- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi - در گفت‌وگوی «سنی‌آنلاین» با مولانا عبدالغنی بدری بررسی شد؛

پاسخ به برخی فرافکنی‌ها علیه شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید

سنی‌آنلاین| شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید به عنوان یکی از شخصیت‌های تاثیرگذار در عرصۀ ملی و سیاسی کشور، سال‌هاست به بعضی از سیاست‌های داخلی و خارجی کشور به‌ویژه سیاست‌های تبعیض‌آمیز در حق جامعه اهل‌سنت انتقاد و اعتراض دارند. این انتقادات با آغاز دور جدید اعتراضات مردمی در نقاط مختلف کشور رنگ و بوی جدی‌تری به خود گرفتند که این روند موجبات پریشانی افراطیون و تندروها در داخل کشور را به دنبال داشته است؛ به‌طوری‌که با هدف انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی از هیچ افترا و اتهام و توطئه‌ای برای تخریب وجهۀ اجتماعی مولانا عبدالحمید دریغ نمی‌کنند. پایگاه اطلاع‌رسانی «سنی‌آنلاین» برای بررسی و پاسخ به بعضی از این اتهامات، گفتگویی را با مولانا عبدالغنی بدری، امام جمعه موقت زاهدان و معاون آموزشی دارالعلوم زاهدان انجام داده است که در ادامه می‌خوانید.

این روزها شاهد هجمه‌های گوناگونی به شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید و مجموعۀ دارالعلوم مکی زاهدان هستیم. ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟
استحضار دارید که کشور عزیز ما در این ایام گرفتار مشکلات و حوادث زیادی شده است. می‌توان گفت تمام ایرانیان اعم از دولت‌مردان، مسئولین و عموم مردم تحت امتحان الهی قرار دارند، و بدون شک هر امتحانی هم مقبول دارد و هم مردود. اگر ما در این امتحان و مشکل، جانب حق و حقیقت را گرفتیم، قطعا نمرۀ قبولی دریافت می‌کنیم، ان‌شاءالله. ما معتقدیم شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید -حفظه‌الله من کل سوء و سلمه‌الله تعالی- در مسیر اعتدال، حق و راه درست که مسیر خیرخواهی حاکمیت و ملت، مسیر اعتدال و عدالت‌خواهی است، قرار دارند. طبیعی است از سوی مخالفین هجمه‌های شدید، اتهامات واهی و بی‌اساس و تهمت‌های ناروا متوجه ایشان و مجموعه بشود. نمونه‌اش اظهارات غیرمسئولانۀ برخی از نمایندگان سابق و فعلی و افرادی بی‌خبر یا مغرض مثل سخنان بی‌ارزش جواد لاریجانی است که به قول حضرت شیخ‌الاسلام شاید خودش هم نمی‌داند چه می‌گوید.

یک نکتۀ قابل توجه و عجیب این است که ادعا می‌کنند سخنان مولانا عبدالحمید «تفرقه‌انگیز و علیه وحدت و امنیت ملی» است، بدون اینکه حتی یک مصداق بیان کنند. در واقع مخاطب، این سؤال بزرگ را در ذهن دارد که این افراد چه تعریفی از کلمۀ «تفرقه» دارند و امام جمعۀ اهل‌سنت زاهدان با کدام سخن خود بین چه کسانی تفرقه ایجاد کرده است؟ شما در این باب چه نظری دارید؟
به نکتۀ بسیار جالب و مهمی اشاره کردید؛ این مخالفان و ورشکستگانِ میدان سیاست تا حال نتوانسته‌اند حتی یک مصداق برای اثبات ادعایشان مبنی بر «تفرقه‌افکنی» ارائه دهند، برعکس سخنان جناب شیخ‌الاسلام چنان خیرخواهانه و دارای خلوص بوده و خیر برای ملت در آن است که به جای تفرقه، درمیان آحاد ملت ایران محبت، الفت و همدلی ایجاد کرده است. نمونۀ بارزش بعضی از فریادها و شعارهایی هستند که مردم سر می‌دهند، مثل: «از زاهدان تا تهران یا از سنندج تا تهران جانم فدای ایران». مردم ایران محبت و همدلی عجیبی با همدیگر دارند. به اعتراف بسیاری از مردم، در طول سال‌های گذشته به دلیل فعالیت‌ها، بسیاری از افرادی که منافع‌شان را در اختلاف‌افکنی و ایجاد نفرت بین مردم می‌دیدند و با تبلیغات مسموم خودشان سعی می‌کردند دل‌ها را از هم دور، و بین ملت تنفر ایجاد کنند، امروز با این نوع سخنان وحدت‌آفرین همدیگر را پیدا کرده‌اند و شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر حاصل کرده‌اند، و احساس می‌کنند اعضای یک پیکره‌اند. امروز چنان مواسات و همدردی در این کشور بین مردم موج می‌زند که به تعبیر حضرت شیخ‌الاسلام این روزها بوی محبت و صمیمیت بین ملت ایران به مشام می‌رسد. به جرأت می‌توان گفت همدلی و مهر و محبتی که امروز ایجاد شده، در طول چهل‌واندی سال گذشته با کنفرانس‌ها و بزرگداشت هفته وحدت بین آحاد مردم ایجاد نشده است؛ اگر کسی باور ندارد به مردم مراجعه نماید و تحقیق کند.

اتهام واهی و بی‌اساس دیگری که وارد می‌کنند این است که حضرت شیخ‌الاسلام مردم را تحریک می‌کند تا آشوب و ناامنی ایجاد کند…
به نظر بنده مردم را کسانی تحریک کردند و باعث بروز ناامنی و آشوب شدند که بدون کوچک‌ترین گناهی مردم را به خاک و خون کشیدند. مردم نمازگزار در جمعۀ خونین هشتم مهر مرتکب چه جرمی شده بودند که مستحق مرگ دانسته شدند؟! آیا غیر از این است که مأموران قبل از مراسم نماز جمعه در اطراف مصلی و محل نماز جمعه بر بام خانه‌های مردم سنگر گرفته بودند، و مردم و علما اصلا خبر نداشتند چه اتفاقی قرار است بیفتد؟! بعد از نماز جمعه، بدون کوچک‌ترین حرکتی اقدام به تیراندازی از چهار طرف کردند. ما معتقدیم و مستندات و شواهد نیز دال بر این است که تیراندازی مأمورین و لباس‌شخصی‌ها قبل از هجوم مردم به کلانتری و شکستن درب کلانتری شروع شده. معتقدیم این حادثه برنامه‌ای از قبل طراحی‌شده برای کشتن و زخمی کردن این مردم مظلوم و بی‌دفاع بود. مستندات ما نشان می‌دهد پس از شروع تیراندازی مأموران، مردم خشمگین می‌شوند و خودشان را به کلانتری می‌رسانند و سنگ پرتاب می‌کنند.
بعد از این حادثه، چه تهمت‌ها و نسبت‌های ناروایی به این مردم زده شد. در حالی‌که بسیاری از مسئولین در جلسات خاص اذعان دارند که در حق مردم اجحاف شد و مردم به ناحق شهید شدند، اما تاکنون به مطالبات و خواسته‌های مردم آنگونه که حق است، رسیدگی نشده. سؤال اینجاست آیا سخنان حضرت شیخ‌الاسلام که هر جمعه فریاد برمی‌آورند به داد این مردم مظلوم رسیدگی کنید و نباید حق‌شان پایمال شود، «تحریک‌کننده» است یا این کشتار ظالمانه که صدها فرزند را یتیم و زنان را بیوه کرد؟! متأسفانه بی‌انصافی به حدی است که جای ظالم و مظلوم عوض شده؛ وإلی الله المشتکی.

یکی از مسئولین محلی استان غیرمستقیم علمای اهل سنت را به حمایت از داعش‌صفتان و انتقاد از اجرای احکام اسلامی متهم کرده و در عین حال، امکان انتقاد از تبعیض‌ها را نشانه آزادی بیان دانسته است؛ چیزی که به ادعای این فرد قبل از انقلاب نبوده و به‌همین خاطر علما در آن دوران ساکت بودند. دیدگاه شما چیست؟
از بعضی اظهارنظرهای علما و بزرگان در تعجبم. داعش‌صفت کیست؟ آیا جوانی که به خاک و خون غلطید و یا آنانی که زخمی شدند و چه‌بسا برای همیشه مفلوج و معلول شدند و از نعمت چشم و دست و پا محروم شدند؟ علمای استان و در رأس، حضرت شیخ‌الاسلام همواره از این قشر مظلوم حمایت کردند. گروهی از مردم و جوانان بعد از این اتفاق هولناک و ظلم آشکار و عریان به خیابان‌ها آمدند و اعتراض کردند، برخی به اماکن عمومی و خصوصی تعرض کردند؛ شیشه‌ها را شکستند و یا مغازه‌ای را آتش زدند. این نوع حرکات مورد تائید نیست و همواره مورد ملامت قرار گرفتند. این کارها نادرست هستند، ولی آیا جرم و گناه اینها بیشتر است یا کسانی که بدون هیچ دلیلی مردم را با تیربار و دوشکا به رگبار بستند؟! اگر واقعا عدالت و انصاف هست و تبعیضی در کار نیست، چرا این گروه به‌خاطر شکستن شیشه و سنگ‌پرانی و آتش‌سوزی به اشد مجازات محکوم می‌شوند و چه‌بسا حکم محارب می‌گیرند (امری که نیاز به بحث علمی دارد)، اما آن گروه دیگر در کمال امنیت و تکریم آزادانه می‌گردد. هرچند برخی احضار شده‌اند، اما با قید وثیقه بیرون هستند و چنان احساس غرور می‌کنند که ذره‌ای از عملکرد خود پشیمان و نادم نیستند. در طرف دیگر، نوجوان‌های کم‌سن‌وسال در بدترین شرایط شکنجه می‌شوند تا به جرم‌های ناکرده اقرار کنند و اعترافات سنگینی علیه خود به زبان بیاورند. این یک بام و دو هوا و معیار دوگانه موجب شده که علمای اهل سنت هم از این تبعیض‌ها رنج ببرند و انتقاد کنند. از تبعیض‌ها انتقاد می‌شود، و فقط همین دل‌خوشی هست که می‌توان انتقاد کرد، اما تبعیض‌ها پابرجا هستند و نشانه‌ای از تغییر دیده نمی‌شود. اینکه گفته می‌شود چرا علمای اهل سنت قبل از انقلاب ساکت بودند سخن بی‌جایی است؛ ظاهرا این افراد اطلاع ندارند که قبل از انقلاب حضرت علامه مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله که در رأس علمای اهل سنت بودند، همراه با سایر علما ازجمله حضرت شیخ‌الاسلام حفظه‌الله و مرحوم آیت‌الله کفعمی علیه ظلم و استبداد چه مبارزات و انتقادهایی داشتند. حتی حمایت مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله از انقلاب در آن زمان موجب شد بسیاری از طرفداران نظام سابق راهپیمایی‌هایی ترتیب بدهند و مسیر راهپیمایی خودشان را از مقابل منزل مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله قرار بدهند.

بعضا شنیده می‌شود با استمرار اعتراضات مردمی در زاهدان و مطالبه‌گری مولانا عبدالحمید، فضای امنیتی در استان شدیدتر می‌شود و این به نفع هیچ‌کس نیست. به نظر شما چه کسی مقصر امنیتی شدن فضای استان است؟
مقصر امنیتی کردن این فضا آنهایی هستند که این فضا را ایجاد کردند. آنانی که بدون هیچ دلیلی مردم مظلوم را کشتند و حال دوست دارند فضا امنیتی شود. در امنیتی بودن فضا قطعا منافع آنها تأمین می‌شود و این می‌تواند امتیازات زیادی برای آنان به ارمغان بیاورد؛ به همین دلیل این جریان و حادثۀ تاریخی اتفاق افتاد. اما قبل از این، با وجود ظرفیت‌های زیادی که این استان دارد؛ مرزهای مشترک طولانی آبی و خشکی با چندین کشور چنان ظرفیتی هست که می‌تواند استان را به گلستانی آباد و گلوگاهی تجاری تبدیل نماید، اما برخی با بهانه‌های بسیار جزئی و کوچک سعی کردند همواره فضای استان امنیتی شود تا به مطامع خود برسند.

بسیار شنیده می‌شود که علمای اهل سنت را متهم به کتمان حق و نادیده‌گرفتن خدمات نظام در مناطق سنی‌نشین می‌کنند و علاوه بر خدمات عمرانی و رفاهی، افزایش آمار مدارس دینی و مساجد اهل سنت را به‌عنوان شاهد می‌آورند. آیا واقعا اینگونه است؟
بسیار متأسفیم که همیشه برای سرپوش گذاشتن بر بعضی فشارها و تبعیض‌ها همیشه این مسائل را به رخ می‌کشند. علمای اهل سنت همواره در مناسبت‌های مختلف، مخصوصا در هفتۀ دولت از خدمات عمرانی و رفاهی تقدیر کرده‌اند. در ثانی، اگر دولت‌ها این خدمات را انجام ندهند چرا دولت و کابینه تشکیل می‌دهند! این از وظایف ذاتی دولت‌هاست. به نظر شما اگر حکومتی غیر از جمهوری اسلامی بر سر کار بود تا به حال جاده‌هایمان خاکی و روستاهایمان فاقد نعمت برق بود؟ از این خدمات همیشه تقدیر شده، اما نباید انجام وظیفه را به رخ ملت بکشند، آن‌هم در مقابل کم‌کاری‌ها و کاستی‌هایی که مرتکب می‌شوند. افزایش آمار مساجد و تکثیر مدارس امری طبیعی است، چون مردم دین‌دار هستند و با افزایش جمعیت، مساجد و مدارس و مراکز آموزشی هم بیشتر می‌شوند. البته تمام این مدارس و مساجد را خودِ مردم ساخته‌اند و از هیچ دولتی کمک دریافت نکرده‌اند. آمارهایی هم که از مساجد اهل سنت ارائه می‌شود بیشتر در روستاها هستند.
همۀ اینها جای شکر دارد، اما فراموش نکنیم این وضعیت در استانی هست که اکثریت آن اهل سنت هستند. هرچند اخیرا تنگناها و فشارها زیاد شده؛ طوری‌که مساجد و مدارس دینی که می‌خواهند کار عمرانی، تعمیراتی و بهسازی انجام بدهند یا توسعه‌ای داشته باشند، علاوه بر مجوزی که باید از شهرداری و ادارات ذی‌ربط مشابه دریافت کنند، باید مجوزهایی از برخی سازمان‌های جدید هم اخذ شود. برخی از علمای اهل سنت هم در این نهادها عضویت دارند، اما اکثریت مطلق متعلق به ارگان‌های امنیتی و نهاد نمایندگی رهبری است. دست‌اندرکاران مساجد و مدارس برای دریافت مجوز باید هفت‌خوان رستم را طی کنند و معلوم نیست موفق بشوند یا نه. در شهرهای بزرگ مثل تهران که اصلا مسجد نداریم. نمازخانه‌های محدود و معدودی که مردم در خانه‌های استیجاری تشکیل داده‌اند، همواره با فشار مواجه هستند و بعضا پلمپ شده‌اند. بعد همین مسئولین به‌صورت مداوم منت آزادی و خدمات به مردم اهل سنت را به رخ می‌کشند و سخنی از تعداد مساجد اهل سنت در کلان‌شهرها بر زبان نمی‌آورند.
این وضعیت فشار بر نماز و نمازخانه‌ها را در هیچ کشوری، چه اسلامی و چه غیر اسلامی، سراغ نداریم. یادم می‌آید، باری یکی از برادران تاجیک را ملاقات کردم که حافظ کل قرآن است و در دارالعلوم زاهدان قرآن را حفظ کرده، و هم‌اکنون امام یکی از مساجد مسکو است. این برادر که به زاهدان سفر کرده بود، می‌گفت روزهای دوشنبه و چهارشنبه امامت مسجد را انجام می‌دهم و به بچه‌های مسلمان هم قرآن آموزش می‌دهم، و عجیب اینکه شهریه و حقوقش را هم دولت روسیه پرداخت می‌کند. با تعجب و به مزاح گفتم مگر فقط دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها نماز می‌خوانید؟ پاسخ داد که برای امامت این مسجد سه امام از سوی دولت تعیین شده که هر یک در ایام خاصی امامت می‌کند و همه موظف هستند به کودکان مسلمان قرآن و احکام اسلامی را تعلیم بدهند. خبر افتتاح بزرگ‌ترین مسجد مسکو توسط پوتین را چند سال پیش در رسانه‌ها خواندیم. وضعیت در بقیه کشورها اینگونه است، اما اینجا ما هروقت از تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها و فشارهای مذهبی،‌ خصوصا در امر نماز و نمازخانه‌ها گلایه می‌کنیم، سخنان ما «فتنه‌انگیز» تلقی می‌شود و انواع برچسب‌ها و انگ‌ها را به علمای اهل سنت می‌زنند. وقتی تداوم این تنگ‌نظری‌ها را مشاهده می‌کنیم، از اصلاح وضعیت مأیوس می‌شویم و ناخودآگاه بر زبان می‌آید: «رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ»

حضرت شیخ‌الاسلام فرمودند ما از سی سال پیش تاکنون مطالبات اهل سنت را همواره مطرح کردیم. پس از فاجعۀ جمعۀ خونین، ایشان با صراحت بیشتری به بیان مسائل می‌پردازند. اما بازتاب گستردۀ آن در رسانه‌های خارجی باعث شده برخی تندروها حضرت شیخ‌الاسلام را به حرکت در پازل دشمنان و هم‌سویی با دشمنان کشور متهم کنند. براستی علت توجه بیشتر ایرانیان به سخنان حضرت شیخ‌الاسلام چیست؟
همانگونه که ایشان فرمودند، همواره کلمۀ حق و خیرخواهی و انتقاد سازنده بر زبان ایشان بوده، اما متأسفانه گوش شنوایی وجود نداشته. مولانا عبدالحمید نه‌تنها در گفتار، بلکه در کردار و عمل نیز خیرخواهی و حق‌طلبی خودشان را اثبات کرده‌اند. نمونه‌اش آزادی گروگان‌های پرتغالی، مرزبانان ایرانی و نجات جان هم‌وطنان ماهی‌گیر که دست دزدان دریایی سومالی اسیر بوده‌اند و به‌وسیلۀ پیام‌های ایشان به علمای سومالی، زمینه آزادی‌شان فراهم شده است. اینها همه خدماتی هستند که متأسفانه بعضی‌ها نمی‌بینند و فقط انتقادهای دلسوزانۀ حضرت شیخ‌الاسلام را می‌بینند؛ چون به مذاق‌شان نمی‌خورد و به ابراز خشم و توهین به مولانا روی می‌آورند. اما اخیرا با توجه به فضای حاکم بر کشور که همه به بیان مشکلات خودشان روی آورده‌اند و اعتراض و انتقاد می‌کنند، برخی به‌جای توجه به مشکلات مردم و هم‌سو شدن با مردم برای حل مسائل، نوک سرنیزه را به سوی معترضین قرار داده‌اند، و هرکس که از حق مردم دفاع می‌کند، مسیر او را در جهت خواسته‌های دشمن قرار می‌دهند؛ این کمال بی‌انصافی است.
دلیل توجه و محبت هم‌وطنان ایرانی ما نیز همین نکته است. آنها احساس می‌کنند حضرت شیخ‌الاسلام و برخی دیگر از علمای اهل سنت سایر مناطق مثل کردستان و بلوچستان با آنان همدردی دارند. به همین خاطر از سخنان ایشان استقبال می‌کنند.

دفاع حضرت شیخ‌الاسلام از حقوق طبیعی و انسانی فرقه‌هایی مثل بهائیان با اعتراض برخی محافل مواجه شده و این موضع‌گیری «انحراف از تفکرات علمای اسلام» تلقی شده. واقعیت امر چیست؟
دفاع مولانا عبدالحمید از حقوق طبیعی و بشری و انسانی همۀ فرقه‌ها و اقلیت‌ها دفاعی کاملا مشروع و درست است. دفاع از حقوق شهروندی اقلیت‌ها به‌معنای تائید دین و باورهای آنان نیست. دفاع از حقوق شهروندی و انسانی بهائی‌ها که جنجال ایجاد کرده نیز از همین نوع است. کسانی که فکر می‌کنند این موضع‌گیری انحراف و خروج از تفکرات علمای اسلام است، گرچه این یک بحث علمی است و باید در محافل علمی پیرامون آن بحث و بررسی بشود، اما مختصرا عرض می‌کنم آیا افرادی که در خانواده‌های بهائی متولد شده‌اند مرتد هستند؟ اگر مرتد هستند واجب‌القتل هستند؟ پس چرا اقدام نمی‌کنید؟ این استدلال که اینها مرتد هستند و نباید از حقوق شهروندی بهره‌مند باشند، استدلالی نادرست است. زیرا حکم ارتداد اگر برای آباء و اجداد گذشتگان‌شان صدق کند، هرگز بر اینها صدق نمی‌کند. بنابراین، مثل بقیه اقلیت‌های دینی و غیردینی باید حقوق انسانی آنها رعایت شود. نباید هیچ اجحافی در حق آنان صورت بگیرد. قرآن کریم ما را با تأکید به رعایت عدالت فرامی‌خواند، حتی در حق کسانی که آنها را دشمن خود می‌پنداریم؛ «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَـَٔانُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُواْ ۚ ٱعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّه؛ دشمنى با گروهى ديگر وادارتان نكند كه عدالت نورزيد. عدالت ورزيد كه به تقوى نزديكتر است و از خدا بترسيد.»