معنا و مفهوم واژۀ «زن»
«زن» از ریشۀ زندگی است، نماد زایندگی و پویایی، زیباترین واژۀ خلقت. «زن» در نگاه من، نه به واسطۀ تعصب جنسیتم که بهحقیقت، لبخند به تلخی و تبعید بشر به زمین است.
اگر خداوند بشر را بدون وجود «زن» خلق میکرد، هستی چیزی کم داشت. زن زیباترین تصویر خلقت و رمز محبت خداست با زمینیان. مایۀ آرامش و ثبات و ستون خیمۀ زندگی! واژهای که با خودش، دنیایی را تداعی و هزار جمله را معنا میکند.
زن، تنها یک نام برای جنس مخالف مرد نیست، بلکه مکمل اوست، همراه و مترادف اوست. من برای این واژه، با تمام معنا و مفهوم و مترادف و همریشههایش احترام قائلم. حتی برای تلفظش که از حیات سرچشمه گرفته و همریشۀ زندگی و مفهوم هستی است و بدون او دنیا انگار جهنم دیگریست. مفهوم عمیق واژۀ زن را باید فارغ از نگاههای سطحی به او جستوجو کرد. نگاههایی که فقط یک بُعد از معنایش را محرز کردهاند و هرگز نتوانستهاند آن را به تمامی هجا کنند.
انگار کمی اغراق کردم ولی آنان که معنای کلمۀ «زن» را فهمیدهاند، خوب میدانند که ممکن است کم هم باشد و من همهچیز را نگفته باشم.
جایگاه زن در اسلام
بهتحقیق دریافتهام که از میان تمام مکاتب و دیدگاهها، گرامیترین جایگاه را اسلام به زن عطا کرده است. به جرأت میتوانم بگویم تمام آنهایی که مدعی بودهاند مدافع زن هستند، از همه کمتر به زن با تمام روحیاتش توجه کردهاند. جایی او را موجودی ذاتاً گناهکار دیدهاند، جایی به اوجش رسانده و جایی او را به ذلت کشانده و فقط راه رسیدن به او را هموار کردهاند.
اما زن در اسلام، چنانکه باید مکرّم است و او را مظهر حرمت و حریم میبینند. تأکید اسلام به مردان برای پاسداشت مقام زن از مواردی است که اگر منصفانه به آن بنگریم، نشان میدهد که نگاه هیچ مکتبی به زن مثل اسلام محترمانه و محبوبانه نیست. در کنار آیات و روایات و احادیثی که در آن توجه به زن شایان ذکر است، سنّت و روش پیامبر هم خود دلیلی بر این ادعاست.
حُسن توجه پیامبر به زنان و حفظ مقام و حریمشان باعث شد تا برای همیشه این واقعیت در ذهنها بماند که زن با اسلام، و قبول مسلمانی، هویتش را یافت و هرگز هیچ مکتبی او را چنین معزز و مکرم نداشته است.
من با این نگاه و این تصویر به مسلمانیام افتخار میکنم و مباهات اولم برای معرفی است. من مسلمانم و این شناسنامه را ممهور به شرافت مکتبی میدانم که مرا از مرداب و لجنزار فیزیک بیرون کشیده و برایم جایگاه و منزلت مشخص کرده است.
زنانی که باید از زندگی آنان تأثیر گرفت
تاریخ پرافتخار اسلام و روزهای دعوت پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم، با درخشش زنان بسیاری بهدست ما رسیده است. ما وارث مقاومت و فداکاری زنانی هستیم که همزمان با تلاش برای رشد و بالندگی دین و نشر و اشاعۀ آن، در کنار آنحضرت درخشیدهاند و حماسۀ حضورشان، قابل انکار نیست. از اولین ایمان آورنده به پیامبر اکرم، امالمؤمنین خدیجه و اولین شهید زن، سمیه تا امروز صفحه صفحۀ تاریخ اسلام، مزین به نام زنانی است که برای احیای دین، از هیچ چیز فروگذار نبوده و مخلصانه جان بر طبق اخلاص نهادهاند و چهبسا زنانی که در اوج گمنامی ماندهاند.
الگوی من امهاتالمومنین هستند و خواهند بود. زنان کاملی که در کنار پیامبر بودند، حضرت خدیجه که با سخاوت مال و داراییاش یاریگر اسلام بود.
حضرت عایشه با محبت و عشق، پیامبر را پوشش روحی میداد و دختران بزرگوارشان که هر کدام نقطهای روشن و نورانی در مسیر هدایتاند تا با گزینش سیره و روششان سنگ نشان باشند برای ما تا راه را به غلط نرویم.
از میان زنان مسلمان تاریخ صدر اسلام، غیر از مواردی که ذکر کردم به سمیه مادر عمار بسیار دلبستگی عاطفی دارم. لحظهای که پسرش عمار او را به دین دعوت کرد و او پذیرفت و برای این قبول، حتی جان را هدیه کرد و لحظهای که با سختترین شرایط و شکنجه؛ جز نام الله، چیزی بر زبان نیاورد و در دامنش گوهری چون عمار پرورد، برایم الگوی عاطفیِ پرمسمّایی بود و بههمینخاطر هم نام پسرم را عمار گذاشتم، تا اگر توانستم حداقل در نام، همچون او باشم. همچنین به زن حماسهساز، حضرت زینب که وارث یک انقلاب بود و شجاعت بیحدش در مسیر اسارت مثال زدنی بود.
معاصرین هم خواهر مجاهدمان زینب الغزالی صاحب کتاب “روزهای دعوت اسلامی”، و دکتر هدیه والر نویسندۀ “کتاب ندای اسلام از قلب اروپا” برایم الگوهای خاصاند.
من بهعنوان زنی که روزشمار تقویم دینش پر از قصۀ حضور زنان فداکار است، نمیتوانم این جمله را در خود مرور نکنم که خدا در کنار مردان، زنان را نیروی شگرف داد تا با تقویت عاطفه و روان مردان، راه را برای رسیدن، هموار کنند و اگر روزی انکار شوند، انکار شان خیانت به دین خواهد بود.
آنچه در زندگی امالمومنین حضرت عایشه رضیاللهعنها مهم و قابل توجه است
تاریخ پرفرازونشیب اسلام و به تبع آن زندگی پیامبر و همسران بزرگوارش، پر از نکتههای باارزش و ثانیهها و لحظههای پرتأمل است. آنچه حضرت عایشه را در این میان برجسته کرده، درایت و کیاست ایشان است که با وجود سن کم از آن برخوردار بود. تیزهوشیشان برای ثبت وقایع و درک سخنان پیامبر که تا بعد از وجود مبارکشان بهعنوان موثقترین راوی و محل ذکر، بدرخشد. ازآنجاییکه ایشان پروردۀ بهترین و معتمدترین دوست پیامبر است؛ خود نکتۀ قابل ذکریست.
او در خانۀ صدیقترین، پرورش مییابد تا همسر عزیزترین گردد و در کنار ایشان، شاهد روزها و راوی حرفهایی باشد که مسیر ملتی را بهسوی رستگاری رقم بزند. عایشه در تاریخ اسلام و از میان زنان مکرّمۀ پیامبر چون ماهی میان ستارگان میشود. سرزندگی و شادابی او برای روحیهبخشی به پیامبر و ذکاوتش برای مسلمانان نقطههای عطفاند. هر حدیث و روایتی که مرجعش به ایشان برگردد، معتبر و محل اعتناست و نباید در صحتش شک کرد. زنی که در کنار پیامبر شاهد روزهایی تلخ و شیرینی بود؛ از تهمت و تلخیِ زخم زبانها تا حلاوت نزول آیههایی در برائت و پاکی وی.
و امروز بعد از گذشت بیش از هزاروچهارصد سال چنان بزرگ است که بتواند همچنان الگو و اسوهای برای زنان باشد تا از صبر و ذکاوت و پاکدامنیاش الگوبرداری کنند. چیزی که او را در ذهن ما برای تبعیت برجسته میکند؛ دقت در زوایای رفتار پیامبر است تا سنّت او را بهدرستی زنده نگاه دارد. تا جایی که صحابه بعد از پیامبر، دربارۀ هر مبهمی از عایشه میپرسیدند و جواب او محل وثوق و اعتماد بود.
من بهعنوان کسی که او را برای تقلید از سیره و سبک زندگیاش انتخاب کرده، اعتراف میکنم که به او و وجود نازنینش میبالم تا به دخترم و دختران مسلمانم توصیه کنم که او برای ما کافیست تا از او یاد بگیریم چگونه از حادثهها و گردنههای سخت زندگی عبور کنیم و صبوریها را تمرین کنیم که چون او در تاریخ اندک است و او برای ملتی و زنان جامعهای که از او پیروی کنند کافیست. آنچه تاریخ دربارۀ این زن بزرگ میگوید همه نکتههاییست برای بهخاطر سپردن و فراموش نکردن.
تحسین من از بردباری او، از صبر او و از شجاعت او، همه دانهها و حلقههای زنجیری میشوند تا اسیر این تابناکی گردم و روشنتر و زلالتر از او زنی را نیابم تا از او تقلید و پیروی کنم.
چگونه میتوان یک بانوی موفق مسلمان بود؟
پیروی از دین اسلام بهعنوان عامل نجات و رهایی، و تنها مکتب ارزشگذار برای زن، این امکان را به او میبخشد تا در تمام عرصههای اجتماعی که حرمت و عزت زن در آنها پاس داشته شده، حضور موفق و تأثیرگذار داشته باشد. اسلام، بسترهای حضور اجتماعی و خانوادگی را به زن عطا کرده تا با شئونات لازم گوشهای از امور مرتبط به خودش را مدیریت کند.
در وهلۀ اول، آنچه مهم است حفظ خانواده بهعنوان سنگ زیربنای جامعه و در وهلههای بعدی، حضور در جاهایی که نیاز است زن همپای مردان باشد و به ایفای نقش بپردازد. شغل مناسب با روحیات زنان و برنامهریزی درست برای حفظ و حراست از بنیان خانواده و تربیت فرزندان موفق و صالح، میتواند منشور پیروزی زن محسوب گردد. زنان میتوانند در کنار کارهای محول شده و تنظیم و مدیریت وقت و زمان به هر موفقیتی نائل شوند.
من پانزده سال از درس و مدرسه دور بودم ولی هرگز از مطالعه غافل نشدم، هرگز با وجود کارهای سنگین و تربیت فرزندان از تقویت روحیۀ خودم غفلت نکردم. کتاب و خواندن برای رساندن غذا به مغزم، دغدغۀ سالیانم بود تا دیو جهل در خانهام لانه نکند و سرابهای نادانی، فریبم ندهد. زنان باید زیرکانه موقعیتهای مناسب را درک و خلق کنند و اوقات را به بطالت نگذرانند. چون گاهی غفلتها جبران نمیشوند و زمانها و فرصتهای از دست رفته، مثل شمشیر آدم را میبُرند.
همان ضربالمثل معروف که میگوید: اگر وقت و زمان را نبُری و از آن استفاده نکنی، او تو را میبُرد و از میان میبَرد.
موفقیت یک زن با داشتن موقعیت مناسب و جادههای همواره بهدست نمیآید، این تنگناها هستند که از زن یک موجود موفق میسازند، این سختیها هستند که از زن موجودی با اراده و موفق میسازند.
متنی که چندی پیش از طرف صاحب این قلم نوشته شد با این عنوان که: «من ضعیفه نیستم»، «مرا تحریف نکن» اشارۀ من به صفت معکوسی است که گاهی زنان، خودشان آن را بر خود تحمیل کردهاند. زن در تمام عرصههای زندگی، میکوشد و با تلاشش از سختیها و ناملایمات میگذرد، پس چگونه میتوان او را ضعیفه نامید؟
کسی که با تربیت درستش، انسان میسازد و بهواسطۀ نظارت و ارادۀ قویاش، مجاهدان در راه خدا میپرورد؛ چگونه ضعیف است؟
حذف این صفت و کسب نام زن موفق، تنها با دستهای توانای خودمان ممکن است و زن موفق، زنیست که تسلیم شکست نمیشود و موانع را صبورانه از مسیر راهش برمیدارد.
نقش ایمان و عمل صالح در موفقیت یک زن
قبول حضور ارادهای برتر برای طی طریق بهسوی رستگاری و ایمان به او، راه سخت زندگی را با تمام کوچههای بنبست و موانع پیشرو آسان میکند. ایمان به خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است و حسابگری که ذرهذرۀ حساب کارهایمان را میداند. توجه و ایمان به این خدای توانا، ما را ترغیب میکند تا خود را به او بسپاریم و همواره به او توکل کنیم. توکلی از جنس باور که تزلزل فکرهای التقاطی را در ما ضعیف و صراط مستقیم را ایمان راستینمان کند.
ایمان به الله و وجود مقتدرش و طلب یاری از او برای رسیدن به مقصدهای زندگی، میتواند ضامن فلاح و رستگاریمان باشد. در زمانهای که شبکههای اجتماعی به شدت فعالاند و از این طریق، کانالها و گروههای ملحد و عنکبوتی بر فکر و ذهن جوانان تار تنیده تا گمراهشان کنند، بیشک ایمان به خدا و انجام عمل صالح برای رسیدن به او، تنها راه نجات است و با تمسک به این حبل متین، میتوان از پلها و سراشیبیهای هولناک گذشت. به نظرم هیچ راه نجاتی جز راه الله نیست و مسیر جز به نور حق روشن نمیگردد. تقویت روحیۀ ایمان و قوی کردن اراده برای انجام عمل صالح، هم خانواده و هم جامعه را در برابر میکروبها واکسینه میکند و با مسلح شدن به آن، میتوان دروازۀ ورود به جامعه را گشود.
قرآن؛ منشور حفظ کرامت زنان
یکی از مواردی که درخور توجه است و باید عمیق به آن فکر کرد، سفارش قرآن دربارۀ زنان است. در قرآن مجید مردان بارها به خوشخلقی و عدالت نسبت به زنان توصیه شدهاند. قرآن این کتاب و منشور حفظ کرامت زن، محرزترین اثری است که در آن سورهای به نام زنان وجود دارد و از زنان عفیفه نام برده و حتی سورهای با نام یک زن (مریم) داریم.
سند برائت امالمومنین عایشه و داستان حضرت آسیه هم صفحات درخشان احترام به زن است که قرآن به آن اشاره دارد. با این همه عزت که قرآن به زن داده، آیا بیلطفی نیست که زن به آن متمسک نشود و قرآن، حبلِ متینش نگردد؟ این کتاب، نامۀ آزادی و احترام به زنان است و گرامیداشت آن از جانب زنان، حقیست واجب.
حقوق زن در قرآن با بیانی فصیح درج شده و مردان به واسطۀ آن، مکلف به رعایتش هستند. قرآن برای زن یک گواه و شاهد است که از سورههایش میشود منشور تکریم را استخراج کرد. کتابی سراسر پند و موعظه و سفارش به نیکی و از همه مؤکدتر سفارش به رعایت حقوق زن.
حجاب؛ مفهومی که خیلیها دربارۀ آن سخن گفتهاند
با قبول اسلام و افتخار مسلمانی، من تمام چهارچوبهایی را که از خطرها محفوظم میکند پذیرفتم و از همه مهمتر حجاب را. حجاب برای من محدودیت نیست، مصونیت است. با این حفاظ و دژ محکم کنار آمده و دوستش دارم. وقتی این سپر تمام تیرهای زهرآگین و چشمهای هرزه را از من دور میکند، چگونه میتوانم در قبولش تردید کنم؟
جایی که من برای حضور بیدغدغهام در اجتماع و کار سالم باید هر خطری را از خود دور کنم و خودم هم خطری برای دیگران نباشم، حجاب را بیهیچ اکراه برمیگزینم تا هدفم را در سایۀ این وسیله توضیح دهم.
دربارۀ این پوشش، قلمفرساییها کردهاند، سخنها راندهاند، اما آنچه بنده بهعنوان یک زن بر آن واقفم، پوشش اجبار نیست و من حجاب را با رغبت پذیرفته و از قبولش هم راحتم.
متأسفانه مدتیست که با ادعای طرفداری از زن به حجاب حملههای زیادی بردهاند و آن را مورد هجمه قرار دادهاند، چه در شبکههای اجتماعی و چه در رسانهها؛ ولی آن چه مسلم است اینکه زنی که حجاب را پذیرفته و بهعنوان دیوار دفاعی و دژ حصین در آن پناه گرفته، خوب میداند که هیچ تبلیغ و تزویری به نام دفاع از حقوق زن نمیتواند او را از پوشش و حجابش جدا کند.
تأملی بر وضعیت زنان در جهان کنونی
شاید ما در بدترین شرایط دنیا زندگی میکنیم. جهانی پر از تشویش و خشونت و جنگ و از همه بدتر شرایط زنان در میان این همه نامرادیهاست. زن قربانی آتش جنگها و فتنههاست. ضربهپذیرترین قشری که گاهی نادیده هم گرفته میشود. به اعتقاد من، در وضعیت کنونی باوجود همۀ شعارهای دهانپرکنی که از جانب مدافعان زن به گوش میرسد، کمترین توجهها معطوف اوست. آن چه این وضعیت بحرانی را حادتر میکند، اعطای آزادیهایی به نام زن است که عین بردگیست. آزادی تعریفنشدهای که فمنیستها برای زن قائل هستند، در واقع آزادی برای رسیدن آسانتر به اوست.
زمان، زمانۀ فریب زن با شعارهای پوشالی و عملهای نامطلوب است. قصۀ برابری زن با مرد و افسانۀ برتریدادن و بر سکوی اول نشاندن او، نهتنها یک دغل که خیانت بزرگ به زن است. برابری زن با مرد بدون در نظر گرفتن تفاوتها و اعادۀ حقوقش با سلب تواناییهای متفاوتش، همان دروغ بزرگیست که همچنان بزرگ و بزرگترش میکنند تا باورش آسانتر باشد.
بهنظرم در دنیای کنونی زن در بدترین و هولناکترین وضعیت خود بهسر میبرد. همه مدعی حمایت و دفاع از حقوقش هستند، درحالیکه حقش، حقوقش و حتی خودش بهراحتی انکار میشود. نوع جدید و مدرن بردگی، آزادی با عریانی و عریانی برای عرضۀ راحتتر معنا میگیرد. کوبیدن بر طبل آزادی زن، در واقع کوفتن بر دهل میدان کارزاریست که زن را به جنگ میخواند، جنگ با هویت و ماهیت و جوهرۀ وجودیاش.
زن را به میدان آوردهاند تا حقش را بخواهد، حقی که خودشان اولین پایمالکنندۀ آن هستند. او را با شعار برابری به بردگی و سوءِ استفاده کشاندهاند تا از نیروی اسرارآمیز عاطفه و احساس خالیاش کنند. شاید بیشترین سوژۀ نوشتههای من در مطبوعات، اشاره به حقوق زنانیست که گول فریبها را خوردهاند. زنی که در دنیایِ کالاپرست امروز، او نیز کالاست تا در کنار کالاهای دیگر بازار خریدش را گرم کنند.
توجه کنید! حتی برای فروش یک آدامس به آناتومی و فیزیک زن، احتیاج دارند. تصویر او، اندام او و حتی لبخند او برای فروش یک آدامس به سخره گرفته میشود. جایی که آزادی همجنسگرایی و دگرباشی به شکلی قانونی به تصویب میرسد، دهن کجی به هویت زن که نماد زندگیست، نیست؟ جایی او را بر صدر مینشانند و غیر از بدنش، ملاکی برای تعریفش ندارند و جایی تحریکش میکنند تا معترض باشد که آزادیاش را سلب کردهاند و خودشان آزادانه به او برسند.
تناقض در تعریفهای وارونه از زن، قصۀ دردآوریست که به زن القا کردهاند ولی من باز هم امیدوارم که زمان، زمان هوشیاریست برای زن تا قیمتش را دریابد و خودش را با این ترازوهای دستکاریشده، وزن نکند. من خوب میفهمم که زن را بدون خودش و بدون روحیاتش تعریف کردهاند. از او فقط یک کالبد را تفسیر میکنند. کالبدی خالی از شعور و این یک تراژدیست.
جدّیترین دغدغهها و نگرانیها در باب زنان مسلمان
مدگرایی، تجملخواهی و توجه بیش از حد مقبول و معقول به ظاهر بر اثر القائات رسانههایی مثل ماهواره، یکی از جدیترین دغدغههای من است و تذکر مکررش در مطالبم هست. من از مترسکهای ویترینی که با نام زن عرضه میشوند و آمار مصرف لوازم آرایش و مصرفکنندگان آن، یعنی زنان، نگرانم! من از آمارهای وحشتناک دوری زنان از مطالعه و کتابخوانی و توجه آنان به آراستن خود، احساس ناخوشایندی دارم. از اینکه چیزی در ذهن زن میمیرد و جایگزین بدی، جایش را پرمیکند و از اینکه روحیۀ پرسشگری لاغر و نحیف شود و خواستنهای بیمورد برای آرایش و زینت در فکر زن فربه شود، میترسم! از روزی که زندانی به نام آزادی، زنان را اسیر این افیونها کند و یادشان برود که اشرف مخلوق و میوۀ درخت خلقت هستند. یادشان برود دُردانۀ پروردگارند تا فرزندان صالح بپرورند و اسیر وسوسههای شیاطین نشوند. من از روزهای فرو رفته در غفلت زنان هراس دارم که خواب گران چشمهایشان را برباید و ندانند که با شعارهای پوشالی، نمیشود یک جامعه را ساخت.
من برای بحران هویت زنان مسلمان و خودباختگیشان باز هم نگرانم. کاش زنان قدر لحظههای رفته بر خود را بدانند و آسان بردۀ فکر مهاجمان تبلیغی نشوند و به درجهای از بلوغ فکری برسند که خودشان را حقیرانه به نمایشگاهی برای نگاه دیگران، تبدیل نکنند.
سخنی با دختران جوان مسلمان
دختران مسلمان! هوشیار باشید. بدترین دشمن، کاریترین خنجر و نزدیکترین مهاجم به مرزهای فکر شما، جهل و قهر با کتاب و دانستن است. وقتی در دهکدۀ جهانی و ادعای بیمرزی باوجود دنیای بزرگ ارتباطات زندگی کنی، تحقیر است اگر به حقوقت، به راهحلهای برونرفت از مشکلاتت، آگاه نباشی! اگر از قرآن که سند نجات توست و سنّت رسول و تبعیت از زنان صدر اسلام و امهاتالمؤمنین، روی برگردانی و مسیر و راه ضلالت را برگزینی، دیگر راه و سفری برای رهایی نیست.
مسلح شوید به سلاح قلم در قلمرو ذهن و فکر و با زره و سپری از دانش که شما را از گزند نفوذ شیاطین محفوظ بدارد تا گول تبلیغهای سطحی و کمعمق را نخورید و گرفتار تیرها و دامهای تزویر نگردید که مسیر رسیدن به عاقبتبهخیری، تنها شاهراه اسلام است و تمام بیراههها به بنبست ختم میشود. من بهعنوان کسی که تمام افتخارش به مسلمانیست به دختران و شاگردان و خوانندگان این متن، به صراحت میگویم: قدر اسلام، قدر قرآن و قدر سنّت پیامبر را بدانید و غیر از تبعیت از آنها به هیچ مسیری منحرف نشوید. صراط مستقیم الله، تنها راه برای ختمشدن به هدایت است. هدایتی از جنس رهایی، و رهایی از نوع گسستن تمام قیدهایی که در مردابهای متعفنِ تنآرایی گرفتارت میکند. هیچ مکتبی، منهجی و وسیله و بزرگراهی، غیر از اسلام و قرآن، فریب است و غلتیدن در گنداب و لجنزار است.
مطالعات من دربارۀ تمام نظریات و مکاتب دهان پرکن، با شعارهای ظاهری و کممایه به این نتیجه رسیده که غیر از دین پیامبرمان محمد صلّیاللهعلیهوسلّم و غیر از توسل و تمسک به کتابمان (قرآن) همه سراباند و جز ظاهر به زن، هیچ نمیدهند!
اسلام به زن، آرامش، و حجاب به زن امنیت میدهد تا نه خود را در خطر بیندازد و نه دیگران را.
منبع: فصلنامۀ ندای اسلام
دیدگاههای کاربران