مولانا نظرمحمد دیدگاه رحمهالله در گفتوگو با فصلنامۀ “ندای اسلام” (شمارۀ 61-62)، مولانا عبدالعزیز ملازاده رحمهالله- از مصلحان برجستۀ ایرانزمین و بانی دارالعلوم زاهدان- را اینگونه توصیف کرده است:
«ايشان در اين منطقه ملّا و عالمی قابل اعتماد بود. ملّايی كه به خدا ايمان داشت و برای مردم دل میسوخت و به غريب و فقير توجه میكرد.
مولانا انسان جامعی بود. شجاعت، صراحت، شهامت، سخاوت، مهماننوازی، یکرنگی و خلاصه تمام صفاتی كه به ذهن بيايد ايشان از آن بهرهمند بود. مثلاً اگر در من عيبی میديد رودربايستی نداشت؛ با صراحت به من میگفت: مولوی فلانی! مردم در مورد تو چنين فكر میكنند. چرا چنين رفتار كردهای؟ به همين صراحت.
خيلی خلاصه به شما بگويم كه من به هندوستان و پاكستان سفر كردهام. با اساتيد و بزرگان خودم هم كه زندگی كردهام، خدا شاهد است وقتی مولانا عبدالعزيز را ديدم گفتم اين شخصيت، گوهر ديگری است؛ حتی نسبت به بزرگان و اساتيد ما در پاكستان و شبهقاره هند.
حاجی محمدبخش ميربلوچزهی [از فعالان دعوتوتبلیغ در زاهدان] در سفر به هندوستان با من همراه بود. ما در جلالآباد به ملاقات مولانا مسيحاللهخان، خليفة مجاز مولانا اشرفعلی تهانوی رحمهالله رفتيم. پيرمردی سالخورده بود. آنجا نشسته بوديم، مردی آمد و گفت: حضرت! همسرم بيمار است. مولانا مسيحالله به او گفت: برو خدا او را شفا میدهد. تعجب كرديم. مرد هم رفت. لحظاتی بعد مرد ديگری آمد و گفت: حضرت! فرزند من بيمار است. مولانا مسيحاللهخان به او هم گفت: برو خدا او را شفا میدهد. نگفت بيمار خود را بياوريد پيش من، او را دم میكنم يا تعويذی برای او مینويسم. پس از همين ملاقات بود كه حاجی محمدبخش به من گفت چطور است از ايشان طريقت بگيريم [با ایشان بیعت کنیم]. من به او گفتم: حاجی! تو اختيار داری. من هر يک از اين بزرگان را كه ملاقات میكنم باز بر همين عقيدهام كه مولانا عبدالعزيز چيز ديگری است. من اگر قرار باشد از كسی بيعت بگيرم، میروم همانجا از خود مولانا عبدالعزيز رحمهالله طريقت میگيرم. البته من پيش از آن از مولانا ظفراحمد [عثمانی] طريقت گرفته بودم و مريد ايشان بودم.»