امروز :جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳

هدف از تحصیل علم در روشنی حدیث

هدف از تحصیل علم در روشنی حدیث

مقالهٔ حاضر ترجمه و اقتباس از مطلبی با عنوان «طالب علم کیا نیت رکھے؟»، یکی از رساله‌های مولانا محموداشرف عثمانی رحمه‌الله است که تقدیم خوانندگان گرامی می‌گردد.

حدیث
«عَنْ كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: “مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِيُجَارِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ.» (سنن ترمذی: ش۲۶۵۴) «کعب‌بن مالک رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمود: هر كس علم را فرا گيرد تا بدان با دانشمندان رقابت کند یا با نادانان بستيزد و يا نگاه مردم را به‌سوى خود جلب کند، از اهل آتش است.»

راوی حدیث
راوی حدیث مذکور، کعب‌بن‌مالک انصاری خزرجی، اهل مدینه و صحابی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم است. وی از سابقین (اولین ایمان‌آورندگان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و ازجمله شاعران ایشان بود. در بیعت عقبهٔ دوم و بیشتر جنگ‌ها غیر از جنگ بدر شرکت داشت. کعب‌بن‌مالک و دو تن دیگر از اصحاب «مرارةبن‌ربیع» و «هلال‌بن‌امیة» رضی‌الله‌عنهم، ازجمله افرادی بودند که به‌سبب حضورنیافتن در جنگ تبوک در موردشان آیه نازل شد. او که در آخر عمر نابینا شده بود، سرانجام در سال ۵۰ هجری در سن ۷۷ سالگی درگذشت.

توضیح واژگان
الف: «لِيُجَارِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ»؛ «یُجاري» از مادهٔ «جري» به‌معنای شتافتن است. و «مجارات» یعنی خود را با دیگری برابردانستن.
ب: «لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ»؛ «سفهاء» جمع «سفیه» به‌معنای ابله و کم‌عقل. «يُماري» از مادهٔ «مري» یعنی شک و جدال. و مراد از «ممارات» جنگ‌وجدال‌ و جروبحث‌های بی‌فایده است.
ج: «يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ»؛ «صرف‌الوجوه» یعنی متوجه‌ساختن دید و نگاه مردم به‌‌سوی خود.

خلاصهٔ حدیث
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در این روایت، طلاب علم را از سه نیت غلط باز داشته است: الف: چشم و هم‌چشمی و رقابت با اندیشمندان و علمای ربانی؛ ب: گفتگوهای پرخاشگرانه و جدال و مناظره با اهل باطل؛ ج: جاه‌طلبی به‌قصد تسخیر عوام و اظهار برتری در برابرشان. لذا علم‌آموزی که چنین مقاصدی را در مسیر تحصیل علم دین دنبال می‌کند، نیتش با اخلاص حقیقی مغایر است و سختی‌هایی را که در این مسیر تحمل می‌کند نیز در جهت رضایت مردم صرف می‌گردد و سود اخروی‌ عایدش نمی‌شود.

حال این سؤال مطرح است که با توجه به روایت فوق هدف اصلی از تحصیل علم دین چیست؟ با بررسی آیات و روایات وارده می‌توان گفت که هدف از علم دین دو چیز است: یکی تفقه در دین و آشنایی فهیمانه نسبت به احکام شرعی با هدف عمل به آن، و دیگری حصول رضای الهی. در قرآن کریم آمده است: {لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ} (توبه: ۱۲۲)، «تا در دین آگاهی یابند.» و در حدیثی نقل شده که: «مَن تَعَلَّمَ عِلما مِمّا يُبتَغى بِهِ وَجهُ اللّه، لا يَتَعَلَّمُهُ إلاّ لِيُصيبَ بِهِ عَرَضا مِن الدّنيا، لَم يَجِدْ عَرفَ الجَنَّةِ يَومَ القِيامَةِ»؛ (سنن ابوداود: ۳۶۶۴)، «هركس علمى را كه بايد براى خدا طلب شود، فقط براى اين بياموزد كه به چيزى از مال دنيا برسد، در روز قيامت بوى خوش بهشت را نمی‌يابد.»

همچنین بسیاری از علما تحصیلی را که به ‌نیت تعلیم دیگران باشد ناپسند دانسته‌اند؛ زیرا چنین نیتی را منافیِ اخلاص کامل می‌دانند و معتقدند که مسئولیت‌هایی ازقبیل تعلیم و تربیت، نویسندگی و تألیف، وعظ و خطابه و نصیحت و ارشاد به‌خودی خود، مقصود اصلی علم دین نیستند، بلکه وظایفی‌اند که پس از فارغ‌التحصیلی به‌هنگام ضرورت و نیاز برعهدهٔ فارغ‌التحصیل قرار می‌گیرند و او بایستی هر یک از این‌ها را به‌قصد رضای الهی به‌جای آورد.

شرح حدیث
1ـ «لِيُجَارِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ»؛ «تا بدان (علم) با دانشمندان رقابت کند.» یعنی گرچه پیروی از علمای ربانی، تقدیر از خدمات‌ شایسته‌ی آن‌ها و متصف‌شدن به صفات و اخلاق‌ پسندیده‌شان و توفیقِ خدمت‌ داشتن، امری نیک و مستحسن است، اما تحصیل علم دین به‌قصد رقابت و هم‌پایه‌شدن با ایشان ناپسند و غلط است و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم شخصی را که چنین قصدی از تحصیل علم دین داشته باشد، به جهنم وعده داده است.

در توضیح این مطلب باید گفت: خداوند متعال انسان را با ویژگی‌های منحصربه‌فردی آفریده است؛ ذات و صفات، اخلاق و کردار، درک و فهم، شکل و صورت و حتی اثر انگشت هر یک با دیگری متفاوت است. امام ابوحنیفه، امام بخاری، ابن‌حجر رحمهم‌الله و یا هر شخصیت دیگری که باشد نمی‌توان در تمام صفات شبیه او شد؛ لذا قصد رقابت و هم‌سطح‌شدن با آنان هم غلط و ادعای برابری‌ و بزرگی است و موجب گناهانی همچون حرص و حسد می‌گردد.

2ـ «لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ»؛ «یا بدان (علم) با نادانان بستيزد.» در این قسمت اشاره به آن است که تحصیل علم دین به‌قصد نزاع و مناظره با اهل باطل و نادانان، نه‌تنها اشتباه که نوعی تحقیرِ علم است. البته تنفّر یک مؤمن از کفر، فسق، بدعت و سخن یا عملکرد‌های ناحق، طبیعی و عین شریعت اسلام است که ازجمله‌ عداوت‌های مستحسنه «بُغض‌فی‌الله» (دشمنی به‌خاطر خدا) محسوب می‌شود. (سنن ابوداود: ۴۵۹۹). همچنين رد شبهات اهل باطل و معاندان اسلام یک خدمت عظیم دینی تلقی می‌شود، ولی چنین کاری بخشی از دین است نه تمام آن، نباید بحث و مناظره مقصود اصلی علم دین قرار گیرد. این مطلب دلایل دیگری هم دارد که برخی از آن به شرح زیر است:

الف: بدیهی است که پاسخ به شبهات معاندان اسلام مقتضای یک جامعه‌ی دیندار است، اما آن را مقصود اصلی قراردادن، زیاده‌روی در دین است. به‌عنوان مثال، وضو از اعمال دینی و دارای پاداش است، بااین‌حال وسیلهٔ عبادت است و نه مقصود اصلی و چنانچه شخصی وضو را هدف اصلی دین قرار دهد، مرتکب افراط شده است.

ب: اگر فرد یا گروهی بحث و مناظره با اهل باطل را مقصود اصلی خود قرار دهد، عمرش را صرف آن می‌کند و چیزی جز نزاع و مشاجره برایش لذت‌بخش نمی‌شود؛ لذا به‌ناچار زندگی‌‌اش را با آشفتگی، منفی‌نگری و ازالهٔ افکار پلید خواهد گذراند! به‌راستی این کار عاقلانه است؟!

ج: هرگاه آدمی به دنبال تردید فرد یا گروهی باشد و استعداد و توانی‌اش را برای آن به‌کار گیرد، چه‌بسا از حدومرز انصاف و عدالت تجازو می‌کند، طرف مقابل را باطل محض می‌پندارد و حتی کارهای درست و جایزش را غلط و ناجایز تلقی می‌کند، درحالی‌که انسان هرقدر هم خطاکار باشد، باز عملکردهای درست و جایزی هم دارد، (گرچه مقبول درگاه خداوندی نباشند)، اما نمی‌توان آن‌ را نادیده گرفت. خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّه» (مائده: ۸)، «و نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک‌تر است، و از خدا بترسید.»

د: مقصود از اهل باطل کسانی‌‌اند که باورهای خرافی و باطل داشته و دچار افراط و تفریط هستند. ازاین‌رو فردی که مبارزه با عقاید باطل و خرافات و بدعات را مقصود اصلی علم یا زندگی‌اش قرار می‌دهد و همه‌وقت در این فکر به‌‌سر می‌برد، خود نیز مانند اهل باطل از حدود شرعی تجاوز کرده مبتلا به افراط یا تفریط می‌گردد. این‌گونه افراد بسا اوقات عقاید و آرای متفق‌علیه را تحقیر می‌کنند و گاهی به عقاید و نظریاتِ غلط گروه مقابل می‌گرایند.

فقها نیز به حقیقت این مطلب پی برده‌ و معتقدند، همان‌گونه‌ که امامت اهل باطل کراهیت دارد، امامت فردی که به دنبال مناظره با آن‌هاست (و آداب شرعی را در مناظره رعایت نمی‌کند) نیز مکروه است. ابن‌همام رحمه‌الله در کتاب «فتح‌القدیر» به توضیح مسئله‌ی فوق پرداخته که ماحصلش این است: «گرچه نماز پشت هر امام مسلمان ادا می‌گردد، اما امام‌قراردادن اهل باطل و بدعت جایز نیست‌. همچنین کسانی که با آنان بحث و مناظره می‌کنند (اگرچه حق را بگویند) ولی ازآن‌جایی‌که معمولا نیت درستی ندارند و حدود شرعی را در بحث و مناظره رعایت نمی‌کنند، امامت‌شان درست نیست.» (فتح القدیر: ٣٥١/۱).

3ـ «يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ»؛ «يا بدان (علم) مردم را به‌سوى خود جلب کند.» این بخش از حدیث گویای آن است که تحصیل علم دین باید برای حصول رضای الهی و اصلاح دنیا و آخرت باشد. لذا اگر فردی علم دین بیاموزد که در میان مردم مال و منصب کسب کرده و توجه‌شان را جلب کند و ازطرفی مردم نیز از امر‌ونهی‌اش پیروی کنند و به وی هدیه بدهند و به دست‌بوسی‌ او بروند و…، چنین فردی از دوزخیان خواهد بود. مقاصد مذکور در دو چیز خلاصه ‌می‌شود: حب جاه و حب مال.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حدیثی می‌فرماید: «ما ذئبان جائعان أُرسِلا في غنمٍ بأفسدَ لها من حِرصِ المرءِ على المالِ والشرفِ لدِينِه» (سنن ترمذی: ۲۳۷۶)، «دو‌ گرگ گرسنه که برای حمله به گلهٔ گوسفندان فرستاده شوند، ویرانگرتر از مال‌‌دوستی وجاه‌طلبی انسان برای دینش نیستند.» روشن است که گرگ‌های گرسنه اگر به گله‌ای بزنند، تمام گله را تباه می‌کنند، بااین‌حال ضرر و زیانِ مال‌دوستی و جاه‌طلبی فراتر از این است؛ زیرا این‌دو دین، آخرت و علم و اهل علم را به تباهی و فساد می‌کشانند؛ بنابراین فردی که علم دین را به‌قصد ثروت و شهرت طلب کند، چه بداند، چه نداند و عمدا چنین کند یا سهوا، دین و علمش را صرف مال‌ و‌ منصب کرده است و عاقبت تمام اعمال نیکش برباد می‌رود و سود اخروی‌ عایدش نمی‌شود.
بزرگان صوفیه نیز محبت ثروت و شهرت را نوعی مخلوق‌پرستی دانسته‌اند‌؛ ملا علی‌ قاری رحمه‌الله در شرح حدیث سابق می‌نویسد: «صوفیه می‌گویند: صفت رذیله‌ای که صدیقان آخرالامر از آن رهایی می‌یابند، حب جاه است؛ زیرا حب جاه ازآن‌جهت‌که جنبه‌ی مخلوق‌پرستی و غفلت از خالق دارد، چه در میادین علمی باشد یا عملی و چه در راستای کسب مقام ارشاد و موعظه باشد یا حصول کشف و کرامت، قلب سالک را از نعمت خلوت در جلوت (یاد خدا در میان جمع) محروم می‌کند. برای یک سالک سزاوار است که از ماسوی‌الله/غیرخدا چشم بپوشد و به مقام بقاءبالله برسد. [همین‌مطلب از مولانا گنگوهی، علامه تهانوی و مولانا مدنی رحمهم‌الله نیز منقول است که ابتدا و انتهای راه سلوک “فنا” است؛ یعنی سالک شهوات و خواهشات نفسانی خویش را در راه رضای الهی فنا و اخلاص را پیشه کند. (نویسنده)] زمخشری، صاحب تفسیر کشاف در کتاب «ربیع‌الابرار و نصوص‌الاخبار» به‌نقل از ابن‌مسعود رضی‌الله‌عنه آورده که می‌گوید: آدمی گاهی هم در زندگی و هم پس از مرگ مرتکب ریا می‌شود. پرسیدند: این چگونه ممکن است؟ فرمود: آرزو می‌کند که جمع کثیری از مردم در نماز جنازه‌اش حاضر شوند.» (مرقاةالمفاتیح: ۵۶۳/۹). مقصود این است که نیاز اصلی یک مؤمن پس از مرگ رحمت و مغفرت پروردگار است، فرقی نمی‌کند حضور مردم در نماز جنازه پررنگ باشد یا خیر. اگر مردم در نماز جنازه حضور داشته باشند، اما بالفرض رحمت خدا شامل حال میت نشود، چه سود؟!

نتیجه
اگر مقاصدی همچون رقابت با علمای ربانی، نزاع و مناظره با اهل باطل و مال‌دوستی و جاه‌طلبی هدف اصلی یک علم‌آموز دینی باشد، او نه‌تنها از علم بهره‌ای نبرده که در آخرت سزا و مجازات دامنگیرش خواهد شد. لذا طلاب علوم دینی خود را از چنین اهدافی پاک نگهدارند تا نیت و ارادهٔ پاک از آنان بجوشد. حصول اخلاص گرچه زمان‌بر است، اما ضروری‌ و روح عبادات است و هرگاه اخلاص حاصل گردد و هدف و انگیزهٔ طالب‌ علم آشنایی با شریعت و حصول رضای الهی و خودسازی باشد، علم وی بابرکت خواهد شد.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید