در طول چهار دههی گذشته طرح رویکردهای بدون مطالعه همیشه موجبات نگرانی مردم مناطق کردنشین و اهل سنت را به همراه داشته و هر زمان که ایران با مشکلاتی مواجه شده بخشی از نخبگان سریعاً انگشت اتهام را به سوی گوشه و کنار کشور بهویژه مناطق کردنشین نشانه رفتهاند. اینان هر که باشند از فقر مطالعهی تاریخ این سرزمین رنج میبرند و نمیخواهند حقیقت تاریخ را به یاد بیاورند و بدون خوانش در تنوع قومی و مذهبی، رنجهای این مردم در دفاع از ایران را نادیده انگاشته و با همان رویکرد سنتی، رنگینکمان و موزاییک اقوام و مذاهب در کشور را با تعریف خاص خود و برخلاف تعاریف و استانداردهای جهانی، با برچسبهای ناچسپ مورد بیمهری قرار میدهند تا بخشی از مسئولان و مردم ایران را در فضایی منفی نسبت به مسألهی کردستان قرار بدهند.
نگارنده در دفاع از مردم کُردزبان در برابر اتهام تجزیهطلبی ضمن بیاساس خواندن آن، لازم میدانم بهصورت خلاصه به عوامل شکاف و چالش حکومت و مردم بپردازم. اندیشمندان عرصهی سیاست معتقدند که این بیعدالتی، تبعیض و دیدهنشدن اقلیتهای قومی و مذهبی است که رویکردهای واگرایی، چالش و گسست تولید میکند.
در آغاز و ابتدا عرض میکنم ریشهی تاریخی این مساله به تحولات بعد از انقلاب مشروطه برمیگردد. به زمانی که رضاشاه در سال ۱۳۱۰ به سپهبد امیراحمدی وزیر جنگ دستور داد تا سران ایلات و عشایر مناطق کردنشین را دستگیر کرده و سیستم سنتی و ایلوتبار این مردم را بههم بریزد. در سال ۱۳۲۴ و تحولات مهاباد و آذربایجان، کردها برخلاف نظر تهران اولین تمرین حکومت و مدیریت را تجربه کردند. در کنار این تحولات در استان کرماشان ایل بزرگ لک، کلهر، فیلی و خاندان و عشیرتهای صاحبنام سنجابی، اردلان، قبادی، ولدبیگی، اورامی و جاف در برابر حاکمیت پهلوی اول و سپس پهلوی دوم مقاومت کردند که گسترهی آن تا لرستان تداوم داشت.
در آن سالها و تا پیروزی انقلاب، شهر سنندج بهعنوان مرکز اهلسنت ایران هویت دینی و مذهبی نوینی را بنیان نهاد. فقیهان و علمای بزرگ حجرهها و مدارس دینی کردستان با رویکرد اعتدال، تسامح و تساهل تفسیر نوینی از اسلام و سنت نبوی (ص) را در راستای امت وسط و دین حنیف ارائه نموده و بنیانگذار اندیشهی ملی، مذهبی و روشنفکری دینی در ایران شدند. این تنوع و تکثر دینی، مذهبی و فرهنگی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلایل فراوان در سطح ملی بهدقت دیده نشد. بهعنوان مثال این سالها که احزاب بیشمار و بدون تابلو در تهران که ۸ سال به نام راست و اصولگرایی و ۸ سال به نام چپ و اصلاحطلبی و اعتدال در مدیریت کشور ظاهر شدند، جایی در خور برای جامعهی اهلسنت و کُردزبانان شیعه، سنی و یارسان در سطح ملی تعریف نکردند. تا خردادماه سال ۱۳۷۲ و در دومین انتخابات ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی مردم سنندج در یک حرکت عقلانی اولین نافرمانی مدنی را در ایران با رأی منفی به رئیسجمهور وقت فریاد زده و خواستار توسعهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شدند. اندیشهای که چهار سال بعد با حضور سید محمد خاتمی در قامت ریاستجمهوری به نام اصلاحات در ایران به حاکمیت رسید و با کمال تأسف از آن سالها تا به امروز باوجود حضور پرشور مردمان اهلسنت و کُردزبان در پای صندوقهای رأی در سطح ملی، چراغهای قرمز در برابر حضور نخبگان این سرزمین همچنان روشن ماندهاند.
در خصوص کُردهای ایران و تاریخ مبارزات آنان تاکنون هیچ سند قابل اتکایی بر تلاش برای تجزیه از ایران به دست نیامده است. امروز همهی مخالفین و موافقین جمهوری اسلامی با تفاوت دیدگاههایی که دارند خواستار دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی در ایران برای کردها میباشند. با کمال تأسف در دو دورهی ریاستجمهوری آقایان احمدینژاد و یک دوره و اندی دکتر روحانی مطالبات کردها مورد معامله قرار گرفت و در طبقهبندی منافع ملی و قواعد بازی، کُردها اجازهی ورود پیدا نکردند تا امروز با این حقیقت تلخ روبرو شویم. مسئولان این مناطق در حد پزشک عمومی با مدیریت روزمرهگی و ادعای فوق تخصص و جراح، بیش از آنکه رنجهای مردم را مداوا کنند نسخههایی تجویز میکنند که متأسفانه شکاف عمیق و بلندشدن دیوار بیاعتمادی مردم با جمهوری اسلامی را به دنبال دارد.
مردمان کُردزبان اعتقاد دارند شناسنامهی ایران مولانا، حافظ، سعدی، خیام، باباطاهر و … بدون کردستان مخدوش است و به قول شاملو ما چراغمان در این خانه میسوزد. ما با نگاه فراخی به تاریخ مینگریم. کردها و اهلسنت واقف هستند که کتاب ششجلدی «صحاح سته»، صحیحترین کتب حدیث اهلسنت را بزرگان فارسزبان تدوین کردهاند و نخستین کتاب تاریخ کردستان به نام «شرفنامهی بدلیسی» به زبان فارسی نوشته شده است. این اندوختههای تاریخی است که زیبایی ایران را تفسیر میکنند. این رنگینکمان ظرفیت حضور همهی ایرانیان را دارد و همهی ما را در خود جای میدهد و هیچکس در این کشور اضافی نیست.
نخبگان و فعالان سیاسی و فرهنگی کُردزبان با همهی این مشکلات و نامهربانیها بهمانند بعضی از روشنفکران ایرانی دلشان برای فرزند پادشاه سابق تنگ نشده است. آنان فرزندان همان مردمان راستقامت تاریخاند که در خانههای کاهگلی خود ۸ سال در برابر تجاوزات صدام حسین و حامیان بینالمللیاش مقاومت کردند و امروز هم در برابر طرح اتهامات “تجزیهطلبی” و دادن آدرس غلط توسط کاسبان سیاست و اقتصاد، صبوری و شکیبایی پیشه کردهاند.
برای پاسخ به تاریخ، همکاران، روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و فرهنگی و مسئولان دلسوز را فرامیخوانم تا نگاه کنند به شهر سنندج؛ مرکز اهلسنت ایران، مهد تمدن، فرهنگ، دیانت، عرفان، تاریخ، فرزانگی و زادگاه فقیهان، مفتیان و مردوخان کردستان که حالوروز خوشی ندارد. توسعهاش را در همهی بخشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با سمنانِ آقایان روحانی و احمدینژاد مقایسه و قضاوت نمایند. بهنظر شما معقول است بعد از اینهمه سال، مردم این سرزمین اهورایی برای حق خویش گدایی کنند؟ آیا میپسندید از سمنان دو رئیسجمهور با رأی تأثیرگذار کردها و اهلسنت به کاخ پاستور بروند اما در کهندیار سنندج تاکنون با آنهمه نخبه و فرزانه حتی یک استاندار قد عَلم نکند؟ مردم ما این سالها بهخاطر شنیدن شعارهای بیعمل دیگر به گوشهایشان هم اعتماد نمیکنند و بهخاطر رنج دوران، تنها به چشمان تیزبینشان اعتماد دارند و بسیار متأسفم برای دولتمردانی که این مردم شریف و صاحب هویت و شناسنامه را به این نقطه از بنبست مدیریتی رساندهاند. اما این مردم بزرگوار حاضر نیستند بهخاطر اینهمه نامهربانی دوستان، به دشمنان ایران پناه ببرند.
این بیعدالتیهاست که تقسیم سرزمین را به همراه دارد نه کمر خمشدهی مردم مظلوم ما. این مشکلات مالی و سیاستهای غلط وزرای اقتصادی دولت است که چهرهی نازنین و صبور این مردم را زرد کرده، فقر را به این سرزمین وارد نموده تا دین مردم را از آنان بگیرند، قبل از آنکه نانشان دهند ایمانشان را زیر سؤال میبرند و آنان را به رینگ چسبانده و نقطهی جوش آنها را به نقطه اوج رساندهاند.
در مناطق کردنشین یک کولبر برای آوردن ۲۰ کیلو چای با برخوردهای غیراسلامی و قانونی روبرو و حتی دستور رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا در خصوص حل مسألهی کولبرها هم نادیده گرفته میشود؛ اما در بنادر خلیج فارس و در تمامی مرزهای ایران با همسایگان، با پول بیتالمال و سهم کردها و اهلسنت با کشتی و لنجهای قدرت و ثروت اینهمه مبادلات در جریان است و نه صدای گلولهای شنیده میشود و نه حتی خون از دماغ کسی میآید! اینجاست که چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
سکوت اهالی قلم و نخبگان، نسل هشیار دانشگاهی و بزرگان مناطق کردنشین و اهلسنت بهمعنای رضایت از عملکرد مسئولان و بیاحترامی مقالهنویسان مرکزنشین به آنان نیست. کردستان با پشتوانهی تاریخ، تمدن و فرهنگ غنی خود همچنان ایستاده و در برابر تخریب مقاومت خواهد کرد و در سپهر سیاست ایران ماندگار خواهد ماند. در این مقطع حساس از تاریخ، این سیاستهای کجوکوله جواب نمیدهد. همه نیازمند عبور مسالمتآمیز از این گذر تاریخی هستیم و ضرورت دارد در پی بازی برد- برد باشیم. تنها حقیقت است که میتواند ایران را از این بحران عبور دهد.
در پایان یادآور میشوم کردهای ایران در پی عدالت اجتماعی هستند. آنان مستحق اینهمه نامهربانی نیستند که همچنان شهروند درجه ۲ و ۳ باشند. ما از آزمونهای سخت عبور کردهایم و امروز در بستر تحولات خاورمیانه کُردهای ایران به راهی میروند که دیگر کردها سالهاست آنجا را ترک کردهاند.
به نقل از: انصافنیوز (با مقداری تلخیص)