مفهومشناسی و جایگاه قضاوت
«قضاوت» در لغت به معنای فیصله و داوری و در اصطلاح یعنی فیصله کردن خصومتها و قطع نزاعها. همچنین گفته شده که قضاوت در اصطلاح یعنی داوری بهحق بین مردم و صدور حکم بر اساس آنچه خداوند عزوجل دستور داده است. قضاوت از دیدگاه اجماع، جزو فرضهای کفایی بهشمار میرود. برخی از علما گفتهاند: قضاوت امری از امور دین و مصلحتی از مصالح مسلمانان است و توجه به قضاوت امری حتمی و لازمی است، زیرا مردم به قضاوت خیلی نیاز دارند.
قضاوت در قرآن
قرآن کریم در آیات متعددی به لزوم نظام قضایی عادل و مطابق شریعت الهی تصریح کرده و خطاب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ» [مائده: 49]؛ و به تو ای پیامبر فرمان میدهیم به اینکه در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن. و در جایی دیگر میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا» [نساء: 105]؛ ما کتاب (قرآن) را (که مشتمل بر حق و بیانگر هر آن چیزی که حق است) بهحق بر تو نازل کردهایم تا بدان میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده، داوری کنی و مدافع خائنان مباش. دربارۀ اختلافاتی که بین مردم اتفاق میافتد، خداوند متعال پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم را چنین دستور میدهد: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ» [مانده: 85]؛ و بر تو (ای پیامبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همۀ احکام و اخبار خود) ملازم حق و موافق و مصدق کتابهای پیشین (آسمانی) و شاهد (بر صحتوسقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است، پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است و بهخاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان از حق و حقیقتی که برای تو آمده است، روی مگردان.
قرآن کریم همۀ مسلمانان را به اطاعت از «خدا»، «پیامبر» و «اولیالامر»(فردی که از خود مسلمانان باشند) ملزم میکند تا مسلمانان ذرهای از جاده مستقیم الله و رسولش منحرف نشوند، هرچند که اوضاعواحوال متغیر شوند و نیز سایر اختلافات خود را به خدا و رسول ارجاع دهند. سپس در مقابل فیصله خدا و رسولش قانع و سر تسلیم را فرود بیاورند. دراینباره الله تعالی خطاب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» [نساء: 59]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیامبر خدا (با تمسک به سنت او) اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان (مسلمان) خود فرمانبرداری نمایید (مادام که دادگر و حقگرا بوده و مجری احکام اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (باعرضه به قرآن) و پیامبر او (با رجوع به سنت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنت، حکم آن را بدانید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنت) برای شما بهتر و خوشفرجامتر است.
قرآن کریم بر مؤمنان واجب قرار داده و نیز کمال ایمان آنان را وادار میکند که قضایا و اختلافات خود را به رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم ارجاع دهند و آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم را داور و قاضی خود قرار دهند و با طیب نفس قضاوت و داوری آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم را بپذیرند: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» [نساء:65]؛ اما نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بهشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت) تو باشند.
در آیۀ دیگری به شیوۀ دائمی و همیشگی مؤمنان هنگام دعوت بهسوی حق اشاره شده است؛ «إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [نور: 51]؛ مؤمنان هنگامیکه بهسوی خدا و پیامبرش فراخوانده شوند تا میان آنان داوری کند، سخنانشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران واقعی ایشاناند.
افرادی موافق با آنچه خداوند متعال فرستاده، قضاوت و داوری میکنند که سیرت، رفتار، شعار و ویژگیهای خاص انبیا و علما را سرلوحه زندگی خود قرار دادهاند، دراینباره قرآن عظیمالشأن تصریح کرده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ» [مائده: 44]؛ همانا تورات را (بر موسی) نازل کردیم که در آن رهنمودی (بهسوی حق) و نوری (زداینده تاریکیهای جهل و نادانی و پرتوانداز بر احکام الهی) بود پیامبرانی که تسلیم فرمان خدا بودند، بهوسیله آن بین یهودیان حکم میکردند و نیز خداپرستان و دانشمندانی بدان حکم میکردند که امانتداران و پاسداران کتاب خدا بودند پس (ای علمای یهودیان، و شما ای مؤمنان) از مردم نهراسید، بلکه از من بترسید و (همچون سلف صالح خود محافظان و مراقبان کتاب خدا و مجریان احکام آسمانی باشید.) خداوند متعال دربارۀ شیوه قضاوت و داوری بین مردم به سیدنا داود علیهالسلام چنین دستور میدهد: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ» [ص:26]؛ ای داود! ما تو را در زمین نماینده (خود) ساختهایم (و بر جای پیامبران پیشین نشاندهایم) پس در میان مردم بهحق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میسازد، بیگمان کسانی که از راه خدا منحرف میگرداند، عذاب سختی بهخاطر فراموش کردن روز حسابوکتاب (قیامت) دارند. نپذیرفتن آنچه خداوند متعال فرستاده و حکم و داوری بغیر آنچه الله تعالی نازل کرده، جرمی نابخشودنی است و قرآن از آن با عناوین: «کفر»، «ظلم» و «فسق» یاد میکند: «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» [44]؛ و کسی که به آنچه خداوند نازل کرده است (و قصد توهین به احکام الهی را داشته باشد) و امثال او بیگمان کافرند. «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» [45]؛ و کس که به آنچه خداوند نازل کرده است حکم نکند، (اعم از قصاص و غیره) او و امثال او ستمگر بشمارند و «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» [47]؛ و کسی که به آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکند، او و امثال او متمرد (از شریعت خدا) هستند، زیرا که داوری بغیر آنچه خداوند نازل کرده، بهمنزله انکار و ترک آنچه خداوند فرستاده، محسوب میشود و آن متناقض با عدالت است و خروج از حیطه اطاعت و عبودیت میباشد. فردی که قضاوت و داوری خلاف آنچه خداوند فرستاده، میکند، درواقع او حکم خدا را اشتباه عمده میپندارد و داوری و فیصلۀ خود را درست و صحیح میداند. بهدرستی که این شخص در ورطهای کفر، ظلم و فسق همیشگی افتاده است، اما کسی که قضاوت خلاف آنچه خداوند نازل کرده با اعتقاد به صحت حکم الهی و استواری آن میکند، این فرد مؤمن است، اما ایمانش را با ظلم و فسق مخلوط کرده است و قرآن کریم برای کسانی که قضاوت خدا و رسولش را ترک و روگردانی میکنند، بدترین مذمت را روا داشته است: «وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ» [نور: 48]؛ هنگامیکه ایشان بهسوی خدا و پیامبرش فراخوانده میشود تا (پیامبر، برابر با چیزی که خدا نازل فرموده است) در میانشان داوری کند بعضی از آنان (نفاقشان ظاهر میشود و از قضاوت ایشان) رویگردان میشوند. (زیرا میدانند حقبهجانب آنها نیست و پیامبر هم دادگرانه عمل میفرماید و حق را به صاحب حق میدهد.) «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا» [60]؛ (ای پیامبر!) آیا تعجب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند (ولی باوجود تصدیق کتابهای آسمانی به هنگام اختلاف) میخواهند داوری را بهپیش طاغوت ببرند (و حکم او را بهجای خدا بپذیرند؟!) و حالآنکه بدیشان فرمان داده شده است که (به خدا ایمان داشته و) به طاغوت ایمان نداشته باشند و اهریمن میخواهد که ایشان را بسی گمراه (و از حق و حقیقت بدر) کند.
قضاوت در پرتو احادیث نبوی
قضاوت و داوری از مهمترین و شریفترین شیوۀ تطبیق اوامر الهی و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در حدیثی اطاعت و پیروی از امیر را اطاعت و فرمانبرداری از خود و نافرمانی از امیر را نافرمانی خویش عنوان کردهاند: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَى أَمِيرِي فَقَدْ عَصَانِي؛ هر کس از من اطاعت کند، گویا خدا را اطاعت کرده است و هر کس از من نافرمانی کند، نافرمانی خدا را مرتکب شده است، هرکس از امیرش پیروی کند، از من اطاعت کرده و هرکسی نافرمانی امیر خود را کند، درواقع از من نافرمانی کرده است» (بخاری: 7137)
رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم در حدیث دیگری، فرد مسلمان را به اطاعت و پیروی از امیرش در همه احوال خوشی و ناخوشی تأکید کردهاند: «السَّمعُ والطاعةُ على المرءِ المسلمِ فِيمَا أحب وأكره مَا لَمْ يُؤْمَرْ بِمَعْصِيَةٍ فَإِذَا أُمِرَ بِمَعْصِيَةٍ فَلَا سَمْعَ وَلَا طَاعَةَ؛ اطاعت و پیروی برای انسان مسلمان چه بپسندد یا نپسندد لازم و ضروری است تا زمانی که به گناه و معصیت دستور داده نشود، پس اگر به معصیت امر شد، آنگاه اطاعت و پیروی (از امیر) لازم نیست»؛ (مشکات المصابیح: 3664) رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم پیرامون انواع قضات میفرمایند: الْقُضَاةُ ثَلَاثَةٌ: وَاحِدٌ فِي الْجَنَّةِ، وَاثْنَانِ فِي النَّارِ، فَأَمَّا الَّذِي فِي الْجَنَّةِ فَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَقَضَى بِهِ، وَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَجَارَ فِي الْحُكْمِ، فَهُوَ فِي النَّارِ، وَرَجُلٌ قَضَى لِلنَّاسِ عَلَى جَهْلٍ فَهُوَ فِي النَّارِ؛ قاضیان سه گروه هستند: یک قاضى در بهشت و دو قاضى در جهنم هستند. قاضىاى که حق را بشناسد و بدان حکم کند، در بهشت است و قاضىاى که حق را بشناسد و دانسته منحرف شود، یا ندانسته قضاوت کند، هر دو در جهنماند. (ابوداود: 3573)
آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم دربارۀ فیصله و حکم قاضی خطاکننده و مصیب میفرمایند: «إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ؛ هنگامیکه حاکم و داوری فیصله و اجتهاد میکند، اگر اجتهادش درست از آب در آید، به او دو اجر و پاداش میرسد و اگر فیصله و اجتهاد کرد، اما دچار خطا و اشتباه شد به او یک اجر و پاداش میرسد. (همان: 3574) و همچنین میفرمایند: «إذَا جَلَسَ الْحَاكِمُ لِلحَکَمِ بَعَثَ اللّهُ مَلَكَینِ يُسَدِّدَانِهِ وَيُوَفِّقَانِهِ، فإن عَدَلَ اقَامَا و إِن جَارَ عَرِجَا وَتَرَكَاهُ؛ هرگاه قاضی برای قضاوت و داوری بنشیند، الله تعالی دو فرشته میفرستد تا او را راهنمایی کرده و به او توفیق (تصمیمگیری درست را) دهند، اگر آن قاضی عدالت کند، آن دو فرشته میمانند و اگر بیانصافی و بیعدالتی کند، آن دو ملک او را رها کرده و به آسمان میروند.( نیلالاوطار: 8/ 262)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در حدیثی درباب فضیلت قاضی میفرمایند: لاَ حَسَدَ إِلَّا فِي اثْنَتَيْنِ: رَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَسَلَّطَهُ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الحَقِّ، وَرَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ حِكْمَةً، فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا؛ حسادتی وجود ندارد مگر در حق دو نفر: مردی که خداوند متعال به او سرمایه داده و نیز به او توفیق انفاق در راه حق را داده است و مردی که الله تعالی به او دانش و حکمت عطا کرده و او با علم و دانشش قضاوت میکند و آن را تعلیم میدهد. (بخاری: 1409)
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم خودشان صدها مسئله قضاوت و داوری را انجام دادهاند. حافظ ابنقیم جوزی رحمهالله همه آن موارد را در جلد سوم و چهارم کتاب «زاد المعاد» جمعآوری کرده است. آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نیز در مناطق و زمانهای مختلف، مسئولیت قضاوت و داوری را به عهده یارانش گذاشتهاند. ایشان صلیاللهعلیهوسلم حضرت علی رضیاللهعنه را بهعنوان قاضی بهسوی یمن فرستادند و بعد از فتح مکه عتاببن اسید را قاضی و والی آنجا تعیین کردند و مسئولیت قضاوت منطقهای از یمن را به دوش دحیه کلبی گذاشتند و نیز معاذبن جبل رضیاللهعنه را به یمن فرستادند و از او دربارۀ شیوۀ قضاوت و داوریاش پرسیدند: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَبْعَثَ مُعَاذًا إِلَى الْيَمَنِ قَالَ: «كَيْفَ تَقْضِي إِذَا عَرَضَ لَكَ قَضَاءٌ؟»، قَالَ: أَقْضِي بِكِتَابِ اللَّهِ، قَالَ: «فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فِي كِتَابِ اللَّهِ؟»، قَالَ: فَبِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فِي سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَلَا فِي كِتَابِ اللَّهِ؟» قَالَ: أَجْتَهِدُ رَأْيِي، وَلَا آلُو فَضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَدْرَهُ، وَقَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَفَّقَ رَسُولَ، رَسُولِ اللَّهِ لِمَا يُرْضِي رَسُولَ اللَّهِ؛ هنگامیکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم معاذبن جبل رضیاللهعنه را بهسوی یمن فرستادند، فرمودند: وقتی نزد تو مسئلۀ قضاوت و داوری عرضه شد، چگونه فیصله میکنی؟ معاذ جواب داد: مطابق کتابالله قضاوت میکنم. پیامبر پرسیدند: اگر (حکم آن مسئله را) در قرآن نیافتی؟ معاذ گفت: به سنت رسولالله مراجعه میکنم. (رسولالله صلیاللهعلیهوسلم در ادامه) پرسیدند: اگر در سنت رسولالله و در کتاب الله چیزی نیافتی؟ معاذ جواب داد: از اجتهاد و رأی خویش استفاده خواهم کرد و در آن کوتاهی نمیکنم. سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به سینه معاذ زدند و فرمودند: سپاس و ستایش برای ذاتی که نمایندۀ پیامبرش را به آنچه رسولش میپسندد، توفیق داد. (ابوداود: 3592)
در طول تاریخ خلفای راشدین و خلفایی که بعد از آنان آمدهاند، همواره علاوه بر اینکه مسئولیت قضاوت را به عهده داشتهاند، برای مناطق مختلف قاضیانی را میگماشتند؛ سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه، حضرت انس را قاضی بحرین، سیدنا عمر رضیاللهعنه، ابوموسی اشعری را قاضی بصره و عبداللهبن مسعود را قاضی کوفه و سیدنا عثمان رضیاللهعنه، شریح را قاضی کوفه و سیدنا علی رضیاللهعنه، ابنعباس رضیاللهعنهما را قاضی بصره تعیین کردهاند. رضیاللهعهنماجمعین (نظام القضاء الاسلامی للقاضی مجاهدالاسلام القاسمی: 171)
قضاوت در پرتو اجماع
التزام و توجه خلفای راشدین و دیگر اصحاب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم به امر قضاوت و داوری، تنظیم روند قضایی و تعیین قضات خود بر انعقاد اجماع علمی دلالت میکند. دراینباره علامه ماوردی در کتاب ادب القاضی مینویسد: «فصار ذلک مِن فعلهم اجماعا»، این عملکرد آنها اجماع تلقی میشود. (10/ 135). حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه در نامهای که به ابوموسی اشعری رضیاللهعنه فرستاد، مسئله قضاوت را سنتی اتباعشده، قلمداد کرد.
قضاوت در پرتو عقل
عقل بشری صددرصد با ایجاد و اقامه سیستم قضایی عادلانه موافق است، زیرا قضاوت از نیازهای فطری انسان است و عقل به پرداخت حق صاحبان حقوق حکم میکند. برقراری عدل و انصاف در جامعه، گرفتن دست ظالمین، کمک به مظلومین، پایاندادن به اختلافات و منازعات و انتشار امنیت و آسایش در زندگی مسئلهای است که عقل هر عاقلی بدان فرامیخواند و در چهارچوب امربهمعروف و نهیازمنکر داخل است و نیز عقل و فهم درست قضاوت را انکار نمیکند و هیچگاه منطق و قیاس آن را رها نمیکند.
علامه کاسانی رحمهالله مینویسد: وَلِمِسَاسِ الْحَاجَةِ إلَيْهِ؛ لِتَقَيُّدِ الْأَحْكَامِ، وَإِنْصَافِ الْمَظْلُومِ مِنْ الظَّالِمِ، وَقَطْعِ الْمُنَازَعَاتِ الَّتِي هِيَ مَادَّةُ الْفَسَادِ، وَغَيْرِ ذَلِكَ مِنْ الْمَصَالِحِ الَّتِي لَا تَقُومُ إلَّا بِإِمَامٍ، لِمَا عُلِمَ فِي أُصُولِ الْكَلَامِ، وَمَعْلُومٌ أَنَّهُ لَا يُمْكِنُهُ الْقِيَامُ بِمَا نُصِبَ لَهُ بِنَفْسِهِ، فَيَحْتَاجُ إلَى نَائِبٍ يَقُومُ مَقَامَهُ فِي ذَلِكَ وَهُوَ الْقَاضِي؛ بهخاطر نیاز شدید به حاکم، پایبندی احکام، گرفتن حق مظلوم از ظالم و پایاندادن به منازعات و اختلافاتی که اساس فساد هستند و دیگر مصالح و منافعی که فقط حاکم انجام میدهد، در اصول کلام این مباحث بررسی شدهاند؛ و واضح است که این موارد را پادشاه بهتنهایی نمیتواند انجام دهد، پس به جانشین و قائممقامی نیاز دارد و آن فرد و جانشین «قاضی» است.
بنابراین مسئولیت نصب امیر و تعیین قضات بر عهده امت مسلمان است. ابنمسعود رضیاللهعنه درباره فضیلت قضاوت و داوری میگوید: «لَأَنْ أَجْلِسَ قَاضِيًا بَيْنَ اثْنَيْنِ، أَحَبُّ إلَيَّ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً؛ اگر من برای فیصله و داوری بین دو نفر بنشینم، نزد من از هفتاد سال عبادت بهتر و محبوبتر است.
شرایط لازم برای قاضی
با توجه به جایگاه قضاوت و داوری در شریعت اسلامی برای قاضی هشت شرط لازم و ضروری است: 1ـ اسلام؛ 2ـ بلوغ؛ 3ـ عقل؛ 4ـ حریت؛ 5ـ سلامتی قوۀ شنوایی، بینایی و گویایی؛ 6ـ مذکو بودن؛ 7ـ عدالت؛ 8ـ اجتهاد. برای هرچه بیشتر روشن شدن مسئله، برخی از این شرایط را بهصورت تفصیلی توضیح میدهیم.
شرط اول: اسلام
مطابق اجماع فقها باید قاضی مؤمن و مسلمان باشد. هرگز شخص کافر نمیتواند مسئولیت قضاوت مسلمانان را به عهده داشته باشد، زیرا:
1ـ «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا؛ هرگز الله تعالی برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» (نساء: 141)؛ از قضاوت راهی بزرگتر وجود ندارد، پس ولایت و قضاوت غیرمسلمان، برمسلمان جایز نیست.
2ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند: «الإِسْلاَمُ يَعْلُو وَلاَ يُعْلَى؛ اسلام برتری و غلبه حاصل میکند و مغلوب قرار نمیگیرد. (بخاری: 1353). اگر غیرمسلمان منصب قضاوت و داوری را برعهده بگیرد، با این حدیث مخالفت شده، زیرا قاضی بر دیگران ولایت دارد، پس سپردن منصب قضاوت به غیرمسلمان جایز نیست.
3ـ باید در باب شهادت و گواهیدادن، شهود مسلمان باشند، قضاوت از شهادت مهمتر و دقیقتر است، پس لازم و ضروری است که قضات مسلمان باشند.
4ـ هدف از قضاوت در اسلام حل تنازعات و خصومتها، ازبینبردن اختلافات و برگرداندن حقوحقوق به صاحبانش، کمک و یاریرساندن به مظلومین، فریادرسی ستمدیدگان و موارد دیگر است. برای دست یافتن به این اهداف، باید نسبت به احکام شرع آگاهی داشت و در مقابل آنها سرتسلیم فرود آورد. فرد کافر نسبت به احکام شریعت اسلام بیخبر و منکر آنها است، بههمین خاطر نمیتوان مسئولیت و منصب قضاوت را به چنین افرادی واگذار کرد که نسبت به احکام الهی ناشناس و جاهل است.
5ـ نزد اکثر فقها، مسلمان فاسق صلاحیت قضاوت را ندارد. گرچه نزد برخیها مسلمان فاسق میتواند مسئولیت قضاوت را بهعهده گیرد. پس قطعاً کافر صلاحیت قضاوت را ندارد. (أدب القاضی: 1/ 643)
امام ابوحنیفه رحمهالله معتقد است که در کشورهای اسلامی، غیرمسلمانان میتوانند بین همکیشان و هممذهبانشان قضاوت کنند. امام اعظم رحمهالله از این آیه استدلال میکند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ؛ ای مؤمنان یهودیان و مسیحیان را بهدوستی نگیرند، ایشان برخی دوست برخی دیگر هستند. (مائده: 51)
عقل تائید میکند که ارتباط دوستانه میتواند عامل جواز برعهده گرفتن مسئولیت قضاوت و داوری باشد، زیرا رفقا و دوستان درمیان خود منصف و عادل هستند و شهادت آنها بین خودشان پذیرفته میشود. وقتی آنان بین خود صلاحیت و اهلیت شهادت را دارند، پس میتوانند در مسائل و امور مابین خودشان صلاحیت فیصله و قضاوت را دارا باشند. عرف نیز بر پذیرفتن قضاوت و ولایت در مسائل خودشان صحه میگذارد و تأیید میکند، زیرا آنان نسبت به شناخت احکام شرعی و قضایایشان با هیچگونه بنبست و چالشی مواجه نمیشوند. (حاشیة ردالمحتار لابن عابدین: 5:355)
شرط دوم: بلوغ
کودکان نمیتوانند پست قضاوت را به دست بگیرند، اگر در این زمینه مسئولیتی به آنان سپرده شود، ولایتشان باطل و احکامشان مردود است زیرا:
1ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ، عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ وَعَنِ الْمُبْتَلَى حَتَّى يَبْرَأَ، وَعَنِ الصَّغِيرِ حَتَّى يَكْبُرَ و فی روایة ـ یحتلم و اخری حتی یبلغ و فی الثالثه حتی یعقل؛ قلم مسئولیت از سه شخص برداشته شده است: فردی که خواب است تا بیدار شود، شخصی که در کُما به سر میبرد تا به هوش آید و کودک تا بزرگ شود. در روایتی آمده: تا کودک به سن احتلام برسد، و در حدیث دیگر ذکر شده: تا به سن بلوغ، و در روایت دیگر آمده: تا به سن تعقل برسد. (ابوداود: 4398)
طبق روایت مذکور معلوم شد که کودکان از تکالیف و مسئولیتهای شرعی معاف و بریالذمه هستند، زیرا آنان توان تحمل مسئولیتها و تکالیف را ندارد و مسئولیت منصب قضاوت از تکالیف شرعی، بالاتر و بزرگتر است. صبی تا به سن بلوغ، احتلام و تعقل نرسد، نمیتوان هیچ نوع مسئولیت قضاوت و داوری را برعهده بگیرد.
2ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم از امارت کودکان دستور به پناهبردن به خدا را دادهاند: ان الرسول صلیاللهعلیهوسلم امر بالتعوذ بالله من امارة الصبیان؛ از امارت صبیان و کودکان به خدا پناه بجویید. پناهبردن به الله تعالی از بدیها و کارهای منکر است، لذا این حدیث بهترین دلیل برای عدم جواز امارت، ولایت و قضاوت کودکان است.
3ـ شهادت کودکان پذیرفته نمیشود و برای قاضی جایز نیست که در هیچ قضیهای براساس شهادت آنان قضاوت کند، پس بهطریق اولی صلاحیت منصب و مسئولیت قضاوت را ندارد، زیرا منصب قضاوت از منصب شهادت مهمتر و دقیقتر است.
4ـ کودکان توانایی دخالت در قضایای شخصی خود را ندارند، پس چگونه امکان دارد در قضایای دیگران دخالت و تصرف کنند؟! زیرا اقوال آنان در حق خودشان نافذ نمیشود، پس هرگز در غیر خودشان نافذ و جاری نمیشود.
شرط سوم: عقل
طبق اجماع واجب است که قاضی عاقل باشد و قضاوت افراد دیوانه و حواسپرت جایز نیست. امام مارودی در کتاب ادب القاضی مینویسد: «و لا یکتفی فیه بالعقل الذی یتعلق به التکلیف من علمه بالمدرکات الضروریه حتی یکون صحیح التمییز جید الفطنه بعیدا عن السهو و الغفله یتوصل بذکائه الی ایضاح ما اشکل و فصل ما اعضل؛ در قضاوتها صرفاً عقلی که تکلیف به آن وابسته است و از علمش برای رسیدن به مدرکات ضروری و دانستنیهای بدیهی استفاده کند، اکتفا نمیشود تا اینکه تشخیصش درست، زیرکیاش بالا و از هر نوع سهو و غفلتی دور باشد و نیز بتواند باذکاوتش مسائل مشکل را توضیح دهد و معضلات را حلوفصل کند. (1/ 619ـ 621)
ولایت مجنون باطل و احکامش مردود هستند. چنانچه مسئولیت قضاوت به فرد سالم و تندرست سپرده شد سپس دیوانگی بر او عارض شد، ولایت آن فرد باطل شده است. زیرا:
1ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ، وَعَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يَعْقِلَ؛ قلم مسئولیت از سه نفر برداشته شده است: از شخص خواب تا بیدار شود و از کودک تا احتلام شود و از دیوانه تا به تعقل برسد. (ابوداود: 4403)
2ـ دیوانهها در قضایای شخصی خود حق تصرف را ندارند و گفتار آنان در حق خودشان اجرا نمیشود، پس در حق دیگران هرگز نافذ و اجرا نمیشود.
3ـ در عبادات فرضی و معاملات مباح عقل شرط لازم و ضروری است. منصب قضاوت، مسئولیت خطیری است و از اهمیت بالایی برخوردار است، افرادی میتوانند مسئولیت این پست را به دست بگیرند که از عقل سلیم و زیرکی و دانایی، توانایی تشخیص درست از نادرست و از فهم و درک قویی برخوردار باشند و در پرتو عقل و فهم و درکش، شایستگی حل مشکلات و مسائل را داشته باشد و هیچگاه دچار اختلال حواس و غفلت و فراموشی نشود.