امروز :پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳

نیم قرن خالصانه در خدمت قرآن

گفت‌وگوی «سنی‌آنلاین» با پیشکسوت علمِ قرائت و تجوید در سیستان‌وبلوچستان؛
نیم قرن خالصانه در خدمت قرآن

سنی‌آنلاین| در خانواده‌ای کشاورز متولد می‌شود. در کودکی از سایهٔ مادر محروم می‌شود و در جوانی پدرش را از دست می‌دهد و طعم تلخ یتیمی را می‌چشد. فقط پدربزرگ مادری‌اش عالمِ دین بوده ‌است. جزء سی‌ام قرآن را در حجره نزد ملا صالح‌محمد فرامی‌گیرد و از آنجا به شهر کویته پاکستان می‌رود و نزد قاری غلام‌نبی رحمه‌الله زانوی تلمذ می‌زند و به آموزش علم قرائت و تجوید مشغول می‌شود. می‌گویند پارسا و متواضع است، سادگی را دوست دارد، ساده می‌پوشد و ساده زندگی می‌کند، تا همین چند سال پیش وسیلهٔ نقلیه‌اش دوچرخه بود، به نماز شب پایبند است. شیفتهٔ آموزش قرآن است تا کنون صدها قاری و قرآن‌خوان تربیت کرده ‌است. سر موعد مقرر وارد کلاس می‌شود و با پایان زنگ بیرون می‌شود. قاری عبدالرحمان؛ پیشکسوت علمِ قرائت و تجوید در سیستان‌وبلوچستان که هزاران شاگرد در این فن آموزش داده و تربیت کرده است، در گفت‌وگو با «سنی‌آنلاین» از دوران تحصیل و تدریس و اساتید و مدرسه‌ای که در آنجا علم قرائت و تجوید را آموخته است می‌گوید. در ادامه گپ‌وگفت ما با ایشان را می‌خوانید:

لطفاً دربارهٔ خود و خانواده‌تان بگویید و اینکه چه چیزی باعث شد به فراگیری علوم دینی رو بیاروید؟
بنده سال 1311 در یکی از روستاهای اطراف نصرت‌آباد- از توابع شهرستان زاهدان- در خانواده‌ای ساده و کشاورز متولد شدم. در سنین کودکی از سایهٔ پرمهر مادر محروم شدم و در دوران جوانی و قبل از اینکه دروس دینی را شروع کنم، پدرم را از دست دادم. برای تأمین مخارج و هزینه‌های زندگی مشغول به کار شدم. روزی یکی از همسایه‌ها به بنده گفت که پدربزرگِ (مادری) شما عالم دین بوده است، چرا درس دینی نمی‌خوانی؟ این حرف همسایه در بنده اثر کرد. کسب‌وکار را رها کردم و به تحصیل علوم دینی روی آوردم. در زمان تحصیل، حامی و پشتیبان مالی نداشتم. گاهی با مشکل مالی مواجه می‌شدم، به‌همین‌خاطر در تعطیلات مدارس دینی، مشغول کسب‌وکار می‌شدم و هنگام شروع درس‌ها همه‌تن خود را وقف فراگیری علوم دینی می‌کردم.

درباره دوران تحصیل و اساتیدتان بگویید و اینکه در ایران و پاکستان در چه مدارسی درس خوانده‌اید؟
درس‌های ابتدایی را از کلاس‌های «حجره‌ای» شروع کردم. نخستین استادم ملا صالح‌محمد رحمه‌الله بود. قاعدهٔ بغدادی (جزء سی قرآن) اولین کتابی بود که آن را فراگرفتم. سپس به شهر کویتهٔ پاکستان سفر کردم. شنیده بودم در آنجا یک قاری ایرانی مدرسه‌ای دینی را اداره می‌کند. در آن مدرسه ثبت‌نام کردم و مشغول آموختن علم قرائت و کتب دینی شدم. اساتیدم در این مدرسه قاری نورمحمد، مرحوم قاری غلام‌نبی، قاری سیدعبدالستارشاه و قاری اسماعیل پنجابی بودند. نخست یک سال علم قرائت را نزد قاری نورمحمد خواندم، سپس سال دیگر به مدت یک ‌سال روایت حفص و بعد قرائات دهگانه را نزد قاری غلام‌نبی رحمه‌الله فراگرفتم. وقتی کتاب‌های علم قرائت را به پایان رساندم، قاری غلام‌نبی رحمه‌الله بنده را به‌عنوان استاد در مدرسه استخدام کرد. تا زمانی که قاری‌صاحب در قید حیات بود، در آنجا ماندم و به تدریس مشغول شدم.

علاوه بر کسب علم تجوید و قرائت، دروس حوزوی را هم فراگرفته‌اید؟
بله. بنده از ابتدا تا یک سال مانده به دانش‌آموختگی، کتاب‌های حوزوی را در مدرسه «تجویدالقرآن» کویته فراگرفتم، سپس برای ادامهٔ تحصیل از کویته به منطقۀ دیگری در پاکستان رفتم. آب و هوای آنجا با من سازگار نبود و همیشه‌ بیمار بودم. در همان روزها باخبر شدم تعدادی از اساتید و طلاب از مدرسۀ تجویدالقرآن رفته بودند. استاد قاری غلام‌نبی رحمه‌الله برای بنده پیام فرستاد تا به مدرسه برگردم و تأکید کرده بود که اگر برنگردم اسم مدرسه را تغییر می‌دهد، با درخواست استاد موافقت کردم و برگشتم و سه سال در حیات استاد و سه سال بعد از وفات‌شان به تدریس در آن مدرسه مشغول شدم. همچنین در این دوران امامت نمازهای جماعت هم به عهده بنده بود.

اگر خاطره‌ای از اساتیدتان به‌خصوص اساتید قرائت و تجوید دارید لطفاً برای خوانندگان ما روایت کنید.
بنده سه دوره در کلاس تفسیر مولانا عبدالغنی جاجروی رحمه‌الله شرکت کردم و از درس استاد استفاده‌ها بردم. زمانی‌که استاد متوجه شد در فن قرائت مهارت دارم، بنده را به‌عنوان امام مسجد خود تعیین کرد. پس از مدتی به بنده پیشنهاد تدریس در حوزه «بدرالعلوم» رحیم‌یارخان را داد، متأسفانه نتوانستم به خواستۀ استاد جواب مثبت بدهم، چون در آن روزها در مدرسۀ تجویدالقرآن کویته استاد بودم.
قاری غلام‌نبی رحمه‌الله انسانی متقی، پارسا و مخلص بود. اگر طلبه‌ای می‌خواست نزد او وجه نقدی به امانت بگذارد قبول نمی‌کرد؛ می‌گفت به‌عنوان قرض می‌پذیرم نه امانت، چون در امانت بازگرداندن عین جنس شرط است اما در قرض این مسئله نیست، و بنده می‌ترسم نیاز پیدا شود و آن مبلغ را خرج کنم و از بازگرداندن عین آن پول عاجز شوم.
زمانی که استاد قاری غلام‌نبی رحمه‌الله مجرد بود، بنده به خانه‌اش می‌رفتم و لباس‌هایش را می‌شستم. روزی به خانۀ استاد رفتم. ایشان مشغول جاروزدن بود. نزدیک رفتم تا جارو را از استاد بگیرم. قاری‌صاحب دستم را گرفت و با دست دیگرش مشغول جاروزدن شد. خیلی اصرار کردم. وقتی اصرار بیش‌ازحد بنده را دید گفت: به یک شرط اجازه می‌دهم. گفتم: چه شرطی؟ گفت: وقتی استاد شدی برای کارهای شخصی خود از طلاب کار نگیری. گفتم: قبول می‌کنم. بعد جارو را به دستم داد.

دلیل این همه محبت قاری غلام‌نبی رحمه‌الله نسبت ‌به جنابعالی چه می‌تواند باشد؟ آیا درس شما از دیگران بهتر بود؟
خیر. همکلاسی‌هایم همه ذهین و باهوش بودند و ضعیف‌ترین‌شان من بودم. بیشترشان حافظ قرآن بودند و مقدمات تجوید را خوانده بودند. بنده حتی روخوانی قرآن را بلد نبودم. همراهی با آن مجموعه برایم سخت بود. گاهی گوشه‌ای می‌رفتم و گریه می‌کردم که چرا از همۀ آنها ضعیف‌تر هستم.

پس از بازگشت به ایران به چه نوع فعالیت دینی مشغول شدید؟ و از چه زمانی در دارالعلوم زاهدان شروع به تدریس کردید؟
وقتی به ایران بازگشتم روزی به همراه مفتی خدانظر رحمه‌الله، مفتی عبدالصمد، مولانا امیرمحمد براهویی، مولوی لعل‌محمد (معروف به مولوی لعل‌جان) و حافظ احمد گوهرکوهی نزد مولانا عبدالرئوف جنگی‌زهی، مدیر مدرسه دینی «فاروقیه» زاهدان رفتیم. یکی از علمایی که با ما همراه بود، بنده را به ایشان معرفی کرد. مولانا عبدالرئوف از بنده خواست تا در مدرسه‌اش به تدریس مشغول شوم. بنده به‌خاطر مریضی و کسالتی که در آن روزها داشتم عذر آوردم. مولانا جنگی‌زهی به بنده گفت: اگر تدریس نمی‌کنی حداقل در یکی از اتاق‌های مدرسه سکونت داشته باش. پیشنهادش را پذیرفتم. دیری نگذشت که مشغول تدریس شدم. مولانا عبدالرئوف یک باب منزل در اختیارم گذاشت و 8000 هزار تومان حقوق برای بنده تعیین کرد. این مبلغ در آن زمان حقوق سه استاد بود. روزی حافظ احمد گوهرکوهی نزد مولانا عبدالرئوف رحمه‌الله آمد و از ایشان خواست تا به بنده یک سال اجازۀ تدریس در مدرسه دینی «مفتاح‌العلوم» گوهرکوه را بدهد، اما مولانا عبدالرئوف رحمه‌الله با این درخواست مخالفت کرد و خطاب به حافظ احمد گوهرکوهی گفت: برای یک روز هم این اجازه را نمی‌دهم.
تاریخ آمدنم به دارالعلوم زاهدان دقیق یادم نیست، اما آنچه به ذهنم می‌رسد این است که اوایل، صبح‌ها در مدرسۀ «فاروقیه» درس می‌دادم و بعدازظهرها به دارالعلوم زاهدان می‌رفتم، اما چند سالی است که از ساعت هفت صبح تا ده در دارالعلوم تدریس می‌کنم و بعد به مدرسه فاروقیه می‌روم و بقیه ساعات روز را در آنجا مشغول هستم.

در علم قرائت و تجوید بیشتر چه کتاب‌هایی را تدریس می‌کنید؟ و برای آموزش تجوید و لحن چه توصیه‌ای دارید؟
بنده در روایت حفص «مقدمۀ جزری»، «فوائد مکی» و «جمال‌القرآن» و در علم قرائات هفتگانه کتاب «شاطبی» و در قرائات سه‌گانه کتاب «الدرة» را تدریس می‌کنم. همچنین کتابی در شناخت رسم‌الخط عثمانی به طلاب آموزش می‌دهم و در کنار تدریس کتاب‌ها، اجرای شش جزء قرآن هم در برنامه هست که این شیوه تدریس را از اساتید خود فراگرفته‌ام.
قرآن مجید همیشه باید با تجوید تلاوت شود. تجوید شامل مخارج و صفات حروف است. طلبه زمانی در علم قرائت تبحر حاصل می‌کند و قاری می‌شود که شب و روز تمرین و تکرار داشته باشد، چراکه تنها با فراگیری کتب علم تجوید «قاری» نمی‌شود.

کمی از مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله- بانی دارالعلوم زاهدان- بگویید؟
مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله، مرحوم قاری غلام‌نبی را دوست ‌داشت. او بارها از قاری‌صاحب خواسته بود به زاهدان بیاید. چند باری جناب استاد راضی می‌شود و پیشنهاد مولانا را می‌پذیرد، اما علمای کویته مانع می‌شوند. روزی مولانا عبدالعزیز رحمه‌الله از کراچی به کویته آمد و از مدرسه تجویدالقرآن بازدید کرد، سپس به دفتر مدیر مدرسه آمد. قاری‌صاحب اساتید را معرفی کرد، وقتی به من رسید بنده را اینگونه معرفی کرد: قاری عبدالرحمان، ایرانی و بلوچ است و در این مدرسه به‌عنوان صدر مدرسین است.

لطفاً بفرمایید روزی چند ساعت تدریس می‌کنید؟ و دلیل این‌همه پایبندی حضرتعالی به‌ وقت و کلاس چه می‌تواند باشد؟
اگر درباره ساعت تدریس روزانه‌ام بخواهم بگویم بنده هم در دارالعلوم زهدان و هم در مدرسه دینی فاروقیه در اتاق خود نشسته‌ام، هرکسی هر ساعت روز بیاید به او درس می‌دهم. پایبندی به‌ وقت و کلاس را از اساتیدم آموخته‌ام. اساتیدم همیشه توصیه می‌کردند که هرگاه مسئولیت و وظیفه‌ای را قبول کردید، سعی کنید آن را به نحو احسن انجام دهید.

وضعیت تجوید و قرائت در زاهدان قبل و بعد از فعالیت‌ حضرتعالی چگونه بود و علما در ترویج این رشته چقدر نقش‌آفرینی کرده‌اند؟
تقریباً 30 سال است که بنده به زاهدان آمده‌ام. اوایل در این منطقه تعداد قاری‌ها انگشت‌شمار بودند. از زمانی که فعالیت‌های قرآنی در این شهر شروع شد به تعداد قاری‌ها افزوده شد. قاریان جوان نیز وارد عرصۀ تعلیم و تعلم شدند و برای آموزش روایت حفص و قرائات هفتگانه زحمت و تلاش زیادی کشیدند. شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید و مولانا مفتی محمدقاسم حفظهماالله همواره اساتید و طلاب را به آموزش تجوید و قرائت تشویق می‌کنند. مفتی محمدقاسم یک بار قرآن مجید را با تجوید نزد بنده خوانده است. الحمدالله اکنون نیز آموزش تجوید و قرائت در بخش تخصص تجوید دارالعلوم زاهدان دایر است و فعالیت‌های خوبی دارد.

چه توصیه‌ای به اساتید و مدرسین قرآن دارید؟
به وظایف خود پایبند باشند، تقوا و خداترسی را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهند. مخلص باشند و از همهٔ گناهان به‌خصوص «غیبت»، «تهمت» و «خبرچینی» به‌شدت پرهیز کنند. هرگاه در فردی عیبی دیدند، با کمال احترام و رعایت اصول دعوت آن فرد را نسبت‌ به اشتباهش آگاه سازند.
اساتید و طلاب عصر حاضر، اساتید خود را الگو و اسوه بگیرند و مانند آنان رفتار کنند، در مسیر تعلیم و تعلم استقامت و اخلاص داشته باشند و مسئولیتی که به آنان واگذار می‌شود را کامل انجام دهند تا خدای‌ناکرده شامل این وعید الهی قرار نگیرند که می‌فرماید: «ویل للمطففین». همچنین اساتید محترم زیاد به فکر حقوق و مزایا نباشند، زیرا انسان هر اندازه هم تلاش و کوشش کند، به او بیشتر ازآنچه در تقدیرش نوشته شده نمی‌رسد.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید