- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

جایگاه حدیث ضعیف در تشریع اسلامی

چكیده:                                                           
 جمهور علما بر این مسئله اتفاق نظر دارند كه حدیث صحیح و حسن صلاحیت عمل را داشته و در احكام شرعی قابل استدلال هستند.

اما عمل به حدیث ضعیف از مسائل مختلف فیه بوده و متقدمین و متأخرین اقوال زیادی در این باب دارند. حدیث ضعیف دارای انواع بسیاری است که قبیح¬ترین آن « حدیث موضوع» ـ حدیثی خود ساخته که به رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ نسبت داده شود ـ است. به اتفاق علما دروغ عمدی بر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ گناه کبیره محسوب می¬شود، عده¬ای نیز مرتکب آن را کافر می¬دانند. گروهی از کارشناسان، عمل به حدیث ضعیف را در احكام شرعی مانند مسائل حلال و حرام جایز دانسته و آن را از قیاس ـ یكی از مصادر تشریعی متفق علیه ـ مقدم قرار داده¬اند.
بدین جهت این نوشتار خواهد کوشید، به نقد و بررسی حدیث ضعیف كه از دیرباز جزو مسائل مختلف فیه بین محدثین و فقها بوده و آرای بسیاری در مورد آن از منابع اصول ـ حدیثی نقل می¬گردد، بپردازد. ناگفته نماند که عده ای بسیار برای دریافت رأی راجح در این باب دست به قلم برده¬اند.

كلید واژه:
حدیث ضعیف، فضائل اعمال، احكام شرعی، متقدمین، متأخرین.
با توجه به اهمیت حدیث در استنباط احکام و اندیشه¬های دینی، کارشناسان وادی روایت جهت صیانت از ذخایر گران¬قدر و آثار بی¬بدیل منبع فیاض رسالت، دست به¬ابتکار شیوه¬ای بسیار کار آمد به¬نام « سند» زدند. در كتاب «الأجوبة الفاضلة» آمده است: بدون تردید مسائل احكام و دیگر مسائل نیاز به سند دارند و هر آن¬چه كه بدون سند نقل شود، قابل اعتماد نیست اما باید بین آنان درجات متفاوتی لحاظ کرد؛ زیرا سندِ اخبار و احادیثِ احكام، به جهت اهمیت با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می¬گیرد.
از احمد بن حنبل و عبدالرحمن بن مهدی نقل شده است: « إذا روّینا فی الحلال والحرام تشدّدنا وإذا روّینا فی الفضائل والمستحبات تساهلنا فی الأسانید؛ هرگاه حدیثی در مورد حلال و حرام روایت می¬كردیم، در بیان سند آن شدّت به خرج  می-دادیم و اگر حدیثی در مورد فضائل و مستحبات روایت می-نمودیم در بیان سند آن تساهل می¬كردیم.»
تعریف حدیث ضعیف: « هو ما لم یجمع صفة الصحیح والحسن ویتفاوت ضعفه كصحة الصحیح؛ حدیث ضعیف، حدیثی است دارای صفات حدیث صحیح و حسن نباشد و درجات آن همانند حدیث صحیح، متفاوت است.» (سیوطی، تدریب الراوی 144)
در « أوجز المسالك» آمده: « ما قَصر عن درجة الحسن وتتفاوت درجاته فی الضعف بحسب بُعده عن شروط الصحة؛ ضعیف آن¬¬که درجه¬اش از حسن پایین¬تر باشد و درجات ضعفش بر حسب فاصله¬اش از شرایط صحت، متفاوت است. » ( أوجز المسالك 1/ 220)
علامه صالح بن مهدی مقیلی می¬گوید: علمای متأخرین تقریبا از زمان امام بخار ی و مسلم، حدیث صحیح را به¬طور خاص این-گونه تعریف نموده¬اند: راوی عادل و حافظ بدون شذوذ و علت آن را روایت كند. علمای متقدمین من جمله محدثین، فقها و اصولیین به¬طور عموم همین تعریف را آورده¬اند. ( الأجوبة الفاضلة ،233)

دیدگاه مذاهب اربعه در باب حدیث ضعیف
علامه ابن حزم به¬نقل از امام  ابوحنیفه مـی¬نویسد: «الخبر الضعیف من رسـول الله صلی الله علیه وسلم أولی من القیاس أو لا یحل القیاس مع وجوده؛ حدیث ضعیف كه از پیامبر- صلی الله علیه وسلم- روایت شده باشد، از قیاس اولی¬تر است و با وجود آن، به¬کار گیری قیاس درست نیست.» ( الإحكام فی أصول الأحكام، 2/368)
علامه ابن تیمیه، مذهب امام اعظم را در ترجیح حدیث ضعیف بر قیاس، این¬گونه بـیـان می¬كند: « هركس بر این گمان باشد كه امام ابوحنیفه و یا دیگر ائمه با وجود حدیث صحیح،  قیاس یا چیزی دیگر را ترجیح داده¬اند در اشتباه فاحش و بزرگی قرار دارد و جزء این نیست که از روی گمان و هوای نفس خویش سخن گفته است؛ زیرا امام ابوحنیفه به حدیث وضو گرفتن با آب نبیذ در سفر، و به حدیث قهقهه در نماز با وجود این¬كه خلاف قیاس هستند، عمل كرده، چون ایشان این دو حدیث را صحیح می¬دانستند، هر چند عده¬ای از ائمه، این دو حدیث را صحیح نمی¬دانند.» ( مجموع الفتاوی،20/ 138)
حافظ ابن حجر می¬نویسد: « امام ابوحنیفه قیاس جلی را به-جهت روایتِ ابوهریره و دیگران در مورد وضو با آب نبیذ در سفر و قهققه در نماز، ترك كرده است.» ( فتح الباری 4/290)
علامه ابن حزم می¬گوید: « همه  یاران امام ابوحنیفه اجماع نموده¬اند كه طبق مذهب ایشان حدیث ضعیف از قیاس و رأی برتر است.» ( الرفع والتكمیل فی الجرح والتعدیل،75)
امام مالك می¬گوید: «شهرة الحدیث بالمدینة‌ تغنی عن صحّتها؛ شُهرت حدیث در مدینه منوره، فرد را از بررسی صحت سند آن بی¬نیاز می¬سازد.» ( أوجز المسالك،1/ 246)
امام شافعی به حدیث ضعیفی كه با قول صحابه و فتوای آنها تقویت گردد، عمل كرده است، نیز اگر حدیث ضعیف با فتوای اكثر اهل علم ترجیح یابد را قابل عمل دانسته¬اند.
امام احمد بن حنبل می¬گوید: « ضعیف الحدیث أحب إلینا من الرأی؛ حدیث ضعیف نزد من از رأی و قیاس برتر است.»
در شرح « الكوكب المنیرة» آمده است: « مذهب امام احمد بر این است كه حدیث ضعیف هرگاه معارض و مخالفی نداشته باشد، مورد قبول و پذیرش قرار می¬گیرد و امام مالك از احادیث مرسل و منقطع استدلال كرده و قول صحابی، مراسیل‌ و حدیث منقطع را بر قیاس ترجیح می¬داده است.» ( التعریف بأوهام من قسم السنن إلی صحیح و ضعیف، سید ممدوح)
علامه هروی در كتاب «ذم الكلام» از عبدالله بن احمد بن عبدالله روایت می¬كند كه وی به پدرش ( امام احمد) گفت: اگر فردی با مسئله¬ای مواجه شد و در شهر، شخصی از اهل حدیث كه احادیث ضعیف را روایت می¬كند، وجود دارد و در مقابل شخصی دیگر از اهل رأی که به قیاس استناد می¬کند، باشد، از كدام یك این مسئله را جویا شود؟ ایشان پاسخ داد: از اهل رأی سوال نكند، زیرا حدیث ضعیف بهتر از رأی است.

دیدگاه برخی از متأخرین در باب حدیث ضعیف
علامه ابن عبدالبر در « الاستذكار» پس از نقل سخن امام ترمذی می¬نویسد: امام بخاری حدیث « هو الطهور مائه» را صحیح قرار داده است، اما محدثین، این¬گونه احادیث را صحیح نمی¬دانند؛ لیكن نزد من حدیث صحیح است، چون علما آن را پذیرفته¬اند.» ( 2/ 93)
در همین كتاب نیز آمده است كه امام ترمذی می¬نویسد: « عبدالله بن مبارك و دیگران به نماز تسبیح اعتقاد داشته و برای آن فضایل متعددی ذكر كرده¬اند.» علامه بیهقی می¬نویسد: عبدالله به ادای آن می¬پرداخت و بعد از وی نیز صالحینی بوده-اند که به آن اعتقاد داشته¬اند؛ این عمل ایشان خود تقویتی برای حدیث مرفوع است.»
علامه ابن حزم در « محلی» می¬نویسد: « اگر چه حدیثی كه دربارة دعای قنوت است، از جهت ضعف قابل استدلال نیست، اما از رسول الله- صلی الله علیه وسلم- غیر از آن حدیثی دیگر نیافتم، لذا بر آن عمل می¬نمایم.»
امام نووی می¬نویسد: « فقها در باب احكام از احادیث ضعیف استدلال كرده¬اند و این امری غیر قابل انكار است.» ( خلاصة الاحكام،1/60)
علامه هروی از شُریك قاضی نقل كرده است كه فرمود: اثری ( حدیثی) كه در آن ضعف اندك وجود دارد،  نزد من از رأی محبوب¬تر است. ( ذم الكلام،29)
علامه ابن تیمیه می¬نویسد: این¬كه گفتیم حدیث ضعیف از قیاس بهتر است، منظور، ضعیف متروك نیست، بلكه ضعفی است كه در درجة حسن قرار دارد همانند حدیثی كه عمرو از پدربزرگش به-واسطه پدرش روایت نموده است؛ یا حدیث ابراهیم حجری و مانند آن که ترمذی حدیث آنان را حسن و صحیح قرارداده است.» ( منهاج السنة النبویة،2/ 191)
امام زركشی در « النكت علی ابن الصلاح» می¬نویسد: « الثالث : ما ذكره من عدم العمل بالضعیف فی الأحكام ، ینبغی أن نستثنی منه أمورا : أحدها أن لا یوجد سواه… ؛ سوم: آن¬چه ابن صلاح در مورد عدم عمل به احادیث ضعیف در باب احکام ذکر کرده است، لازم است چند مورد را از آن استثناء نماییم: 1ـ به¬جزء حدیث ضعیف، حدیث دیگری که قابل اعتماد باشد، وجود نداشته باشد…. .»
از امام احمد بن حنبل نیز شبیه این قول روایت شده كه اگر ایشان در مسئله¬ای حدیثی صحیح نمی¬یافت، بر حدیث ضعیف با این شرط كه معارضی نداشته باشد، عمل می¬كرد.
علامه كمال ابن همام در پایان فصل اول « كتاب الطلاق» از کتاب فتح¬القدیر بعد از حدیث « طلاق الأمة ثنتان وعدّتها حیضتان» می¬نویسد: «اگرچه عده¬ای از علما این حدیث را ضعیف قرار داده¬اند، اما گروه دیگر از علما بعد از بررسی صحّت حدیث به آن عمل کرده¬اند .» (1/ 476)
حافظ سخاوی می¬نویسد: « هرگاه حدیث ضعیف مورد  قبول امت قرار گیرد همانند حدیث صحیح به آن عمل می¬شود، حتی گاهی به درجه تواتر رسیده و به¬وسیله آن حدیثِ مقطوع نیز منسوخ می¬گردد.»
چنان¬که امام شافعی در مورد حدیث « لا وصیة لوارث» فرموده است: « محدثین این حدیث را صحیح ندانسته¬اند، لیكن عامة امت آن را پذیرفته و به آن عمل نموده¬اند حتی كه آن را ناسخ برای آیه وصیت قرار داده¬اند.» ( فتح المغیث،1/ 244)
علامه سیوطی می¬نویسد: « اگر قرینه¬ای بر صحت حدیث ضعیف باشد، احتجاج بر آن درست است.» ( تدریب الروای،1/ 47)
علامه ابراهیم مالكی در شرح «اربعین» امام نووی می¬نویسد: « در باب احكام به احادیث ضعیف تا هنگامی¬كه علما آن را نپذیرفته¬اند، عمل نمی¬شود، اما اگر علما آن را پذیرفته باشند، حجت قرار گرفته و در احكام و مسائل دیگر به آن عمل می¬شود.» ( الأجوبة الفاضلة،233)
سید احمد بن صدیق الغماری می¬گوید: « استدلال از حدیث ضعیف در مورد احكام، خاص مذهب مالكی نیست، بلكه همة ائمه از آن استدلال نموده¬اند؛ بنابراین نمی¬توان گفت قاعده «الضعیف لا یعمل به فی الأحكام» مطلق است.»
یكی از نمونه¬ها بارز احتجاج ائمه بر حدیث ضعیفِ مقبول، كتاب « تحفة المحتاج» حافظ ابن ملقن شافعی كه آن را جهت اثبات دلائل فقه شافعی به¬نگارش درآورده، می¬باشد. ابن ملقن در مقدمة کتاب می¬نویسد: « وشرطی أن لا أذكر فیه إلا حدیثا صحیحاً أو حسناً دون الضعیف؛ از جملة شروطم در تألیف این کتاب آنست که به¬جزء حدیث صحیح و حسن حدیثی دیگر مانند حدیث ضعیف ذکر نکنم» سپس به شرح این شرط پرداخته و می-افزاید: « اما هرگاه به¬ناچار حدیثی ضعیف را ذكر كنم، بر ضعف آن اشاره خواهم نمود.» این نکته اشاره به درستی استدلال از حدیث ضعیف در صورت عدم وجود حدیث صحیح یا حسن دارد.
شیخ محمد عوامه می¬نویسد: « مجالی دیگر برای عمل به حدیث ضعیف وجود دارد که به این صورت است: هر گاه در لفظ حدیث، احتمال دو معنا باشد و هیچ یك بر دیگری راجح نگردد اما بتوان به¬وسیلة حدیث ضعیف یكی از آن دو معنا را ترجیح داد، پس به¬معنایی كه حدیث ضعیف آن را ترجیح داده عمل می-شود.» ( أثر الحدیث الشریف،37)
با نگاه به آرای بیان شده، می¬توان گفت حدیث ضعیف بر رأی و قیاس در مسائل شرعی ترجیح دارد. و ضعف حدیث، سبب رد آن نمی¬شود، همچنین نمی¬توان به محض آن¬كه یك امام و یا محدث حدیث را ضعیف گفته آن را غیر حجّت دانست؛ زیرا با نظر به احادیث احكام مشاهده می¬شود كه ائمه از احادیث ضعیف به صورت اجتماعی و انفرادی استدلال كرده و در توجیه استدلال خود، شرایطی را مد نظر داشته¬اند؛ پس حدیث ضعیف به صورت مطلق تا زمانی¬كه ضعف آن شدید نباشد، رد نمی¬گردد.
در ضمن قاعدة ( لا یُعمل بالضعیف فی الأحكام) مطلق نبوده و بسیاری از ائمه در احكام از احادیث ضعیف استدلال كرده¬اند؛ چنان¬که امام بیهقی، جامع بین فقه و حدیث می¬فرماید: « کلیة اقسام ضعیف به استثنای موضوع، در مسائل مختلف جز احکام و عقاید مورد قبول است؛ البته هر گروه از علما شرایطی ذکر نموده¬اند، من جمله امام احمد، ابوداوود و علمای احناف با ذکر سه شرط جایز دانسته¬اند: 1ـ در باب غیر از حدیث ضعیف، حدیثی دیگر نباشد؛ 2ـ حدیث دارای شدت ضعف نباشد؛ 3ـ حدیث دارای معارض نباشد. و همچنین ابن سید الناس، علامه نووی، عراقی، سخاوی، ابن حجر عسقلانی، سیوطی و ملا علی قاری و … عمل به حدیث ضعیف را با سه شرط جایز دانسته¬اند: 1ـ ضعف حدیث شدید نباشد؛ 2ـ حدیث تحت یك اصل عام قرار گیرد؛ 3ـ در هنگام عمل، نباید معتقد به ثبوت قطعی آن از پیامبر بود.» ( عثمانی، قواعد فی علوم الحدیث،93؛ عتر، منهج النقد،293)
در پایان برخی از موارد پذیرش و عمل به حدیث ضعیف را به-طور نمونه که از اقوال ائمه نقل شده است، ذکر می¬شود:
1- در صورتی¬كه غیر از حدیث ضعیف، حدیثی دیگری در آن باب وجود نداشته باشد؛
2- تقدیم حدیث ضعیف در صورت تعارض آن با قیاس؛
3- در صورت قبول و عمل به آن از سوی علما؛
4- در صورت تقویت آن با قول یا فعل صحابه؛
5- استفاده از آن جهت ترغیب یا ترهیب؛
6- برای تعیین راوی مبهم در سندی دیگر؛
7- جهت ثبوت صحبت برای صحابه.

مراجع:
1. ابن جماعه، محمد بن ابراهیم، المنهل الروی فی مصطلح الحدیث النبوی، دارالفكر- دمشق.
2. سیوطی، عبدالرحمن بن أبی بكر، تدریب الراوی، مكتبه الریاض الحدیثه، ریاض.
3. كاندهلوی، محمد زكریا، أوجز المسالك إلی موطاء مالک، دارالفکر، بیروت.
4. لكهنوی، ابو البرکات عبدالحی، الأجوبه الفاضله للأسئله العشره الكامله، ت: عبدالفتاح ابوغده، مکتب المطبوعات الإسلامیه، دمشق.
5. لكهنوی، ابو البرکات عبدالحی، الرفع والتكمیل فی الجرح والتعدیل، ت: عبدالفتاح ابوغده، مكتبه ابن تیمیه.
6. ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوی.
7. ابن حزم ، علی بن أحمد بن سعید الأندلسی القرطبی، الإحكام فی أصول الاحكام، دارالآفاق.
8. ابن حجر، أحمد بن علی العسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، دارالمعرفه،  بیروت.
9. ممدوح، محمود سعید، التعریف بأوهام من قسم السنن إلی صحیح وضعیف، دولت امارات متحده.
10. شوكانی، محمد بن علی بن محمد بن عبد الله، فتح القدیر، دار ابن كثیر، دمشق.
11. سخاوی، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، دارالكتب العلمیه، لبنان.
12. ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله النمری، الاستذكار، دارالكتب العلمیه، بیروت.
13. هروی، عبدالله بن محمد الانصاری، ذم الكلام.
14. عوامه، محمد، أثر الحدیث الشریف فی اختلاف الأئمه الفقهاء، دارالیسر، جده.
15. نووی، محی الدین أبو زكریا یحیی، خلاصة الأحكام، مؤسسه الرساله، بیروت.
16. عثمانی، ظفراحمد تهانوی، قواعد فی علوم الحدیث، مکتب المطبوعات الإسلامیه، دمشق.
 17. عتر، نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، دارالفكر، دمشق.

نویسنده: مولوی عبدالرئوف رخشانی