موضوع این تحقیق بررسی جایگاه زن از دیدگاه اسلام میباشد و مستند برای ما مطالب و نظرات قرآن مجید و سنت مسلّم پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم بوده كه شامل قول و فعل و تقریر آن حضرت است.
فایده این پژوهش بررسی دو چیز است: اول: شناخت مقام و منزلت زن در اسلام، و حقوق متقابل او، و اصول تشكیل خانواده و نگهداری آن، روش معاشرت و كسب لذتهای معقول و حلال در زندگانی، و جلب آرامش و امتداد زندگی به وسیله فرزندان خوب، كه همه اینها تضمینكننده واقعی سعادت دنیا و آخرتاند.
دوم: رفع تهمت از اسلام و فرهنگ متعالی آن، كه بیش از هر قانونی آسمانی و زمینی دیگر به زن احترام گزارده، مقام او را بالا برده و حقوق بیشتری را در همه ابعاد زندگی برایش مقرر داشته است.
امروزه كه مظاهر تمدن جهان، خصوصاً پیشرفت علوم، اذهان و قلوب را مسخّر ساخته است، افراد و گروههای مغرض، كماطلاع و یا سادهلوح به تحریك سیاستمداران جهانخوار، میكوشند كه دین اسلام را مخالف و مخرب زندگی و پیشرفت معرفی كنند. از آن جمله این تهمت ناروا كه اسلام زن را از حقوقش محروم ساخته و احترامی برای زن قایل نیست؛ در حالی كه این دین اسلام بود كه برای اولین بار زن را به مقام ارجمندش رساند و حقوق حقهاش را بیان و به پاسداشت آنها تأكید اكید نمود.
مقام و منزلت زن از دیدگاه قرآن
در عصری كه اسلام ظهور كرد، تقریباً زنان تمام جوامع از جایگاه مناسبی برخوردار نبودند و حتی از ابتداییترین حقوق انسانی محروم بودند. با این حال، جامعه عرب جاهلی، محل ظهور اسلام، در میان جوامع آن دوره وضعیت خاصی داشت، چنانكه آن را «معروفترین نقطه عالم از نظر بدرفتاری با زنان» دانستهاند.
در واقع بر اساس نظر برخی از نویسندگان، زنان پیش از اسلام حكم متاع و كالا را داشتند و جزو دارایی و ثروت پدر یا شوهر محسوب میشدند، و زن و دختر پس از مرگ شوهر و پدر مانند باقی تركه، میان مردها و پسرها تقسیم میشدند. اما از نظر اسلام زن موجودی است زیبا، ظریف، مستقل، با تقدس مادری، خواهری، همسری و دختری.
اینكه زن در قرآن از چه جایگاه عظیمی برخوردار است، مبتنی بر این است كه انسان در قرآن چه پایگاه و جایگاهی دارد، چون قرآن كریم هرگز فقط برای هدایت «مرد» نیامده است، بلكه برای هدایت «انسان» آمده است. لذا وقتی هدف رسالت را تشریح میكند و غرض نزول وحی را بازگو مینماید، میفرماید: «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن هدی للناس»؛( بقره:185) ماه رمضان همان ماهی است كه در آن قرآن نازل شده است و هدایت است برای مردم.
كلمه «الناس» كه در قرآن آمده است، صنف مخصوص یا گروه خاصی را در نظر ندارد بلكه شامل مرد و زن به طور یكسان میشود. قرآن، گاه تعبیر به «الناس» دارد و گاه تعبیر به «الانسان» و میفرماید: ما برای انسان، قرآن فرستادیم. «الرّحمن، علّم القرآن، خلق الانسان، علّمه البیان»؛( الرحمن:4ـ1) خدای رحمان، قرآن را یاد داد، انسان را آفرید و به او [قدرت] بیان آموخت.
در این آیات اول سخن از تعلیم قرآن است، بعد سخن از خلقت انسان و بعد از آن تعلیم بیان؛ گرچه نظم طبیعی مقتضی بود كه اول خلقت انسان ذكر شود، سپس تعلیم بیان و سپس تعلیم قرآن، اما به خاطر شرافت و اهمیت قرآن و اینكه انسانیت انسان در اطاعت از دستورات خداوند است، تعلیم قرآن مقدم شده است.
پس نتیجه میگیریم كه خداوندِ رحمان، معلّم است، درس قرآن میدهد و شاگردانش انسانها هستند؛ دیگر سخن از جنسیت خاصی نیست، هدف تعلیم و تزكیه روح و جان آدمی است. قرآن كریم مسئله زن و مرد را اینگونه مطرح میكند كه این دو را از چهره مذكر و مؤنث بودن نشناسید، بلكه از چهره انسانیت بشناسید. پس حقیقت انسان، جان اوست و بدن ابزار او. در نتیجه ملاك و برتری از نظر قرآن انسانیت انسان است نه جنسیت او.
علت تصریح قرآن به آوردن لفظ مذكر و مؤنث
در مواردی كه قرآن كریم با صراحت از زن و مرد نام میبرد، علتش این است كه میخواهد افكار جاهلی و قبل از اسلام را تخطئه و محكوم كند، چون آنها بین زن و مرد فرق گذاشته، به زن بها نداده و عبادات و فضایل را منحصر در مردها میدانستند. امروزه نیز در دنیای صنعتی زن بهایی ندارد جز برای ارضای شهوت مردان، تبلیغ كالاهای لوكس و رونق بازاریابی، كه هر دو تحقیر مقام والای زن است. اما ذات اقدس الهی در قرآن كریم خود را عهدهدار تربیت جان و روان انسانها میداند نه یك جنس خاص. آیات قرآن را، كه در این زمینه است، میتوان به چند بخش تقسیم نمود:
بخش اول: آیاتی هستند كه اختصاص به صنف مخصوصی ندارد، مانند آیاتی كه در آن سخن از ناس یا انسان است، و با لفظ «مَن» ذكر شده است.
بخش دوم: آیاتی است كه ظاهراً سخن از مرد دارد و با ضمایر مذكر آمده است و یا آیاتی كه از لفظ «مردم» استفاده شده است.
در اینجا باید گفت كه اینگونه كاربرد بر اساس فرهنگ محاوره است. مثلاً وقتی میخواهند سخن بگویند، میگویند مردم انتظار دارند، مردم حق رأی دارند و … این «مردم» در مقابل زنان نیست، بلكه مردم یعنی «توده ناس». پس نباید از نحوه تعبیری كه در فرهنگ محاوره و ادب رایج است، چنین برداشت كرد كه قرآن فرهنگ مذكرگرایی دارد.
بخش سوم: آیاتی است كه در آن به نام مرد و زن تصریح شده است، نظیر این آیه كه میفرماید: «من عمل صالحاً من ذكر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّهُ حیاة طیبة»؛( نحل:97) هر كس چه مرد و چه زن كار شایستهای انجام دهد و مؤمن باشد (در این دنیا) زندگی پاكیزه و خوشایندی به او میبخشیم.
پس هنگام انجام عمل صالح و عبادت، زن بودن و یا مرد بودن در ارزش عمل نقشی نداشته و به صراحت اعلام میكند كه فرق و تفاوتی بین زن و مرد نیست تا شبهه تفاخر جاهلی را ریشهكن نماید.
قرآن خلقت همه را یكسان و از یك زن و مرد میداند، آنجا كه میفرماید: «یا أیها الناس إنّا خلقناكم من ذكر و أنثی».(حجرات:13) یعنی نه خلقت مرد بالاتر از خلقت زن است و نه برعكس. پس به چه چیزی فخر میفروشید و تفاخر میكنید؟ تنها عامل فخر همانا تقوا است و آن هم با بیفخری و بیتفاخری همراه است.
نژاد و زبان عامل شناسایی و شناسنامه طبیعی است. چهرهها، قیافهها، زبانها و لهجهها شناسنامه طبیعی انسان هستند و حكایت از گلهای زیبا و رنگارنگ گلستان ذات باری دارد: «و جعلناكم شُعوباً و قبائل لتعارفوا»؛ شما را ملتها و قبیلههای مختلف قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. اگر كسی میخواهد بالا رود باید بدون تفاخر بالا رود: «إن أكرمكم عندالله أتقاكم»؛ گرامیترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست.
با بررسی آیات قرآن روشن میشود كه اسلام زن را در جایگاه واقعی خود قرار داده است، به قسمی كه نه او را بنده بیاراده و از هر حیث فرمانبردار شوهر میداند، و نه آزادی بیحد و حساب برای او قایل است. خداوند متعال در بیش از 10 سوره در مورد زن بحث میكند و حتی دو سوره را به نام آنها نامگذاری كرده است: یكی «سورةالنساءالكبری» كه به سوره «نساء» مشهور است و دیگری «سورةالنساءالصغری» كه مشهور به سوره «طلاق» میباشد.
1ـ در سوره نخست، رسماً اعلام كرده است كه زن و مرد هر دو به طور مساوی منشأ ازدیاد و كثرت نسل بوده و هر اجتماعی ساخته آن دو خواهد بود. از نظر خصایص انسانی و كسب فضایل با یكدیگر فرقی نداشته و برابرند. مرد نباید زن را از كارهایی كه در خور شأن اوست، جلوگیری كند، و همچنین زن نباید در اموری كه خارج از قدرت و توان وی است طمع بورزد و از حد خود تجاوز نماید. هر كدام را حقی است و نصیبی. «للرجال نصیبٌ مما اكتسبوا و للنساء نصیبٌ مما اكتسبن»؛(نساء:32) برای مردان از آنچه بدست میآورند بهره و نصیبی است و نیز برای زنان از آنچه بدست میآورند بهره و نصیبی.
2ـ در همین سوره زن را به تنهایی و بدون شركت مردان در برابر اعمال و كردارش مستقلاً جزا و پاداش میدهد: «و من یعمل من الصالحات من ذكر أو أنثی، و هو مؤمن فأولئك یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیراً»؛(نساء:124) هر كس از شما چه مرد و چه زن كارهای شایستهای انجام دهد، در حالی كه ایمان دارد، پس وارد بهشت شده و ذرهای در حقش ستم نمیشود.
پس زن در نظر قانون اسلام همچون مرد، انسانی است مكلّف و مسؤول.
3ـ در سوره آلعمران، ارزش كار را محترم دانسته و صریحاً مژده داده است كه كار هیچ كسی چه زن و چه مرد تباه و ضایع نخواهد شد و در ویژگیهای انسانی همه با یكدیگر مساوی و برابرند: «إنی لا أُضیع عمل عامل منكر من ذكر او أُنثی».(آلعمران:195)
4ـ اسلام بر خلاف آنان كه زن و همسر را كالا و یا وسیله ارضای شهوت میدانند و یا به خاطر مال و ثروت زن، تن به ازدواج میدهند، از پیوند زناشویی تحت عنوان «میثاق غلیظ»(نساء:21) یاد كرده است. همانگونه كه میدانید كلمه «میثاق» جز در موارد بسیار مهم و با ارزش به كار نمیرود، از قبیل: میثاق در مقام توحید و رسالت(حجرات:7) و میثاق میان دولتها در امور مهم و حیاتی.
خداوند زنان را مكمل و لباس مردان، و مردان را نیز مكمل و لباس زنان معرفی میكند و میفرماید: «هنّ لباس لكم و أنتم لباس لهنّ»(بقره:187). همسری را وسیله آرامش خاطر و موجب رحمت و مودت كه عالیترین مراتب دوستی و صفا است دانسته و میفرماید: «و من آیاته خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إلیها و جعل بینكم مودة و رحمة» (روم:21)؛ و از آیات و نشانههای خدا این است كه از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در كنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت ایجاد كرد.
از این آیه معلوم میشود كه؛ اولاً: تمام زنها از لحاظ گوهر هستی و اصل مبدأ همتای مرداناند و خلقت هیچكدام جدای از دیگری نیست.
ثانیاً: منشأ گرایش مرد به زن و آرمیدن مرد در سایه أنس به زن، همانا مودّت و رحمتی است كه خداوند بین آنها قرار داده است و این مودّت و رحمت الهی غیر از گرایش غریزی است كه در حیوانات موجود است، و در قرآن كریم از گرایش غریزی حیوانها به عنوان آیه و نشانه الهی یاد نشده و روی آن اصراری دیده نمیشود.
در بررسیهای قرآنی، این مطلب به دست آمده كه اسلام به زن و مرد، از دو بُعد مختلف مینگرد، كه میتوان از آنها به دو بُعد «انسانی» و «بشری» تعبیر نمود. در بُعد انسانی زن و مرد با یكدیگر مساوی و برابر هستند كه شرح آن گذشت، و حتی در داستان آدم و حوا نیز بر خلاف نظر عالمان مسیحی و یهودی كه حوا (زن) را اغواگر و فریبدهنده آدم (مرد) میدانند، قرآن كریم تعابیر «وَلاتقربا هذه الشجرة»؛(اعراف:19) شما دو نفر به این درخت نزدیك نشوید. و «فأزلهما الشیطان»؛( بقره:36) شیطان موجب لغزش آن دو شد. را دارد و با توبیخ مشترك «ألم أنهكما من تلكما الشجرة»؛(اعراف:22) آیا مگر شما دو نفر را از آن درخت نهی نكردم. تساوی هر دو را در تخلف از امر الهی نشان میدهد، همین تكلیف و توبیخ مشترك نشانهای از منزلت برابر و عقل و ادارك مساوی آن دو است؛ پس از آن در برابر پروردگار دست به دعا برداشته و هر دو خود را متخلّف میدانند؛ «ربنا ظلمنا أنفسنا…»(اعراف:32) پروردگارا ما بر خود ستم نمودیم … .
نتیجه اینكه؛ خطاب قرآن در این آیات یا به هر دو نفر (آدم و حوا) میباشد و یا فقط متوجه آدم است نه حوا: «و عصی آدمُ ربه فغوی»؛(طه:121) آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی كرد.
اما فارغ از این بُعد انسانی، زن و مرد بُعد دیگری نیز دارند و آن بُعد بشری است. در این بُعد میان آنان تفاوتهایی مشاهده میشود كه در جایگاه اجتماعی و حقوقی آنان بیتأثیر نخواهد بود. این تفاوتها را میتوان به سه دسته كلی تقسیم نمود:
1ـ تفاوتهای طبیعی كه در واقع تفاوتهای زیستی و روانی هستند.
2ـ تفاوتهای اجتماعی كه محصول جامعه انسانی و رفتارها و مناسبات میان آدمیان است.
3ـ تفاوت در پارهای از احكام دینی كه ناشی از وحی الهی میباشد.
در حقیقت، ضرورت تقسیم كار، تقسیم مسئولیت و تنظیم كاركرد طبیعی زن و مرد و رعایت تخصص و وظایف غیرمشترك آنان، موجب چنین تفاوتهایی شده است. به هر حال آنچه مسلم است، اسلام در پارهای از موارد حقوق یكنواختی را برای زن و مرد در نظر نگرفته است، و این امر برای پرهیز از تشابه حقوق زنان و مردان بوده است نه مخالفت با تساوی حقوق آنان.
1ـ حقوق سیاسی
در زمینه حضور سیاسی زنان، اسلام فرصتهای مختلفی را برای آنان فراهم نمود. زنان در بیعت با پیامبر، در هجرت، جنگها و حضور در اجتماعات، نقش مهمی بر عهده داشتند. بیعت زنان با پیامبر گرامی اسلام، مهمترین نماد مشاركت سیاسی زنان در صدر اسلام به شمار میرود، كه آیه سوره ممتحنه نیز به آن اشاره دارد.
علاوه بر آن، در موارد متعددی پیامبر گرامی اسلام با اصحاب خود مشورت مینمود و برخی از مشاوران از زنان بودند، به ویژه همسر گرامی ایشان حضرت خدیجه رضیاللهعنها كه پیامبر در مسائل مختلفی با وی مشورت مینمود، به گونهای كه ابناسحاق از وی با نام «وزیر پیامبر» نام برده است. حضور و نقش زنان در جنگهای مختلف از دیگر جنبههای چشمگیر و مهم مشاركت سیاسی زنان است. آنان علاوه بر اینكه گاه به صورت مستقیم در جنگ شركت میكردند، در تداركات و پشتیبانی جبهه نیز نقش مهمی بر عهده داشتند. پرستاری و مداوای مجروحان، انتقال و حمل آب و غذا به جبهه، آشپزی، نگهداری وسایل رزمندگان، تهیه دارو، رساندن مهمات به رزمندگان، تعمیر تجهیزات آسیبدیده و انتقال مجروحان و شهدا به پشت جبهه از كارهایی بود كه زنان در جبهههای نبرد به عهده داشتند؛ به علاوه در پشت جبهه هم با تشویق مردان به جنگ و شركت در جهاد تأثیرات فراوانی در جنگها و پیروزی مسلمانان داشتند.
در مجموع آنچه از متون اسلامی و سیره عملی صدر اسلام استنباط میشود، این است كه برای مشاركت سیاسی زنان، منع خاصی در اسلام وجود ندارد و زنان میتوانند همانند مردان از حقوق سیاسی برخوردار شوند، تنها برخی از مناصب بالای حكومتی است كه زنان به ظاهر از دست یافتن به آنها منع گردیدهاند. با این حال در اینباره هم اختلاف نظرهایی وجود دارد.
2ـ حقوق مدنی و قانونی
درباره حقوق مدنی و قانونی زنان در اسلام، شاید ذكر تمام موارد در این مختصر امكانپذیر نباشد. تنها باید گفت كه اسلام بهرهمندی زنان را از این حقوق در حد مطلوبی پیشبینی نموده است. در اسلام زنان حق دارند همسر دلخواه خود را به اختیار انتخاب كنند و صحت عقد ازدواج به رضایت آنان منوط گردیده است. در زندگی مشترك زناشویی نیز به استناد آیه «و لهنّ مثل الذی علیهنّ بالمعروف» (بقره: 228)، در كنار وظایفی كه بر عهده دارند از حقوقی نیز بهرهمند هستند، هر چند این حقوق متفاوت با حقوقی است كه مردان دارا میباشند، و این تفاوتها نیز به دلیل وضعیت خاص هر كدام و وظایف و مسئولیتهای متفاوتی است كه در زندگی مشترك بر عهده دارند. به هر حال اسلام با تأكید بر نقش زنان در زندگی خانوادگی و پیشبینی برخی حقوق ویژه برای زنان همانند نفقه، مهریه، حق همخوابگی، عدم الزام به انجام كارهای خانه و… بر این نكته تأكید داشته است كه زنان نیمی از بار زندگی مشترك را بر عهده دارند.
در بیرون از خانه نیز زنان از حقوق قانونی برابر با مردان برخوردار هستند و میتوانند برای دفاع از حقوق خود، در محاكم حضور یابند، تقاضای اجرای حكم از قبیل: قصاص، تعزیر و .… را بنمایند و در مراجع قضایی به طرح دعوی یا شكایت بپردارند، هر چند این عمل بر خلاف میل شوهر یا پدر آنان باشد و حتی دعوای آنان میتواند علیه شوهر یا پدر نیز باشد.
3ـ حقوق اجتماعی
اسلام نه تنها از حضور زنان در اجتماع جلوگیری ننموده است بلكه با روشهای خاصی سعی بر این داشته كه زمینههای لازم برای حضور مناسب زنان را در جامعه فراهم نماید. تأكید فراوان اسلام بر لزوم آموزش مسلمانان اعم از زن و مرد، نشانه توجهی است كه اسلام به فراگیری علم و نقش آن در زندگی دارد. در واقع در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی همانند امر به معروف و نهی از منكر، كار، آموزش، انجام واجبات دینی همانند حج و… تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ هر چند مشاركت زنان در بسیاری از این امور مستلزم این است كه زنان از آگاهیهای لازم برای حضور در این فعالیتها برخوردار باشند. با توجه به اینكه اسلام خواستار حضور زنان در این گونه فعالیتهای اجتماعی بوده است، نه تنها منعی برای زنان ایجاد نكرده كه مشوق آنان نیز بوده است. در عصری كه زنان تحقیر میشدند و توان شركت در كارهای اجتماعی را در كنار مردان نداشتند، در اوج این تحقیرها اسلام بیان داشت: «مردان و زنان باایمان همیار یكدیگرند و امر به معروف و نهی از منكر میكنند.»
البته طبیعی است كه برای رعایت پارهای حریمهای شرعی، حضور زنان در جامعه باید با توجه به این حریمها صورت پذیرد؛ اما این به معنی مخالفت اسلام با نفس حضور زنان نیست.
4ـ حقوق اقتصادی
اسلام حقوق اقتصادی زنان را به رسمیت شناخته است و مهمترین حقوق اقتصادی آنان در اسلام عبارت است از: حق مالكیت، حق كسب و كار، حق ارث، هر چند كه مهر و نفقه را نیز میتوان نوعی حق اقتصادی برای زنان دانست. در واقع اسلام به زنان از نظر اقتصادی به صورت افرادی مستقل مینگرد كه میتوانند با كار كردن كسب درآمد نمایند و از دسترنج خود بهرهمند گردند و مالك آنچه به دست میآورند باشند.
5ـ حقوق فرهنگی
توجه فراوان رسولالله صلیالله علیه وسلم به تعلیم و تربیت را از اینجا میتوان دانست كه آنحضرت صلیالله علیه وسلم به اسرای بدر فرمود كه هر كس از آنان بتواند به ده نفر از كودكان مدینه سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. به سبب عنایت آنحضرت صلیالله علیه وسلم بود كه بعد از هجرت و استقرار دولت اسلامی امر كتابت و تعلیم رونق چشمگیری یافت و مسجدهای مدینه مدارس تعلیم قرآن كریم و آداب و سنن اسلام و قرائت و كتابت گردید و مسلمانانی كه به كتابت و قرائت و تعالیم اسلامی آشنا بودند به آموزش مسلمانان بیسواد همت گماشتند.
شایان توجه آنكه آموزش كتاب و قرائت و آداب و سنن به طایفه مردان اختصاص نداشت، بلكه بانوان نیز در خانههای خویش آموزش میدیدند.
اسلام در بحث تعلیم و تربیت نه تنها تفاوتی میان مردان و زنان قائل نشده است، حتی به دلیل ناآگاهی بیشتر زنان، برای آموزش آنان اهتمام بیشتری كرده است. در حدیثی از پیامبر اكرم صلیالله علیه وسلم آمده است: «هر كسی سه دختر یا خواهر داشته باشد و آنان را تعلیم دهد و ادب بیاموزد و در حق آنان از خداوند بترسد، بهشت بر او واجب میگردد.»
درباره حقوق زنان در اسلام، باید به دو نكته مهم توجه داشت: نخست اینكه امروزه، با تحولات گستردهای كه در جهان صورت گرفته، توجه اندیشمندان و صاحبنظران اسلامی نیز به مباحث حقوق بشر و حقوق زنان و دیدگاههای اسلام در اینباره، جلب شده است و نظرات جدیدی مطرح گردیده كه قابل تأمل است.
نكته دوم این است كه گاه به غلط، برخی از آداب و رسوم و سنتهای اجتماعی درباره زنان به صورت تعالیم اسلام مطرح میگردند. طبیعی است كه نباید این باورها را جزو دستورات اسلامی و آموزههای دینی در نظر گرفت.
زنان الگوی همه
اگر انسانی وارسته شد، نمونه و الگوی همه انسانها است. اگر مرد است الگوی همه مردم است نه فقط مردان، و همچنین اگر زن باشد باز الگو و نمونه همه مردم است نه زنان. همان طور كه حضرت رسول اكرم صلیالله علیه و سلم و حضرت ابراهیم علیهالسلام اسوه و الگوی همه انسانها میباشند. در قرآن از چهار زن به عنوان زنان نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذكر شده است. زن حضرت لوط و زن حضرت نوح علیهماالسلام را الگو و نمونه مردم بد معرفی میكند و میفرماید: «ضرب الله مثلاً للذین كفروا امرأة نوح و امرأة لوط»؛ خداوند برای كسانیكه كافر شدند زن نوح و زن لوط را مثال آورده است، و از زن فرعون و حضرت مریم به عنوان الگو و نمونه خوب برای همه مردم مؤمن یاد شده است: «و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امراة فرعونَ… و مریم ابنت عمران»؛ و خداوند برای تمام كسانی كه ایمان آوردهاند همسر فرعون را مثل و نمونه آورده است… و نیز مریم دختر عمران را.
لذا از دیدگاه قرآن زن خوب الگوی جامعه است و مرد در كنار اوست كه به معراج میرود.
لزوم مقایسه
برای آنكه بدانیم اسلام مقام زن را از كجا به كجا رسانده و چگونه او را از یوغ بردگی قرون و اعصار قبل از اسلام رها ساخته است، لازم است وضع رقتبار او را قبل از ظهور اسلام به اختصار بیان كنیم. مأخذ و مستند ما در این خصوص بیشتر كتاب قطور تاریخ تمدن ویل دورانت است.
در قبایل ابتدایی كه نمونههای آن تا به امروز موجود است، زن را چون حیوانات به پلیدترین كارها وامیداشتند، از نفس كشیدن پهلوی زن احتراز میكردند، به بهای اندك ایشان را میفروختند، در روسیه تازیانهای به داماد میدادند تا زن خود را بزند، همه جا در روی زمین ارزش زن خیلی كمتر از مرد بود. در مصر تا قبل از فتح اسلام، رسم چنان بود كه هر سال برای زیاد شدن آب نیل، دختری را با زیورآلات میآراستند و در رود نیل میانداختند تا در نیل غرق شود؛ با ورود اسلام به مصر، حضرت عمروبن عاص رضی اله عنه، فاتح مصر، مردم را از این كار پلید و زشت بازداشت.(صبحالاعشی، 3/291)
در قانون “حمورابی” آمده كه اگر مردی دختر كسی را میكشت، باید دختر خودش را به پدر مقتول تسلیم كند تا او را بكشد.
در یونان زن شرعی و قانونی مهجور بود. در عوض میكدهها و عشرتكدهها رونق داشت. زنهای بدكاره مشهور بودند. گاهی شوهر زن خود را قرض میداد. افلاطون خدا را شكر میكرد كه مرد آفریده شده نه زن.
زن یونانی حق عقد قرارداد نداشت. نمیتوانست بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند. اقامه دعوی در محكمه برای او ممكن نبود. زنان پس از مرگ شوهر از ارث او سهمی نمیبردند. در یونان عصر طلایی عقیده داشتند كه نیروی توالد تنها از آن مرد است و زن جز حمل طفل و پرستاری او وظیفهای ندارد و باید در خانه بماند. در اسپارت وقتی تولید مثل زن مأیوس میشدند او را محكوم به مرگ میكردند.
زنان رومی به اندازه مردان هرزهگرد بودند. ازدواجی كه در آن، زن در اختیار تنها مرد خود بود از میان رفت. زنان شوهران خود را به همان آسانی طلاق میدادند كه مردان زنان را. پدران حق داشتند فرزندان خود را بفروشند.از جمله مثالهای رومیان این بود: «زن را نمیتوان انسان نامید.»
در ایران وضع كمی بهتر بود؛ عزت و كرامت زن بیشتر در پردهنشین بودن بود. در قوانین ساسانی زن دارای شخصیت حقوقی نبود (از اشخاص نبود، از اشیا بود).
در هند ازدواج غالباً پیش از بلوغ صورت میگرفت، میگفتند مقدرات ازدواج را نباید به دست تصادف و شتابزدگی تب جنسی سپرد. “گاندی” میگفت: من از ازدواج در دوره طفولیت نفرت دارم.
قانون “مائو” مقدر میدارد: زن باید در طول زندگی زیر قیمومیت مرد باشد، اول پدر بعد شوهر و بعد پسر. باید مرد را ارباب و خدا خطاب كند، همدوش او راه نرود، كارها را انجام دهد و پسمانده غذای شوهر و پسر را بخورد. زن از كسب دانش محروم بود. در قانون مائو زن حق مالكیت نداشت، و همه میراث برای پسر بود.
در آیین برهمنی و هندو كه جامعه به چهار كاست (طبقه) تقسیم میشود، و آنان كه به حساب نمیآیند «باریا» نامیده میشوند. زنان در بسیاری از تكالیف مانند باریاها هستند.
“پان هویان” ادیبه مشهور میگوید: در میان انواع انسان، فروترین جایگاه از آن ماست، ما بخش ضعیف بشریت هستیم، پستترین كارها به عهده ماست و باید باشد.
چینیها زن را مصدر ناپاكی و مصیبت میدانستند، در چین غالباً دختران نوزاد را كشته یا به صحرا میافكندند، خویشان برای تولد دختر تسلیت میگفتند.
تا سال 1900 میلادی زن به ندرت دارای حقی بود كه مرد ناگزیر به ادای آن باشد. در انگلستان “هانری مقدس” زنان را از خواندن كتاب مقدس ممنوع ساخت و طبق قانون 1850 زنان مالك چیزی حتی لباس تن خود نبودند.
تا چندی قبل در انگلستان تمامی میراث به پسر ارشد میرسید. چند سال قبل “برنارد شاو”، نویسنده نامی و محبوب انگلستان، در مراسم تدفین همسر خود به طنز گفته بود: خدا بیامرزدش چون فقط بیست و چهار ساعت او را دوست داشتهام.
به طور كلی در هر جامعهای كه توحید و صفات انسانی فرد را موظف به رعایت زن نكرده بود، زن اسیر بود و احترام و كرامتی در جامعه نداشت.
نتیجهگیری
از مباحث ذكر شده در این مقاله میتوان به طور خلاصه نتیجه گرفت كه:
1ـ قبل از ظهور اسلام زن در میان تمام جوامع بشری و شریعتهای موجود، مظلوم واقع شده و ارزش و جایگاه شایستهای نداشته است.
2ـ تنها مكتبی كه به زن ارزش و ارج نهاد و مقام و منزلت واقعی به او بخشید، اسلام است. و زن فقط در سایه دولت قرآن است كه میتواند به تمام حقوق حقه خود برسد.
3ـ از آخرین وصایای حضرت رسول صلیالله عیله وسلم به امتش نیكی به زن و پایبندی به نماز است.
4ـ قرآن برای هدایت انسان آمده و هیچ فرقی در این زمینه میان زن و مرد نیست. خداوند به ظاهر بندگان توجه نمیكند كه كدام مرد است و كدام زن، هر كس كار شایسته و نیكی انجام دهد در نظرش مقرب است و دارای ارج و مكانتی بیشتر.
5ـ ملاك فضیلت و برتری، انسانیت است و تقوا نه جنسیت.
6ـ تمام انسانها از یك زن و مرد آفریده شدهاند و جهت تشكیل جامعه، هم زن سهیم است و هم مرد، و روال طبیعی چنان است كه بدون دیگری بشری به وجود نمیآید. پس جای هیچگونه تفاخر و برتری وجود ندارد.
7ـ زن از آیات و نشانههای خداوندی است كه مرد در كنار او به آرامش خاطر میرسد و پس از آن است كه با ذكر خدا میتوان به اطمینان قلبی رسید.