امروز :پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

واکنش جامعۀ مدرسین دارالعلوم و علمای شهرستان زاهدان به اظهارات علاءالدین بروجردی

واکنش جامعۀ مدرسین دارالعلوم و علمای شهرستان زاهدان به اظهارات علاءالدین بروجردی

جامعۀ مدرسین دارالعلوم (مکی) و علمای شهرستان زاهدان، اعم از ائمه جمعه و جماعات، با صدور بیانیه‌ای مشترک به اظهارات علاءالدین بروجردی، نمایندۀ پیشین مجلس، که تحت عنوان «نامه‌ای هشدارآمیز» در خبرگزاری‌های داخلی بازتاب یافته بود، واکنش نشان دادند.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی «سنی‌آنلاین»، متن بیانیه مذکور به شرح ذیل است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ» (نساء: 135)
در نامۀ سرگشادۀ علاءالدین بروجردی که بدون سلام و با لحن و ادبیاتی تهدیدآمیز نوشته شده، در کمال بی‌انصافی، بسیاری از مسائل و واقعیت‌ها نادیده گرفته شده‌اند.
نامبرده حتما اطلاع دارد که جمعه هشتم مهرماه در زاهدان متصل بعد از نماز جمعه ده‌ها نفر از مردم نمازگزار در مصلی و اطراف آن با شلیک مستقیم گلولۀ مأمورانی که باید حافظ جان مردم باشند، به شهادت رسیده‌اند و نزدیک به 300 نفر زخمی و معلول و مفلوج شده‌اند، چنان‌که برخی از زخمی‌های این حادثهٔ هولناک در همین روزها یکی‌یکی به شهادت می‌رسند. باید به اطلاع آقای بروجردی برسانیم که با گذشت حدود 4 ماه از این حادثه، علی‌رغم خواسته‌های موکد خانواد‌های شهدا و مجروحین نه مسئولی این جنایت‌ها را محکوم کرده و نه عاملان و آمران مجازات شده‌اند. گفته می‌شود دادگاهی تشکیل شده که تا این لحظه نتیجۀ مشخصی از آن به اطلاع مردم نرسیده است.
آقای بروجردی، باید به خوبی بداند اهل‌سنت ایران که اکثریت دوم در کشور هستند در طول تمام سال‌های پس از انقلاب از چه تبعیض‌هایی رنج برده‌اند. وضعیت استخدام اهل‌سنت در نیروهای مسلح، دستگاه قضا، مراکز قدرت مثل وزارتخانه‌ها و مدیریت‌های کلان در مرکز کشور و مراکز استان‌ها نیز برای همه روشن است. چرا امثال بروجردی نمی‌خواهند بپذیرند در طول این سال‌ها بر اثر تبعیض حتی یک نفر از اهل‌سنت به‌عنوان وزیر، معاون وزیر، معاون رئیس‌جمهور، نمایندۀ ولی فقیه و حتی استاندار انتخاب نشده است؟ به‌جز یک یا دو سفیر آن هم در سال‌های اخیر. همچنین از ابتدای انقلاب تاکنون در شورای‌ تأمین استان سیستان‌وبلوچستان- استانی با اکثریت جمعیت اهل‌سنت- حتی یک نفر از اهل‌سنت حضور نداشته است.
این موارد فقط مشتی نمونۀ خروار در باب تبعیض شدید و سیستماتیک هستند که جامعه اهل‌سنت چهار دهه است از آن رنج می‌برد. فشارهای مذهبی بر اهل‌سنت سراسر کشور یکی دیگر از مشکلات بزرگ است. امور مذهبی اکثریت دوم کشور اعم از مساجد و مراکز و مدارس دینی به دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی زیر چتر مرکزی موسوم به «شورای مدیریت و برنامه‌ریزی» قرار گرفته که حتی یک نفر از اهل‌سنت به‌عنوان عضو اصلی و رسمی در این شورا حضور ندارد. چه فشارهایی که طی سال‌های اخیر بر اهل‌سنت تحمیل نشده است. همین حالا در مشهد نمازخانه‌های اهل‌سنت را دارند تعطیل می‌کنند. در تهران و دیگر شهرستان‌ها که اهل‌سنت در آنها اقلیت‌اند، فشار وجود دارد. نماز و عبادت‌ اهل‌سنت در بسیاری از کلان‌شهرها با شرایط امنیتی همراه است. تعلیم‌ دینی‌شان امنیتی شده و با هراس و وحشت و دغدغه همراه است. کجای دنیا مردم برای نماز و تعلیم کتاب خدا چنین شرایطی را تحمل می‌کنند؟! حتی در مناطق سنی‌نشین، مدارس دینی با فشارهای امنیتی مواجه هستند.
متأسفانه این روزها مردم ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و… به‌ویژه در عرصه اقتصادی به خاک سیاه نشسته‌اند؟ اما متأسفانه برخی افراد امثال آقای بروجردی نمی‌خواهند قبول کنند و به گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
انواع فساد به‌ویژه فساد مالی و اختلاس در کشور بیداد می‌کند و بروجردی‌ها نمی‌بینند. اینها باید از خودشان بپرسند که این کشور پر از نعمت خدادادی و ذخایر و استعدادهای ناب را چه کسانی اینگونه مدیریت کرده‌اند که نخبگانش دارند از آن فرار می‌کنند. چه سیاستی اِعمال و چه برنامه‌هایی اجرا شده که امروز مدیران ضعیف و ناکارآمد روی کار آمده‌اند؟ چه اتفاقی افتاده که سیاست داخلی و خارجی ما به بن‌بست خورده است؟
آنجا که آقای بروجردی نوشته‌ است چرا مولانا عبدالحمید در برابر زندانی‌شدن و اعدام صدها عالم برجستۀ اهل‌سنت و شیعه در عربستان سکوت می‌کند، مشخص است که چشم‌بسته و بدون کسب اطلاع با چاشنی احساسات شروع به نوشتن کرده‌ و واقعیت‌ها را ندیده‌ است. متأسفیم که ایشان خبر ندارد مدتی قبل که در عربستان حدود 80 نفر را اعدام کردند، حضرت شیخ‌الاسلام خیلی صریح موضع گرفتند و این اقدام را به شدت محکوم کردند. ایشان بارها از همین تریبون علیه کشتن علما موضع گرفته‌اند. در ماجرای شیخ نمر نیز ایشان پیش از اعدام موضع گرفتند و حتی به پادشاه عربستان نامه نوشتند که حکم اعدام این عالم شیعه را لغو کند، پس از اعدام هم با صراحت اعتراض کردند و بیانیه صادر نمودند.
برای مولانا عبدالحمید مهم نیست که چه حکومتی با چه گرایش و مذهبی مرتکب ظلم می‌شود، بلکه هر جا ظلمی بوده، چه در عراق، چه در فلسطین و سوریه و جاهای دیگر، ایشان در حد توان خویش بدون هیچ‌گونه لکنتی موضع گرفته‌اند. چرا آقای بروجردی واقعیت‌ها را نمی‌بیند، و برچه اساسی ایشان را به سکوت در برابر ظلم ظالمان متهم کرده‌ است؟
جای بسی تأسف است که آقای بروجردی در نامه‌اش با تأیید اظهارات موهن و تفرقه‌انگیز چند وقت پیش محمدجواد لاریجانی که مسجد مکی زاهدان را «مسجد ضرار» دانسته بود، به نوعی اهانت ایشان را به خانۀ خدا تکرار کرده‌ است. متأسفیم که از یک طرف مأموران با تیراندازی و به خاک‌وخون کشاندن نمازگزاران مرتکب هتک حرمت مسجد و عبادتگاه مردم می‌شوند، و از طرف دیگر این افراد با سخنان نسنجیدهٔ خود! باید به اینها گفت: جواب پروردگارتان را چه می‌دهید؟! در این دنیا شاید کسی مؤاخذه‌تان نکند، اما مطمئن باشید که در بارگاه عدل الهی بابت تمام آنچه کرده‌اید و گفته‌اید باید پاسخگو باشید.
در بخش دیگری از این نامه، شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید با مرحوم آیت‌الله منتظری مقایسه شده که قیاس بسیار نابجایی است. مرحوم منتظری نائب امام بود و بعد از آیت‌الله خمینی قرار بود به مقام رهبری برسد. به امامان جمعۀ اهل‌سنت از طرف حاکمیت چه مسئولیت و امتیازی داده شده که حالا امثال بروجردی بخواهند تهدید به بازپس‌گیری آن کنند. مسجد مکی پیش از انقلاب تأسیس شده و در آن زمان حضرت علامه مولانا عبدالعزیز امامت در این مسجد را برعهده داشته و حضرت شیخ‌الاسلام نائب آن عالم فرزانه بوده‌اند. این مسئولیت پس از انقلاب به مولانا عبدالحمید نرسیده که کسی بخواهد برای بازپس‌گیری آن به ایشان هشدار بدهد. به امامان جمعۀ اهل‌سنت هیچ امتیاز و اختیاری از جانب حاکمیت داده نشده است. امامان جمعۀ شیعه هستند که در هر استان حاکم محسوب می‌شوند و همه باید از آنان اجازه بگیرند. ائمه جمعۀ اهل سنت وظیفۀ شرعی خود می‌دانند که با مردم باشند و از حق آنان دفاع کنند، و إن‌شاءالله همین روند را ادامه خواهند داد. این امر سبب مقبولیت نزد رب‌العالمین و محبوبیت نزد مردم می‌باشد.
نکتۀ پایانی اینکه در جایی از نامۀ آقای بروجردی روایتی نقل شده که «الساکت عن الحق شیطان أخرس»؛ آن‌کس که از بیان حق لب فرو می‌بندد شیطانِ گنگ است، اما به‌راستی اینکه در این کشور چه کسانی چشم بر حقایق فروبسته‌اند و جرئت بیان حقایق را به هر دلیلی به خود نمی‌دهند، سؤال بزرگی است که مردم آگاه و بصیر ایران به خوبی پاسخ آن را می‌دانند. قضاوت دراین‌باره را به آنان واگذار کنیم.
وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی

جامعۀ مدرسین دارالعلوم زاهدان، ائمۀ جمعه و جماعات و علمای شهرستان زاهدان


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید