امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله از نگاه علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله

مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله از نگاه علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله

اواخر ذی‌القعدۀ 1358 هـ.ق (1939 م) به همراه سه تن از دوستان برای بازدید از مراکز دینی و آموزشی هند و استفاده از تجربیات و شیوه‌های درسی این مراکز، سفری انجام دادیم؛ ابتدا به ایالت «سهارانپور» و از آنجا به «رائیپور» رفتیم. حدود پنج مایل (تقریبا هشت کیلومتر) پیاده‌روی کردیم تا به خانقاه مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله رسیدیم. ایشان بدون اینکه با ما آشنایی قبلی داشته باشد، به گرمی از ما استقبال کرد؛ گویا مدت‌هاست ما را می‌شناسد.
سکون و آرامش غیرقابل وصفی بر فضای روستای دورافتادۀ «رائیپور» و اهالی آن حکفرما بود به‌طوری‌که انسان در آن فضا تمام غم‌ها و ناراحتی‌هایش را فراموش می‌کرد. در ساعات واپسین شب در این روستا به‌جز صدای ذکر و تلاوت قرآن چیزی به گوش نمی‌رسید و صحنه‌ای به‌جز افرادی که مشغول نماز شب بودند مشاهده نمی‌شد.
دیدگاه‌های بلند مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله پیرامون اوضاع و احوال جامعه، بینش سیاسی بالا و فراست ایمانی ایشان از یک طرف، و جمع بین عبادت و انابت و جنبه‌های نورانیِ عمل به شریعت از طرف دیگر، خانقاه ایشان را به نمونه‌ای کامل از خانقاه‌ها و خلوتکده‌های «سنوسی»‌ها تبدیل کرده بود. اخلاق زیبا، محبت پدرانه، تواضع، خونگرمی و مهمان‌نوازی مولانا عبدالقادر رائیپوری یادآور اخلاق سلفِ صالحی بود که در تمام امور به پیامبر مهربانی‌ها و صاحب «اخلاق عظیم» اقتدا کرده بودند.
در مجلس مولانا عبدالقادر رائیپوری از سخنان روشنگرانه و نصایح دلنشین ایشان استفاده کردیم. ایشان در این مجلس، تحلیلی عالمانه و منصفانه پیرامون سیاست اسلامی ربع قرن اخیر شبه‌قاره هند ارائه کرد و یاد و خاطرۀ علما و مجاهدین تاریخ هندوستان ازجمله حرکت اصلاحی و جهادی مولانا سید احمد شهید رحمه‌الله و یاران باوفایش را زنده کرد که تذکرۀ هر کدام از این بزرگمردان، ایمان و انگیزۀ انسان را فزونی می‌بخشد.
مولانا عبدالقادر رائیپوری عالمی ربانی، مرشدی برجسته، آگاه و بابصیرت بود که خداوند متعال به او ذکاوت، فراست و سعه‌صدر بسیار بالایی عنایت کرده بود. ایشان از افرادی بود که بین علم و عمل، و تعلیم و تزکیه جمع کرده بود، و این افراد همان علما و رهبرانی هستند که جهان اسلام به شدت به وجودشان نیاز دارد تا جامعه را در پرتو تجربیات و فراست ایمانی خویش قیادت و رهبری کنند.

مولانا رائیپوری و مبارزه با فرقۀ «قادیانیت»
مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله از نزدیک شاهد ظهور فرقۀ «قادیانیت» بود و میرزا غلام‌احمد قادیانی، حکیم نورالدین؛ جانشین میرزا، و سایر رهبران این فرقه را می‌شناخت و کاملا بر اهداف حرکت قادیانت و فضایی که این حرکت در آن اظهار وجود کرد واقف بود. ایشان اطمینان داشت که فرقۀ قادیانت وسیله‌ای برای تخریب و نابودی اسلام است، به‌همین دلیل به شدت از این حرکت متنفر بود. محبتی که نسبت به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در اعماق قلب مولانا رائیپوری ریشه دوانده بود و همچنین اعتقاد راسخی که به خاتمیت آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم داشت، سبب شده بود تا هر انسانی را که ادعای نبوت می‌کرد دشمن و معاند پیامبر اکرم بداند. تألیف کتابی در معرفی و رد فرقۀ قادیانیت با عنوان «القادیاني و القادیانیة» توسط نگارندۀ سطور [علامه ندوی رحمه‌‌الله] نیز بنا به دستور شیخ عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله انجام گرفت.
راستی همین ایمان، احساس و ارتباط قلبی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود که شخصیت‌هایی مانند مولانا محمدعلی مونجیری (بانی ندوةالعلماء)، مولانا سید انورشاه کشمیری، مولانا عبدالقادر رائیپوری و سایر علما و مصلحان دینی و در رأس آنان مولانا سید عطاءالله‌شاه بخاری رحمهم‌الله را بر آن داشت تا به‌صورت فردی و یا در قالب حرکت‌ها و جنبش‌هایی مانند: «احرار الشام» و «تحریک تحفظ ختم نبوت» به مقابله با فرقۀ «قادیانیت» اقدام نمایند و با انگیزۀ عبادت و جهاد در این زمینه فعالیت کنند.

توجه مولانا رائیپوری به اوضاع مسلمانان و کشورهای اسلامی
توجه به اوضاع و احوال مسلمانان و کشورهای اسلامی دغدغۀ مولانا رائیپوری رحمه‌الله بود و تمام فکر و ذکرش را به خود مشغول کرده بود.
مولانا عبدالقادر رحمه‌الله منتسب به خانواده و خاندانی ربانی بود که مشغولیت به اعمال اصلاحی فردی، نه‌تنها آنان را از توجه به مسائل مسلمانان بازنمی‌داشت، بلکه میزان اهتمام‌شان را به این موضوع مهم دوچندان می‌کرد و این اهتمام گاهی با دعا و تضرع و اشک‌های نیمه‌شبی به بارگاه الهی برای بهبود اوضاع مسلمانان، و گاهی هم با وعظ و ارشاد و هشدار مسلمانان در مجالس و محافل نمود پیدا می‌کرد. نمونۀ بارز این اهتمام در سال 1947 میلادی به نمایش گذاشته شد؛ زمانی‌که طوفان سهمگینِ تقسیم و تجزیه، شبه‌قاره هند را درنوردید و مسلمانان را آواره و مجبور به ترک وطنی کرد که با خون‌های اسلاف و گذشتگان‌شان آبیاری شده بود. مولانا عبدالقادر رحمه‌الله در آن زمان مانند انسانی مارگزیده‌ بی‌قرار بود و به شدت رنج می‌برد.
ایشان همواره بر رشد و پیشرفت کشورهای اسلامی و خودکفایی اقتصادی، سیاسی و سایر عرصه‌ها تاکید داشت، به‌طوری‌که این موضوع را به مسئولین و رجال سیاسی و فرهنگیان و تمام کسانی که در مجالس اصلاحی ایشان شرکت می‌کردند و در عرصۀ سیاسی می‌توانستند نقشی ایفا کنند گوشزد می‌کرد. یک مرتبه در دیداری که چند تن از رجال سیاسی با ایشان داشتند نسبت به کوتاهی‌های دولتمردان در زمینۀ خودکفایی ابراز نگرانی کرد و گفت: «زمانی که اروپا کاملا بیدار بود و از لحاظ تجهیزات جنگی برای هر نوع مبارزه‌ای آمادگی داشت، مسلمانان به خواب عمیقی فرو رفته و به کاروبار شخصی خود مشغول بودند، درحالی‌که مقابله با دشمن، بدون سلاح و تجهیزات ممکن نیست. اگر تمام کشورهای اسلامی با یکدیگر متحد بشوند، اروپا توان هزینۀ یک روز جنگ را هم نخواهد داشت.»

مولانا رائیپوری و دغدغۀ اصلاح و تربیت اقشار مختلف جامعۀ اسلامی
مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله بیشترین دوران زندگی‌اش را بین افکار، احزاب و اندیشه‌های مختلف اسلامی سپری کرده بود. او در برهه‌ای از زندگانی خویش با طوفانی از افکار و اندیشه‌هایی مواجه شده بود که سبب پریشانی و اضطراب‌خاطرش گردیده بودند. مولانا عبدالقادر رحمه‌الله مراکز دینی و آموزشی مختلف هند را تجربه کرده بود و صحنه‌های ناخوشایندی از قبیل: رقابت علما بر سر پست و مقام، فتواهای تکفیر و تفسیق، غرور علما به علم و دانش و مشغول‌شدن به بحث‌ها و مجادله‌های بی‌فایده، و بی‌رغبتی اهل دعوت به تزکیۀ نفس و مبارزه با رذایل اخلاقی و بی‌توجهی حاکمان به مشکلات و ناهنجاری‌های جامعه را به چشم سر دیده بود.
مولانا رائیپوری رحمه‌الله حرکت‌ها و جنبش‌هایی را دیده بود که اگرچه ابتدا برای اصلاح جامعۀ اسلامی و قیادت آن تشکیل شده بودند، اما مانند تندبادی آمدند و خراب کردند و رفتند، زیرا رهبران و سران این حرکت‌ها و جنبش‌ها گرفتار اختلاف، ضعف عاطفه و انحطاط اخلاقی بودند و هیچ اهتمام و رغبتی به اصلاح باطن و تزکیۀ نفس نداشتند. مولانا عبدالقادر رحمه‌الله همان‌طور که شاهد ظهور امیدوارکنندۀ این حرکت‌ها و جنبش‌ها بود، نابودی و زوال تأسف‌بار آنها را نیز مشاهده کرده بود.
مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله در ایالت پنجاب می‌دید که بسیاری از مشایخ و اهل طریقت نیز تصوف را به دکانی تبدیل کرده‌اند که اصول و شیوه‌های طریقت، بسان کالاهای دنیا در آن قیمت‌گذاری و خریدوفروش می‌شوند، و از غذای روح و قلب و توجه به مسائل مربوط به تقویت ایمان به‌جز نام و رسم، چیزی باقی نمانده است، به‌طوری‌که خانقاه‌ها به محل تن‌پروری و نردبان مال‌اندوزی تبدیل شده بودند.
مولانا رائیپوری رحمه‌الله سخنرانی‌های آتشین، بلیغ و ادیبانۀ سخنرانان را نیز می‌شنید، و تألیفات محققانۀ نویسندگان را هم مطالعه می‌کرد، اما جای اخلاص، عمل، عاطفه و احساس رسالت در این سخنرانی‌ها و تالیفات خالی بود. اواسط قرن چهاردهم هجری که مولانا عبدالقادر رائیپوری در آن می‌زیست، بازار سخنرانی‌های جذاب و آتشین به شدت گرم بود، اما هیچکدام از این سخنرانی‌ها نتوانسته بودند قافلۀ حیران و سرگردان بشریت را از خواب بیدار کنند و آن را بر مسیر درست رهنمون سازند.
«علی اسکندر مرادآبادی» (1890- 1960)؛ متخلص به «جگر»، که از شاعران بزرگ هندوستان به‌شمار می‌رود، یک بار در مجلس شیخ عبدالقادر رحمه‌الله چند قصیده شعر خواند. در این میان، یک بیت شعر،‌ تشویق و تحسین شیخ عبدالقادر را برانگیخت، زیرا این بیت به‌خوبی اوضاع و احوال خطیبان و سخنرانان آن‌زمان هندوستان را به تصویر کشیده بود. مضمون بیت مذکور این بود: «کلمات و تعابیر سخنران، زیبا و ولوله‌انگیز است، اما در چشمانش اثری از عشق و محبت، و در چهره‌اش نور ایمان و علامت‌ دلسوزی و خیرخواهی مشاهده نمی‌شود.»
مولانا عبدالقادر رائیپوری به این نکته پی برده بود که دلیل بسیاری از نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های جهانِ بیرون و پریشانی‌های مردم، نابسامانی و خلائی‌ست که در قلب و درون رهبران، دولتمردان و صاحبان حکومت وجود دارد. حاکمان و رهبران به‌خاطر اینکه پیش‌ از به‌قدرت‌رسیدن به‌خوبی اصلاح و تربیت نشده‌اند، خالی از احساس و عاطفه هستند و به همین دلیل، وجود مشکلات و ناهنجاری‌های مردم در جامعه برای‌شان چندان مهم نیست. رهبران و حکام به‌منزلۀ قلب هر جامعه هستند، اما این قلب‌ها به‌جای ایمان و یقین و محبت و عاطفه، مملو از محبت دنیا و شیفتۀ پست و مقام هستند.

راهکارهای مولانا رائیپوری برای حل مشکلات جهان اسلام در عرصه‌های مختلف
مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله بسیار واقع‌بین بود و تحولات و تغییرات زمان را همواره دنبال می‌کرد و مورد توجه قرار می‌داد، از افراط و تفریط به‌دور بود، گرفتار توهم و خوش‌خیالی مفرط نبود، بلکه همواره نقاط ضعف را نیز مدنظر قرار می‌داد و درصدد رفع آنها برمی‌آمد. ایشان دارای اندیشه‌ای وسیع، روشن و نقّاد بود که در پرتو آشنایی کامل با اوضاع و تحولات زمان به تحلیل و بررسی حوادث و اتفاقات می‌پرداخت. زندگی در روستایی دورافتاده و در یک خانقاه، هرگز مانع مطالعۀ کتاب‌های مفید، رصد روزنامه‌ها و نشریات، و اطلاع از اخبار و اتفاقات روز هند و جهان اسلام نمی‌شد.
مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله همواره سیرت و زندگانی و عملکرد صحابه را مورد تذکره قرار می‌داد که چگونه و به چه شیوه‌ای توانستند اسلام را در اقصانقاط جهان گسترش دهند و نسیم روح‌افزای ایمان را در هر مکانی منتشر کنند. مجالس مولانا رائیپوری رحمه‌الله همواره معطر به تذکرۀ گفتار و کردار صحابه بود.
مولانا رائیپوری رحمه‌الله با حرکت و قیام مجاهد بزرگ؛ مولانا سید احمد شهید رحمه‌الله و یارانش به‌خوبی آشنا بود و با شور و حماسه‌ای خاص این بخش از تاریخ پرافتخار هندوستان را مورد تذکره قرار می‌داد و می‌گفت: مولانا سید احمد شهید و یارانش نمونه‌ای از صحابه در عصر خویش بودند که در نهضت و جهاد آنان همان عشق، جانفشانی، ایثار، حماسه، زهد، شوق آخرت و اشتیاق شهادتی که در بین صحابه وجود داشت، مشاهده می‌شود.
مولانا رائیپوری رحمه‌الله در پرتو مطالعات عمیق و تجربه‌های چندین‌سالۀ خویش به این نتیجه رسید که دلیل اصلی و منشأ اوضاع بحرانی مسلمانان به نبود اخلاص، و فساد اخلاقی و عملی برمی‌گردد، و مهمترین رسالت و مسئولیت در این برهه از زمان «احیای روح اخلاص و اخلاق» در جامعه است که «عشق و محبت» مهمترین راه دست‌یافتن به این دو چیز است و حصول این عشق و محبت هم فقط از دو طریق امکان‌پذیر است؛ ذکر، و مصاحبت و همنشینی با صالحین و اهل دل.

مولانا عبدالقادر رائیپوری؛ مرشدی کامل و مصلحی برجسته
توجه به امور مختلف و تلاش در عرصه‌های متعدد از یک روحانی و عالمی که ظاهرا به دور از هیاهوی میدان سیاست، کنج عزلت اختیار کرده و به ذکر و عبادت و تربیت مرید مشغول است، بعید به نظر می‌رسد، اما چنان‌که پیش‌تر بیان شد؛ فعالیت‌های اصلاحی فردی، هرگز مانع تلاش‌های اصلاح‌گرانۀ مولانا رائیپوری در سایر میدان‌های سیاسی و اجتماعی نشد، و همین فهم صحیح و کامل از اسلام و توجه به امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان بود که مولانا رائیپوری رحمه‌الله را در ردیف شخصیت‌های منحصربه‌فرد قرار داده است.
بیان مکارم اخلاقی مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله و شرح برخورداری وی از صفاتی همچون: زهد، توکل، انابت الی‌الله در تمام امور، نادیده‌گرفتن زرق‌وبرق دنیا، بی‌توجهی به تعریف یا تنقید مردم، استغناء از طبقات مختلف جامعه، و اشتغال به عبادت پروردگار مثنوی هفتاد من می‌خواهد، اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت که مولانا رائیپوری در این زمینه یادآور سلف صالح و نیکان گذشتۀ امت بود که حکایات‌شان در کتاب‌هایی مانند: «حلیة‌الأولیاء» ابونعیم اصفهانی، «صفة الصفوة» و «مدارج السالکین» ابن قیم جوزی نقل شده است. ضمن اینکه بنده نیز گوشه‌هایی از این بُعد از زندگانی مولانا رائیپوری رحمه‌الله را در کتابی با عنوان «تذکرة الشیخ عبدالقادر الرائیبوري» جمع‌آوری کرده‌ام.

مولانا رائیپوری در یک نگاه
نگارنده [علامه ابوالحسن ندوی رحمه‌الله] سه صفت و ویژگی‌ منحصربه‌فرد را در مولانا عبدالقادر رائیپوری رحمه‌الله یافته که آنها را در کمترشخصیتی مشاهده کرده است. چکیدۀ این صفات به شرح زیر است:
1ـ مولانا عبدالقادر رائیپوری از چنان تواضعی برخوردار بود که این میزان تواضع را در شخصی دیگر ندیدم.
2ـ دوراندیشی، سعه‌صدر و واقع‌گرایی مولانا رائیپوری رحمه‌الله را در دیگر علمای برجسته، مربیان مشهور و رجال سیاسی زمانه‌اش مشاهده نکردم. نوع تربیت فردی و فضای عقلی، فکری و عاطفی‌ای که در آن رشد کرده بودم این توانایی را در وجودم قرار داده بود که این صفت و ویژگی مولانا رائیپوری را به‌خوبی تشخیص داده و آن را درک کنم. به‌راستی که همین میزان دوراندیشی، سعه‌صدر و ارتباط با نیاز زمان در وجود شیخ عبدالقادر رحمه‌الله بود که مرا ملزم به تکمیل کتاب «رجال الفکر و الدعوة في الإسلام» در چندین جلد و تألیف چندین کتاب دیگر و فعالیت در عرصۀ فکر و دعوت اسلامی کرد.
3ـ اظهار محبت و مهربانی مولانا عبدالقادر در حق بنده به حدی بود که به‌جز محبت و اظهار لطف مادرم، مورد مشابه دیگری در حق خودم برای آن سراغ ندارم. [اقتباس و ترجمه از کتاب «مِن أَعلامِ المُسلِمین و مَشاهیرهم»]


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید