به مرور زمان متوجه شدم از کلیسا فاصله گرفتهام و نسبت به آن بیگانه شدهام. اسلام فکر و ذهنم را به خود مشغول کرده بود و شب و روز به آن میاندیشیدم. تا اینکه روزی نامهای به این مضمون به مسجد نوشتم: «من به خداوند یکتا ایمان آوردم و همچنین ایمان دارم که محمد رسول و فرستاده برحق خداست و دوست دارم در زمرۀ گویندگان کلمۀ “لا إله إلا الله، محمد رسولالله” باشم.»
زمانی که بحث از تمدن غرب است، لازم است ابتدا اصول و پایههای این تمدن را خوب بشناسیم. باید بدانیم این تمدن بر چه پایههایی بنا شده است تا بهتر بتوانیم نقاط قوت و ضعف آن را پیدا کنیم. آنوقت میتوانیم خوب آن را از بدش تشخیص دهیم؛ خوبیهای آن را برگیریم و بدیهایش را دور بریزیم.
امروز روی تخت بیمارستان بدون یار و یاور افتادهام. کسانی که فکر میکردم «خدا» هستند، یا مُردند یا ناراحت شده و مرا ترک کردهاند. اکنون فقط من هستم و «خدای واقعی» من
علامه ندوی رحمهالله ادامه دادند: «ضررها و ضربههایی که کمال اتاترک [در ترکیه] به اسلام وارد کرده، شاید هیچکس در تاریخ اسلام تا این حد به آن ضرر نرسانده است.
درس مثنوی حضرت استاد بسیار شیوا، دلکش و معنوی بود. مولانا درَّکانی پس از بیان مطلب اشعار مثنوی، گاهی به گریه میافتاد و برای مدتی صدایش قطع میشد.
درس تفسیرش عجیب جذاب بود. هم شیرینسخن بود و هم خوشآواز که آیههای پر لطف و آهنگین قرآن بر گیرایی آن میافزود. درسش توأم با مهربانی و راهنمایی بود. جمله «مرد باشید و از سخن حق نهراسید و توحید خدا را شجاعانه و به صراحت بگویید»، چاشنی سخنش بود.
از نگاه علامه سیدابوالحسن ندوی رحمهالله، برای رهبری جهان دو شرط وجود دارد: یکی «جهاد» و دیگری «اجتهاد». این دو کلمه گرچه بهظاهر سبک و ساده هستند، اما از نظر محتوا، دارای معانی و مفاهیم زیادی هستند.
همسفری با شخصیتهای کمنظیر، اهل علم و عمل و نکتهگو چیزی برتر از یک فرصت طلایی برای یادگیری و خودسازی است. چنین فرصتی چند روز پیش نصیب نگارنده و برخی از دوستان صمیمی شد.
مرحوم اشتیاق احمد 71 ساله تا مدتی طولانی هفتهای یک رمان مینوشت و نخستین رماناش، «شمع»، را ظرف سه روز نوشت. او مصنف بیش از 800 کتاب داستان و هزاران داستان کوتاه و یادداشت است.
روابط عمومی فصلنامۀ فرهنگی- اجتماعی «ندای اسلام» در پی چاپ شمارۀ جدید این فصلنامه (شمارۀ پیاپی 61-62) با صدور اطلاعیهای، به ارائهی معرفی مختصری از این نشریه پرداخته است.