جنگ حق و باطل نبردی است ازلی که ناقوس آن در روز خلقت دمیده شده و تا روز پیروزی حق بر باطل در محشر ادامه خواهد داشت.
ازجمله نبردهایی که تیغ برّان حق، کمر باطل را در آن شکست معرکۀ موسای پیامبر بود با امپراطوری فرعون و چکاچک شمشیرهای فرعونیان! در این ماه ـ و دقیقا در دهم یا عاشورای این ماه ـ بود که رمز ایمان و اسلام موسای پیامبر قوم ستمدیده و مظلوم بنیاسرائیل را از زیر پنجههای ظلم و ستم فرعونیان بیرون کشیده بر ساحل پرموج دریا قرار گرفت.
اینسو دریای خروشان است و نهنگهای گرسنه و آنسو اسبان فرعونیان که چارنعل میتازند و شمشیرهای برّانی که در جهش آفتاب سوزان در کنار رعد و غرش سربازان مست چون برق در آسمان میجهند… لحظاتیست بسیار هراسناک که عقل بشر در آن از کار میافتد. موسی هم ستمدیدگان را به وعدۀ نجات از خانه و کاشانۀ ایشان بیرون کشیده تا در اینجا با تیغ فرعون چون گوسفند سر بریده شوند!…
این است قدرت و توان یک مؤمن کوشا… که باید در ره حق بکوشد و از هیچ نهراسد و از خود هیچ کوتاهی نشان ندهد، پس از آنست که آسمان ادامۀ ماجرا را در دست میگیرد؛ اینجاست که معجزه سخن میگوید!..
هرگاه عقل بشر در پرتو ایمان صادق در رکاب نبوت بپاخیزد و جز اخلاص و ایمان هیچ نکارد معجزه دست در دستان او خواهد نهاد.
آری… عصای معجزهآسای موسی به فرمان خدای موسی به دریا زده میشود و دریا از وسط شكافته میشود و موسی و پیروانش بر خاک خشک در کوچهای که دو دیوار آن را موجهای خروشان آب مستانه بالا میزند بدانسوی دریا به حرکت درمیآیند… و لشکریان نادان فرعون نیز از پشت، خود را طعمۀ این معجزه میکنند… رسیدن موسی و یارانش به ساحل همان و دریا به حال خود خزیدن همان… در یک آن دو دیوارۀ موجهای خروشان همدیگر را به آغوش میکشند و فرعون و فرعونیان را تا ابد از صحنه آفرینش میربایند…
این پیروزی بزرگ حق بر باطل در فراز تاریخ، افتخاری است نمونه که همواره مومنان آن را جشن میگرفتند. بنیاسرائيل تا روزی که پرتویی از حق در آنها جریان داشت دهم محرم را روزه میگرفتند و چون پیامبر اسلام از این خبر مطلع شدند فرمودند: ما به موسی اولاتريم از یهودیان… و از آن روز امر فرمودند: مسلمانان روز عاشورا و تاسوعا را به پاس پیروزی حق در کالبد موسی بر فرعون؛ رمز باطل، روزه بگیرند. این روزه در حقیقت اولاً سپاس مومنان است از پروردگار یکتایشان که حق را بر باطل؛ موسی را بر فرعون؛ و یا اسلام را بر کفر پیروزی بخشید.
و ثانیاً: یادبودی است از آن جشنوارۀ بزرگ ایمان سترگ مومنان، و همدلیای است با آن صادقان راستین، و تجدید عهد و میثاق و پیمان است با حق که ما همیشه و همواره با تو خواهیم بود و جان و مال خود را در راه تو فدا خواهیم نمود…
این ماه پرشور، پر است از صحنههای نبرد حق و باطل..
ازجملۀ این صحنههای دردآور، صحنۀ شهادت امیر مؤمنان؛ داماد علی مرتضی، یار و دوست و همسنگر رسول خدا، حضرت عمربنخطاب رضیاللهعنه است.
نام عُمَر انسان را به یاد آرمانهایی والا از مقابلۀ دندانشكن حق و باطل، از دلیرمرد شجاعت و بیمهابا، از ثبات و استقامت و یکدلی، از وزیری نمونه برای رسالت و خلافت آن، از رهبر و دولتمندی بیمانند، از سیاستمداری سترگ، از محبت و عشق به رسول خدا و خاندان او… و خلاصه، دانشآموزی نمونه از دانشکدۀ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و دستپروردهای ممتاز از ساختار تربیتی رسول اکرم میاندازد.
عمر شخصیتیست که تاریخ بشریت با یک دنیا اجلال و احترام در مقابل رادمردی او میایستد… همۀ بشریت از دوست و دشمن در مقابل مردانگی و شجاعت و ایمان عمر مات و مبهوت و حیران میایستند و بر مدرسه و استادی که او را تربیت نموده سلام و درود بیپایان میفرستند.
عمر آن شخصیتیست که آسمان او را برای گسترش قلمرو دین خدا بر زمین تربیت نمود. رسول خدا پیام آسمانی اسلام را از محضر ملکوتی آسمان به زمین رسانید، پس از او خلیفه و جانشین منتخبۀ دستپروردگان و یاران رسالت ـ ابوبکر صدیق؛ پدرزن پیامبر اکرم و یار غار او ـ در مدت دو سال دین را در شبهجزیرۀ عرب استقرار بخشید و پایههای اسلام در چهارسوی جزیره مستحکم گشتند… پس از ابوبکر، عمر مقالید رهبری امت را بهدست گرفت و حدود 12 سال پیام اسلام را به جهانیان رسانید. در دوران عمر به گواهی و شهادت دوست و دشمن؛ جهان در سایۀ عدالت و آزادی و رفاه و آسایش بیمانندی در نتیجه سیاست و حکومتداری این مرد صادق و زاهد و پارسا و فروتن میزیست… در دوران عمر بود که پوزۀ دو امپراطوری مغرور فارس و روم به زمین مالیده شد. عمر شخصیتیست که ایرانزمین همواره و همیشه به او افتخار خواهد ورزید.
عمر عشق و علاقه و ایمانی خاص به پیامبر و پس از او به خانوادۀ او داشت. این عشق و ایمان حضرت علی- وزیر و مشیر دست راست عمر- را بر آن داشت که دختر خود “ام کلثوم”؛ خواهر حسن و حسین؛ دو گل سرسبد جوانان بهشت، و نوۀ پیامبر اکرم را به عقد ازدواج عمر درآورَد. عمر از شدت محبت به خاندان رسالت، امکلثوم را بهعنوان آخرین همسر خود برگزید و پس از او هرگز ازدواج نکرد تا نشاید دختر فاطمۀ زهرا رنجیدهخاطر شود که رنجش او رنجش مادر، و رنجش مادر رنجش پدربزرگ است.
سلام بر رشادت و اخلاص و مردانگی و محبت عمر به اهل بیت!… سلام بر عمر و سلام بر ثبات و استقامت و مردانگی و عدالت و آزادمنشی او…
عاشورای این ماه، تصویری دیگر از حماسه نبرد حق و باطل بر تاریخ بشریت رسم نمود.
آری!… حماسۀ پرشور و آه کربلا… گل خندان و شاداب جوانان فردوس، سالار شهیدان، نوۀ رسول اکرم؛ امام حسین وقتی دید که زمام حکومتداری در اسلام در اختیار انسانی نالایق و فرومایه قرار گرفته است، با برخی دیگر از جوانان برومند اسلام شمشیر اعتراض برکشید و در مقابل آن قد علم کرد. همسنگر او عبداللهبنزبیر، نوۀ ابوبکر صدیق رضیاللهعنه، پسر اسماء- چهرۀ زن فداکارِ حادثۀ هجرت نبوی- در مکه قیام کرد و خلافتی اسلامی برپا نمود.
اما امام حسین به وعدۀ کوفیان بهسوی عراق حرکت نمود، ولی در راه خبر رسید که اهل کوفه به او خیانت کردهاند، و در کربلا لشکر کوفیان خائن را دید در رکاب شمر- رمز خودخواهی و غرور- به جنگ با او کمر بستهاند.
سالار شهیدان در کربلا ایده و آرمان خود را با خون خود نگاشت تا جهان دریابد؛ اسلام را نمیتوان با زور شمشیر در قفس خواستهها و آزهای این و آن زندانی نمود. اسلام آرمانی است آزاده، سوار بر اسب عقل و منطق و فطرت و خواستههای آزادمردان عدالتپیشه و پارسا بهسوی اهداف و آرمانهای خود چهارنعل میتازد، و هیچکس نمیتواند آن را با طناب شهوت خود به دار آویزد.
پیام حرکت سالار شهیدان در کربلا نگاشته شد و تا امروز خاری باشد در حلقوم پادشاهان و حکام زورگو و جاهطلب و خودخواه و خودرأی و متقلب و چپاولگری که مهار ملتها را در دست میگیرند.
محرم ماه پرشور و حماسۀ تاریخ ماست و آن نیز نوروز هر سال هجری ماست. گویا محرم در اول هر سال میآید تا همۀ این معانی را در ملت اسلامی زنده کند و در گوشها و قلبهای امت اسلامی بدمد که شما وارثان انقلاب و پیروزی حق هستید. پس از هیچ مهراسید که پیروزی از آنِ شماست. چه در لباس شهادت عمَری و حسینی و یا در لباس پیروزی موسایی…