از خبر غمانگیز وفات دوست عزیز، عالم جوان، داعی دین، خادم علما؛ مولانا فقیرمحمد نهتانی در چهارمین روز عید قربان (یکم تموز ۲۰۲۳م) بسیار متاثر شدم. برخی از دوستان علما پیشنهاد کردند، متصل بعد از وفات علما و شخصیتهای برجسته و تأثیرگذار در جامعه، برنامه پاسداشت یاد و خاطرهشان در فضای مجازی برگزار گردد. به رسم وفاداری و امانت و ادای احترام به این دوست صمیمی، تصمیم گرفتم چند نکته در رثای این عالم گمنام و فداکار بنویسم.
امروز ما در رثای دیگران مینویسیم و فردا دیگران در رثای ما مینویسند. تا این دنیای فانی هست، مجلس تعزیه و بزم و ماتم این دنیا هم پابرجاست. این جهان پرتلاطم و به تعبیر سید سلیمان ندوی رحمهالله “این حوادث آباد عالَم” که بهظاهر استوار و باثبات جلوه میکند، هر لمحه و هر لحظه آنچنان بیثبات، نااستوار و ناپایدار است که به یاد خالقش میافتیم که: “کل یوم هو فی شأن” هر آن، چهرههایی از این مجلس بزم برمیخیزند و هر لحظه، چهرههای جدیدی به این انجمن میپیوندند و بر رونق آن میافزایند.
سخنگفتن از دوستی که دوستیاش تقریباً به درازای عمرم بوده، بسیار سخت است. با مرحوم مولانا فقیرمحمد نهتانی در فضای پرصفای روزهای نخستین و نوجوانی دارالعلوم زاهدان آشنا شدم. همان سالی که استاد بزرگوار؛ مفتی محمدقاسم قاسمی حفظهالله نیز به زاهدان تشریف آوردند. سال اول مقدمات را با هم شروع کردیم. بعد از آن مسیر زندگیمان بههم گره خورد. همسبق شدیم، همسفر شدیم، همدم شدیم، محرم اسرار شدیم، مرهم دردها شدیم، ولی در این سیروسفر، ایشان از من بسیار پیشی گرفتند. روح بلندش چنان اوج گرفت و چنان مخلصانه و زاهدانه و بیغلوغش زیست و در نهایت چنان سبکبار و فارغالبال از این جهان فانی رخت سفر بربست که امروز به آن رشک میبرم.
او بعد از فراغت از تحصیل و آشناشدن با جماعت تبلیغ، همراه با جمعی از دوستان، یک تصمیم بسیار بزرگ گرفت که چنین تصمیمهایی فقط از عهده انسانهای صاحب عزم برمیآید. (از گرفتن نام دوستان دیگر بهخاطر اینکه در قید حیاتاند، معذورم. فقط میتوانم بگویم که سعادت گرفتن چنین تصمیمی نصیبم نشد.)
این دوستان یک تصمیم بزرگ و مبارک گرفتند و آن این بود که خود را وقف دین خدا کنند. آنها با خود عهد بستند که برای انجام هر مأموریتی تا پای جان میایستند و در این سفر جانفرسا، هر خطری را به جان میخرند و به تعبیری دیگر، تفویض مطلق. مولانا نهتانی به عهدش وفا کرد و باوجود فقر و گمنامی و مشکلات، تا آخرین لحظه حیات به این عهد و پیمان استوار ماند. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ».
مولانای مرحوم دارای صفات نیک زیادی بود. تاثیر مصاحبت مشایخ؛ بهویژه حضرت شیخالاسلام مولانا عبدالحمید و مفتی محمدقاسم قاسمی حفظهماالله و نقل و حرکت او در راه خدا سبب شده بود سیرچشم گردد؛ نسبت به دنیا بیرغبت شده بود. باوجود قرارگرفتن در موقعیت کسب مال و دولت و شهرت، کریمانه و با بینیازی از کنار آن عبور کرد. در آنچه دیگران داشتند، طمع نورزید. گویا با زبان حالش دنیا و اهل دنیا را اینگونه پاسخ میداد: «دیدۀ ما سیرچشمان، شأن دنیا بشکند».
زمانی که در عرصه چاپ و نشر کتاب فعالیت میکرد، هیچوقت به جنبه مادی و تجاری آن نمیاندیشید. هرچند با نقد و اعتراض اطرافیان مواجه میشد، ولی طبع داعیانه و زاهدانه به او اجازه نمیداد که اصطلاحاً تاجر و یا کتابفروش حرفهای گردد. کارهای بزرگی در عرصه رشد علمی و ارتقای فکری اهلسنت انجام داد، ولی هیچ بهره مادی نبرد. همیشه بدهکار و مقروض بود. ولی هیچوقت از هدف بلند و عهدی که با خداوند بسته بود، دست برنداشت.
کشادهابرو، کشادهپیشانی، کشادهرو، کشادهدل و کشادهدست بود. در سفرهایم به تهران و زاهدان، بر سفره فیاضی و جوانمردی او بارها و بارها نشستهام.
خانۀ او در تهران، مسکن عزیزان، ماوای غریبان، ملجا تازهواردان، مرکز داعیان و مهبط عالمان و صالحان و فاضلان بود. با روی بشاش و لب خندان و بدون تشریفات و بهدور از تکلف به خدمت همه میپرداخت. ترس به دل راه نمیداد. از چیزی هراس نداشت. برای بازکردن قفلهای ذهنی و فیزیکی، سینه سپر میکرد و در دنیای گمنامی، با ظاهری ساده، قلبی قوی و قدمهای محکم و ثابت، قهرمانانه به پیش میرفت، سدهای وحشت را میشکست و درهای بسته را میگشود.
حادثۀ وفات این دعوتگر مخلص و خدمتگزار صادق، خادمی از تبار خادمان عاشق را از میان ما برد. امید است که دوستان و فرزندان و شاگردان و ارادتمندان ایشان، خصوصا دوستان همسوگندش، نام نیک او را با خدمات سازنده و ارزنده و ثابتماندن بر عهد، زنده نگهدارند.
دیدگاههای کاربران