نسل امروز، نسلی دیجیتالی است؛ نسلی بیگانه با بازیهای کوچهای و بچگانه. کودکان در این نسل، کودکانی هستند که به معنای واقعی کلمه کودکانه زندگی نمیکنند. آنها زندگی را از دریچه دیجیتال میبینند، دورهمبودن و صفا و صمیمیت را کمتر میشناسند و بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی سپری میکنند و ارتباطاتشان به پیامها و ویدیوها محدود شده است.
اسلام بهعنوان یک نظام جامع، اصول و احکامی را برای تنظیم و مدیریت جامعهای سالم معرفی و وجوه آن را تبیین کرده است که بهکاربستن و پیادهکردن آنها در متن و بطن جامعه، ضامن فراهمآوری محیطی آرام توأم با همدیگرپذیری و زندگی مسالمتآمیز است.
خواهرانی که به فریضۀ امربهمعروف و نهیازمنکر اهتمام میورزند در واقع سهمی از آیۀ «کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر» برای خودشان برگرفتهاند. در پرتو این آیه، معیار برتری این امت در امربهمعرف و نهیازمنکر است. اگر این امت، فریضۀ امربهمعروف را ترک کند، هیچ برتریای بر امتها و ادیان گذشته ندارد. در جوامعی که فریضۀ امربه معروف ادا نمیشود یا بدون حکمت و اصول و قواعد اجرا میشود، حرمتها از بین رفته است، بیحیایی و فحشا حاکم شده است، سرقت و ناامنی امانِ مردم را بریده است.
سه عامل در تعلیم و تربیت فرزند بسیار مهم هستند: 1ـ مدرسه؛ 2ـ والدین؛ 3ـ محیط و فضایی که فرزند در آن زندگی میکند و با آن ارتباط دارد. اگر این سه عامل مورد توجه قرار بگیرد و مهیا بشود فرزند ما خوب رشد میکند و قلههای علم و دانش را فتح میکند.
افت آمار مطالعه کتاب و نشریات و پایین آمدن تیراژ کتاب، هشداری است به جامعهی باسواد کشور که هیچ چیز جای کتاب را نمیگیرد. با نگاهی گذرا به آمار سرانهی کتابخوانی در کشورمان و مقایسهی آن با دیگر کشورها به نتایج مأیوسکنندهای میرسیم. حال چه عواملی موجب افت این آمار و عدم استقبال خوانندگان از کتاب شده است؟
زمان، زمانۀ فریب زن با شعارهای پوشالی و عملهای نامطلوب است. قصۀ برابری زن با مرد و افسانۀ برتریدادن و بر سکوی اول نشاندن او، نهتنها یک دغل که خیانت بزرگ به زن است. برابری زن با مرد بدون در نظر گرفتن تفاوتها و اعادۀ حقوقش با سلب تواناییهای متفاوتش، همان دروغ بزرگیست که همچنان بزرگ و بزرگترش میکنند تا باورش آسانتر باشد.
نظرات و دیدگاههای اجتماعی اقبال همواره در میان صاحبنظران بسیار ارزشمند و مورد توجه بوده است. علامه اقبال در نامهای به یکی از دوستانش، بنای تاریخ اسلامی در شبهقارۀ هند را مبتنی بر شناخت چهار شخصیت از چهار طبقه اجتماعی میداند: ۱ـ از میان حاکمان و پادشاهان، تیپو سلطان؛ ۲ـ از میان عرفا، مجدّد الف ثانی شیخ احمد سرهندی؛ ۳ـ از میان علما، شاهولیالله دهلوی؛ ۴ـ از میان شعرا، میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی. (کاشمیری، ۲۰۱۱: ۲۵۴)
با کمی تفکر و اندیشیدن و مطالعه روی جامعهای که در آن زندگی میکنیم، با کمال تاسف درمییابیم که انواع صفات و رفتارهای پست و غیرانسانی روزبهروز بیشتر و بیشتر میشوند. صداقت، تواضع، وفای به عهد و پیمان، امانتداری، حُسنظن، عفو و بخشش و حفاظت از اموال یکدیگر روزبهروز کمرنگ و کمرنگتر شده جایشان را به صفات مقابلشان یعنی دروغ، تکتبر، پیمانشکنی، خیانت، بدگمانی، انتقامجویی، حسادت، سرقت و… دادهاند.
اگر در زندگی شهری که روزانه با صدها و هزاران نفر با رفتارها و سرشتهای مختلف سروکار داریم، در تعامل با همۀ آنها «اخلاق نیکو» را سرلوحۀ خویش قرار دادهو «اخلاق شهروندی» را رعایت کنیم، آنگاه شهری آرام و امن خواهیم داشت.
جامعۀ ما به دلیل تخطی بسیاری از اعضای آن از قوانین شهروندی، به جهنمی تبدیل شده است که زندگی در آن مشکل است. می دانید دلیلش چیست؟ شاید علل و عوامل عدیدهای در بهوجودآمدن این وضعیت نقش داشته باشند، اما مهمترین علت کمتوجهی و شاید هم بیتوجهی به مقولۀ «تربیت شهروندی» است.