نسل امروز، نسلی دیجیتالی است؛ نسلی بیگانه با بازیهای کوچهای و بچگانه. کودکان در این نسل، کودکانی هستند که به معنای واقعی کلمه کودکانه زندگی نمیکنند. آنها زندگی را از دریچه دیجیتال میبینند، دورهمبودن و صفا و صمیمیت را کمتر میشناسند و بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی سپری میکنند و ارتباطاتشان به پیامها و ویدیوها محدود شده است.
نقش مولانا عبدالحمید فراتر از وحدت اهلسنت است. ایشان به عنوان صدای رسای مظلومان، همواره در جهت دفاع از حقوق مردم ایران کوشا بوده و در برابر تبعیض و بیعدالتی سکوت اختیار نکرده است. بیشک، شیخالاسلام مولانا عبدالحمید؛ منادی وحدت و ناجی مظلومان، نقشی بیبدیل در ایرانِ واحد و یکپارچه ایفا میکند.
رتضی نجفی قدسی، روزنامهنگار و مؤسس دارالقرآن علامه طباطبائی، در بخشی از یادداشت خود که در شمارۀ امروز روزنامۀ «اطلاعات» (يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳) منتشر شده، به افتتاح و «احداث مسجد بزرگ برای شیعیان در استانبول» و همکاری شهرداری و مسئولان این شهر بزرگ ترکیه برای احداث این مسجد اشاره نموده که قابل تأمل است.
در زمستان ۱۴۰۲ سهم جمعیت بیکار فارغ التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران ۳۹.۰ درصد بوده است. بررسی تغییرات این شاخص نشان می دهد که نسبت به فصل مشابه سال قبل۱.۸درصد افزایش داشته است.
خانواده الربايعه در میان آوار خانه خود در منطقه رفح در جنوب نوار غزه که در بمباران نیروهای اسرائیل ویران شده، افطار میکنند.
بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران کشور گفته است که در شرایط فعلی خط فقر برای یک خانواده 4 نفره از مرز 25 میلیون تومان فراتر رفته است و حقوق کارگر توان تأمین حتی پنجاه درصد معیشت آن را ندارد.
به «كاف» سوگند، به كلماتِ كمرخمیده در زیر بار گران، «كولبر» كلمۀ شیک و اتوكشیدهای نیست. كولبری كار و پیشۀ رسمی نیست. كولبری عصارۀ انباشت ثروت در مناطق مرزی غرب كشور نیست. كولبری كامیابی از اشتغال نیست، كولبری قاچاق هم نیست، كولبری، باخت است. كولبری، كاسبكاری كاذب است. كولبری، متهم و مقتول صحنه است. كولبران، اولین قربانیان سیاست ایجاد اشتغال در مناطق مرزی هستند.
هوا که سرد میشود، گویا در شهرهای مرزی در جنوب شرق ایران، داستان تازه شروع میشود… ماجرای نابسامانی وضعیت سوخت در استان سیستانوبلوچستان تنها محدود به کاهش سهمیه بنزین به بهانه جلوگیری قاچاق و افزایش فشار بیشتر به مردم نیست؛ ماجرا هر سال در آستانه فصل سرما تکرار میشود.
او صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: چند مدت است به دلايل مختلف، کار ما یعنی صید حال و روز مناسبی ندارد. ما کار صید با قایق انجام میدهیم که به آبهای عمیق دریا برای صید نمیرویم و در سواحل نزدیک صیادی میکنیم،اما متأسفانه به دلایل مختلف زیستگاههای ماهیان ما در دریا از بین رفته است که یکی از مهمترین دلایل تخریب و ازبینرفتن آن وجود کشتیهای صید ترال یا کفروب است. این نوع صید نهتنها زیستگاه صید ما بلکه محیط زیست گیاهان دریایی و مرجانها که منابع تغذیه گونههای مختلف دریایی است را نیز از بین برده و در نتیجه سفرههای ما صیادان بلوچ چابهاری از رونق سابق افتاده است؛ مثلا ماهی ۴۰ هزار تومانی شده کیلویی ۲۰۰ هزار تومان و نه معیشتمان مثل قبل است نه صیدمان!!
صحنۀ غمانگیزی بود. آنجا کسی نبود که در این روز به آنها هدیهای بدهد یا به رسم قدیم شکلاتی بر سر آنها بپاشد و این روز را برای آنها جشن بگیرد. آنجا کسی نبود که برای آنها آبمیوه و خوراکی بخرد. گوشت و برنجی هم در خانه نداشتند که امشب مادر برایشان بپزد. مادر حتی توان خرید داروی مُسکّن را هم برای بچهها نداشت.