و در استفاده از تجملات و لذتها از حد مجاز تجاوز نکند. روح و جوهرۀ روزه عبارت از دو خصلت مذکور است: یعنی تشبه به ملکوت و گرایش به جبروت و رها شدن از مقتضیات نفس شیطانی و مهار کردن (نه سرکوب کردن) خواستههای بشری.
روزه دهر، خیر! روزه یک ماه، آری!
با توجه به نیازهای شدید و فوری که تودهها با آن مواجه هستند و با عنایت به وابستگی مردم به اموال و آمیزش آنان با ازدواج، روزه گرفتن مداوم و مستمر امری ناممکن و غیرمقدور برای عامه مردم و تکلیف مالایُطاق است.
ازاینرو خداوند بعد از یک فاصله معین زمانی، روزه گرفتن روزهایی را که بتوان از آنها به اوضاع و احوال نفس ملکی پی برد، واجب گردانید.
روزه این روزها برای ظهور احکام نفس ملکی و مغلوب و مقهور شدن نفس شیطانی، چنان مقیاس استانداردی است که نفس ملکی در پرتو روزه این روزها، علاوه بر ابراز مقتضیات خود میتواند به جبران کاستیهایش نیز بپردازد.
مثال نفس و روزه گرفتن آن در بخشی از روزهای سال، عیناً مانند اسبی است که ریسمان یا طناب آن با چوب یا زنجیری که دو طرف آن در داخل دیوار است، گره زده شده و آن اسب درحالیکه بسته است در طول مسافت طناب خود به اینسو و آنسو میدود ولی از مسافت طول طناب خود تجاوز نمی کند.
آری، لازم بود که مقدار روزههای روزه فرض نه بسیار اندک و نه خیلی زیاد، بلکه از لحاظ اصلاح نفس استاندارد و هماهنگ با توانمندی اغلب توده ها باشد. نه چنان کم که روزهدار را به هدف نرساند و نه چنان زیاد که باعث تحلیل بُنیه فیزیکی شده و روزهدار را به مرگ نزدیک کند و علاقه و دلبستگی او را بهطور کلی از بین ببرد.
بیگمان روزه تریاق دفع زهرها و سمهای نفس شیطانی است، اما فراموش نکنیم که در عین حال نوعی زخم و جراحت است که اگر بدون وقفه و به مدت بیش از یک ماه طولانی شود، دستگاه ماشین پنهان انسان را دچار عیب و نقص میکند. شاید برای تعلیم این نکته رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم جز رمضان هیچ ماهی را تا آخر روزه نگرفته است. [بخاری و مسلم به روایت امالمومنین حضرت عایشه رضیاللهعنها] روی این حساب لازم بود که روزه و تعداد روزهای آن به مقدار نیاز تصویب شود زیرا بر اساس اصل فقهی و شرعی «الضرورة تقدر بقدر الضرورة» [نیاز به اندازه ضرورت در نظر گرفته میشود.]
آری، همه ما میدانیم که کاستن از خوردن و نوشیدن دو صورت دارد:
1ـ انسان بدون ایجاد وقفه، مقدار خوردن و نوشیدن را تقلیل دهد. خیلی کم بخورد و خیلی کم بنوشد و وقفه ای در فاصلۀ غذا ایجاد نکند.
2ـ در غذا خوردن و نوشیدن فاصله ایجاد کند و این فاصله را از فاصله معمولی و عادی طولانیتر کند.
آنچه در ادیان و شرایع معتبر است صورت دوم است، زیرا ایجاد فاصله نسبتاً طولانی و بیش از فاصله معمول جلوی چاقی و چربی بدن را که منشأ بسیاری از بیماریهاست، میگیرد. خواستههای نفس شیطانی را مهار (نه سرکوب) میکند و عملاً انسان را با طعم گرسنگی و تشنگی آشنا میسازد. نفس شیطانی را مغلوب و مقهور میکند و بهطور محسوس بر نفس شیطانی تأثیر میگذارد.
اما صورت اول، ممکن است برای مدت کوتاهی به ضعف نفس شیطانی بینجامد ولی به مرور زمان این ضعف از بین میرود و کم خوردن و کم نوشیدن عادت نفس قرار میگیرد و برای عمل کردن بر آن هیچگونه فشاری بر نفس وارد نمیشود. طعم گرسنگی و تشنگی را لمس نمیکند. همچنین این شیوه (صورت اول) را نمیتوان در تشریع و تدوین احکام عامه بهراحتی رعایت نمود، زیرا مردم در مقدار خوردن و نوشیدن دارای تفاوتهای زیادی هستند. ممکن است دویست گرم برنج برای یک فرد خوراک کافی و عادی باشد و برای فرد دیگری بسیار اندک. روی این حساب تعیین دویست گرم غذا اگر برای فرد اول کافی باشد، بیگمان در حق فرد دوم اجحاف و ظلم است. ولی در نظر گرفتن فاصله نسبتاً طولانیتر از فاصله عادی و معمول برای همه مردم، عرب و عجم، دارا و نادار، پرخور و کم خور و برای کلیه ملل و اقوامی که از مزاج سالم و صحیح انسانی برخوردار هستند، یکسان است. زیرا غذای اغلب مردم دنیا، همان شام و نهار است و قطعاً امتناع از خوردن در طول روز بدون اینکه مهلک باشد، طعم گرسنگی را به روزهدار میچشاند و در تحقق اهداف روزه بسیار مؤثر واقع میشود. صورت اول به این دلیل نیز مردود است که مقدار اندک را نمیتوان مفوض به نظر هر فرد گذاشت و چنین گفت: «هرکس همان اندازه بخورد که غلبه نفس شیطانیاش را شکسته و بتواند آن را مهار کند». زیرا چنین چیزی در وضع احکام عامه و فراگیر سنخیت ندارد. آری، این بهمنزله آن میماند که صاحب گوسفندان به گرگ بگوید: «تو چوپان گوسفندان هستی»، هرچند که چنین دستوری در ضیافت، اباحات و احسانات بلامانع است.
آری، لازم است مدتزمان روزه گرفتن و فاصله شروع و پایان روزه بهقدری زیاد نباشد که منجر به تلف شدن روزهدار و از بین رفتن او شود، مانند روزه گرفتن سه شبانهروز پیاپی و بیش از آن، زیرا چنین چیزی علاوه بر اینکه مخالف با موضوع تشریع (وضع احکام برای همه) است، برای اغلب مردم و جمهور مؤمنین و مکلفین قابل عمل نیست.
مصلحت خداوند چنین مقتضی است که کل مدت روزه طوری در نظر گرفته شود که امساک (خودداری از خوردن، نوشیدن و جماع) بارها در آن تکرار شود تا تمرین و انقیاد نفس شیطانی تحقق یابد، وگرنه گرسنگی پیوسته و یکنواخت سودی ندارد و تمرین و انقیاد در آن تحقق پیدا نمیکند.
برای تعیین مدتزمان غیرمتلف که فاصله تکرار امساک نیز به لحاظ تربیت روحی و روانی در آن استاندارد باشد، لازم است زمان و بخشی از 24ساعت در نظر گرفته شود که همه مردم (باسواد و بیسواد، کاخنشین و کوخنشین، متمدن و غیرمتمدن، پیر و جوان) آن را بشناسند. این مدتزمان که همه با آن مأنوس و آشنا هستند جز فاصله میان طلوع فجر و غروب آفتاب، که «روز» یا «نهار» نام دارد، نمی تواند باشد، زیرا اگر این مدت بهجای مدت مذکور چند ساعت از میان 24ساعت در نظر گرفته میشد امروز که دنیا پیشرفت کرده است هنوز هم بسیارند تعداد کسانی که با ساعت آشنایی ندارند و حساب ساعت را نمیدانند. اندکی تأمل کنید اگر چنین میشد، چه نابسامانی و ناهماهنگی و تشویشی در انجام این فریضه الهی رخ میداد؟ ملاحظات مذکور چنین ایجاب میکند که مدتزمان امساک و خودداری از خوردن، نوشیدن و جماع به نیت روزه، یک روز کامل و به مدت یک ماه کامل تعیین گردد.
زیرا مدتزمان کمتر از یک روز کامل درواقع روزه و امساک نیست، بلکه نوعی تأخیر در برنامۀ غذا خوردن است، و امساک به جای روز، در شب تقریباً امری است معمول و عادی که به حال مردم تفاوت چندانی ندارد و به اهداف روزه تحقق نمیبخشد. همچنین مدتزمان کمتر از یک ماه، یعنی یک و دو هفته، مدت کوتاهی است که تأثیر مطلوب را در پی ندارد و مدت بیش از یک ماه، یعنی دو ماه و بیشتر موجب فرورفتن چشمها شده و ناتوانی مفرط را همراه دارد.
آری، چنین چیزی بارها تجربه و مشاهده شده است، حتی ممکن است این عمل منجر به مرگ روزهدار شود. در اعتصاب غذا که معمولاً زندانیان به خاطر رسیدن به مقاصد سیاسی بدان دست میزنند، اینگونه آثار نامیمون همواره مشاهده شده است.
یک روز کامل، آغاز و پایانش به ترتیب طلوع فجر و غروب آفتاب است. زیرا طبق محاسبات عرب، روز کامل عبارت است از طلوع فجر تا غروب آفتاب. اعراب قبل از اسلام که روز عاشورا را روزه میگرفتند آغاز امساک آنان طلوع فجر و پایانش غروب آفتاب بود.
ماه کامل نیز آغاز و پایانش رؤیت هلال میباشد. زیرا ماه کامل در عرف عرب عبارت بود از روزهای میانی دو هلال- آنان ماه را با حساب شمسی محاسبه نمیکردند-.
آری، به جهت اینکه تشریع و وضع احکام برای همه مردم و به خاطر اصلاح تودهها، عرب و عجم است، لازم بود که انتخاب این یک ماه در اختیار خود مردم گذاشته نشود تا هر کس ماهی را که روزه گرفتن برایشان آسان باشد، انتخاب کند زیرا چنین اختیاری درواقع باب بهانهجویی و ترک روزه را میگشاید و موجب بسته شدن باب امربهمعروف و نهی از منکر میگردد و در نتیجه، روزه که از ارکان مهم اسلام است از اهمیت آن کاسته میشود و از بین میرود. علاوه بر این تعیین یک ماه برای همه، اجتماع و اتفاق انبوه و جمع غفیری از مسلمانان بر یک امر و همزمان، نوعی یاری و کمک به همدیگر است و مشکلترین کار را برای آنان آسان نموده و آنان را برای انجام هر مشکل تشجیع میکند. همچنین این اتفاق و عبادت هماهنگ بیشتر موجب نزول برکات الهی بر خواص و عامه مردم گردیده و غیرکاملین را از انوار کاملی بهرهمند میسازد و نزول انوار کاملین را بر غیرکاملین تحقق میبخشد و دعوت کاملین را فراگیر میسازد. ازآنجهت که مصلحت بندگان، روزه یک ماه را مقتضی است ماهی بهتر و مناسبتر از ماه رمضان نبود.
رمضان ماه نزول قرآن است؛ «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن» ماهی است که ملت اسلام پایههای ایمانی خود را در این ماه استحکام بخشیده است. ماه رمضان ماهی است که شب قدر را در بردارد؛ «لیلة القدر خیر من ألف شهر».
در پایان به این نکته اشاره میشود که رمضان و روزه، دارای دو مرتبه است، مرتبهای که برای همگان، تیزهوشان و کودنها، فارغان و مشغولان به کار، خواص و تودهها، لازم است، مرتبهای است که اگر مراعات نشود اصل برنامه لطمه خورده است و مرتبه دوم مرتبه تکمیلی است که درواقع برنامه محسنین و سابقین است.
مرتبه اول عبارت است از: روزه رمضان و اکتفا به فرایض پنجگانه. در حدیث وارد شده است: «من صلی العشاء و الصبح فی جماعة فکأنما قام اللیل» (هر کس نماز عشاء و فجر را با جماعت بخواند، مانند این است که تمام شب را عبادت کرده است.) مرتبه دوم به لحاظ کمی و کیفی، برتر از مرتبه اول است و آن عبارت است از: عبادت در شبهای رمضان، پاک نگاهداشتن زبان و سایر اعضای بدن، روزه گرفتن شش روز شوال، روزه گرفتن 3 روز در هر ماه، روزه عاشورا و اعتکاف ده روز پایان رمضان.
به امید آنکه روزه رمضان مایه نجات همه روزهداران سراسر گیتی قرار گیرد.
منبع: فصلنامه “ندای اسلام”، ش: 7