- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

رویای سوخته تویوتای هشتادوپنج

سینا قنبرپور

اگر همه ‌چیز شفاف نشود آرامش هم برنمی‌گردد و همان رویا هم بربادرفته است، آن‌هم این شب عیدی؛ رویایی که با سودای آموختن رانندگی حتی بدون گواهینامه نطفه‌اش بسته می‌شود و دیری نمی‌پاید که با یک «تویوتا» وانت مدل 1985 محقق می‌شود؛ رویایی که از همان ابتدا سودایی است همنشین مرگ؛ چه گلوله، چه تصادف و چه سانحه. تویوتا وانتی که فقط همان مدلش را می‌گویند سگ‌جان است، اما نه به آن اندازه که بتواند در برابر گلوله، تصادف و سانحه سرنشینش را حفظ کند. یک تویوتا هشتادوپنج آن‌قدری سگ‌جان است که بتواند آن کوره‌راه‌های مرزی میان ایران و پاکستان را بکوب برود و بیاید.
این نخستین ‌بار نیست که این رویا با مرگ همنشین شده است. آنچه اینک کسب‌وکار همۀ آنها که رویای هشتادوپنج به‌سر دارند و بسیاری دیگر که از راه دیگری نان می‌خورند را به مخاطره انداخته، ناآرامی‌هایی است که فقط یک نسخه می‌طلبد؛ شفافیت و سرعت در رسیدگی.
مردم سیستان‌وبلوچستان چه در سراوان، چه در زاهدان، چه در چابهار و چه در ایرانشهر بر یک نکته تاکید دارند؛ اگر ناآرامی‌ها ادامه یابد و به سختگیری در مرز منجر شود همان‌هایی که با تویوتا هشتادوپنج‌شان لقمه‌ای نان برای سفره خانواده فراهم می‌کردند، بیکار می‌شوند و این بیکاری و بی‌نانی بر نارضایتی می‌افزاید. اگر قرار باشد آنچه 4 اسفند منجر به حادثه‌ای دلخراش در مرز ایران و پاکستان در منطقه بم‌پشت سراوان شد را بررسی کنیم اول لازم ‌است آرامش برقرار شود. همۀ آنها که رویای هشتادوپنج داشتند ولی نیسان آبی نصیب‌شان شده یا حتی عقب پژویی را مشک بسته‌اند تا سوخت جابه‌جا کنند، می‌دانند که به یک‌باره معجزه‌ای رخ نخواهد داد تا رویای‌شان از یک هشتاد‌و‌پنج به تصویری زیبا‌تر ختم شود. پس اگر قرار است این مطلب را بخوانید فقط به این فکر نباشید که به چه کسی چه تهمتی بزنید یا به چه کسی چه برچسبی. به این فکر کنید که «شکم گرسنه ایمان نمی‌شناسد».

سرزمینی که جادۀ درست و حسابی ندارد
از شمال سیستان‌وبلوچستان تا جنوب آن دست‌کم یک‌هزار و 200 کیلومتر فاصله است. بین هیچ دو شهری کمتر از 150 کیلومتر نیست. می‌گویند قبلا تنها ۱۷۷ کیلومتر بزرگراه در این استان داشتیم که ‌اینک به ۳۳۴ کیلومتر افزایش پیدا کرده است. اما چه رقم قبلی و چه رقم فعلی نقشی در داستان هشتاد‌و‌پنجی‌ها ندارد. باوجود تعیین محور توسعه شرق کشور و تاکید بر توسعه بر مبنای بندر چاپهار، هنوز مسیر میلک- زابل- زاهدان- چابهار جاده‌هایی دو‌طرفه و معمولی را شامل می‌شود که به‌ویژه در بخش اعظمی از مسیر به سبب کوهستانی‌بودن به ‌شدت خطرناک و کم‌ایمن هستند. بنابراین اگر آن کسی که رویای تویوتا هشتاد‌ پنج در سر می‌پروراند، رویایی بزرگ‌تر هم می‌داشت و مثلا می‌خواست با یک کامیون یا تریلی از چابهار تا میلک به ترانزیت بار مشغول شود آن‌قدر جاده‌ها ناایمن بود که ریسک حوادث آن‌هم حوادث منجر به مرگ آن بالا باشد.
همین آبان 99 خبر رسید که از مجموع ۱۴۴ کیلومتر بزرگراه ایرانشهر- خاش ۵۰ کیلومتر آن به اتمام رسیده و قطعه چهارم از باند دوم بزرگراه ایرانشهر- خاش به طول ۴۴ کیلومتر در حال ساخت است. بزرگراه زاهدان- زابل به طول ۲۰۰ کیلومتر در دست اجراست که ۹۳ کیلومتر آن به اتمام رسیده و ۱۵ کیلومتر از قطعات 5 و ۶ آماده افتتاح است. پروژه محور میرجاوه – زاهدان- بم با طول کلی ۲۹۸ کیلومتر تاکنون ۴۱ کیلومتر آن به اتمام رسیده و قطعه دوم با ۳۱ کیلومتر طول در دست اجراست که ۱۳ کیلومتر آن آماده بهره‌برداری است.
اما این جاده‌ها هیچ‌کدام به کار آنها که رویای تویوتا هشتاد‌و‌پنج داشته‌اند، نمی‌آید. آنها خوب می‌دانند که چگونه باید جاده‌های پیچ‌درپیچی را از ایرانشهر و سرباز به سوی سراوان طی کنند تا تازه به کوره‌راه‌های خاکی منتهی به مرز پاکستان برسند. اگر می‌خواهید مفهوم پیچ‌درپیچ را بهتر لمس کنید امیدوارم که دست‌کم یک ‌بار از تهران به چالوس رفته باشید. جاده ایرانشهر- سرباز دست‌کمی از جاده تهران- چالوس ندارد؛ جاده‌ای همجوار با رودخانه سرباز که به همان تناسب پیچ و خم دارد، فقط ارتفاع در جاده تهران- چالوس خیلی بیشتراز ارتفاع در مسیر ایرانشهر- سرباز – چابهار است. این مسیر باز هم بیشتر مورد توجه بوده زیرا عمده ترانزیت کالا از چابهار از این طریق انجام می‌شود، ولی جاده‌ای همچون جاده‌های محدوده سراوان به سبب آنکه به مرز منتهی می‌شوند و گذرهای مرزی رونقی جز تبادل سوخت ندارند، جاده ترانزیتی تلقی نمی‌شوند و حداقل ایمنی را دارند. برای همین مرتب از سیستان‌وبلوچستان خبر می‌خوانیم که تصادف یک سوخت‌بر با یک سواری یا خودرویی دیگر به انفجاری مهیب و کشته‌شدن سرنشینان منجر شده است. هیچ‌کس هنوز ننشسته و این تلفات انسانی در جاده‌های سیستان‌وبلوچستان به‌ویژه آنهایی که ناشی از سوختن بوده را تجمیع نکرده است.
آنها که رویای هشتادوپنج دارند می‌دانند که بسیاری از همقطاران‌شان در تصادف چگونه جان باخته‌اند ولی باز هم خطر می‌کنند زیرا فرصتی بهتر از این ندارند. آنها بسیاری از اوقات فقط از پدال گاز استفاده می‌کنند و اگر به ایست‌های پلیس راهنمایی و رانندگی توجه کنند ممکن است از همان اندک درآمدشان هم ساقط شوند، پس گلوله‌های ناشی از عدم توجه به ایست پلیس را هم به جان می‌خرند که گاهی به انفجار خودروی آنها و مرگ‌شان منجر شده است.
اما باز هم این همۀ ماجرا نیست؛ این روزها در شبکه‌های اجتماعی وقتی هشتادوپنجی‌ها را «سوخت‌بر» نامیدند، بسیاری معترض شدند که چرا کار آنها را توجیه می‌کنید؛ اینها همان قاچاقچیان سوخت هستند، اما واقعیت این‌بار هم فراتر از این تقسیم‌بندی عباراتی است که ما پای گوشی هوشمندمان در خانه‌ای با بیشترین امکانات انجام می‌دهیم. زمانی که مفهوم «قاچاق» به‌عنوان یک مفهوم مدرن وجود نداشت، زمانی که دولت مدرن هم وجود نداشت، یکی از مهم‌ترین راه‌های کسب درآمد میان مردم این خطه «تجارت» بود. رفته‌رفته با ورود مفاهیمی چون «مرز» و ورود قوانینی به اقتصاد ازجمله «قاچاق»، سنتی که از قدیم میان خانواده‌ها و فرزندان‌شان رسم بود، راه را بر تجارت مردم تنگ کرد. روزگاری آن خطه حتی زودتر از خیلی نقاط دیگر تجربۀ سوارشدن بر قطار زاهدان – کویته را داشت زیرا محوری تجاری محسوب می‌شد.

تاریخ هم کارکردش را از دست داده است
جز «شهر سوخته» در شمال سیستان‌وبلوچستان که گواه وجود تمدنی پیشرفته در این خطه بوده و می‌توانست محوری برای توسعه علمی- گردشگری منطقه شود، در منطقه سراوان نیز نشانه‌هایی از تاریخ کهن وجود دارد. شاید وقتی هشتادوپنجی‌ها تخت گاز از سراوان به سوی مرز می‌تازند، وقتی از «کلپورگان» می‌گذرند فقط آن را یک نقطه از مسیر می‌بینند نه جایی که ریشه در تاریخ دارد. شاید به آن دلیل که هیچ‌یک از دست‌سازهای «کلپورگان» حتی به اندازۀ حمل یک بار سوخت ارزش ندارد. شاید به آن دلیل که هیچ‌کس نقش‌های دره‌نگاران را دوست نداشته از نزدیک ببیند تا مردم آن خطه جز سوخت‌بری به درآمدهای دیگری هم فکر کنند.
زنان کلپورگان اما همچنان به همان شیوه سنتی سفالگری و نقش‌های قدیمی را روی کارهای‌شان حک می‌کنند تا خاطرۀ آن گذشتۀ زیبا را زنده نگه دارند، اما این زنده‌‌نگهداشتن خاطره از تاریخ با بازی‌های اقتصاد وابسته به نفت چندان سر سازگاری نداشته و تورم کمر همۀ سفالگران را هم شکسته است.

منبع: روزنامه اعتماد/ 9 اسفند 1399